می شود. مشاهده مقررات تابویی وضع شده خصوصاً در میان اقوام بدوی نیز بر فرضیه غیر عقلانی بودن تابوها صحه می گذارد. تقریباً کلیه تحقیقات پیرامون تابو آن را پدیداری فرهنگی دانسته اند که در بطن اجتماع ظهور می یابد و نوع و شدت ممنوعیات رفتاری را نتیجه جهان ذهنی متفاوت اقوام و جوامع انسانی به شمار می آورند. در تحقیقاتی که از آنان نام خواهیم برد تعامل رفتار و زبان ممنوع را به صورت اخص در دستور کار خود قرار داده اند. در این راستا فارب[۹۲] (۱۹۷۴) به نوعی نسبیت باوری در مورد دشواژه ها در جوامع معتقد است و راهکارهای زبانی اجتناب از این واژه ها را در چند فرهنگ مختلف ارائه می دهد و به جنبه قراردادی و زمانمند بودن واژه های ممنوع اشاره می کند. علاوه بر این وی به انگیزه های کاربران زبان برای کاربرد دشواژه ها نظر تخلیه خشم، بیان دوستی و رابطه صمیمانه اشاره می کند. فارب همسو با برخی دیگر از زبانشناسان حذف دشواژه ها از زبان و پالایش زبانی را زمینه ساز ترویج انواع صامت ابتذال در جامعه می داند. از آن جا که دشواژه ها سنگ بنای دشنام واژه ها به شمار می آیند، اهمیت افزونتری می یابند. به همین دلیل تمامی انواع دشنام را دشواژه و در نتیجه تابو قلمداد می کنند. مایکل یونگ (۱۳۷۳) نیز به تشریح

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ساحت های ممنوع در زندگی اقوام تروبریاند می پردازد و تفاوت های موجود میان «بومالا» (ممنوعیت) در میان این اقوام و واژه تابو در مفهوم رایج و عام آن را بیان می کند. تقریباً تمامی ممنوعیات رفتاری دارای تجلیات زبانی نیز هستند. به عبارت دیگر، هر آنچه که عمل به آن مذموم و نکوهیده است در بیان نیز مشمول همین قواعد و محدودیت ها می شود مانند مرگ و واژه های بیانگر آن. به همین نحو وارداف[۹۳] (۱۹۸۶) ابتدا در تشریح رابطه زبان و فرهنگ، فرهنگ را مهارتی اکتسابی تعریف می کند که حاصل هیچ نوع موهبت یا استعداد ژنتیکی نیست و فرد برای بقا در اجتماع ملزم به حرکت در چهارچوب تعیین شده از سوی فرهنگ خود می باشد. به همین طریق عمل و لفظ تابو نیز خواست فرهنگ به شمار می آیند و تمرد از قالب های رفتاری تعیین شده حتی می تواند حیات فرد را نیز به مخاطره بیاندازد. وی به صورت کلی حوزه های ممنوع گفتاری را برمی شمرد و در توصیفی اجمالی پیامدهای نقض قواعد کلامی را ذکر می کند و حسن تعبیرات را راهکارهای مطمئن برای سخن گفتن پیرامون مفاهیم ممنوع عنوان می کند. به طور کلی می توان هر واژه ای را که بر یکی از حوزه های ممنوع دلالت می کند دشواژه یا لفظ حرام نامید.
سیفرید[۹۴] (۲۰۰۶) همچنین تابو را تلفیقی از انسان شناسی، جامعه شناسی و زبانشناسی می انگارد. وی تابوهای اجتماعی را به دو دسته زبانی و غیر زبانی تقسیم می کند و پیامدهای نقض تابو نظیر تعذب، شرم و ترس را تنها محصول جانبی نادیده انگاشتن آن می داند و آن را فراتر از موارد اشاره شده می داند. وی با طرح دیدگاه های پژوهشگران مختلف، انگیزه های افراد را در بکارگیری الفاظ تابو و تاثیر بسترهای اجتماعی بر کار بست این عبارات را شرح می دهد. سیفرید تشخیص و تعیین میزان اهانت القایی دشواژه ها را در نهایت امری مربوط به تعبیر شنونده می داند که مسئول پاسخگویی به این الفاظ است. در تحلیلی دیگر از منظر جامعه شناسی زبان ترادگیل[۹۵] (۱۳۷۶) در تشریح اثرات متقابل زبان و جامعه بریکدیگر، از تابو به عنوان پدیده ای یاد می کند که ریشه در ارزش های یک جامعه دارند و علاوه بر محیط و ساخت اجتماعی، این ممنوعیت ها نیز می توانند بر روی زبان تاثیر بگذارند. ترادگیل تابو را
واقعیتی زبانی و اجتماعی می داند و در ادامه عنوان می کند که قدرت دشواژه ها باعث می شود که علی رغم منع قانونی بر استفاده از بسیاری از آن ها، باز مشاهده می شود که قشرهایی از جامعه به وفور از این الفاظ استفاده می کنند و این امر بیشتر به این دلیل است که واژه های تابو غالباً به عنوان دشنام بکار می روند. نوع واکنش مردم نسبت به الفاظ تابو نوعی واکنش نسبت به واژه خاصی است و نه نسبت به مفهومی تابو و این خود واژه های تابو هستند که نامناسب و قدرتمند احساس می گردند. نرسیسیانس (۱۳۸۵) این طرز تلقی را واقعیت اسمی[۹۶] می نامد و اشاره می کند که از دید مردم خود واژه همان «چیز» تعبیر می شود و به همان اندازه هم، وهم انگیز و ترسناک است. در واقعیت اسمی، اسم جای واقعیت را می گیرد. آلن و بریج (الف۲۰۰۶) این مفهوم را تحت عنوان فرضیه طبیعی گرا[۹۷] ذکر کرده اند که بر اساس آن مردم لفظ و مدلول تابو را یکی می انگارند یا به تعبیر خانلری (۱۳۴۷) به وحدت میان این دو قائلند. فرامکین و رادمن[۹۸] (۱۹۸۸) تلقی زبانمندان از زشتی و مقبولیت واژه ها را امری مختص به تعبیر شنونده و یا تعبیر جمعی اعضای جامعه می دانند. از نظر آنان، هیچ نوع ویژگی در واژه آنرا ذاتاً و به خودی خود ممنوع و مستهجن نمی سازد. خاستگاه این منع و پرهیز، آداب و رسوم و دیدگاه جامعه ای است که اقدام به وضع قوانین محدود کننده می کند. آنچه در یک فرهنگ «غیر قابل طرح» قلمداد می شود، نه تنها واژه های بیانگر مدلول تابو بلکه عبارات تداعی کننده عمل ممنوع و یا واژه های متشابه (از لحاظ آوایی) را نیز به طریق اولی از جرگه واژگان مورد استفاده مردم خارج می سازد. رادمن و فرامکین به این نکته اشاره می کنند که در فراگیری زبان توسط کودک، نظام ارزشی خانواده یا گروه اجتماعی تعیین کننده نوع و چگونگی اشاره به دشواژه ها هستند، آن ها اظهار می کنند که اضطراب و شرم ناشی از کاربرد دشواژه ها نهایتاً سبب جایگزینی
