الف) مستبدانه : فقط امر و نهی کرده و خواهان اطاعت بی چون و چرایند ، از تنبیه برای تربیت فرزندان زیاد استفاده می‌کنند و فرزندان اغلب مضطرب هستند.

ب )لیبرال : توضیح می‌دهند و استدلال می‌کنند و فرزندان را تشویق به بیان خواسته ها و عقایدی که دارند می‌کنند و بندرت تنبیه می‌کنند و بیشتر پاداش می‌دهند.

ج) بی قید : فرزندان را به حال خود رها کرده و هر کس هر کاری که خواست انجام می‌دهد. مهمترین پیآمدهای این طرز تفکر گسستگی خانواده ، فقدان محبت در محیط خانواده و تبعیض و محرومیت می‌باشد که می‌تواند زمینه ساز خشونت و برخی اعمال مجرمانه باشد .

۲ – میزان در آمد : پژوهش ها نشان می‌دهند که جرم در مناطق کم در آمد و حاشیه نشین شهرهای بزرگ بیشتر است . ‌بنابرین‏ ناکارآمدی اقتصادی و شکاف طبقاتی ( که مورد اخیر گاهی باعث تمایل اقشار کم درآمد برای رسیدن به موقعیت اقتصادی برتر از طریق راه های میانبر خصوصاًً در جوامعی که راه های کسب در آمد مشروع به درستی مشخص نشده است می شود.) در مجموع آمارها نشان می‌دهند جرم و خشونت در کشورهایی که شکاف میان فقر و غنی زیاد است بالا می‌باشد .

۳ – منطقه جغرافیایی : پژوهش ها نشان می‌دهد که جرم در مناطق کثیف و غیر بهداشتی بیشتر است ؛ مثلاً مناطق زاغه نشینی ، مناطقی که تعداد زیادی مجرم را در خود جای داده است ،همچنین در مناطق جغرافیایی که دارای زمین های لم یزرع ، کوهستانی و همراه با قحطی ، ازدحام جمعیت و خشکسالی باشد، خشونت و جرایم خود بخود بالا خواهد رفت .

۴ .الگو ها و آرمان ها : مقصود آن چیزی است که عملاً در گروه ها و خرده گروه ها یی که فرد در آن عضویت دارد ارزنده سازی می شود و فرد برای آنکه دیگران نگرش بدی نسبت به او نداشته باشند و احیاناً وی را طرد نکنند ،با آن ها همنوا می شود ؛مثل مصرف مواد افیونی

۵٫امکانات رفاهی ، آموزشی و بهداشتی : این که اصولاً افراد اوقات فراغت خود را چگونه بگذرانند و این که آیا دسترسی به خدمات پزشکی ویا روان پزشکی و مشاوره دارند یا نه؛ از دیگر عواملی است که می‌تواند سهم مهمی را در ایجاد زمینه برای جرم ایفا کند.

۶٫عوامل فرهنگی : از جمله کارکرد های فرهنگ این است که به ما می‌گوید: با دیگران چگونه تعامل داشته باشیم ؟ مثلاً در فرهنگی که در آن احساسات مثبت ( تو را دوست دارم ، به تو علاقه مندم ) بیان نمی شوند و در عوض احساسات منفی تنها مجال بروز می‌یابند ( از تو متنفرم ، تو خیلی بی عرضه ای ) می‌تواند به احساس حقارت و دشمنی در افراد منجر شده و گاه فرد را به سمت عمل مجرمانه سوق دهد . ‌بنابرین‏ امروزه این امر مشخص شده که هر چند فرد مجرم به سادگی قابل اشاره است ،اما عواملی که سبب می‌شوند فردی مرتکب جرمی شود تعاملی بوده و نگرش های تک محوری نسبت به مجرم و جرمی که مرتکب شده ( مثلاً توجیه و تبیین تنها بر مبنای اراده فردی ) به دور از واقعیت می‌باشد. آن طور که به نظر می‌رسد جرم شناسان امروزه به مجرم و جرم به عنوان یک بیمار و بیماری می نگرند . بیماریی که تا حدی زاییده اجتماعی است که فرد در آن بزرگ شده و زندگی می‌کند و فردی که در صورت داشتن شرایط و امکانات مطلوب شاید دست به آن عمل مجرمانه نمی زد. از نظر قضایی و برخورد با مجرم نیز شاهد تحولاتی در بسیاری از کشورهای جهان می باشیم . به عنوان مثال تلاش در جهت درمان مجرم با آموزش ، کار درمانی ، ایجاد فضا و زمینه شغلی ، روان درمانی ، حمایت های اجتماعی و … و با اهدافی همچون فرصت دادن به مجرم و باز گرداندن آن به جامعه بجای هدف قرار دادن کیفر(عبدی، ۱۳۸۵).

