– وجود سلامت نفس در اجرای وظایف محوله، به طوری که فراخواندن او به همکاری در زمینه های مختلف خود گواهی بر وجود این امر می باشد.
– قبول چنین مسؤولیت هایی و به ثمر رساندن آن ها سبب می شود که مهندس بازرگان به عنوان یک نیروی قابل اتکا و کارآمد در میان نخبگان سیاسی و توده مردم شناخته شود.
– و در نهایت بر عهده گرفتن مسؤولیت های مختلف، تجربه و اندوخته ای ارزشمند از فعّالیتهای اجرایی را برای او فراهم می آورد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مهندس بازرگان و گود سیاست
تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد اگر چه مهندس بازرگان مسؤولیت های مختلفی را در امور سیاسی جامعه تقبل کرد، اما هرگز خود به عنوان یک فرد سیاسی وارد گود سیاست نشد؛ بلکه در مواقع مختلف و از سر نیاز حضور او لازم شمرده می شد. همان طور که اشاره شد مهندس بازرگان طی دوره قبل از کودتا درد اصلی مملکت را در نبود تشکیلات حزبی و مرام های سیاسی نمی دانست و بیش از هر چیز به معتقدات فکری و تربیت معنوی و تدارک شخصیت جوانان اهمیت می داد.
اما پس از کودتای ۲۸ مرداد مهندس بازرگان به طور جدی وارد معرکه سیاست شد. مهندس بازرگان در توجیه تصمیم خود مبنی بر وارد شدن در گود سیاست چنین می گوید: ما دیدیم نهضت سرکوب شده آزادی از بین رفته و جای عدالت را ظلم و ستم و فساد گرفته است. وضع مملکت مانند آتش گرفتن خانه بود که هر کس از بزرگ و کوچک، باید هر چه در دست و هر چه در کار دارد زمین بگذارد و به سر و صدا و چاره جویی و خاموش کردن خانه بپردازد. این بود انگیزه اصلی و علل و عواملی که من و دوستانم را ناگزیر ساخت تا وارد گود سیاست شویم.[۴۶۲]
نهضت مقاومت ملی
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، ملیون و نیروهای ضد کودتا دست به فعّالیت های مخفی و زیرزمینی زدند و در این میان جناح مذهبی جبهه ملی با ایجاد سازمان مخفی نهضت مقاومت ملی ابتکار عمل را در دست گرفت. هسته اولیه نهضت مقاومت ملی آیت الله حاج سید رضا زنجانی، رحیم عطایی، عباس رادنیا، ناصر صدرالحفاظی بودند. این گروه در چند نشست مخفی در منزل آیت الله زنجانی، برای دعوت از شخصیت های حائز شرایط و نیز نمایندگان مورد اعتماد احزاب و گروه های سیاسی، مذاکره و تبادل نظر کردند. بعد از چند روز مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر بختیار، فتح الله بنی صدر و حسین شاه حسینی را به عضویت و همکاری دعوت نمودند.[۴۶۳] مهندس بازرگان در طی فعّالیت نهضت مقاومت ملی حضور فعال داشت. نهضت مقاومت ملی زمانی که قرارداد کنسرسیوم نفت در سال ۱۳۳۳ مطرح شد شتاب بیشتری به فعّالیت های خود در جهت مبارزه و حفظ دستاوردهای نهضت ملی بخشید. یکی از اقدامات مهمی که در ارتباط با مخالفت با کنسرسیوم نفت از سوی نهضت سازماندهی شد، نامه ای بود که حدود ۷۰ تن از رجال سیاسی و دینی و ملی آن را امضاء کردند. ۱۲ نفر از امضاکنندگان این نامه از اساتید دانشگاه تهران بودند که مهندس بازرگان نیز جزء آنان بود. این نامه که خطاب به نمایندگان مجلسین شورا و مفاد قرار داد کنسرسیوم بود، درباره عواقب تصویب قرارداد کنسرسیوم اتمام حجت نموده بود.[۴۶۴]
پیامد این نامه برای مهندس بازرگان اخراج او به همراه ۱۱ تن دیگر از اساتید بود.[۴۶۵] اما دوران انتظار خدمت مهندس بازرگان هفت ماهی بیشتر طول نکشید. رژیم تصمیم به ترمیم دانشگاه گرفت؛ استادان را به تدریج و با احترام به دانشگاه بازگرداندند.
