۲-۱- مقدمه
در این فصل به منظور فراهم آوردن پشتوانه نظری تحقیق به تشریح مفاهیم و تعاریف پایه و رویکردهای نظری مطرح در زمینه کیفیت زندگی و کیفیت محیط شهری و سکونتی و همچنین مولفه‌های تاثیرگذار بر آن‌ها پرداخته شده است. تدوین رویکرد نظری تحقیق هدف فصل حاضر است که مبنایی برای روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات در فصول بعدی خواهد بود .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۲- کیفیت زندگی[۴]
مفهوم کیفیت زندگی دربردارنده “استانداردهای زندگی” است و با توجه به نیازهای افراد، به ارائه‌یشاخص‌هایی برای بهبود کیفیت و سطح زندگی افراد می‌پردازد(Fadda and Jiron, 1999: 262).
در چند دهه اخیر، شناخت، اندازه‌گیری و بهبود کیفیت به عنوان یکی از مهم‌ترین مسایل پیش روی جهان امروز و از مباحث اصلی در تکوین سیاستگذاری اجتماعی محسوب می‌شود که موضوعاتی چون رفاه، کیفیت زندگی سلامت محور، نیازهای اساسی، زندگی رو به رشد و رضایت‌بخش، فقر و مطرودیت اجتماعی و انسجام اجتماعی، نوع‌دوستی و از خود گذشتگی در میان جماعات را در بر می‌گیرد(امیدی، ۱۳۸۷: ۵۰).
به طور کلی می‌توان گفت مفهوم “کیفیت زندگی شهری” و یا “کیفیت محیط زندگی” با هدف اصلاح و تکامل مفهوم توسعه، از توسعه صرفا کمی و اقتصادی به توسعه پایدار شهری مطرح و مورد توجه قرار گرفت(کوکبی، ۱۳۸۴: ۲۰). امروزه ثابت شده است که محیط کالبدی در رفتار انسانی تاثیر قاطع دارد و در مقابل آن، این بحث نیز همواره جریان داشته که این تنها محیط کالبدی نیست که بر مردم تاثیر می‌نهد بلکه شرایط اجتماعی ـ اقتصادی است که از اهمیت بیشتری برخوردار است. پیداست که جدا کردن شرایط اجتماعی ـ اقتصادی از محیط کالبدی معقول به نظر نمی‌رسد و در واقع این عوامل در پیوند با هم تاثیر می‌گذارند(توسلی و بنیادی، ۱۳۷۲: ۱۵).رواج و کاربرد کیفیت زندگی در واقع واکنشی است علیه توسعه یک بعدی اقتصادی در سطح ملی و توسعه صرفا کالبدی در مقیاس شهری و به نوعی موید توجه به شاخص‌ها و معیارهای اجتماعی، کیفی و اقتصادی پایدار در عرصه برنامه‌ریزی شهری و در تعامل با شاخص‌های کالبدی ـ کارکردی است. (مهدیزاده، ۱۳۸۵: ۳۰۴).
اصطلاح کیفیت زندگی دارای معانی گوناگونی برای افراد و گروه های مختلف است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه، برخی دیگر به عنوان اندازه‌ای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایتمندی و … تفسیر می‌کنند. با وجود این، هنوز هم یک تعریف قابل قبول جهانی برای این مفهوم ارائه نشده است، زیرا بسیاری از محققان بر این باورند که کیفیت زندگی مفهومی چند وجهی، نسبی، متاثر از زمان، مکان، ارزش‌های فردی و اجتماعی است. کیفیت زندگی به وسیله نیروهای بیرونی مرتبط با افراد یا گروه های اجتماعی مثل تکنولوژی تولید، زیرساخت‌ها، روابط با سایر گروه ها، نهادهای جامعه، محیط طبیعی و همچنین به وسیله نیروهای درونی مثل تعاملات درون جامعه و ارزش‌های شخص یا جامعه تعیین می‌شود. از این رو می‌توان به طور کلی کیفیت زندگی را واقعیتی چند بعدی، متشکل از شرایط عینی زندگی و بهزیستی ذهنی تعریف کرد. بعد عینی، وضعیت ظاهری و ملموس زندگی را نمایش می‌دهد، اما بعد ذهنی شامل ادراکات و ارزشیابی افراد از وضعیت زندگی‌شان می‌باشد.بنابراین از مطالب عنوان شده می‌تواننتیجه گرفت که از طریق یکپارچه کردن ابعاد عینی و ذهنی کیفیت زندگی، امکان به دست آوردن تصویر کامل‌تر و مفیدتری از کیفیت زندگی در مقیاس‌های گوناگون مکانی و زمانی وجود دارد(رضوانی و همکاران، ۱۳۸۷: ۳۷).
