۲-۱-۳-نظریات فرهنگ دانشگاهی
فرهنگ دانشگاهی دربرگیرنده معانی ، ارزش های مشترک و هنجارهایی است که از تاریخ علم و دانشگاه و داستان های اکتشافات و ارتباطات دانشمندان و تجربه های زیسته دانشگاهی سرچشمه می گیرد و منشا سبکی از زندگی ، حس هویت و اخلاق ومنش وکنش انسان آکادمیک می شود.فرهنگ دانشگاهی در فضای معنایی نمادین خود ، روال ها و قواعد و الگوهای اجتماعی و تعاملی متمایزی را پرورش می دهد که حتی به صورت های آیینی ومراسمی ظاهر می شوند.برای مثال استقلال دانشگاهی و آزادی علمی از جمله معانی و ارزش های مشترک فرهنگ دانشگاهی است همان طور که عام گرایی و شکاکیت و تفکر انتقادی و اصالت وصداقت کار علمی از قواعد هنجاری آن محسوب می شود.(بیکر و ترولر[۱۶]،,۲۰۰۱به نقل از فراستخواه،۱۳۸۹: ۱۲۴)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

فرهنگ دانشگاه قابل تحویل به فرهنگ رسمی سازمانی نیست و عناصر فراسازمانی مشترک « اجتماع علمی» را که با خود دارد،نمونه ای از قواعد اجتماع علمی ، ضرورت شناسایی وتایید علمی مقالات و ارزیابی بیرونی گروه های یک دانشگاه توسط همتایان علمی بیرونی است.(فراستخواه ،بازرگان وطباطبایی،۱۹:۱۳۸۶-۱،به نقل ازفراستخواه،۱۳۸۹: ۱۲۴)
در پشت برنامه های آشکار هر سازمان دانشگاهی ، برنامه ای نرم و نهفته از طریق اجتماع علمی در زندگی دانشگاهی سریان دارد و به صورت خرده فرهنگ ها و خرده سبک ها و با تنوعی پویا خود را آشکار می سازد. (بیکر و ترولر، ۲۰۰۱، به نقل ازفراستخواه،۱۳۸۹: ۱۲۵)
علم قابل تحویل به اطلاعات ، فرضیات ، نظریات، و روش های مدون شده نیست بلکه شیوه زیست و سبک زندگی و ساختار فرهنگی خاص خود را دارد.در علم یک نوع عنصر شبیه به «امر متعالی» هست و به عبارتی می توان گفت اهالی علم کم وبیش این احساس را دارند که گویا زائر و خواهان حقیقت اند.اهالی اجتماع علمی با هم رابطه صرفا ذهنی و فنی ( ونیز رسمی ندارند)، بلکه نوعی رابطه نمادین ، هنجاری ، وجودی و ارتباطی میان شان شکل می گیرد وسنت های معناداری را مستقر می سازندکه همه ی مباحثات، شکاکیت ها ، اکتشافات، نوآوری ها و حتی انقلاب های پارادیمی به نوعی در متن آن سنت ها پیش می روند. همین سنت هاست که در بستر خود ، حتی با صورت های آیینی و شعائر خاص نیز مانند آیین های کلاس داری ، مراجعه به استاد راهنما، مراسم دفاعیه و… به وجود می آورندکه ریشه در حس های مشترک و مشاع و الگوهای زیسته تعاملی دارند.( فراستخواه،۱۳۸۹: ۱۲۵)
زندگی دانشجویی از تجربه های تحصیلی ، فکری ، علمی ، ورزشی ، صنفی ، سیاسی، اجتماعی ، هنری و خوابگاهی –اقامتی نشئت می یابد و سپهری فرادرسی است که هر چند شامل فعالیت های رسمی تحصیلی هم می شود ولی محدود به آن نیست و فعالیت ها و فوق برنامه ها و کلوپ ها و تیم ها و مباحثات و حلقه ها و تعاملات دانشجویی معطوف به درون یا بیرون دانشگاه را در برمی گیرد.
از دهه ۶۰ و ابتدا در ایالات متحده (مقارن جنگ ویتنام و…) توجه جامعه شناسان به مردم نگاری پردیس معطوف شد.زندگی دانشجویی بازتابی از حس هویت، الگوهای متمایز رفتاری، آرمانخواهی ها،
کنجکاوی ها، همکنشی ها و خرده فرهنگ های دانشجویان در تجربه زیسته تازه ای است که با ورود به دانشگاه به هم می رسانند(واتکین[۱۷] ،۱۹۹۲،تلین[۱۸]،۱۹۹۹ ،به نقل از فراستخواه،۱۳۸۹: ۱۲۶-۱۲۵).