مهندس بازرگان در طی عمر چند ساله نهضت مقاومت ملی دو بار دستگیر شد یکی در فروردین ۱۳۳۴ که در انتقاد به قرارداد کنسرسیوم، اعلامیه در مقابل این توطئه بیدار باشیم از سوی برخی از اعضای نهضت مقاومت ملی چاپ شد که خشم رژیم را به همراه داشت که سبب شد جمعی از مسؤولین نهضت مقاومت ملی از جمله مهندس بازرگان دستگیر و زندانی شدند.[۴۶۶] این حبس که به مدت ۵ ماه طول کشید مهندس بازرگان بیکار ننشست و یکی از تألیفات اصولی خود را به نام عشق و پرستش نوشت و دیگر فعّالیت او در این دوره تکمیل کتاب راه طی شده بود که قبلاً آن را نوشته بود.[۴۶۷] پنج ماه حضور مهندس بازرگان در زندان او را به این نتیجه رساند که راه حل در تربیت و فعّالیت اجتماعی است: تفکر و توجه به این حقیقت که درد ایران نه با تشکیل یک حزب سیاسی حل می شود و نه حتی با روی کار آمدن یک دولت ملی از طریق اکثریت در مجلس یا تحمیل و تصادفات سیاسی و آسمانی. آن چه لازم تر و واجب تر از همه چیز است بعد از عشق و پرستش، تربیت دموکراسی و امکان جمع شدن و همکاری است که ما فاقد آن هستیم.[۴۶۸]و[۴۶۹]
تبلور این اندیشه و نیاز را در تأسیس جمعیت متاع در سال ۱۳۳۴ می بینیم. جلال الدین فارسی در این زمینه چنین می نویسد: در جناح متدین نهضت مقاومت ملی این نظر اکثریت یافت که بهتر است فعّالیت های فرهنگی و تربیتی انجام گیرد و پا به پای آن به جهت تدارک و پشتیبانی آن فعّالیت های اقتصادی صورت پذیرد. سازمان این فعّالیت ها متاع نامیده شد. این حرکت که از جهتی به اسلامی تر شدن مجموعه همکاران به شمار می رفت مرحله واسطه ای بود تا تشکیل نهضت آزادی.[۴۷۰] مهندس بازرگان درباره متاع و حوزه و فعّالیت و انگیزه های آن این چنین می نویسد: چون فعّالیت های سیاسی وسیع امکان پذیر نبود و فعّالیت های سیاسی مطمئن و صحیح نیز در هر حال احتیاج شدید به تربیت اجتماعی عملی مردم ایران برای کارهای دسته جمعی و انضباط شورایی و همکاری داشت، یک نهضت نسبتاً وسیع و خودجوش در تهران و در غالب شهرستان ها در میان مبارزین و جوانان مسلمان و ملی برای تأسیس انجمن ها و هیأت ها و مؤسسات ملی و اسلامی با برنامه های امدادی، فرهنگی، تبلیغاتی، بهداشتی و حتی تولیدی و تجاری به راه افتاد.[۴۷۱] در این دوره و در همان سال ۱۳۳۴ بود که مرحوم مطهری که تازه به تهران آمده بود همکاری خود را با این جمعیت و مهندس بازرگان آغاز کرد.[۴۷۲] از اقدامات گسترده متاع می توان تأسیس شرکت سهامی انتشار، تأسیس شرکت و کارخانه ایرفو که کارش تولید صنعتی بود نام برد. در کارخانه ایرفو که ظاهراً هیچ ارتباط دینی وجود نداشت، بعضی از مراجع دینی نیز شرکت داشتند و در شمار سهامداران آن بودند. از جمله آیت الله سید کاظم شریعتمداری و آیت الله سید هادی میلانی. نیز کسانی چون محمد علی رجایی ، دکتر محمد جواد باهنر و علی اکبر هاشمی رفسنجانی در کارخانه سهام داشتند.[۴۷۳]
در پاییز ۱۳۳۶ نهضت مقاومت جزوه ۲۴ صفحه ای تحت عنوان نفت منتشر کرد که پاسخی بود به ادعای رژیم کودتا، پیرامون امضای قراردادی با یک شرکت ایتالیایی به نام آجیپ. انتشار جزوه نفت خشم شاه و دستگاه را برانگیخت. چند روز بعد دستگیری وسیع سران نهضت مقاومت ملی و فعالین شروع شد. مهندس بازرگان نیز طی این یورش برای دومین بار در طول فعّالیتش در نهضت مقاومت ملی دستگیر شد.[۴۷۴] اما پس از چند ماهی حبس دوباره آزاد شد. با تبعید آیت الله زنجانی به زادگاهش عملاً نهضت نهضت مقاومت ملی تعطیل شد.[۴۷۵]
انجمن اسلامی مهندسین
انجمن اسلامی مهندسین در سال ۱۳۳۶ تشکیل شد. همان طور که قبلاً گفته شد ابتدا در دهه ۲۰ کانون مهندسین تشکیل شد که مهندس بازرگان از مؤسسین و فعالین آن بود. انجمن اسلامی مهندسین انشعابی از کانون مهندسین بود. پایه گذاران انجمن اسلامی مهندسین عبارت بودند از: مهندس بازرگان، مهندس سالور، مهندس دبیر، مهندس زنگنه، مهندس لواسانی. انجمن اسلامی مهندسین فعّالیت رسمی در دانشگاه نداشت و جلسات آن در خارج از دانشگاه تشکیل می شد.[۴۷۶]
در اساسنامه انجمن اسلامی مهندسین که در سال ۱۳۳۶ تصویب شد آمده:
به حکم دستور ازلی «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» و نظر به اینکه اجتماع افراد و همکاری صمیمانه مثبت مردان معتقد صالح در اقدامات مفید مرضی خدا … و با توجه به فساد و بیچارگی مملکت از یک طرف و تزاحم عمومی از طرف دیگر، این عمل یکی از احتیاجات اساسی روز و از وسایل ضروری تربیت اخلاقی افراد و تمرین آن ها برای اداره صحیح جامعه می باشد.[۴۷۷]
همان طور که از اساسنامه انجمن پیداست وجه دینی و مذهبی در انجمن بسیار برجسته است و سایر وجوه آن را تحت الشعاع خود قرار داده است. به طوری که از همان ابتدا انجمن مهندسین به محفلی برای نیروهای مذهبی و مکانی برای ایراد سخنرانی های مذهبی درآمد. سخنرانان و مخاطبین این انجمن نه تنها جوانان و روشنفکران بلکه نیروهای مذهبی سنتی نیز بودند. به طوری که یکی از کسانی که بیشترین سخنرانی ها را تا زمان توقف فعّالیت های آن در سال ۱۳۵۳ در آن ایراد نمود شهید مطهری بود. تا جایی که کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام ابتدا به صورت سخنرانی در این انجمن ایراد شد.
