ج) سبک دلبستگی دوسوگرا/اضطرابی

نمره ای که آزمودنی در خرده مقیاس ماده های ۱۱،۱۲،۱۳،۱۴،۱۵ به دست می آورد.

طرحواره های ناسازگاری

طرحواره های ناسازگار : عبارت است از میزان نمره ای که هر آزمودنی از پرسش نامه طرحواره یانگ (۱۹۹۸)فرم کوتاه ۷۵ سوالی به دست می آورد.

فصل دوم:

ادبیات و پیشینه­ تحقیق

هدف از این فصل طرح مبانی نظری پیرامون سه متغیر افسردگی پس از زایمان، سبک های دلبستگی و طرحواره های ناسازگاری است، پس از آن به پژوهش انجام شده در باب نقش این دو متغیر در افسردگی پس از زایمان پرداخته خواهد شد.

۲-۱- افسردگی پس از زایمان

افسردگی یک اختلال شایع است که شیوع آن در زنان حدود ۲۵%است(کاپلان و سادوک ،۲۰۰۷).

افسردگی سرماخوردگی بیماران روانی است. احساس منفی، بی حوصلگی ، غمگینی، ناامیدی ، دلسردی و ‌ناخشنودی، همگی تجربیات افسردگی رایج هستند. عملا چهار مجموعه نشانه افسردگی وجود دارد. علاوه بر نشانه های خلقی یا هیجانی، نشانه های فکری و شناختی، نشانه های انگیزشی و نشانه های جسمانی یا تنی نیز وجود دارند. لازم نیست یک نفر تمام این نشانه ها را داشته باشد تا به درستی «افسرده» تشخیص داده شود، بلکه هرچه او نشانه های بیشتری داشته باشد و هرچه این مجموعه از نشانه ها شدیدتر باشد، بیشتر می‌توانیم مطمئن باشیم که به افسردگی مبتلا است(روزنهان، سلیگمن،۱۳۷۹).

افسردگی پس از زایمان یکی از مشکلات مهم بهداشتی است که منجر به کاهش ارتباط سالم بین مادر و نوزاد(سانتوز و همکاران[۱۹]،۲۰۰۷) کاهش سطح سلامت مادر و نهایتاً اختلال در رشد نوزاد(موراز و همکاران[۲۰]،۲۰۰۶) می‌گردد. این اختلال خلقی با احساس غم، ناامیدی و بی کفایتی، گناه، ترس و بی ارزشی( میلیز و کورنیلنت[۲۱]،۱۹۹۲) تحریک پذیری، اضطراب و کاهش اعتماد به نفس، سرگیجه، اختلال در خواب (تانوس و همکاران[۲۲]، ۲۰۰۸) و بالاخره کاهش سطح مراقبت از نوزاد ( موراز و همکاران،۲۰۰۶) همراه است.

به دلیل بسیاری از تغییرات فیزیولوژیک دوران بارداری نظیر عدم تعادل هورمونی و یا مسائل روحی روانی ، این دوران می‌تواند زمینه ساز مشکلات بعد از زایمان باشد. زمان بعد از تولد نوزاد زمان بسیار حساسی از نظر وقوع اختلالات خلقی در زنان است که دارای طیف متفاوتی از غم بعد از زایمان تا دیوانگی پس از زایمان می‌باشد( دنیس و همکاران[۲۳]، ۲۰۰۵).

غم پس از زایمان اختلال شایعی است که معمولا برطرف شده و مشکل حادی را برای فرد ایجاد نمی کند اما افسردگی پس از زایمان اختلالی است که در ۱۳درصد زنان در دوره نفاس به وقوع می پیوندد و در مواردی مشکلات جدی را سبب می شود. شواهدی موجود است که نشان می‌دهد حدود نصف افرادی که مبتلا به افسردگی بعد از زایمان هستند شناسایی نمی گردند. بیماران روانی پس از زایمان از اختلالات جدی پس از زایمان با شیوع ۱-۲ به ازای هر ۱۰۰۰ زن است که به ندرت در افرادی مشاهده می شود( گیل و هارلو، ۲۰۰۳).