اخلاق علمی ، ارزش های شراکتی و تعهدات درون زای خاصی است که از طریق تجربه ها و تعاملات اجتماع علمی و الگوهای زیسته فرهنگ دانشگاهی ودر پیوند با معانی ، نمادها و هنجارهای «علم» اعتبار
می یابد.اختیارات و مشروعیتها ی علمی ، اساسا همان طور که عنصر معرفت شناختی دارند دارای عنصری اخلاقی نیز هستندو برای مثال مرجعیت استاد راهنما از نوعی حرمت نهادن به حجیت دانش و خبرگی مشروب می شود همان طور که تجربه های مشترک دانشگاهی و مطالعه آثار علمی در اهالی علم به حس پرکاری و انگیزه جست وجو و اکتشاف آنها دامن می زند.
مشارکت در اجتماع علمی ، فضیلت داد و دهش علمی و انتشار یافته ها را تداعی می کند.روال ها و قواعد علمی ، اهالی علم را به صداقت علمی ، پرهیز از تقلب و سرقت فرا می خواند.آزادی علمی در رویه دیگر خود، مسئولیت علمی را متضمن است. احترام به استاد ریشه در نوعی فروتنی در محضر دانایی دارد.اشتراک گرایی علمی ، اهالی علم را به اخلاقی بودن همکاری های جمعی وپرهیزاز امساک و خشک دستی علمی دعوت می کند.شک سازمان یافته در علم مستلزم گشودگی به غیر وانتقاد پذیری است ،همان طور که انصاف علمی به مثابه آن سوی دیگر نقد علمی به میان می آید. عام گرایی علمی ، با خود، ارزش های جهان شمول را شایسته و بایسته می سازد و بی طرفی یا بی غرضی علمی به ناشایستگی تعصب و پیش داوری و فضیلت استقلال کار علمی ازتعلقات خاص مذهبی ، سیاسی و اقتصادی دلالت
می کند.(فراستخواه،۱۳۸۶ب:۲۱-۳۶)
زندگی دانشجویی و نسبت آن با فرهنگ دانشگاهی ، در نظریه های مختلف مربوط به دانشگاه توضیح داده شده است.درنظریه های تاریخی دانشگاه نخستین دانشگاههای غربی در آستانه رنسانس از ابتدا بر بستر چالش های منزلتی و اجتماعی قشرهای متوسط شهری شکل گرفته است. و دانشجویان با ورود به دانشگاه به نحوی در این چاالش سهیم می شدند وهویت های متمایزی را دنبال می کردند.دانشجویان هم در ارتباط با استادان وهم در ارتباط با همدیگر تجربه های تازه ای از سلوک ذهنی و اجتماعی آغاز می کردند. هرچند در بخش های بیشتری از جوامع اروپایی دوره رنسانس (انگلستان) مرکز ثقل این روابط مجمع استادان بود اما در برخی از جوامع مزبور مانند ایتالیا ، جنوب فرانسه واسپانیا ، اتحادیه های دانشجویی نقش تعیین ‌کننده‌تری در چالش های منزلتی و اجتماعی دانشگاه داشتند(لوگوف[۱۹]،۱۳۷۶، به نقل ازفراستخواه،۱۳۸۹: ۱۲۷)
در نظریه های فلسفه آموزش عالی ، فلسفه وجودی فرهنگ دانشگاهی از طریق دیسیپلین هایی مانند انضباط فکری، جست وجوی بی طرفانه حقیقت ، وفاداری به آن ،شهروندی مدرن ، ارتباط خلاق با جامعه و پاسخ گویی اجتماعی و…توضیح داده می شود. فرهنگ دانشگاهی بر مبنای این نظریه ها ، ارزش ها وانتظاراتی را هم برای فعالیت ها و برنامه های تحصیلی و هم برای فعالیت های فوق برنامه دانشجویی به میان
می آورد(بروبیکر[۲۰]،۱۹۷۷۷ :۸۰-۱،به نقل از همان :۱۲۷)