از دیگر تشکل های اسلامی که با همت و تلاش مهندس بازرگان تأسیس شد جامعه اسلامی معلمین بود که در سال ۱۳۳۸ تشکیل شد. متعاقب تشکیل انجمن اسلامی معلمین، انجمن اسلامی پزشکان تأسیس شد. انجمن اسلامی پزشکان با هدف و مرام همکاری و ایجاد ارتباط بین افراد مسلمان جامعه پزشکی به وجود آمده بود. این انجمن ادامه دهنده مسیر سایر انجمن های اسلامی بود.[۴۷۸]
در این انجمن نیز از علماء، وعاظ و روحانیون متمایل به جوانان چه به عنوان شرکت کننده و چه به عنوان سخنران دعوت به عمل می آمد.[۴۷۹] بنابراین این انجمن هم مانند انجمن اسلامی مهندسین و انجمن اسلامی معلمین در مسیری قرار گرفت که صبغه دینی آن روشنفکران مذهبی امثال مهندس بازرگان، دکتر سحابی و … را با نسل جدید روحانیون حوزوی نزدیک تر می کرد.
بعد از توقف انجمن اسلامی مهندسین در سال ۱۳۵۳ از سوی ساواک حضور شهید مطهری در جلسات انجمن اسلامی پزشکان تداوم یافت و با سخنرانی های خود نقشی فعال ایفا کرد به طوری که بعضی از آثار ایشان از جمله مساله حجاب در انجمن اسلامی پزشکان ارائه شد.[۴۸۰]
اکنون اگر بخواهیم یک جمع بندی از فعّالیت های مهندس بازرگان طی این دوره تا قبل از تأسیس نهضت آزادی داشته باشیم، می توان بیان داشت: در این دوره مهندس بازرگان به عنوان یک فرد سیاسی وارد گود می شود. اگر در دوره قبل بیشتر به عنوان یک مصلح و نظریه پرداز نواندیش دینی مطرح است، در این دوره مهندس بازرگان راه چاره را در ورود به فعّالیت های سیاسی می بیند. اما این ورود، ورودی بی برنامه نبود. آن چه مهندس بازرگان در این دوره برای ورود به عرصه سیاست لازم می داند تربیت افراد برای دموکراسی و این که امکان جمع شدن، با هم بودن و فعّالیت اجتماعی را فرا بگیرند. تبلور این اندیشه را ما در تشکیل جمعیت متاع دیدیم. جمعیتی که با حضور روشنفکران مذهبی از یکسو و روحانیون نوگرا از سوی دیگر منشأ خدمات و فعّالیت های شایان فکری و اجتماعی شد. جمعیتی که افراد در آن با اعتماد به یکدیگر تربیت اجتماعی را فراگرفتند.
می توان گفت شاید مهمترین پیامدی که این جمعیت و به تبع آن انجمن ها و مؤسسات بعدی که طی این دوره ایجاد شد داشت، کمکی بود که فعّالیت و همکاری در این تشکیلات به ایجاد و ارتقای فضای گفتمانی میان اعضاء و مشارکت کنندگان کرد. که در این فضا دال مرکزی مذهب بود، مذهبی که کلید حل تمام مشکلات جامعه را در خود داشت. اعتقاد به کارکرد اجتماعی و سیاسی مذهب نقطه وصل روشنفکران دینی و روحانیون نوگرا بود.
روشنفکران دینی، دیگر، روحانیون نوگرا را نیروهای محافظه کار و سازش کار و مصلحت پذیر نمی دانستند که ترجیح شان دوری از سیاست و اشتغال به درس و تدریس در گوشه حجره است، بلکه آنان را افرادی می دیدند که با دست شستن از زبان ثقیل حوزه، به زبان نسل جوان و طبقه روشنفکر و تحصیل کرده نزدیک شده بودند. اکنون زبان حوزه برای نسل جوان دانشگاهی نیز جذابیت پیدا کرده بود. اینان گروهی از روحانیون بودند که با کنار گذاشتن مصلحت وارد گود مبارزه سیاسی شده بودند و در پی مطالباتی بودند که از سور مذهب دمیده می شد.