تعاریف متعددی از کیفیت زندگی ارائه شده است که در زیر به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌شود:
از دیدگاه اسمیت “مفهوم کیفیت زندگی یک انتزاع فکری است که تمهید شده است تا در نظر گرفتن چگونگی زندگی مردم را در چارچوب‌هایی تسهیل کند که در آن‌ها داوری درباره اینکه چه چیز می‌تواند بهتر یا بدتر باشد مطرح می‌شود. بنابراین مشابه با مفاهیمی چون توسعه، رفاه و بهزیستی است”(اسمیت ،۱۶۰:۱۳۸۱)
براون، یک چارچوب مفهومی برای کیفیت زندگی شهری طرح کرده است. وی معتقد است که دو سطح کیفیت زندگی وجود دارد: در سطح خرد که به رفاه زندگی شخصی همچون بهداشت و سلامتی، سطح درآمد، روابط شخصی و رضایتمندی و در سطح کلان که به کیفیت زیست محیطی زندگی همچون شرایط محیط زیست، اقتصادی و اجتماعی و … زندگی پرداخته می‌شود(کشاورز، ۱۳۸۹: ۱۰۴).
مفهوم کیفیت زندگی یک متغیر مرکب است که از متغیرهای تغییر در سطح درآمد مردم، شرایط زندگی، وضع سلامت، محیط، فشار روانی، فراغت، شادمانی خانوادگی، روابط اجتماعی و چندین متغیر دیگر نظیر آن‌ها تاثیر می‌پذیرد(Tauhidur and et al, 2003:1).
کیفیت زندگی شهری در برگیرنده ابعاد روانی است که شاخص‌هایی همچون رضایت، شادمانی و امنیت را در بر می‌گیرد. در برخی موارد، رضایت اجتماعی نیز نامیده می‌شود. همچنین ابعاد محیطی که در برگیرنده سنجه‌هایی همچون مسکن، دسترسی به خدمات و امنیت محیطی است. جنبه‌های دیگر در برگیرنده توجه به فرصت‌های اجتماعی، امیدهای اشتغال ثروت و اوقات فراغت است(سیف‌الدینی، ۱۳۸۸: ۳۰۱).
کیفیت زندگی را می‌توان این ‌گونه تعریف کرد :کیفیت زندگی هم جنبه‌های کمی و کیفی مانند چگونگی توزیع کالا و خـدمات و نیازهای مادی انسان و جنبه‌های ذهنی و کیفی مانند روابط اجتماعی، رضایت از زندگی، مشارکت واحساس همبـستگی اجتماعی و کلیـه نیازهای معـنوی انسان را در برمی‌گیرد (پوراحمد و شماعی، ۱۳۸۴: ۲۷۴).