آن ها با الفاظ حسن تعبیری می شود؛ این عبارات نیز نشان می دهند واژه ها علاوه بر معنای صریح از معنای ضمنی نیز برخوردارند.به عقیده آن ها معنای ضمنی واژه ها حاوی عواطف، قضاوت های ارزشی و نگرش زبانمندان هستند. تابو همچنین می تواند دارای اثرات ثانویه بر زبان باشد; وضعیتی که باعث می شود واژه های خنثی زبان صرفاً به دلیل مشابهت آوایی با الفاظ تابو از چرخه مصرف خارج شوند و یا محدودیت کاربردی بیابند. در رابطه با تاثیر الفاظ تابو در تسریع تغییرات معنایی در زبان، تراسک[۹۹] (۱۹۹۶) می گوید «از آنجا که تابوها، استفاده از کلمات مستهجن را منع می کنند گویشوران دائماً مجبورند که به حسن تعبیرات متوسل شوند که این عبارات نیز با گذشت زمان خود به لفظی تابو تبدیل شده و بایستی جای خود را به حسن تعبیرات نو دهند». وی «زبان مادر شوهر» را نمونه ای از انواع سبک های پرهیزی[۱۰۰] می داند که تغییرات اساسی در نظام معنایی و واژگانی زبان پدید می آورند زیرا فرد از واژگانی کاملاً متفاوت با واژه های معمول زبان استفاده می کند. این نوع از گفتار تنها در شرایط خاصی و برای گفتگو با خویشاوندان و بستگان همسر بکار می رود.
اما در بررسی دشنام واژه به عنوان صورتی از کاربرد دشواژه، ترادگیل و اندرسون[۱۰۱] (۱۹۹۰) به تشابه دشنام واژه ها و حسن تعبیرات از جهت پیوند ناگسستنی شان با دشواژه ها اشاره کرده و ویژگی ها و ملاک هایی را برای قرار دادن الفاظ در طبقه «دشنام واژه ها» ذکر کرده است. علاوه بر این آنان نگرش زبانمندان به واژه ها و عبارات زبانی و نحوه ارزشگذاری آن ها را از منظر جامعه شناسی زبان ارزیابی می کنند. جی[۱۰۲] (۲۰۰۹) نیز چهارچوبی عصب شناختی- اجتماعی- روانشناختی از دشنام واژه ها به دست می دهد. وی دشنام واژه ها را عناصر همیشه حاضر زبان معرفی می کند و معتقد است که این توانایی یا قابلیت ناسزا گویی در بشر تکامل یافته و همیشه پا بر جا می ماند زیرا اطلاعات عاطفی نظیر خشم و عصبانیت از طریق این الفاظ بسیار سریعتر از الفاظ غیر تابو انتقال می یابند و به گوینده اجازه می دهند تا با بهره گرفتن از آن ها به مجموعه ای از اهداف شخصی و اجتماعی برسد. وی عنوان می کند که الفاظ تابو بوسیله نهادهای قدرت نظیر مذهب و رسانه ها تعریف و تحریم می شوند و این منهیات در رویه های تربیت و پرورش کودک مورد تاکید قرار می گیرند. جامعه با نزاکت، حضور دشنام واژه ها در گفتار کاربران زبان را معاند میثاق های اجتماعی می داند و معمولاً کاربرد این الفاظ بر خلاف تهذب، شرم جنسی و وجدان مداری تلقی می شود.
برای مطالعه نقش کاربران زبان در بکارگیری دشنام واژه ها کارجالانین[۱۰۳] (۲۰۰۲) دشنام واژه ها را از منظر کاربرد شناختی بررسی می کند. ویژگی بارز این تحقیق، تعیین رابطه بین الفاظ تابو و دشنام واژه ها و چگونگی استفاده زبانمندان از حوزه های ممنوع برای دشنام دهی است. از سوی دیگر حسن تعبیرات به سبب نقشی که در خنثی سازی و پرهیز از بروز مخاصمه دارند مورد تاکید قرار گرفته اند. همچنین انگیزه های روانشناختی گویشوران برای استفاده از دشنام بیان شده و وی به دو دسته از دشنام های فردی و اجتماعی اشاره می کند. نادری (۱۳۷۵) از منظری متفاوت کاربرد استعاری دشنام واژه ها را مورد بررسی قرار می دهد و آن ها را به عنوان یک «متن» تحلیل می کند به نحوی که مفاهیم بجای هم بکار می روند و کاربرد دال های مشابه را در متن متفاوت می سازند. به عقیده وی هر دشنام واژه، شکل بیان آن و شرایطی که در آن بیان می شود گونه ای متن است و گوینده از بکار بردن آن دشنام واژه قصد و نیت خاصی دارد. وی دشنام واژه «پدر سگ» را در کاربردهای متفاوتی نظریر تحقیر، تحبیب و غیره مورد بررسی قرار می دهد. علی رغم نداشتن ربط عقلانی و منطقی با مضمون جمله ، پیام تاثیری را که گوینده می خواهد بر شنونده می گذارد. وی توضیح می دهد که شنونده در هنگام برخورد با متنی که دشنام واژه ها در آن وقوع یافته از چندین فعالیت ذهنی نظیر یادآوری، جستجو برای یافتن کاربردهای مشابه و از پیش ثبت شده در ذهن، تحلیل آهنگ کلام و تحلیل شکلک های صورت و اداهای اندامی برای درک آن ها بهره می گیرد.