از سوی دیگر این روحانیون نیز، این طبقه جدید از روشنفکران را افرادی می دیدند که دغدغه دین دارند. روشنفکرانی که دیگر راه حل مشکلات را نه در شرق و نه در غرب بلکه در سنت دینی ای می دیدند که با توجیهات علمی همراه بود. روحانیون این طبقه جدید را کسانی می دانستند که برای اولین بار در میان روشنفکران ایرانی در سخنرانی هایشان از اسلام دم می زدند. کسانی که در کلاس های درس مهندسی، کشاورزی و زیست شناسی اسلام را تشریح می کردند. روشنفکرانی که کلام شان را با آیات و احادیث آغاز می کردند. بنابراین بی دلیل نبود که این دسته از روشنفکران مورد توجه روحانیون مبارز قرار گیرند.
بنابراین می توان گفت در این دوره، فعّالیت ها و همکاری های اجتماعی با صبغه دینی ارتباطی ارگانیک و اندام وار میان روشنفکران مذهبی و روحانیون نوگرا به وجود آورده بود که اولاً بین آن ها تفاهم و زبانی مشترک پدید آورده بود و در ثانی فضایی از اعتماد را میان دو گروه به وجود آورده بود که لازمه فعّالیت گروهی و دسته جمعی است. اما نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که، این نزدیکی و تفاهم، تفاهمی کامل و بی نقص نبوده؛ آن چه برای نگارنده در این نوشتار قابل اهمیت است نفس این پیوندی است که میان این دو گروه به وجود آمده بود.
نهضت آزادی
همان طور که در قسمت های گذشته بدان اشاره شد، جبهه ملی دوم با باز شدن فضای سیاسی کشور در تیر ۱۳۳۹ طی اعلامیه ای تشکیل یافت. مهندس بازرگان و دکتر سحابی هم در شورای عالی جبهه ملی دوم عضویت داشتند. اما این دو نه تنها در اقلیت بودند بلکه اصولا ًبا همه تصمیم های شورای عالی جبهه ملی دوم اتفاق نظر نداشتند. از همان ابتدا اختلافاتی میان جناح اقلیت و جناح اکثریت جبهه ملی دوم وجود داشت. برخی از اعضای جناح اقلیت از جمله مهندس بازرگان و دکتر سحابی که از متنفذترین رهبران نهضت مقاومت ملی بودند مظهر گرایش مذهبی در درون جبهه ملی دوم بودند.[۴۸۱] اما به هر حال به دلیل اینکه اکثریت جبهه در دست نیروهای سکولار بود گروه اقلیت نتوانست کاری از پیش ببرد. حتی از این گذشته جبهه ملی دوم خود نیز دچار تضاد و تناقض های درونی بود. از دیگر موارد اختلاف مهندس بازرگان با جناح اکثریت مسأله مبارزه بود. جناح اکثریت از حمله به شاه ابا داشت و در تلاش برای فراهم آوردن شرایطی بود که انتخابات آزاد برگزار شود. در حالی که جناح اقلیت شاه را مسؤول فساد و نابسامانی می دانست و انتقاد از شاه را در دستور کار خود قرار داده بود. اما مهندس بازرگان آنچه را که دلیل اصلی ضعف نهضت ملی می دانست، نداشتن و فقدان پایگاه عقیدتی و ایدئولوژیک بود.
دهه چهل، دهه ای است که مهندس بازرگان و همفکرانش احتیاج روز را در تشکیل حزبی با ایدئولوژی اسلامی می دانند. مهندس بازرگان در این زمینه چنین می گوید: جبهه ملی ایران همانطور که از اسمش پیداست جبهه بود. یعنی اجتماع و اتحادی از واحدها و یا مکتبهای اجتماعی که دارای مقصد مشترک (استقلال کشور و آزادی ملت) بودند. ولی مقصد مشترک داشتن ملازم با محرک داشتن نیست. محرک بعضی ممکن است ناسیونالیسم باشد و … ولی برای ما و عده ای همفکران و شاید اکثریت مردم ایران، محرکی جزء مبانی و معتقدات مذهبی اسلامی نمی توانست وجود داشته باشد. نمی گویم سایرین مسلمان نبودند و یا مخالفت با اسلام داشتند. خیر برای آنها اسلام ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی محسوب نمی شد ولی برای ما مبنای فکری و محرک و موجب فعّالیت اجتماعی و سیاسی بود.[۴۸۲] یدالله سحابی نیز در هم فکری با مهندس بازرگان چنین می گوید: مسأله مهم دیگر تفاوت های فرهنگی و پای بندی یاران ما به مذهب و اصول دین بود. مذهب نزد سران جبهه رنگی نداشت، همین ما را بر آن داشت که کم کم گرد اصول محوری استقلال و آزادی و تدین و پای بندی به فکر اسلامی، نهضت آزادی ایران را ایجاد نماییم که در موضع گیریهای سیاسی با جبهه ملی همگام باشد.[۴۸۳] بنابراین نیاز به پایگاه عقیدتی در مبارزه، سبب می شود مهندس بازرگان و دوستانش اسلام را به عنوان ایدئولوژی حزبی معرفی کنند. این نیاز سبب شد که مهندس بازرگان و دوستانش در جلسه ای در سال ۱۳۴۰ تصمیم به تأسیس نهضت آزادی بگیرند.