اعتیاد :

اعتیاد یک بیماری اصلی ، پیش رونده و کشنده است.این عارضه ، نوعی ارتباط تسکین دهنده با یک ماده روان گردان یا تأثیر گذار بر ذهن و یا رفتاری که ما را در برابر میل بیش از حد، ناتوان می‌کند می‌باشد. اعتیاد به عنوان حالتی که در آن بدن انسان برای انجام فعالیت های عادی خود به یک ماده یا یک رفتار خاص وابسته می شود، تعریف شده است. زمانی که ماده مورد نیاز در اختیار بدن قرار نمی گیرد یا انجام رفتاری که شخص معتاد بدان وابسته شده است امکان پذیر نمی باشد، نتیجه کار بروز علائم خماری یا محرومیت است. اعتیاد را می توان اجبار به انجام کاری تعریف کرد که فرد از پی آمدهای زیانبار آن آگاه است. حتی والدین ، همسر و دیگر نزدیکان فرد معتاد به راحتی این واقعیت را که اعتیاد نوعی بیماری است نمی پذیرند. علت این امر آن است که این افراد نیز از لحاظ احساسی در فرایند بیماری فرد معتاد درگیر هستند(دانش و همکاران،۱۳۹۳).

با آنکه از واژه “اعتیاد” اغلب در اشاره به وابستگی به مواد مخدر یا مشروبات الکلی استفاده شده و تحت عنوان اعتیاد به مواد نیز از آن یاد می شود ، این احتمال نیز وجود دارد که انسان به فعالیت های دیگری چون قمار، پرخوری، روابط جنسی، تماشای تصاویر مستهجن یا حتی خریدهای بی مورد و بیش از اندازه معتاد شود. این گونه اعتیاد ها تحت عنوان اعتیاد های رفتار یا فرایندی نام برده می‌شوند.

بنا به تعریفی که انجمن آمریکایی درمان اعتیاد از واژه اعتیاد ارائه داده است : اعتیاد یک بیماری اصلی و مزمن می‌باشد که در مدارهای پاداش، انگیزه و حافظه و دیگر اجزای مربوطه مغز اختلال ایجاد می‌کند. این اختلال ها به ایجاد ویژگی های جسمی ، روانی، اجتماعی و روحی در انسان منجر می‌شود. بروز چنین حالت هایی در انسان سبب می شود که وی برای دست یابی به پاداش (لذت) یا تسکین به مصرف یک ماده مخدر یا انجام رفتاری مخرب و ویرانگر روی آورد. علائم بارز اعتیاد، مختل شدن کنترل رفتار، میل شدید به مصرف و ناتوانی در پاک ماندن مداوم و کاهش قدرت شناخت مشکلات جدی رفتاری و مناسبات و ارتباط با دیگران است. اعتیاد نیز همانند دیگر بیماری های مزمن ممکن است چرخه های لغزش و قطع مصرف را شامل شود. اگر اعتیاد درمان یا با فعالیت های بهبودی همراه نشود ،حالت پیش روندۀ آن ممکن است باعث معلولیت مغزی و یا حتی مرگ شود(دانش و همکاران،۱۳۹۳).

بیماری روانی:

اعتیاد از جمله بیماری هایی است که بیش از هر چیز به مغز انسان آسیب رسانده و سیستم ارتباطی آن را مختل می‌سازد. در این فصل، خواننده متوجه خواهد شد که چگونگی افکار و اندیشه‌های یک فرد معتاد پس از پیشرفت بیماری اعتیاد از حالت عادی خارج شده و فرد معتاد دیگر قدرت و کنترلی روی اعتیاد خود ندارد.

:

در این قسمت، چگونگی خارج شدن ساختار و فعالیت مغز فرد معتاد از حالت عادی در پی پیشرفت بیماری اعتیاد تشریح شده است. سپس نشانه های وابستگی جسمی و تحمل یا تولرانس که نشانه غیرعادی بودن فعالیت جسم فرد معتاد است ،تشریح و یاد آوری می شود که فرد معتاد از توانایی لازم برای قطع مصرف و ترک اعتیاد خود برخوردار نیست(قدرتی و همکاران، ۱۳۹۲).

:

در این قسمت ویژگی های مختلف بیماری اعتیاد برای کمک به خواننده جهت پی بردن به ماهیت پیچیده اعتیاد بیان شده است. همچنین درک می‌کنیم که بهبود یافتن و رهایی از چنگ این بیماری، جنبه‌های متفاوتی از زندگی یک فرد معتاد را مورد توجه قرار می‌دهد.

:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...