۲-۴-۲- مطالعات مربوط به حسن تعبیرات
پس از تحلیل نتایج پژوهش های تابو محور، اکنون عناوین و محتوای تحقیقاتی را بررسی می کنیم که عمدتاً به ساخت و اهمیت حسن تعبیرات از زوایای گوناگون اشاره دارند. از آن جا که بخشی را صرفاً به بررسی حسن تعبیرات مربوط به مرگ اختصاص داده ایم ابتدا از آثاری نام می بریم که نحوه تلطیف مرگ در زبان را واکاویده اند. برخی از این مطالعات تنها از منظر جامعه شناختی نگرش ها نسبت به مرگ را بیان کرده اند. قانعی راد و
کریمی (۱۳۸۵) تاثیر تحول در الگوهای سازمانی مرگ در ایران بر الگوهای فرهنگی تجربه احتضار یا نزدیک شدن به مرگ را بررسی می کنند، به عقیده آنان شیوه های درمانی پیشرفته و نهادهای پزشکی مقتدر از یک سو و باورهای مذهبی که معنا بخش زندگی بشر بوده اند از سوی دیگر فرد را در باز اندیشی روزهای پایان عمر خود، دچار تهدید و بحران می کند. در این مقاله به گفتار پیرامون مرگ اشاره ای نشده است. آلن و بریج (الف۲۰۰۶، ۱۹۹۱) نگرش های موجود نسبت به مرگ در قرون وسطی و دوران مدرن را مقایسه می کنند و ضمن واکاوی دلایل تحول معنای مرگ در مقاطع زمانی مختلف، به تجلی زبانی مفهوم مرگ و نحوه اشاره گویشوران به آن اشاره می کنند. از این دیدگاه بیماری و مرگ دارای پیوستگی هستند و بیماری (به ویژه انواع مهلک آن) برای فرد تداعی کننده مرگ و در نتیجه دهشت انگیز است. در ادامه بیمارستان و رشد تکنولوژی به عنوان عوامل ایجاد تغییر در تشریفات و گفتار مبین مرگ عنوان شده اند. ماریچیچ[۱۰۴] (۲۰۰۷) حسن تعبیرات مربوط به تابوی مرگ را در گونه های زبان انگلیسی (انگلیسی و آمریکایی) مورد بررسی قرار می دهد و ضمن مقایسه واژگان مورد کاربرد در این دو لهجه، عبارات مشترک و نیز مختص به هر دو گونه را برحسب کاربردشان باز می نمایاند.
فرناندز[۱۰۵] (الف۲۰۰۶) نیز نحوه انعکاس تابوی مرگ را با بهره گرفتن از حسن تعبیرات استعاری در آگهی های ترحیم تبیین و تشریح کرده است. ویژگی مشترک مطالعات مربوط به مرگ اشاره به تاثیر نگرش های تاریخی در ساخت حسن تعبیرات مرتبط با این موضوع می باشد بررسی های فوق تنها کاربرد حسن تعبیرات را در تلطیف موضوع مرگ مد نظر داشتند و تاکید ما نیز بر این حوزه بدین خاطر بود که مرگ در بخشی جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است. اکنون آن دسته از کارهای پژوهشی را عنوان می کنیم که به صورت کلی بر اهمیت زبانی کاربرد حسن تعبیرات تاکید داشته اند. حسن تعبیرات به عنوان رکن همیشه حاضر در کلام و ابزاری مهم و اساسی در تعیین سبک گفتار همواره مورد توجه زبانشناسان بوده است و در این زمینه تحقیقات زیادی که عمدتاً به زبان انگلیسی هستند صورت گرفته است. از این میان، پژوهش های آلن و بریج به عنوان قالبی شناخته شده و نظام مند در زمینه شناخت حسن تعبیرات به حساب می آیند. در کتاب
حسن تعبیرات و سوء تعبیرات (۱۹۹۱) آنان ضمن تقسیم بندی حوزه های ممنوع و گفتار مرتبط با آن ها، حسن تعبیرات کاربردی در هر حوزه را به تفکیک برشمرده اند. از این نظر کاربرد زبان به دو روی یک سکه می ماند که از یک سو گفتار ملایم و خوشایند (حسن تعبیر) سپر حفاظتی تلقی می شود و از
سوی دیگر عبارات و واژه های موهن ابزاری برای یورش و ستیزه جویی فرض شده اند. آلن و بریج (الف۲۰۰۶) نیز به تبیین مفاهیم دو گانه منع (منع فردی و نهادی) و علل آن می پردازند. در این کتاب علاوه بر طرح
حوزه های اعمال منع در زندگی بشر (هماننداثر قبلی خود ( ۱۹۹۱) از دیگر مفاهیم مرتبط با حسن تعبیرات چون صحت سیاسی- اجتماعی، بهداشت زبانی و نیز نتایج حاصل از تحقیقات پیرامون تاثیر دشواژه ها و پایداری آن ها در ذهن توضیحاتی ارائه شده است. آلن و بریج(ب۲۰۰۶) ملاک هایی را برای اطلاق عنوان «دشواژه» و «حسن تعبیر» مطرح کرده اند. انواع حسن تعبیرات از حیث ابزارهای کلامی و ساختواژی از جمله محورهای مورد بحث در این مقاله است. علاوه بر این به تعامل عبارات نزاکتی و نوع سبک نیز اشاره شده است. بحث پیرامون تاثیر مترادف های گونه ور[۱۰۶] بر ایجاد سبک های گفتاری به سبب داشتن معانی ضمنی متفاوت (در عین برخورداری از معنای تحت الفاظی یکسان) همچنین مورد توجه قرار گرفته است. در یک بررسی مشابه، در ارتباط با مسائل ترجمه ، میرزاسوزنی (۱۳۸۵) اهمیت حسن تعبیرات را در ترجمه متون های مختلف بیان می کند و اظهار می کند که مترجمین باید در برگردان مطالب همواره تمایز میان معنای صریح و ضمنی واژه ها را مد نظر قرار دهند. وی به یک تقسیم بندی سه گانه (از لحاظ ارزش نزاکتی) میان واژه