این نهضت از آیت الله طالقانی برای عضویت در هیأت مؤسس این سازمان دعوت کرد و ایشان نیز این پیشنهاد را پذیرفتند. هیأت مؤسس در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ طی نامه ای نظر و هدف خود را برای شادروان دکتر مصدق که در احمدآباد به سر می برد تشریح کرد. دکتر مصدق نیز چهار روز بعد در پاسخ به مؤسسین نهضت آزادی ایران خطاب به مهندس بازرگان نامه ای نوشت و از ایجاد چنین نهضتی با آرزوی توفیق از خدای بزرگ برای نهضت تشکر کرد.[۴۸۴]
در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۳۴۰ نخستین جلسه سازمان نهضت آزادی ایران در منزل آقای فیروزآبادی تشکیل شد و موجودیت این سازمان سیاسی اعلام گردید. مهندس بازرگان طی سخنرانی ای اهداف نهضت را تشریح کرد: ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم.
بدین ترتیب نهضت آزادی ایران پدید آمد. نه تنها در اساسنامه نهضت از اسلام به عنوان ایدئولوژی حزبی یاد می شود و آن را به عنوان راهنمای عمل حزب می پذیرد، بلکه مورد تأیید روحانیون برجسته از جمله آیت الله سید رضا زنجانی و آیت الله طالقانی قرار می گیرد. و این دو شخصیت برجسته در حمایت از این حرکت ملی مذهبی اعلامیه صادر می کنند.
آیت الله سید رضا زنجانی در اعلامیه خود نهضت آزادی را تأیید کرده و از آنان می خواهد که همکاری نزدیک با جبهه ملی داشته باشند و از تفرقه جلوگیری کنند.[۴۸۵]
آیت الله طالقانی نیز در اعلامیه ای که صادر می کند چنین می گوید: شما به چشم خویشتن وضع نکبت بار این سرزمین تاریخی و این کشور اسلامی را می نگرید که در اثر سلطه غارتگران پراکندگی چگونه بر سر این مملکت سایه افکنده است. باید مردانی که محیط آلوده و زبونشان نساخته و غیرت و احساس مسؤولیت در آنان نمرده دور هم گرد آیند و با راه صحیح و اصیل مبارزه، راه آزادی و آزادمنشی را برای ملت ایران بگشایند. بحمدالله جمعی که طی سالهای سخت ثبات قدم و پاکی نیت خود را ابراز داشته، در این هنگام خطیر به نهضت آزادی ایران قیام و اقدام نموده اند. این جانب اگر چه از کوتاهی در انجام وظیفه خود نزد خدا و اولیای اسلام شرمسارم ولی پیوسته در صف مبارزه با فساد و مفسدین باقی مانده و به این سبب دعوت همکاری با بنیانگذاران نهضت آزادی را پذیرفتم.[۴۸۶]
چنین تأیید شایسته ای از دو روحانی برجسته و مشارکت مستقیم یکی در تأسیس نهضت آزادی نشان از پیوند و ارتباط نزدیک و اندامواری است که میان روشنفکران مذهبی و روحانیون نوگرا در عرصه سیاست و مبارزه حزبی به وجود آمده است. پیوندی که نشان از اعتمادی روبه فزون است که از دهه ۲۰ شروع شده و تاکنون نیز تداوم و فزونی یافته است.