نظریه های جامعه شناختی به فرایند اجتماعی شدن مجدد علمی دانشجویان از طریق فرهنگ و زندگی دانشگاهی متمرکز می شوند.دریک گروه بزرگ از نظریات که نماینده برجسته آن مرتون است محور این فرایند درونی شدن هنجارهایی مانند عام گرایی ، اشتراک گرایی ، بی طرفی و شک سازمان یافته در دانشجویان است.آنها تدریجا این فرهنگ دانشگاهی را می پذیرند که:
۱-معرفت علمی معرفتی عام و بین الاذهانی در سطح جهانی است و آن را باید برحسب محتوا سنجید ونه بر حسب موقعیت های جغرافیایی خاصی که صاحب آن معرفت دارند(عام گرایی)
۲-معرفت علمی دستاورد مشترک انسانی و محصول همکاری های جمعی بشری است ونوعی مالکیت مشاع در آن وجود دارد وهرگونه امساک وپنهان داری در آن یک ضد هنجار است(اشتراگ گرایی )
۳-کار علمی، علی الاصول ، باید به صورت مستقل از اعتقاد دینی، روابط سیاسی و اقتصادی و بر کنار از جانبداری و سو گیری پیش برود (بی طرفی )
۴-معرفت علمی قرین شک و انتقاد مداوم است (شک سازمان یافته)(مولکی[۲۱]،۱۳۷۶،به نقل ازهمان:۱۲۸)
در گروه دیگری ازنظریات جامعه شناختی که کسانی مانند هگستروم ، بوردیو، و کالینز در آن قرار دارند ، فرهنگ دانشگاهی از طریق ارتباطات و تعاملات وسیع تر «اجتماع علمی» توضیح داده می شود.اجتماع علمی ، هنجارها، قواعد ، روال ها و روش های خود را به وجود می آورد واخلاقیات و منش خاصی را ایجاد می کند و اختیارات و سلسله مراتبی را مشروعیت می بخشد که مضامین معرفت شناختی ، اخلاقی و حرفه ای دارد. برای مثال ، دانشجویان مرجعیت استادان راهنما را می پذیرند ، خود را ملزم به ارجاع دادن به منابع می دانند. به رای داوران علمی احترام می گذارند و از طریق روابط علمی ، به لحاظ عاطفی سرشار می شوند.(شارع پوروفاضلی،۱۳۸۳:به نقل ازهمان:۱۲۸).
شناسایی وتایید اجتماع علمی را شرطی معتبر برای مشروعیت نوشته های علمی تلقی می کنند(قانعی راد،۴۷:۱۳۸۳-۲۶: به نقل ازهمان:۱۲۸)و با مد نظر قرار دادن تمایز هایی که «انسان آکادمیک» داراست، تحصیلات دانشگاهی را بستری برای کسب سرمایه های نمادین می دانند.
نظریات رشد و بالندگی دانشجو به بررسی تحولات شناختی ، انگیزشی، رفتاری و ارتباطی دانشجویان در اثنای زندگی دانشجویی پرداخته اند.برای مثال دانشجویان بدین طریق از الگوی شناخت دوانگارانه (سیاه وسفید ، همه یا هیچ) به الگوههای توسعه یافته تری عبور می کنند که بر مبنای آن یک سوال معمولا پاسخ‌های متنوعی دارد.دانشجویان از طریق اقامت در دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی، به تولید روابط اجتماعی تازه ای می پردازند . در گروه های قومی ، ورزشی ، هنری، علمی ، اجتماعی، و سیاسی شرکت
می کنند(فراستخواه،۱۳۸۳،ب،به نقل از فراستخواه،۱۳۸۹: ۱۲۸). هویت های متمایزی را تجربه می کنند (چیکرینگ و ریزر[۲۲]، ۱۹۹۳ :۷۲، به نقل ازهمان:۱۲۹)شخصیت آنها در بحبوبه تعاملات تازه ای که دارند، شکل می گیرد مهارت ها و سبک زندگی آنها تحول می یابد و شایستگی های کانونی همچون آمادگی فعال با تغییرات محیط ، تفکر انتقادی، حل مسئله، کار گروهی ، فهم فرهنگی،شناخت زمینه های اجتماعی و تعهد واخلاق حرفه ای درآنها ارتقاپیدا می کند.(شارع پوروهمکاران،۱۲۹:۱۳۸۰،به نقل ازهمان).