ها دست می زند که البته مغایر با اصول پذیرفته شده تقسیم بندی عبارات از حیث ارزش نزاکتی است. بدین صورت که واژه ها را به سه دسته حسن تعبیرات، الفاظ تابو و سوء تعبیرات تقسیم می کند. وی عقیده دارد که سوء تعبیرات الفاظی ملایم تر هستند که خود جایگزین عبارات نامطلوب تری می شوند. حال آنکه سوء تعبیرات پیوستاری را شامل می شوند که هم الفاظ تابو و غیر تابو را در بر می گیرد. شرط لازم برای سوءِ تعبیر قلمداد کردن یک واژه یا عبارت این است که سبب اهانت و یا رنجش خاطر مخاطب گردد و وجهه طرفین گفتگو را تهدید کند. الفاظ تابو هم هر زمان که به صورتی توهین آمیز بکار گرفته شوند کارکردی سوء تعبیرانه می یابند. باید توجه داشت که حسن تعبیر و سوء تعبیر به دو نحوه متفاوتِ استفاده از زبان اشاره دارند اولی برای پرهیز از توهین و تهدید وجهه و دومی برای توهین به مخاطب (که می تواند هر نوع توهین و رنجش خاطری را در یک مقیاس در بر بگیرد.) از این رونمی توان الفاظ تابو را در دسته ای مجزا از سوء تعبیرات قرار داد. زیرا الفاظ تابو ابزار بالقوه برای توهین به شمار می آیند و خود در زمره سوءتعبیرات هستند. حسن تعبیر و سوء تعبیر نحوه بکارگیری صورت های زبانی برای ایجاد اثرات ارتباطی مختلف هستند و الفاظ تابو می توانند به هر دو صورت بکار گرفته شوند. در تشریح کاربرد حسن تعبیرات در سایر زبان ها نیز وانگ[۱۰۷] (۲۰۰۵) اهمیت این عبارت را در زبان چینی مورد بررسی قرار
می دهد. از نگاه وی حسن تعبیرات تنها تجلی تجویز گرایی زبان و یا صحت سیاسی نیستند بلکه این عبارات در توانش ارتباطی زبان نیز نقش ایفا می کنند. وی اظهار می کند که در یادگیری زبان دوم فراگیران باید نسبت به نحوه استفاده از حسن تعبیرات زبان مقصد آگاهی بیابند و مدرسین زبان وظیفه دارند که تنها بر آموزش نحوه تلفظ و دستور زبان تاکید نکنند بلکه رابطه ناگسستنی زبان و فرهنگ را نیز در برنامه های آموزشی خود بگنجانند و در تعیین این رابطه به
نمونه هایی از کاربرد نامناسب (از لحاظ نزاکتی) واژه های زبان چینی توسط خارجی زبانان اشاره می کند که حکایت از ناشناختگی فرهنگ چینیان برای فراگیران زبان چینی دارد.
در برخی جوامع به دلایل اجتماعی مختلف نظیر تاثیر مذهب و یا بنا بر آئینی کهن برای اشاره به حوزه های ممنوع حتی برای اموری نظیر درمان بیماری های خاص (مانند ایدز) نیز محدودیت کاربرد وجود دارد. در این راستا
موتو[۱۰۸] (۲۰۰۴) راهکارهای زبانی برای صحبت پیرامون شیوع بیماری ایدز در مالاوی را ارائه می دهد. وی جامعه مالاویایی را جامعه ای مرد سالار و عموماً محافظه کار می داند که به شدت از کاربرد واژه های تابوی مرتبط با مسائل جنسی خودداری می کنند و از این رو مجبورند برای اطلاع رسانی جهت پیشگیری و یا درمان مقطعی بیماری ایدز از عبارات حسن تعبیری استفاده کنند. در زبان مالاویایی، ایدز را «آن هایی که شما هم در آن سهیمید»[۱۰۹] و «آن که لاغری می آورد»[۱۱۰] می نامند. به عقیده موتو، در جامعه مالاوی هیچ عملی ناپسندتر از صحبت مستقیم (در قالب درخواست و یا واژه های مضطرب کننده و شرم آور) نیست و همین امر سبب شده که
سازمان های دولتی و مردم نهاد نیز نتوانند خطر آشکار شیوع بیماری را به نحوی موثر به مردم انتقال دهند. از سوی دیگر زنان نیز چونکه در جامعه فاقد قدرت اجتماعی هستند قادر نیستند در مورد روابط جنسی سالم با مخاطب و یا شریک جنسی خود صحبت کنند. در این خصوص نادل[۱۱۱] به نقل از (بالینجر[۱۱۲] ،۱۹۷۵) توصیفی زبانشناختی از جامعه مذهبی نوپ[۱۱۳] و نحوه به کار گیری الفاظ تابو را از سوی کاربران زبان به دست می دهد. در میان این قوم هر گونه اشاره به الفاظ جنسی، کارکردهای جسمانی( نظیر عمل دفع) و غیره ممنوع است. آن ها میان الفاظ مودبانه و غیر مودبانه تمایز آشکاری قائلند. برای یک گفتگوی مودبانه آنان از حسن تعبیرات و جملات اطنابی استفاده می کنند و کاربرد واژه های غیر مودبانه تنها برای داستان ها یا طنزهای مستهجن و یا گفتار جوانان مناسب است. وی عنوان می کند که قوم نوپ هیچ واژه بومی برای اشاره به مسائل جنسی ندارد و از زبان عربی هوسایی وام واژه هایی را مورد استفاده قرار می دهند. ام بایا[۱۱۴] (۲۰۰۲) نیز رویه ای را در فرهنگ ارومو (Oromo) در کشور اتیوپی توصیف می کند که لاگو[۱۱۵] نام دارد و آن عبارت است از پرهیز از به زبان آوردن و یا اشاره به نام اشخاصی است که بواسطه ازدواج با شخص خویشاوند شده اند. این مقاله به عنوان نوعی بوم نگاری زبانی در پی توصیف و تشریح ساز و کارهای جایگزینی واژه های ممنوعه ای است که بواسطه سنت ازدواج در این فرهنگ پدید آمده اند. اما از دیدگاه شناختی فان[۱۱۶] (۲۰۰۶) ساز و کارهای حسن تعبیر را تفسیر و بررسی