شیوع افسردگی بعد از زایمان در مطالعات مختلف متفاوت است(موراز و همکاران،۲۰۰۶: تانوس و همکاران،۲۰۰۸). به نظر می‌رسد تفاوت در ابزارهای سنجش افسردگی، نحوه انتخاب افراد مورد مطالعه و خصوصیات شناختی افراد و هم چنین تفاوت های فرهنگی می‌تواند دلیلی بر اختلاف شیوع این مشکل بهداشتی در جوامع مختلف باشد ( موراز و همکاران،۲۰۰۶).

افسردگی پس از زایمان علاوه بر اثرات زیان بخش در روابط مادر و کودک، ارتباط با همسر را نیز مختل می‌کند و همسران زنان افسرده ، اغلب افسرده می‌شوند که در صورت عدم درمان، گاه منجر به طلاق و جدایی می شود (احمدی و همکاران ،۲۰۰۳).

زنان در دوره ی بعد از زایمان به خصوص در یک ماه اول آن احتمالا بالاترین میزان تنش را تجربه می‌کنند و ‌بنابرین‏ احتمال ایجاد اختلالات روانی در آن افزایش می‌یابد (رابرتسون و همکاران ،۲۰۰۴).

انواع اختلالات روانی در بعد از زایمان شامل ۳دسته ی اندوه بعد از زایمان ، افسردگی بعد از زایمان و سایکوز بعد از زایمان می‌باشد(هالبریچ وکارکان ،۲۰۰۶).

افسردگی بعد از زایمان، یک اختلال افسردگی غیر روان پریشی با شدت متغیر است که در ۱۰تا۱۵ درصد زنان در اولین سال بعد از زایمان ایجاد می شود. در ارتباط با شیوع آن اختلاف نظر وجود دارد زیرا پژوهشگران مختلف برای توصیف این بیماری از معیارهای متفاوتی استفاده می‌کنند. علایم افسردگی بعد از زایمان مشابه افسردگی اساسی است که در زمان‌های دیگر، غیر از دوره ی بعد از زایمان ایجاد می شود(کاپلان و سادوک ،۲۰۰۳).

۲-۱-۱- رویکرد نظری افسردگی

رویکرد های نظری مختلف ‌در مورد افسردگی ، مطالعات گوناگونی را با داده های متفاوت به دست آوردند که هر کدام ممکن است به دانش ما علل و درمان این اختلال پیچیده کمک کند.

۲-۱-۱-۱ رویکرد زیست شناختی[۲۴]

یافته های ژنتیک، وجود الگوی علایم جسمانی، و پاسخ به دارو درمانی در افسردگی ، به پیدایش نظریه های شناختی این اختلال انجامیدند. ‌بر اساس مطالعات دارویی در آدمی و حیوانات کمبود انتقال دهنده های عصبی علت اصلی افسردگی است. یافته های مربوط به ‌هم‌زادان از ۱۹۳۰ به بعد بیانگر آن است که عواملی ارثی موجب بروز نوعی افسردگی می‌شوند(آزاد ، ۱۳۸۸ ). همچنین مشخص است حتی در افرادی که آسیب پذیری ژنتیکی دارند برای ایجاد افسردگی به عوامل غیر ژنتیک از جمله ، عوامل جسمانی و عوامل مربوط به محیط و عوامل مربوط به رابطه با دیگران نیاز می‌باشد(ساراسون، ساراسون،۱۹۸۷). این موضوع که افسردگی چگونه از طریق توارث منتقل می شود، هنوز نامعلوم است. پژوهشگران برای پاسخ ‌به این پرسش، بسیاری از کنش های روان شناختی مؤثر در رفتار را که می‌توانند با رفتارهای اختصاصی مربوط به اختلالات خلقی، از قبیل آشفتگی، خواب، کاستی حافظه و تغییرات خلق و خوی رابطه داشته باشند مورد مطالعه قرار داده‌اند. یک زمینه عمده ی پژوهش درباره علل زیست شناختی افسردگی مربوط است به نقش انتقال دهنده گان عصبی ، سال هاست که نظریه کاتکولامین ‌در مورد افسردگی حاکم بوده است. این نظریه بیان کننده آن است که افسردگی مربوط است که به کمبودهای کاتکولامین ها به خصوص نوراپی نفرین، در محل گیرنده مخصوص مغز.

۲-۱-۱-۲ رویکرد روان پویایی[۲۵]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...