سازمان بهداشت جهانی (WHO) کیفیت زندگی را یک ادراک شخصی از وضعیت زندگی شخص می‌داند که درارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها و نگرانی‌ها(دلبستگی‌های) زندگی‌شان است. این سازمان یک مفهوم بین‌المللی را که شامل بیست و پنج بند است معرفی می‌کند که در شش دسته خلاصه می‌شوند:
۱ـ عوامل فیزیکی. ۲ـ فیزیولوژیکی. ۳ـ استقلال. ۴ـ روابط اجتماعی. ۵ـ محیط. ۶ـ معنویت ( شامل اعتقادات مذهبی و شخصی)(Jirojankul and et al,2003:1278).
کیفیت زندگی به درجه‌ای از بالا بودن خصوصیات زندگی یا رضایت از آن اشاره دارد. وضعیت وجودی فرد، رضایت از زندگی از یک سو به وسیله واقعیت‌های بیرونی و عوامل زندگی فردی و از سوی دیگر توسط ادراک درونی و ارزیابی که شخص از واقعیت‌ها و عوامل زندگی و فردی دارد، تعیین می‌شود(Van Kamp and et al,2003:7).
۲-۲-۱- ضرورت توجه به کیفیت زندگی شهری در برنامه‌ریزی شهری
شهرها مراکز مهمی برای رشد و توسعه اقتصادی هستند.فقدان و یا ضعف مدیریتی قوی در جهت اداره رشد سریع شهرها، تاثیرات منفی بر محیط شهری، سلامت شهروندان و در نهایت کیفیت زندگی شهروندان خواهد داشت(Fadda and Jiron, 1999: 261).
جامعه بشری پس از تجارب خود از رویکرد برنامه‌ریزی عقلانی به نوعی بازنگری و بازاندیشی در اقدامات خود روی آورده که موجبات تجدید نظر در باورها و شیوه‌های پیشین شده و پدید آمدن گرایش‌های تازه‌ای در عرصه برنامه‌ریزی شهری فراهم آورده است. یکی از گرایش‌های نو که تاثیر شگرفی در فرایند تحول دیدگاه ها و روش های برنامه‌ریزی شهری در نیمه دوم قرن بیستم داشته است،”نظریه‌های اجتماعی و کیفی توسعه” است که در قالب مفاهیمی همچون کیفیت زندگی، رفاه اجتماعی و … نمود یافته است (کوکبی و دیگران، ۱۳۸۴: ۸).
در سال‌های اخیر این مفاهیم مورد توجه مجامع علمی و تحقیقاتی جهان قرار گرفته به‌ گونه‌ای که کنگره‌ها و همایش‌های بین‌المللی مختلفی با عنوان “توسعه پایدار شهری در قالب کنفرانس ریو” و … برگزار شده است و مقبولیت جهانی یافته است. نتیجه و حاصل برگزاری چنین همایش‌هایی در سطح جهانی، رواج مفاهیم و کاربرد شاخص‌های اجتماعی و کیفی در فرایند برنامه‌ریزی بوده است و به طوری که برنامه‌ریزی شهری را به جستجوی شاخص‌ها و معیارهای جدید برای ارتقای کیفیت زندگی شهری سوق داده است(همان: ۹).
هدف از مطرح کردن مفهوم کیفیت زندگی شهری، اصلاح و تکامل مفهوم توسعه از توسعه کمی به توسعه پایدار شهری بوده است. سیاست‌ها و راهبردهای توسعه پایدار در سطح محلی عمومابه وسیله عوامل(ملاحظات) کیفیت زندگی تحت تاثیر قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر امروزه کیفیت زندگی به عنوان یکی از عناصر اصلی توسعه پایدار مورد توجه قرار گرفته است(Fahy,2008: 366).
به طور کلی می‌توان گفت که با توجه به تحولات و دگرگونی‌های فوق نظریه‌های اجتماعی و کیفی (مثل کیفیت زندگی، رفاه اجتماعی، عدالت اجتماعی و…) در دو سه دهه اخیر اهمیت بیشتری در برنامه‌ریزی شهری پیدا کرده‌اند که بیشتر به اهداف نهایی برنامه‌ریزی و نقش مردم مربوط می‌شود(کوکبی و دیگران، ۱۳۸۴: ۸).