می کند و آن را دریچه ای نوبه سوی شناخت و تفسیر این دسته از عبارات می داند. به اعتقاد فان، از این منظر اهمیت حسن تعبیرات در انحراف توجه شنونده نهفته است. به همین نحو فرناندز (۲۰۰۸) عنوان می کند که استعاره نقش مهمی را در دستکاری مدلول تابو ایفا می کند و بر این عقیده است که زبان استعاره استفاده از حوزه های تابو را سامان می بخشد و مشخص می کند که چگونه حوزه های شناختی و الگو برداری از آنان ارزش حسن تعبیری یا سوء تعبیری جایگزین های استعاری را معین می کنند. وی با بهره گیری از مبانی اساسی نظریه لیکاف و جانسون در خصوص استعارات، تعامل حوزه های مبدا و مقصد را در شکل گیری حسن تعبیرات استعاری بررسی می کند. از نگاه وی، نوع حوزه مبدا که برای الگو برداری بکار می رود ماهیت تعبیری بدیل های واژگانی را برای تابوهای جنسی تعیین می کند. وی عنوان می کند که تشخیص پیوندهای موجود میان لفظ استعاری و تابو به مشارکت فعال مخاطب نیاز دارد و انتظار می رود که او معنای جدید و جایگزینِ لفظ تابو را تشخیص دهد و برای این کار شنونده باید از معنای تحت الفظی فراتر رود و نیت گوینده را دریابد. فرناندز فهم تحت الفظی استعاره را سدی در راه برقراری یک ارتباط موثر می داند زیرا حسن تعبیر و سوء تعبیر بایستی ضرورتاً مبهم باشند تا کارکرد ارتباطی خود را به انجام رسانند. اما از حیث ابزارهای ساخت حسن تعبیرات، لین فوت[۱۱۷] (۲۰۰۵) ساخت حسن تعبیرات را از دیدگاهی در زمانی با بهره گرفتن از مدل پیشنهادی وارن (۱۹۹۵) در دو رمان لارنس و آستین مورد بررسی قرار داده است و در آن به معرفی ابزارهای مختلف ساخت حسن تعبیرات پرداخته است. همانگونه که در قسمت های قبل عنوان کردیم عنصر ابهام یک ویژگی تعیین کننده برای تشخیص میزان کارآمدی یک لفظ حسن تعبیری محسوب می شود فرناندز (ب ۲۰۰۶) به خوبی بر این نکته صحه می گذارد. وی تقابل جنبه های معنایی و کاربرد شناختی حسن تعبیرات را در حوزه ی مسائل جنسی بررسی می کند و به دسته ای از حسن تعبیرات به نام حسن تعبیرات شفاف اشاره می کند اما مک گلون و ماتیوس[۱۱۸] (۲۰۰۶) عکس این نکته را با بهره گرفتن از نظر سنجی به اثبات می رساند. آنان در ارتباط با طول عمر یا دوام حسن تعبیرات در زبان به دو فرضیه به نام تابوزدگی[۱۱۹] و فرضیه استتار[۱۲۰] اشاره می کنند. وی با نظر سنجی از گویشوران زبان و بررسی نتایج آن، دیدگاه استیون پینکر[۱۲۱] (۱۹۹۶) و سایر زبانشناسان را که به تابو زدگی حسن تعبیرات از طریق پیوند با مدلول تابو معتقدند به چالش می کشد و بر مبنای فرضیه استتار متعارف شدن[۱۲۲] حسن تعبیرات را به این دلیل که کمتر در معرض توجه و فاقد برجستگی هستند راهکاری مناسب تر برای عدم اشاره به دشواژه ها می داند. تا به حال از آثاری نام بردیم که حسن تعبیرات را با تابوها پیوند می دادند و در حقیقت حسن تعبیر را ما به ازا زبانی الفاظ ممنوع می دانستند. در تبیین سایر کارکردهای حسن تعبیر بالینجر (۱۹۸۰) و ابوحامد[۱۲۳] (۲۰۰۶) از فریب و ارتقاء مدلول نیز به عنوان کارکردهای مهم حسن تعبیر یاد می کنند. بالینجر به تبیین نگرش ها و عقاید جامعه به مشاغل و جایگاه اجتماعی اشخاص، داوریهای ارزشی مردم پیرامون زبان، نقش ساخت و روابط قدرت در ارائه و تثبیت واقعیات در جامعه از طریق حسن تعبیر سازی و فریب زبانی و نیز بررسی صحت سیاسی- اجتماعی به عنوان نوعی حسن تعبیر رایج و پرکاربرد می پردازد. ابوحامد نیز ضمن اشاره به موارد کاربرد حسن تعبیرات، استفاده از زبان یا گفتار دو پهلو را در امور سیاسی و دولتی عنوان کرده و معتقد است که عبارات مورد استفاده در بافت سیاسی و حکومتداری به دلیل تناقض با واقعیات موجود دیگر شایسته عنوان «حسن تعبیر» نیستند و تنها فریب قلمداد می شوند. در همین رابطه هازاگاوا[۱۲۴] (۲۰۰۱) نخست به شرح اهمیت حسن تعبیر در زبان می پردازد و سپس عبارات دو پهلو را در نظام اداری ژاپن بررسی می کند. وی حسن تعبیرات، سوء تعبیرات و عبارات دو پهلو را دارای ویژگی های قابل قیاس می داند و از این میان تشابه و ارتباط نزدیکتری را بین سوء تعبیرات و دو گویی (الفاظ دو پهلو) قائل است. هازگاوا عنصر فریب و جعل واقعیت را وجه افتراق دو گویی با عبارات حسن تعبیری و سوء تعبیری می داند. رحیمی و صحرا گرد (۲۰۰۷) نیز از منظر تحلیل انتقادی به واکاوی نقش حسن تعبیر ساز ی در تحریف و جعل حقایق می پردازند.
