نتایج پژوهش های مختلف نشان می‌دهد زنان هشت برابر بیشتر از مردان خشونت همسرانشان را تجربه می‌کنند (سولر، وینایاک، و کوآداینو۲۰۰۰ به نقل از یزد خواستی ۱۳۸۷). و همین طور بر پایه آمار منتشر شده سازمان بهداشت جهانی از هر سه زن یک زن در طول زندگی خود مورد خشونت خانگی واقع می شود (سازمان بهداشت جهانی ۲۰۰۸).

تا ۴ دهه قبل هیچ یک از جامعه شناسان به طور خاص به بررسی پدیده خشونت خانگی نپرداخته و افرادی مانند پزشکان و روانپزشکان که به صورت مستقیم با آن ارتباط داشتند آن را مطرح کردند و از طریق مقالات متعددی که در زمینه بررسی های بالینی ‌در مورد کودکان کتک خورده نوشته شد مسئله خشونت خانوادگی به افکار عمومی و متخصصان جامعه ارائه گردید جامعه شناسان تا قبل از این با اینکه از وجود خشونت در خانواده آگاه بودند گمان می بردند این نوع رفتار خشونت آمیز استثنایی ست و در شرایط بحرانی (طلاق، جدایی و فقر مالی) در میان خانواده ها بروز می‌کند اما از دهه ۷۰ میلادی نگاه پژوهشگران متوجه این پدیده شد و با انجام دادن بررسی های گوناگون کوشیدند خشونت خانگی را شناسایی کنند. بررسی های مربوط به خشونت با مقاله ای آغاز شد که در سال ۱۹۶۲، هنری کمپ و همکاران تحت عنوان “علائم مشخصه کودک کتک خورده “منتشر گردید (کریمی،۱۳۸۶) در اینجا به برخی مطالعات و تحقیقاتی که در داخل و خارج از کشور به بررسی خشونت علیه زنان پرداخته‌اند اشاره می شود.

جان ای. ابراین پژوهشی تحت عنوان خشونت در خانواده های مستعد طلاق در آمریکا در سال ۱۹۶۹ انجام داد حجم نمونه آماری در این پژوهش ۱۵۰ نفر می‌باشد که شامل ۵۲ درصد از زنان و ۴۸ درصد از مردانی است که درگیر طلاق بودند همچنین تکنیک جمع‌ آوری اطلاعات در این پژوهش، مصاحبه می‌باشد نتایج این تحقیق ‌به این ترتیب بود:

-رفتار خشونت آمیز بیشتر در خانواده هایی متداول است که شوهران آن ها در شغل و نقش نان آوری خانواده موفق نبودند.

-همچنین شوهران پایگاه پایین تری نسبت به همسرانشان داشته باشند لذا شوهران جهت اثبات مجدد برتری پایگاه شان در برابر دیگر اعضای خانواده به رفتار خشونت گرایانه متوسل می‌شوند (ابراین، ۱۹۷۱).

سوزان استاین متز یک پژوهش مقایسه ای بین کتک خوردن زن و کتک خوردن شوهر در سال ۱۹۷۵ بر روی نمونه ای شامل ۵۷ خانوار که به طور تصادفی انتخاب شده بودند انجام داد این پژوهش از طریق مصاحبه با افراد خانواده و از جمله فرزندان در دلاویر انجام شد و ‌به این نتایج دست یافت:

-بیش از ۶۰ درصد خانواده های مورد بررسی در طی ازدواج خود خشونت را تجربه کرده بودند.

– در خانواده های مورد بررسی مردان آسیب بیشتری وارد می‌کردند اما میل زن و شوهر به استفاده از خشونت برای رفع اختلاف خانوادگی به یک اندازه بود اما اگر استفاده از اشیاء خارجی را کنار بگذاریم، شمار مردان در آسیب زدن به همسرشان فزونی می‌یابد و علت آن قوی تر بودن مردان نسبت به زنان می‌باشد ( استاین متز، به نقل از روی، ۱۳۷۷).

– هوتالینگ و سوگارمن، با بررسی بیش از ۴۰۰ گزارش مربوط به زنان کتک خورده که در فاصله سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵ در سمینارها ارائه و در مجلات چاپ شده بود کوشیدند مشخصاتی را ‌در مورد زنان طبقه بندی کنند که در میان آن ها عمومیت دارد و سبب می شود که قربانی خشونت شوند که یکی از آن مشخصات که به مثابه عامل مشترک در میان زنان کتک خورده مشاهده می شود تنها جنس آن ها یعنی تعلق داشتن به جامعه زنان است ( اعزازی، ۱۳۸۰). و دیگری داشتن تجربه خشونت و یا مشاهده آن در زندگی دوران کودکی بود.