۲-۲-۲- ضرورت توجه به کیفیت زندگی در جغرافیای شهری
شهر و پدیده‌های شهری موضوع مطالعه جغرافیای شهری است. شهرنشینی بی شک مهم‌ترین عامل تاثیرگذار در آرایش جغرافیایی است. شهرنشینی و الگوی توزیع فضایی شهرها پیوسته نظام سکونتگاهی جوامع انسانی را تغییر می‌دهد و بر نظم فضایی آن تاثیرات جدی بر جای می‌گذارد. چنین نقش تعیین کننده‌ای که شهر در سازماندهی فضا ایفا می‌کند، با جنبه‌ها و مفاهیم مختلف متصور از زندگی شهری در ارتباط است(شکویی و موسی کاظمی،۱۳۸۷ : ۵-۴).
در میان رشته‌های مرتبط با پدیده‌ها و مسایل شهری بدون شک هیچ شاخه علمی، همچون جغرافیا، این چنین گسترده با شهر و زندگی شهری برخورد نمی‌کند. به تعبیر گوتمن؛ جغرافی‌دان معروف انگلیسی؛ جغرافیای شهری از موقع طبیعی، مشخصات جمعیتی و فعالیت‌های اقتصادی شهر، سازمان‌های اجتماعی و سیاسی در آن و سرانجام از محیط ساخته شده که محصول فیزیکی تمدن انسان است، بحث و گفتگو می‌کند(شکویی، ۱۳۸۵: ۸).
در دوره‌های گذشته به طور سنتی، جغرافیای شهری از موقع، موضع، وسعت، شکل، کارکرد، مورفولوژی و سازمان‌های داخلی شهرها سخن به میان می‌آورد. اما به موازات توسعه شهرها و افزایش جمعیت شهرهای بزرگ، ظهور مسایل گوناگون و پیچیده اجتماعی ـ اقتصادی در داخل شهرها، ابعاد تازه‌ای در جغرافیای شهری به وجود آمد(شکویی و موسی کاظمی،۱۳۸۷ : ۶).
در زمان ما جغرافیای شهری، ابعاد اقتصادی ـ سیاسی و اجتماعی عمیقی به خود گرفته است. حتی برخی از جغرافیدانان به ابعاد فضایی شهر اهمیت کم‌تری می‌دهند. بدین سان که جغرافیدانان شهری به تحلیل رویدادهای شهری و کیفیت زندگی مردم بیش از ماهیت فضایی شهر اهمیت می‌دهند(شکویی، ۱۳۸۵: ۱۷).
امروزه، افزایش شدید جمعیت شهرها توام با مسایل اجتماعی ـ اقتصادی در آن‌ها، شکل کاملا تازه‌ای از شهر، شهرنشینی و شهرگرایی را به وجود آورده است که با آنچه در نیمه اول قرن بیستم در شهرها دیده می‌شد تفاوت‌های زیادی دارد. روشن است که جغرافیای شهری نیز باید ابعاد قلمروهای تازه‌ای بجوید تا محیط زیست شهری شایسته‌ای برای ساکنان شهرها، فراهم آورد(شکویی و موسی کاظمی،۱۳۸۷ : ۶). امروزه با ظهور مسایل پیچیده شهری، شناخت، ارزیابی و مطلوبیت بخشیدن به کیفیت زندگی شهری ورای یک شاخه خاص علمی قرار می‌گیرد. با وجود این، شاید جغرافیا بیش از دیگر رشته‌های علمی بتواند با بکارگیری مفاهیم برنامه‌ریزی فضایی ـ رفتاری سهم بیشتری در ارزیابی کیفیت زندگی شهری و بهبود بخشی این شرایط به عهده بگیرد. زیرا این تنها جغرافیای شهری است که محیط رفتاری را با همه ابعادش تحلیل می‌کند(شکویی، ۱۳۸۵: ۱۶).