۲-۴-۳- تاثیر متغیرهای اجتماعی بر کاربرد الفاظ تابو
بخش سوم مرور آثار به مرور تحقیقاتی اختصاص می یابد که تاثیر متغیرهای اجتماعی و بافتی را در بکارگیری الفاظ تابو بررسی کرده اند. معدنی (۱۳۷۶) واکنش و نحوه برخورد جوانان نسبت به دشواژه ها را مورد بررسی قرار داده است و تاثیر متغیرهای جایگاه اجتماعی و میزان تحصیلات زنان و مردان را در بکارگیری الفاظ تابو ارزیابی نموده است. وی معتقد است که نوع واژه های تابو و درصد تابو انگاشتن چنین واژه هایی در بین اقشار مختلف یک جامعه زبانی متفاوت است و ارتباط مستقیم با معیارهای اخلاقی و سلیقه ای آن افراد دارد. جی و جان شوئیتز[۱۲۵] (۲۰۰۸) جنبه های کاربرد شناختی دشنام واژه ها را مورد بررسی قرار دهند. آن ها با در نظر گرفتن متغیرهای اجتماعی و زبانی میزان اهانت دشواژه را در سناریوهای فرضی توسط بومیان و خارجی زبانان تعیین
می کنند. نتیجه تحقیقات آنان نشان می دهد که متناسب بودن کاربرد دشنام واژه ها به میزان ز یادی متاثر از بافت است و به رابطه میان گوینده- شنونده، بافت فیزیکی- اجتماعی و نوع واژه مورد کاربرد بستگی دارد. علاوه بر این مشخص شد که میزان اهانت آمیزی واژه ها در مورد بومی زبانان با جنسیت و در مورد خارجی زبانان با میزان تجربه زبانی آنها مرتبط است. دیگر اینکه مجموع تحلیل داده ها در تحقیق آنان این نکته را تایید می کند که آموختن تناسب دشنام دادن با زمان، مکان و مخاطب توسط گویشوران امری است که به زمان نیاز دارد.
گرین[۱۲۶] (۲۰۰۰) نیز همین تمایز (میان بومیان یک زبان و خارجی زبانان) را مبنای بررسی کاربرد حسن تعبیرات قرار می دهد. وی تفاوت در نحوه کاربرد حسن تعبیرات و سوء تعبیرات را در میان گویشوران روسی و انگلیسی بررسی می کند. در این رساله موضوعات تابویی چون مرگ و رابطه جنسی برای سنجش نگرش افراد در نظر گرفته شده است. وی تاثیر جنسیت، رسمیت موقعیت را در میزان بکارگیری و سطح اهانت آمیزی واژه ها را از طریق توزیع پرسشنامه میان شرکت کنندگان بررسی کرده است. در زبان فارسی نیز شکیبا (۱۳۸۶) تاثیر متغیرهای اجتماعی بر کاربرد دشواژه ها را مورد ارزیابی قرار می دهد. در این بررسی که از منظر جامعه شناختی زبان صورت گرفته وی با در نظر گرفتن عواملی چون سن، جنسیت و میزان تحصیلات اشخاص، دلایل کاربرد یا عدم کاربرد و نیز بسامد وقوع دشواژه ها را در میان گویشوران تهرانی مشخص می کند. نتایج حاصل از تحقیقات وی نشان می دهد.
الف) مردان دشواژه ها را بیش از زنان در گفتار خود بکار می برند.
ب) میزان کاربرد دشواژه ها در هر دو گروه زنان و مردان در گروه های سنی بالاتر کمتر است.
در این فصل نقطه نظرات زبانشناسان پیرامون تابو و حسن تعبیرات از منظرهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفت. تابوها و تجلیات زبانی آن ها پیش نیاز فهم حسن تعبیر در نظر گرفته شدند. در این پژوهش منظور از تابو آن
دسته ای از ممنوعیات رفتاری و زبانی است که دارای ماهیت راز آلود و جادویی نیستند و در اصطلاح تابوهای اجتماعی نام دارند و کاربران زبان نیز نزاکت را اساس پرهیز از کاربرد آن ها قرار می دهند. در تحقیقات یاد شده حسن تعبیر از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفت و ابهام عنصری اساسی در خلق این عبارات به حساب آمد. علاوه بر آن تاثیر متغیرهای اجتماعی بر میزان کاربرد حسن تعبیرات و دشواژه ها در بررسی های صورت گرفته، با روش ما در تعیین ارزش نزاکتی واژه ها یا به عبارت بهتر (بررسی سطح اهانت آمیزی واژه ها) همسویی نشان می دهد. با توجه به مباحث مطرح شده در این فصل، رویکرد کاربرد شناختی آلن و بریج به موضوع الفاظ تابو و حسن تعبیرات را مبنای بررسی داده های زبان فارسی در نظر می گیریم و میزان اهانت آمیزی را اساس تعیین ارزش نزاکتی واژه های زبان فارسی در بافت موقعیتی قرار می دهیم.
فصل سوم
مفاهیم کلیدی و روش تحقیق
۳-۱- مقدمه
در این فصل ابتدا مفاهیم کلیدی به همراه تعریف مختصری از آنها ارائه می شود. آنگاه نوع مطالعه بر اساس اهداف تحقیق و بر پایه روش و ماهیت پژوهش معرفی می شود و در این راستا نحوه پاسخگویی به سوالات و طریقه تجزیه و تحلیل داده ها ارائه می شوند. در ادامه نوع داده ها، شیوه گردآوری آن ها و نیز ابزار تجزیه و تحلیل شان مورد بحث قرار می گیرند.
۳-۲- کلید واژه ها
۱- تابو یا عمل حرام: محدودیت اجتماعی بر الفاظ، اشخاص، اعمال، اشیا یا اموری که توسط یک گروه، فرهنگ یا جامعه، ناپسند، توهین آمیز و مذموم تلقی می شود و نقض آن نیز برای فرد تبعاتی را بسته به نوع آن در بر خواهد داشت (آلن و بریج، الف ۲۰۰۶: ۱).
۲- حسن تعبیر: جایگزینی یک عبارت خوشایند و غیر موهن بجای عبارتی که ممکن است سبب توهین یا القا کننده مفهومی ناپسند به شنونده باشد. حسن تعبیر عنصری باز دارنده است که گوینده از آن به عنوان سپری حافظتی در برابر خشم یا مخالفت نیروهای زمینی یا متافیزیکی استفاده می کند (آلن و بریج، ۱۹۹۱: ۳).