نظریات فرهنگ دانشجویی در دهه ۶۰ و ابتدا در ایالات متحده به میان آمده است و در آنها زندگی دانشجویی و مردم نگاری آن در پردیس و خرده فرهنگ ها و گروه بندی های آن مورد بحث قرار گرفته است.التباج[۲۳] ، جانسون ها[۲۴]، باندورا[۲۵] از دیگر محققانی اند که به این موضوع پرداخته اند. در این مباحث ، تاثیر زندگی و تعاملات دانشجویی بر تصور دانشجویان از خود و از محیط و الگوهای رفتار و شخصیت آنها ، جنبش های آنان ، کم وکیف یادگیری و احساس خود اثربخشی آنها مورد بررسی واقع شده است(قانعی راد۱۳۸۳: ۸۸-۲۰قاضی طباطبایی ومرجائی ،۱۳۸۰ :۵۷-۳۱به نقل ازهمان:۱۲۹)
نظریه زیست – جهان از دیگر حیطه های نظری برای توضیح زندگی دانشجویی است که براساس آن تمایز این زندگی از سیستم رسمی آموزشی و برنامه های آشکار و رسمی ،مورد تاکید قرار می گیرد . حیات دانشجویی و فرایند کنش ها و بازتولید معانی در آن فراتر از سطحی می رود که معمولا در سازمان رسمی و یا برنامه های رسمی دانشگاهی تعریف شده است. دانشجویان در این زیست-جهان، علاوه بر علائق شناختی از نوع فنی ، علائق شناختی دیگری از نوع ارتباطی و رهاسازی از خود ابراز می دارند(هابرماس[۲۶] ،۲۰۰۲ به نقل ازهمان:۱۲۹)در نظریات تعارض و رقابت بر سر پایگاه اجتماعی نیز ورود به دانشگاه و طی مدارج تحصیلات عالیه، حلقه ای از تعارض های مربوط به جابه جایی قشر بندی های اجتماعی و رقابت گروه ها بر سر پایگاه اجتماعی است.دانشگاه سهم موثری در باز تولید روابط اجتماعی و نهاد های منزلت و قدرت دارد. بنابراین، فرهنگ دانشگاهی بازتابی از این تعارض هاست. یکی از نمونه های این تعارضات، خود را در عنصر جنسیت نشان می دهد و این همه در حیات دانشجویی منعکس می شود. ( فراستخواه، ۱۳۸۲و، به نقل ازهمان:۱۳۰).
زندگی دانشگاهی بستری برای درونی شدن اخلاق علمی در دانشجویان می شود. دانشجو به تدریج در تجربه ی استادانش شرکت می کند و الگوهای آموخته ای ( مانند دود چراغ خوردن، شجاعت پی جویی حقیقت، ارجاع به منابع پیشین و استناد به یافته های دیگران و محو نکردن رد پاهای اکتشافات آن ها برای آیندگان) را به تعهدات درونی بدل می کند. مبتدیان علم با سهیم شدن در تعاملات اجتماع علمی، در می یابند که علم امری فراتر از زندگی معیشتی است و مبادلات آن، ارزش هایی کم و بیش وسیع تر از قواعد متعارف بازاری پیروی می کند. بر عهده گیری آموزش دیگران یا تولید و انتشار مقاله در یک مجله، چیزی بیش از رفتار بازاری برای حداکثر سازی سود به مفهوم اقتصادی کلمه است، بلکه گوهری از هدیه کردن در آن است و اهدا کننده ( مثل استادی که دانش خود را به دانشجو انتقال می دهد یا محققی که حاصل پژوهش خود را در یک مقاله ارائه می کند) .طالب مطلوبیت هایی برترازسودمعمول ومتعارف اقتصادی است مطلوبیت هایی که مضمونی کم و بیش اخلاقی نیز در آن ها وجود دارد ( قانعی راد، ۱۳۸۳: ۸۸-۲۰ ،به نقل از همان:۱۳۰).
کالینز[۲۷] توضیح می دهد که مشارکت های آیینی در شعائر اجتماع علمی، مبتدیان را قادر به سرشار شدن مکرر از انرژی عاطفی و نیرو های اخلاقی می سازد. سبک سخنرانی و آموزش استادان ( مانند طرز نگاه به دانشجو و تبسم و رفتارهای ارتباطی صمیمانه) ارزش های علمی را به دانشجویان انتقال می دهد( قانعی راد، ۱۳۸۳: ۵۴-۵۳به نقل ازهمان: ۱۳۰). نوع روابط استادان با هم و با دانشجو و تعهدات هنجاری زیسته شده در دانشگاه و اجتماع علمی به رشد عاطفی و رفتاری و شخصیتی و اجتماعی دانشجویان کمک می کند که از جمله ابعاد آن ، بعد اخلاقی است که هر چند جزو اخلاق به مفهوم عام آن هم باشد ، با اخلاق علمی تنیده می شود مانند آزادمنشی ، خویش حرمت داری اجتماعی ، و توسعه تصویر ذهنی از خویش که دانشجویان از رهگذر زندگی دانشجویی ودر فضای فرهنگ دانشگاهی و اخلاق و منش علمی می توانند مشق بکنند(قانعی راد ۱۳۸۳به نقل از فراستخواه۱۳۸۹: ۱۳۱).