ماریا روی یک بررسی ‌در مورد ۱۵۰ زن آمریکایی که مورد ضرب و شتم توسط شوهرانشان واقع شده بودند در سال ۱۹۹۷ انجام داد اطلاعات و آمار و ارقام مربوط به بررسی درباره بدرفتاری با زنان از سوی همسرانشان طی یک سال از مؤسسه‌ زنان مورد بدرفتاری قرار گرفته و بحران زده تهیه شده است ۱۵۰ زن تحت بررسی به طور تصادفی از ۱۰۰۰ زن موجود انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند این بررسی به نتایج زیر دست یافت:

نتایج حاصل از سابقه خشونت در خانواده پدری نشان داد که ۱/۸۱ درصد از شوهرانی که زنان خود را کتک زده بودند در خانواده پدری شاهد کتک خوردن مادرشان از پدرشان بوده اند و در بین زنان کتک خورده ۳/۳۳ درصد شاهد کتک خوردن مادرشان از پدرشان بودند و عنوان کرده‌اند که از رفتار خشونت آمیز شوهرانشان حیرت نکرده اند زیرا با این پدیده آشنا بودند.

پژوهشی با عنوان دریافت زنان از خشونت علیه ایشان بین زنان زندانی انجام شد هدف از این تحقیق بررسی ارتباط بین تساوی گرایی نقش جنسی و تحمل خشونت علیه زنان در بین نمونه ای از زنان زندانی اعلام شده بود یافته ها نشان داد زنان دارای باورهای سنتی نقش جنسی نسبت به زنانی که نگرش های برابر خواهانه داشتند بیشتر متحمل خشونت می شدند (جارکو،۲۰۰۲ به نقل از وردی نیا و همکاران ۱۳۸۹).

شهلا اعزازی تحقیقی با عنوان خشونت خانوادگی (زنان کتک خورده) در سال ۱۳۷۶ در تهران انجام داده است که نتایج آن را در کتابی مشتمل بر ۳ بخش می‌باشد ارائه ‌کرده‌است: در بخش نخست به تعریف خشونت و پیشینه تحقیق و در بخش دوم به تئوری های رایج در باب خشونت پرداخته است و در بخش سوم نتایج مصاحبه نیمه استاندارد با زنانی که از شوهران کتک خورده اند آورده است نمونه آماری تحقیق شامل۵۳ نفر از زنانی ست که به مراکزمشاوره و پیشگیری بهزیستی مراجعه کرده بودند این بررسی با توجه به نظریه ساختار اقتداری (مردسالاری) انجام شده است و نتایج زیر به دست آمد:

عوامل مؤثر بر خشونت از نظر وی شامل نگرش های اجتماعی در رابطه با خشونت( مثل پذیرش خشونت از طرف جامعه، مقصر دانستن قربانی و…..)، نگرش نسبت به مردان(مثل بالاتر بودن موقعیت، و پایگاه اجتماعی مردان، مردانه دانستن خشونت، غیرقابل تغییر دانستن برخی از خصوصیات مرد و……)، نگرش نسبت به زنان(مثل پایین تر بودن موقعیت و پایگاه اجتماعی زنان نسبت به مردان، انطباق خصوصیات اخلاقی زن با درخواست های مرد و….) نگرش نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده ( مهم بودن ازدواج به خودی خود،طبیعی بودن تعارض های خانوادگی، خصوصی بودن خانواده و…)، شرایط اجتماعی موجود در ایران ( ساختار مردانه سازمان های رسمی، نبود حمایت های اقتصادی و اجتماعی و…..) (اعزازی، ۱۳۸۰).

علل ارتباطی بین فردی در ایجاد و پذیرش خشونت نسبت به زنان در خانواده به نحوه روابط و تعامل های دو جنس زن و مرد و روابط ویژه آن ها در خانواده به عنوان زن و شوهر باز می‌گردد یکی از علل ارتباطی نحوه اسنادهی است در مجموع، بافت فرهنگی و اجتماعی در بسیاری از جوامع، پیش داوری ها، عقاید و الگوهایی را ترویج می‌کند که سرسپردگی محض زن و در نهایت خشونت علیه زنان را توجیه می‌کند (سالاری فرد،۱۳۸۸).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...