۳- سوء تعبیر: سوء تعبیر عبارتی است که در رابطه با مدلول، مخاطب و یا هر دو معنای ضمنی منفی دارد. این گونه عبارت جایگزین واژه های خنثی یا حسن تعبیری می شود (آلن و بریج، ۱۹۹۱: ۲۶).
۴- منع زبانی: منع استفاده از عبارات زبانی است که برای منع کننده در زمان و بافت معینی تابو تلقی می شود. لازم به ذکر است که سانسور در مفهومی متفاوت از سانسور نهادی بکار می رود. منظور منعی است که اشخاص آگاهانه بر گفتار خود وضع می کنند. (آلن و بریج، الف۲۰۰۶: ۲۶)
۵- عبارات خنثی یا صریح: به واژه ها و عبارات زبانی اطلاق می شود که الزاماً نه حسن تعبیر بوده و نه برخورنده و توهین آمیز باشند. (آلن و بریج، الف۲۰۰۶: ۳۲)
۳-۳- نوع مطالعه و روش بررسی فرضیه ها و پاسخگویی به سوالات
این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی است. در بخش نخست با بهره گرفتن از شواهد زبانی و داده های جمع آوری شده اهمیت ارتباطی حسن تعبیرات در زبان را مورد بررسی قرار می دهیم. در بخش مربوط به حسن تعبیرات مرگ، علاوه بر توصیف کیفی عبارات بیانگر مرگ، برای بررسی آگهی های ترحیم از تحلیل کمی نیز بهره بردیم و واژه های مبین مرگ را بر مبنای بسامد وقوعشان ارزیابی نمودیم. برای پاسخگویی به سوال اول تحقیق که بیان مقاصد ارتباطی حسن تعبیر در زبان است، با نظر به اهمیت مبحث تابوهای زبانی در فهم حسن تعبیرات و موجودیت آن ها ابتدا توصیفی از مفهوم تابو و تجلی زبانی آن ارائه کرده ایم و سپس اهمیت عبارات حسن تعبیری را در سه قسمت به تفکیک و با ارائه شواهد زبانی بیان نمودیم. در بخش دوم تحقیق، تاثیر دو متغیر «رسمیت موقعیت» و «جنس» را بر سطح اهانت آمیزی واژه ها بررسی می کنیم و با توزیع پرسشنامه میان شرکت کنندگان و تحلیل آماری نتایج حاصل از آن به سوال دوم تحقیق پاسخ می گوییم. ارائه یک تحلیل کمی از نگرش افراد به واژه ها در این راستا است که مشخص کنیم در موقعیت رسمی زنان در مقایسه با مردان الفاظ صریح را توهین آمیزتر می دانند. برای نیل به این هدف، تغییراتی را در چهارچوب نظری و الگوی ارائه شده از سوی آلن و بریج بو جود آوردیم. در بخش مبانی نظری از معیار نزاکت طبقه متوسط برای تعیین ارزش نزاکتی واژه ها نام بردیم و دیدیم که این معیار بافت موقعیتی کلام را نادیده می گیرد و بهره گیری از آن تنها برای
دسته بندی تعداد قلیلی از واژه ها امکان پذیر است؛ واژه ها و الفاظی نظیر دشواژه های تک هجایی و یا عباراتی که به سبب معنای ضمنی منفی زیاد فارغ از بافت موقعیتی قابلیت تعبیر دارند و نیز در جاهایی که ترکیب دقیق مخاطبین معین نیست. بنابراین با تغییر در این معیار، از دو متغیر «میزان رسمیت موقعیت» و «جنسیت» برای تعیین میزان اهانت آمیزی واژه ها در زبان استفاده کردیم. فرق این گونه نگرش سنجی با طرح آلن و بریج، دخیل کردن بافت موقعیتی و اثر آن بر نحوه بکارگیری واژه هاست. متغیرهای اشاره شده هر کدام به نحو موثری بر رفتار زبانی اشخاص اثر می گذارند. تغییر در میزان رسمیت موقعیت، تغییرات متناظری را در کاربرد واژه های زبان پدید می آورد و بدین نحو سبک های کلامی متفاوتی پدید می آیند. در این حالت عبارات نزاکتی خود نشانگرهای سبکی قلمداد می شوند. یعنی حضور حسن تعبیرات حاکی از مفهومی ناپسند و تابو در کلام است و نمایانگر سبکی جایگزین است که از سبکی توهین آمیز پرهیز می کند. جنسیت نیز در بررسی رفتارهای زبانی گویشوران همواره از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است. بویژه عاملی چون بکارگیری حسن تعبیر و دشواژه که فصل افتراق مشخص رفتار زبانی دو جنس به حساب می آیند. موضوعی که برای گفتگوهای فرضی در نظر گرفته شد «زنان خیابانی» است. برای این موضوع ۲ گفتگوی فرضی در دو موقعیت متفاوت (رسمی و غیر رسمی) طراحی شد تا افراد با تشخیص سطح رسمیت موقعیت، میزان اهانت آمیزی الفاظ فهرست شده را تعیین کنند. در موقعیت رسمی، گفتگو فضایی را ترسیم می کند که افراد در محیط کلاس و در حضور استاد و همکلاسی های پسر و دختر که تنها با آنها یک آشنایی ساده دارند به منظور آسیب شناسی پدیده زنان خیابانی با آن ها به گفتگو
می پردازند. در موقعیت غیر رسمی، فرد در یک کافی شاپ با دوست بسیار صمیمی و همجنس خود در مورد این موضوع (زنان خیابانی) گفتگو می کند. واژه ها و عباراتی که برای این نظرسنجی در فهرست گنجانده شده اند، ۱۵ واژه و عبارت هستند که در سبک های مختلف بر مفهوم زن خیابانی دلالت می کنند. این عبارات به صورت پیش فرض به ترتیب از مودبانه ترین (حسن تعبیر) تا توهین آمیز ترین (دشواژه) قرار گرفته اند. مقیاسی نیز که برای تعیین میزان اهانت آمیزی در نظر گرفته شده، یک مقیاس سه گانه است و شامل غیر توهین آمیز، نه مودبانه و نه الزاماً توهین آمیز (خنثی) و توهین آمیز است. این مقیاس در راستای تقسیم بندی سه گانه عبارات (از حیث نزاکتی) است. بدین صورت که ما الفاظ غیر توهین آمیز را حسن تعبیر، عبارات نه مودبانه و نه الزاماً توهین آمیز را عبارات صریح و الفاظ توهین آمیز را سوء تعبیر در نظر می گیریم. برای به حداقل رساندن ابهامات احتمالی سوالات و طرح پرسشنامه برای شرکت کنندگان، پیش از آنکه افراد به سوالات پاسخ دهند به صورت شفاهی و غیر فنی، مندرجات پرسشنامه و موقعیت گفتگو را شرح دادیم تا آنان با تصور روشن تری خود را در
موقعیت های یاد شده بیابند و سپس به سوالات پاسخ گویند. با این حال، در پاسخگویی به سوالات هیچ گونه دخالتی صورت نگرفت تا بر نحوه پاسخگویی شرکت کنندگان تاثیری نگذارد. پیوست ۱ پرسشنامه طراحی شده به منظور سنجش سطح اهانت آمیزی واژه ها را نشان می دهد.