۲-۲-۳- جایگاه کیفیت زندگی در دیدگاه های تحلیلی جغرافیای شهری
جغرافیدانان همواره هدف غایی از مطالعات جغرافیایی را ارتقاء کیفیت زندگی انسان عنوان کرده‌اند. در تعاریف متعدد که از علم جغرافیا از زمان‌های بسیار دور (از زمان اراتوستن) تا کنون ارائه شده است بر رابطه متقابل انسان و محیط تاکید شده است. جغرافیدانان همواره در پی بهینه کردن این رابطه در جهت مطلوبیت بخشی به زندگی انسان بوده‌اند(حاجی نژاد و دیگران، ۱۳۸۸: ۶۵).
متناسب با سطوح مطالعاتی در جغرافیای شهری (ماکرو، میکرو) و محتوای موضوعی هر یک از مطالعات کلان و خرد، انواع دیدگاه های تحلیلی هر جغرافیای شهری ارائه شده است. داوید هربرت و داوید اسمیت؛ جغرافیدانان معروف انگلیسی؛ دیدگاه های موجود در تحلیل مسایل جغرافیای شهری را به شرح زیر تعریف می‌کنند:
۱ـ اقتصاد سیاسی و جغرافیای شهری. ۲ـ تحلیل تخصیص منابع و جغرافیای شهری. ۳ـ مدیران شهری و جغرافیای شهری. ۴ـ محیط محلی و جغرافیای شهری.
در چهارمین نگرش تحلیلی مسایل شهری که بیش‌ترین بخش تحقیقات جغرافیای شهری در آن صورت می‌گیرد، نتایج اجتماعی و فضایی حاصل از عوامل تاثیرگذار، به روشنی تبیین می‌شود. تبیین این نتایج، تحلیل شاخص‌های اجتماعی، رفاه اجتماعی و کیفیت زندگی مردم شهر را امکان پذیر می‌سازد. جغرافیای شهری در این سطح از تحلیل به تحقیقات میان رشته‌ای نزدیک می‌شود.
تحلیل رفتارگرایی از بخش‌های مهم این سطح از تحلیل می‌باشد و در سال‌های اخیر در جغرافیای شهری مطالعات ارزشمندی درباره آن صورت گرفته است. در تحلیل رفتارگرایی در جغرافیای شهری، تاثیر محیط شهری در رفتار و فعالیت گروه های مختلف شهری بررسی می‌شود(شکویی و موسی کاظمی، ۱۳۸۷: ۲۴-۲۲).
۲-۲-۴- رویکردهای اساسی به مفهوم کیفیت زندگی
دو دیدگاه در مورد کیفیت زندگی مطرح است: دیدگاه عینی[۵]ودیدگاه ذهنی[۶]. در مکتب اول، کیفیت زندگی به عنوان بخش عینی زندگی که شامل غذا، سرپناه، شرایط محیطی و نظایر آن است شناخته می‌شود. در مکتب دوم، کیفیت زندگی به عنوان بخش ذهنی زندگی مورد توجه قرار می‌گیرد که توسط نگرش‌ها و احساسات انسان معین می‌شود. اگرچه هر دو مکتب به وضوح در تحقیقات مورد توجه قرار گرفته است، اما مکتب ذهنی به وضوح بحث مسلط در این زمینه است(Ling,1989:4).
غیاثوند در مقاله خود تحت عنوان‌ “تاثیر سرمایه‌های اجتماعی بر کیفیت زندگی ساکنان محله‌های شهری” از این دو مکتب به عنوان رویکرد “اسکاندیناویایی کیفیت زندگی” و رویکرد آمریکایی، نام برده است.