اما جبهه ملی دوم نهضت آزادی را به عضویت نپذیرفت و مهندس بازرگان و دکتر سحابی به طور مستقل و جدا از نهضت آزادی در جبهه ملی دوم حضور می یافتند. دکتر شیبانی در این باره چنین می گوید: ما نهضت مقاومتی هایی بودیم که در صحنه مانده بودیم و مجموعاً این پیشنهاد را دادیم که یک تشکیلات مذهبی تر درست شود، البته بازرگان چهره شاخص تر ما بود و عنصر نظریه پرداز گروه سیاسی ما هم رحیم عطایی بود. مهندس بازرگان یک آدم دموکرات منش بود و روحیه انقلابی آن چنانی نداشت. ما هم نمی خواستیم از جبهه ملی جدا بشویم، می خواستیم یک گروه ملی مذهبی درست بکنیم و در داخل جبهه ملی صاحب کرسی و نظر بشویم در واقع تشکیل نهضت آزادی توسط ما نوعی انشعاب و اعتراض به جبهه ملی نبود، بلکه می خواستیم داخل جبهه فعّالیت کنیم منتهی جبهه ملی نپذیرفت.[۴۸۷]
اگر چه با نپذیرفتن نهضت آزادی در جبهه ملی دوم شاهد نوعی افتراق میان این دو گروه هستیم، اما در مقابل روز به روز همسویی و تعامل نهضت آزادی با جریان روحانیت بیشتر می شود. مهندس بازرگان خود در این زمینه چنین می گوید: از سال ۴۰ تفاهم و تمایل شدیدی میان مسلمانان مبارز نسبت به همکاری بیشتر و وحدت در زیر لوای اسلام ظاهر گردید.[۴۸۸] این تعامل روز به روز بیشتر می شد، مهندس توسلی نیز در این زمینه چنین می نویسد: پس از درگذشت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ اعضای انجمن اسلامی دانشجویان به مناسبت چهلمین روز درگذشت ایشان، به قم سفر کردند و مهندس صباغیان پیام انجمن اسلامی دانشجویان را در مسجد اعظم قم خواند. از سوی دیگر پس از فوت آیت آلله بروجردی این سؤال در میان نسل جوان مطرح شده بود که جایگاه تقلید در اسلام کجاست؟ چرا باید از مراجع تقلید کرد؟ در این ارتباط مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی جلساتی را با دعوت از علامه طباطبایی، سید ابوالفضل موسوی زنجانی، مرتضی مطهری ترتیب دادند. ماحصل این جلسات کتابی شد با عنوان «بحثی درباره مرجعیت و روحانیت» که مقاله ای از مهندس بازرگان نیز در آن چاپ شد.[۴۸۹]
نهضت آزادی در صف مبارزه همسو با روحانیت
با تشکیل نهضت آزادی تفکر و اندیشه ای که مهندس بازرگان دنبال می کرد، شکل منسجم به خود گرفت. سازمانی تشکیل شده بود که به دنبال مطالبات خود از رژیم بود. اما آن چه وجه بارز این حرکت جدید است مبارزه در چارچوب قانون اساسی است حزبی که به نوعی خود را وارث و دنباله رو مکتب مصدق می داند، شعارش، شعار معروف شاه باید سلطنت کند و نه حکومت، می باشد. اما نسبت به سلف خود تندروتر است و نوک پیکان حمله را به سوی شخص اول مملکت نشانه گرفته است و بی پرواتر اعتراض می کند. از سوی دیگر در مبارزه به خوبی به جایگاه و نقش مذهب و قدرت و توانایی ای که مراجع مذهبی در بسیج عمومی دارند واقف است. اکنون در این قسمت این هم سویی را دنبال می کنیم.
در مرداد ماه ۱۳۴۱ نهضت آزادی در نامه ای سر گشاده ضمن تشریح اوضاع نابسامان کشور، به ویژه اشاعه فساد در سالهای پس از کودتا به مسؤولیت های شاه در حمایت از دولت های زاهدی، علاء، اقبال و شریف امامی و نیز اشاره به تناقض گویی های شاه، در سخنرانی ها و در کتاب مأموریت برای وطنم و اشتباهات او داشته است.[۴۹۰]
از آغاز شروع نهضت روحانیت در جریان مخالفت با لایحه ایالتی و ولایتی، نهضت آزادی هم سو با این حرکت به فعّالیت پرداخت و در مسیر همگرایی با روحانیون گام برداشت. تا جایی که در پائیز ۱۳۴۱ مهندس بازرگان همراه با آیت الله طالقانی و دکتر سحابی به دیدار مراجع چهارگانه تقلید یعنی آقایان گلپایگانی، نجفی مرعشی، شریعتمداری و امام خمینی می روند. ملاقات با سه مرجع به راحتی انجام می شود ولی ملاقات با امام با دشواری روبرو می شود و ایشان در ابتدا وقت ملاقات نمی دهند سرانجام خود ایشان به وسیله مرحوم علامه طباطبایی پیغام می هند که در منزل علامه طباطبایی قرار ملاقات گذاشته شود و در نهایت این ملاقات در منزل مرحوم علامه طباطبایی صورت می گیرد. این اولین ملاقات مهندس بازرگان با امام بود. در این ملاقات شیوه اصلاح طلبانه و گام به گام مهندس بازرگان مورد پسند امام قرار نمی گیرد.