۳-۴- جامعه آماری
جامعه آماری تحقیق را ۳۰ تن از دانشجویان دختر و پسر رشته های زبانی انگلیسی و فرانسه در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تشکیل می دهند که دارای میانگین سنی ۲۰ تا ۳۰ سال هستند و از توزیع جنسی یکسان برخوردارند. برای کنترل نسبی متغیرهای اجتماعی که ممکن بود در نحوه پاسخگویی اثر گذار باشند ترجیح دادیم که:
الف) افراد شرکت کننده حتی المقدور شغل دومی نداشته باشند (به سبب امکان تاثیر زبان فنی مشاغل و نزاکت حاکم بر محیط کاری بر نگرش افراد) ب) از لحاظ اعتقادی دارای جهت گیری های مذهبی خاص نباشند.
(به سبب تاثیر موجب بر نزاکت فرد). ج) از لحاظ وضعیت اقتصادی به نسبت وضعیت مشابهی داشته باشند. (والدین کارمند داشته باشند). در این میان گونه گونی و عدم تعین طبقه متوسط را نادیده گرفتیم.
۳-۵- ابزار گردآوری داده ها
به صورت کلی داده های تحقیق برگرفته از رسانه های دیداری و نوشتاری، مصاحبه، محاورات روزمره و پرسشنامه هستند. برای توصیف مفهوم تابو و دشواژه و ذکر مصادیق آنها در فارسی عمدتاً از رسانه ها و محاورات استفاده شد، در قسمت توضیح دشواژه های بینازبانی از تجربه های فراگیران زبان های انگلیسی و آلمانی در کلاس های زبان و مواجهه آنان با واژه های هم آوا با دشواژه های زبان فارسی یا گویش منطقه ای خود
(من جمله گویش نگارنده) استفاده کردیم. نمونه هایی که برای توصیف حسن تعبیرات مورد نیاز بود پیش از آغاز نگارش پیکره تحقیق و پس از یک مطالعه مقدماتی پیرامون تابو و حسن تعبیرات جمع آوری شد. بدین صورت که انواع تابوهای زبانی را دسته بندی و سپس حسن تعبیرات مربوط به هر حوزه را از طرق اشاره شده (رسانه ها، محاورات و …) و حتی در خلال گفتگوهای روزانه جمع آوری کردیم. مثلاً جایگزین های حسن تعبیری حوزه مواد مخدر و اعتیاد را از مباحث آسیب شناسی رسانه ها پیرامون اعتیاد استخراج کردیم. در مواردی نیز از زبان فنی افراد آ لوده به مواد مخدر، حسن تعبیرات پر بسامد را به عنوان نمونه مورد استفاده قرار دادیم. در این تحقیق سعی کردیم از حسن تعبیراتی (مرتبط با تابو) استفاده کنیم که در گفتار رسمی بکار گرفته می شود.
در رابطه با تابوی روابط جنسی، کارکردهای جسمانی و اندام های جنسی، فهرست طویلی از حسن تعبیرات جمع آوری شد ولی منع شدیدی که بر طرح و بیان این مسائل حاکم است مانع از آن شد که حتی با بهره گرفتن از حسن تعبیرات عنوان شوند. از آن جا که این گونه حسن تعبیرات ماهیت محاوره ای و بسیار غیر رسمی دارند (و عمدتاً سوءتعبیرگونه به نظر می رسند) برای یک توصیف علمی مناسب به نظر نمی رسند. از این رو، از پیوستار تابوهای زبانی، شواهدی عنوان شدند که از منع حداکثری و شدید به دور بودند. علاوه بر موضوعات فوق، نمونه های مورد نیاز برای توصیف تابوی مذهب نظیر «کفر گویی» همچنین به سبب حفظ حریم مقدسات مورد استفاده قرار نگرفت. مثال های مربوط به مبحث دو گویی در فارسی نیز به صورت محدود ارائه شدند و اکثر مثال ها از زبان انگلیسی آورده شدند. از آن جا که موضوع گفتار دو پهلو به صورت مستقیم و منتقدانه ساختار و خط مشی دولت ها را نشانه می رود ما نیز با احترام به رویه و نحوه اداره جامعه تنها به ذکر مثال هایی بسنده کردیم که در رسانه ها و محافل سیاسی داخلی عمومیت دارند و از انتقادهای غیر معمول بر کنار هستند. داده های مربوط به حسن تعبیرات مرگ از رساله های مذهبی و مصاحبه با پرسنل سالن تشریح سازمان پزشکی قانونی استان اصفهان، بدست آمدند. برای مطالعه حسن تعبیرات مرگ در آگهی های ترحیم از ۱۷ شماره فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ روزنامه اطلاعات واژه های بیانگر مرگ را در ۷۱۰ آگهی گردآوری کردیم. داده هایی که از طریق پرسشنامه جمع آوری شدند به بخش پایا نی تحقیق که بررسی سطح اهانت آمیزی واژه هاست اختصاص دارند.پیوست ۲ در بردارنده فهرستی از داده های جمع آوری شده است.لازم به ذکر است که به جهت ضرورت پایبندی به چهارچوبهای اخلاقی تنها به ذکر نمونه هایی از حسن تعبیرات اکتفا کردیم که عمدتا در گفتار مودبانه زبان فارسی عمومیت دارند و از اشاره به آن دسته از عبارات که ماهیت بسیار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...