رویکرد اسکاندیناویایی: این رویکرد در اکثر کشورهای اروپایی به ویژه کشورهای اسکاندیناوی طرفدار دارد و جان درینوسکی و ریچارد تیتموس آن را ابداع کرده‌اند. در این رویکرد بر شرایط عینی زندگی و معرف‌های مرتبط به آن تأکید شده است و کیفیت زندگی افراد در گرو ارضای نیازهای اولیه زندگی است.
رویکرد آمریکایی: در بیشتر تحقیقاتی که در کشور آمریکا روی کیفیت زندگی انجام شده است، محققان بیشتر به تجارب و جنبه‌های ذهنی افراد از زندگی‌شان توجه کرده و بر معرف‌های ذهنی تاکید کرده‌اند. از اثرگذاران بر این رویکرد می‌توان به روانشناس اجتماعی دبلیو. آی. توماس اشاره کرد. در این رویکرد از رضایتمندی و خوشبختی به عنوان معرف‌های اصلی سنجش کیفیت محیط شهری یاد می‌شود(غیاثوند، ۱۳۸۸: ۲۵-۲۴).
با توجه به بررسی‌های فاهیه (۲۰۰۴) امروزه می‌توان سه رویکرد عمده به کیفیت زندگی را شناسایی کرد:
رویکرد اول، معتقد است که کیفیت زندگی به شرایط افراد مربوط است( نگرش خرد نگر به کیفیت زندگی ).
رویکرد دوم، کیفیت زندگی را یک مفهوم چند بعدی می‌داند. این نگرش به توصیف حوزه‌های چندگانه کیفیت زندگی و همچنین تاثیر متقابل این حوزه‌ها بر یکدیگر می‌پردازد.
سومین رویکرد، نیز معتقد است که کیفیت زندگی به دو شاخص عینی و ذهنی اندازه‌گیری می‌شود(بمانیان و محمودی نژاد، ۱۳۸۷: ۱۱۹). جنبه عینی زندگی به نوبه خود به دو امر دلالت دارد: اول، اوضاع و احوال محیط زیست آدمی همچون آلودگی محیط، مسکن، منابع مالی، تفریحات و مانند آن. دوم، برخی از مشخصات افراد جامعه همچون تندرستی، دستاوردهای آموزشی، انسجام خانوادگی، سلامت روانی و مانند آن. جنبه‌های ذهنی بر تجارب خوشایند و بدآیند زندگی فردی و حتی جمعی مانند سرخوردگی، احساس بیگانگی از جامعه و از خویشتن خویش، احساس رضایت از زندگی، اشتیاق‌های آدمی و ادراکات انسانی دلالت دارد(اشرف، ۱۳۸۰: ۵۷).
بدین ترتیب می‌توان گفت کیفیت زندگی هم جنبه‌های عینی ـ کمی مانند دسترسی به امکانات و فرصت‌ها و هم جنبه ذهنی ـ کیفی مانند روابط اجتماعی، رضایت اززندگی، مشارکت و احساس همبستگی اجتماعی را در بر می‌گیرد( حسن زاده ،۱۳۸۷: ۱۱-۱۰).
۲-۲-۵- ابعاد و اجزای تشکیل دهنده کیفیت زندگی
تعداد زیادی از محققان از جمله: مک کال (۱۹۷۵)، مایزر(۱۹۸۷)، دیوید سن و کارتر( ۱۹۹۱)، اوبرین و ایدی(۱۹۹۱)، توافق دارند که مفهوم کیفیت زندگی همواره پنج بعد زیر را در بر می‌گیرد:
۱ـ بعد فیزیکی (Physical): مفاهیمی مانند قدرت، انرژی، توانایی انجام فعالیت‌های روزمره و مراقبت از خود از این دسته هستند.
۲ـ بعد روانی(Psychological): اضطراب، افسردگی و ترس از این زمره‌اند.
۳ـ بعد اجتماعی (Social): این بعد در مورد رابطه فرد با خانواده، دوستان و همکاران و در نهایت جامعه است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...