[۴۹۱] نهضت آزادی در حمایت از مواضع علماء و مراجع دینی در اواخر آبان و اوایل آذر در اعلامیه ای که با عنوان «در زمینه اعلامیه های اخیر علمای اعلام و مراجع اعظام دامت برکاتهم» منتشر کرد از مواضع علماء و روحانیون در قبال مسائل سیاسی تجلیل کرد: پس از از گذشت ۵۶ سال که روحانیون ایران علمدار انقلاب مشروطیت و رهبر ملت و واضع قانون شدند مردم مسلمان آزادی خواه با اعجاب و امید به چنین بازگشت دست جمعی و توأم شدن دین و قانون که لازم و ملزوم یکدیگرند می نگرند. بسیار ارزنده و زیبنده است که آقایان اعتراض خود را نه به موضوع واحد انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی کرده و نه آلوده به مسأله اصلاحات ارضی که دست آویز ظاهر فریبی برای دولت شده است ننموده اند، بلکه نظر را بالاتر گرفته، انگشت روی منشأ خرابی ها و ریشه مفاسد یعنی خودکامگی و حکومت مطلق العنان فردی گذارده، مدافع اجرای کل احکام اسلام رعایت قانون اساسی شده و حق حاکمیت مردم از طریق انتخابات صحیح را مطالبه نماید.[۴۹۲],[۴۹۳]
نهضت آزادی سپس در دی ماه ۱۳۴۱ در بیانیه ای با عنوان «هدف روحانیون از مبارزه اخیر» به دفاع از روحانیت پرداخت. در این بیانیه نهضت آزادی اعلام داشت: روحانیت از مبارزه پیگیر سه هدف اساسی دارد: ۱- مبارزه با قانون شکنی ۲- مبارزه علیه تقویت اقلیت های ضد مذهبی ۳- دریدن ماسک اصلاحات دروغی.[۴۹۴]
آقای هاشمی رفسنجانی در زمینه این همگامی چنین می گوید: در جریان نهضت دو ماهه روحانیت، احزاب و گروه های سیاسی، توده ای، جبهه ملی، نهضت آزادی یک موضع گیری مشترک داشتند که می توان به ناخرسندی همه آنان از اقتدار روحانیت تعبیر کرد، شاید بعضی هاشان فکر می کردند که اگر در مسائل سیاسی بشود از روحانیت استفاده کنند خوب است، روحانیت مردم را بسیج کند، ولی قدرتی نشود. نهضت آزادی تفاوت داشت هم به دلیل جنبه مذهبی و هم به دلیل حضور افرادی سالمتر در این جمع، عده ای جوان، دانشجو و مخلص هم دورشان جمع بودند. می شود گفت که مشکل نهضت آزادی جوزدگی آن ها در برخورد با روشنفکرها بود. برای حفظ جنبه روشنفکری و راضی نگه داشتن روشنفکران اهمیت زیادی قائل بودند. با این همه تلاش می کردند که روحانیت و بازار را هم راضی کنند. اعلامیه هایی می دادند در طرفداری از مبارزه روحانیت و یا کوشش در توجیه پاره ای مسائل. برای ما هم همین مقدار حضور آنان در مبارزه مفید ارزیابی می شد و راهی بود برای نفوذ در دانشگاه و منحصر نشدن نهضت روحانیت به غیرتحصیل کرده های دانشگاهی و جامعیت قضیه که در وجهه بین الملی نهضت و توجه خبرنگاران خارجی و … سودمند بود. می توان گفت که نهضت آزادی از همه به ما نزدیک تر بود.[۴۹۵] اما مهمترین موضع گیری نهضت آزادی در مقابل شاه اعلامیه ای بود که در روز ۳ بهمن ۱۳۴۱ با عنوان «ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ» علیه انقلاب سفید شاه و رفراندوم آن صادر کرد: … عامل این انقلاب نه دهاتی ها هستند، نه شهری ها، نه ملت، نه مجلس و نه دولت. یک نفر است: شخص پادشاه مملکت. این انقلاب یک پدیده نو ظهور تاریخ است، زیرا انقلاب دو طرف دارد و انقلاب کننده آن طرف تو سری خورده، زجرکشیده، محروم شده، خشمگین شده و مظلوم اجتماع است، انقلاب را در برابر طبقه قاهر غاصب حاکم ظالم انجام می دهند. اما امروز هیأت حاکمه و دستگاهی انقلاب می کند که تا دیروز خود از طریق ارباب ها و مالک ها و مأمورین دولت یگانه حامی نظام ارباب رعیتی و فئودالیته و وکیل ساز و برخوردار از اقتصاد و اجحاف مالکیت و سرمایه داری بود.[۴۹۶] این اعلامیه خشم رژیم را به همرا داشت و منجر به دستگیری و محاکمه سران نهضت آزادی شد. ابتدا مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی دستگیر شدند و سپس دکتر سحابی نیز بازداشت کرد.
در تاریخ ۳۰/۷/۱۳۴۲ رژیم محاکمه سران نهضت آزادی را در دادگاه ویژه نظامی آغاز نمود. دادگاه ویژه بدوی پس از سی و یک جلسه در ۱۶/۱۰/۱۳۴۲ با صدور حکم محکومیت سران نهضت آزادی کار خود را پایان داد. دادگاه تجدید نظر ویژه سران نهضت آزادی در ۱۴ اسفند ماه ۴۲ شروع گردید و بعد از ۱۵ جلسه بالاخره در ۱۶ تیر ماه ۴۳ محکومیت سران نهضت آزادی را در دادگاه بدوی تأیید نمود.[۴۹۷] مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی هر کدام به ده سال زندان محکوم شدند و دکتر سحابی به ۴ سال زندان محکوم شد. یکی از نتایج مثبت محاکمه سران نهضت آزادی، تعمق بیشتر پیوند جریان روشنفکری مذهبی با روحانیت بود. تجلی این پیوند حمایت قاطع علماء و مراجع تقلید شیعه از رهبران دربند نهضت آزادی و محکوم کردن رژیم بود. از جمله این پیام ها و حمایت ها پیام امام بود که در تاریخ ۱۸/۱/۱۳۴۳ طی اعلامیه ای اعلام حمایت نمودند که در فصل بود مفصل به آن می پردازیم. در همین دوران زندان بود که مهندس بازرگان برای دومین بار با امام ارتباط پیدا کرد. مهندس بازرگان در این زمینه چنین می گوید: دومین ارتباط در سال ۴۲ از زندان قصر با وساطت مرحوم برادرم به منظور رساندن جوابیه سخنرانی گستاخانه شاه علیه ایشان بود که با نظر آقایان طالقانی و دکتر سحابی و تولیت تهیه کرده بود و آن ها خیلی پسندیده و بهترین پاسخ دانستند.[۴۹۸] سران نهضت آزادی در زندان بودند که قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به وقوع پیوست. نهضت آزادی در اعلامیه ای با عنوان « دیکتاتور خون می ریزد» به حمایت از قیام ۱۵ خرداد و نقش روحانیت پرداخت و رژیم را محکوم کرد. در این اعلامیه آمده بود: مردم مسلمان ایران، در طول تاریخ ایران نخستین بار است که به مقام منیع نیابت عظمی امام علیه السلام جسارت می شود و مراجع تقلید حضرت آیت الله خمینی دزدیده و زندانی می شود. افراد نهضت آزادی ایران، یاران وفادار قرآن و شاگرد مکتب آزادی بخش حسین بن علی علیه السلام با ایمان راسخ و قاطیعت و بدون تزلزل با قیام عمومی مردم ایران همگام نموده و به یاری خدا ملت ستمدیده را تا پیروزی معاونت خواهند کرد.[۴۹۹]
در داخل زندان نیز تلاش ها و رایزنی هایی برای حمایت از قیام ۱۵ خرداد از سوی سران نهضت آزادی به عمل آمده بود. این تلاش در حالی صورت گرفته بود که اعضای جبهه ملی مخالفت خود را در صدور بیانیه برای حمایت از قیام اعلام داشته بودند.
بدین ترتیب پس از دستگیری رهبران نهضت آزادی هم سویی با روحانیون به معنا ارتقاء یافته بود، پس از قیام ۱۵ خرداد ابعاد استراتژیک به خود گرفت. به عنوان مثال، در دوره یک سال قبل از قیام ۱۵ خرداد تنها ۱۰ مورد اشاره به روحانیون در نشریات نهضت آزادی وجود دارد (۸ بار درباره آیت الله طالقانی و ۲ مورد آیت الله زنجانی). اما پس از قیام ۱۵ خرداد و در طول چند ماه، بیش از ۳۵ مورد اشاره به روحانیون می شود (۲۰ مورد آیت الله خمینی، ۸ مورد آیت الله میلانی و ۷ مورد آیت الله شریعتمداری)، به اضافه در تمام نشریات بعد از قیام به نحوی درباره ۱۵ خرداد گفتگو می شود.[۵۰۰] بعد از این واقعه است که ما شاهد پیوندی هر چه بیشتر در میان روشنفکران مذهبی و روحانیون هستیم. نهضت آزادی در اعلامیه ای با عنوان «پیوند مقدسی که ناگسستنی است» می گوید: نهضت آزادی در ایران ستون فقرات نهضت مقاومت ملی و نیروی اجتماعی اصیل و مقاوم نهضت ملی ایران است. … اسلام عزیز روح حزب ماست و مسلمانان طبیعی ترین همرزمان ما هستند. ما بنیانی مرصوص و قطعه پولادی تجزیه ناپذیر هستیم که در مسیر مبارزه پیوسته تر و محکم تر می شویم و هیچ عاملی جزء در جهت استحکام هر چه بیشتر ما مؤثرتر نخواهد بود … . نهضت آزادی ایران بار دیگر از الطاف مبارکشان سپاسگزاری می نماید و همبستگی کامل و وحدت خلل ناپذیر خود را با آن پیشوایان بزرگ موکداً اعلام می دارد.[۵۰۱]
بنابراین می بینیم که روند نزدیکی نهضت آزادی با روحانیون روز به روز حتی با وجود در زندان بودن سران نهضت آزادی نزدیک تر می شود و ادامه می یابد.
وقتی اعضای شورای مرکزی و هیأت اجرایی نهضت آزادی بازداشت شدند، شورای مرکزی، که اکثریت قریب به اتفاق آن در زندان بودند، توسط آقای مهندس بازرگان به آقای سید احمد صدر پیغام و مأموریت دادند که هیأت اجرایی جدیدی را معین کنند تا کار ادامه پیدا کند. آقای صدر، از آقایان مهندس صباغیان، گلپروران، جلال و یعقوبی دعوت کردند.[۵۰۲] اما نهضت آزادی پس از این مدت و حتی بعد از آزادی رهبرانش در زمینه فعّالیت های سیاسی قدم مؤثری برنداشت. و تنها تا قبل از دستگیری مهندس سحابی در سال ۴۲ است که فعّالیت هایی را سازمان می دهد ولی بعد از آن عملاً دیگر نیرویی مخل کننده برای رژیم حاکم به حساب نمی آمد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...