۲ـ۲ـ چارچوب نظری :
در میان نظریه پردازان مباحث جامعه شناسی یک نظریه ی خاص بر اینکه گرایش به پژوهش را کاملاً پوشش دهد وجود ندارد بنابراین مجموعی از نظریات را در این زمینه می بایست در نظرآورد . ممکن است نظریه ای بخشی از عوامل اجتماعی ، اقتصادی گرایش به تحقیق را تبیین نماید . اما از تبیین جامع آن باز ماند . پس با وجود دیدگاه های متفاوت در گرایشات نظری برای تحلیل موضوعات مختلف اجتماعی به طور کلی و گرایش دانشجویان به تحقیق به طور ویژه از میان نظریاتی که پیشینیان درباره ی انسان و دستاوردهای او داشته اند به مقتضیات تحقیق پیش رو و برای سهولت انجام و تحلیل آن ترکیبی از نظریات مختلف استفاه می گردد. لذا ازنظریه ی کارکرد گرایی ساختاری به طور کلی و نظریه پردازانی چون آبرل وهمکارانش و پارسونزو مرتن که از نمایندگان مهم این نظریه می باشند فرضیات مناسبی می توان ازدل نظریاتشان بیرون کشید.
فرضیه ی به نظر می رسد بین علاقه به تحصیل و گرایش دانشجوبه پژوهش رابطه معنادار وجود داردرا
می توان با جملات زیرازآبرل وهمکارانش مطابقت دادکه یک جمعیت بی تفاوت برای جامعه تهدیدی به شمار می آید،اگر چه در این جا درجه ی بی تفاوتی مطرح است ، زیرا برخی از بخش های جامعه همیشه دست کم قدری بی تفاوتی را نشان می دهند ، اما جمعیت جامعه در برخی موارد ممکن است چنان بی تفاوت گردد که اجزای گوناگون سازنده ی جامعه از عملکرد بیفتند و سرانجام سراسر جامعه فروریزد .وباز فرضیه ی به نظر می رسد بین علاقه به تحصیل و گرایش دانشجوبه پژوهش رابطه معنادار وجود دارد، را می‌توان با این گفته ازدیویدمک کله لندمطابقت داد، که او ویروس ذهنی« میل و نیاز به پیشرفت» را روش خاصی ازفکر کردن می داند که نسبتاً کمیاب است ، ولی هنگامی که در شخصی این ویروس حادث شود وی را وادار می کند که به شیوه ویژه ای پشتکار داشته باشد و در ذهن شخص این ویروس نمودار اندیشه‌هایی است که سروکارآنها با خوب انجام دادن کاری و یا انجام دادن کاری به نحوی بهتراز پیش است، یعنی کاراتر ، سریع تر ، با زحمت کمتر ، و نتیجه بهتر . (وینر ، ۱۳۵۴: ۲۴، به نقل ازازکیا وغفاری،۱۳۸۴: ۲۱۷)
فرضیه ی به نظر می رسد بین پایگاه خانوادگی دانشجو و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود داردنیزبا این جمله ازکارکردگرایی ساختاری آبرل وهمکارانش مطابقت دارد،که یکی از بنیادی ترین اصول کارکرد گرایی ساختاری این است که هر جامعه ای برای زنده ماندن به قشر بندی نیاز دارد . قشر بندی از دیدگاه این نظریه ، کارکردهای گوناگونی را انجام می دهد ، مانند تضمین علاقه مندی مردم به قبول مسئولیت های سمت های بلند پایه ، تضمین استواری نظام اجتماعی ونظایر آن .
و نیزهر جامعه ایی برای بقای خود بر اجتماعی کردن اعضایش نیاز دارد مردم جامعه باید چیزهای زیادی یاد بگیرند ، از جمله ، تشخیص جایگاهشان در نظام قشر بندی ، نظام ارزش مشترک ، جهتگیریهای شناختی مشترک ، هدف های پذیرفتنی ، هنجارهای تعیین کنندۀ وسایل مناسب برای دستیابی به این هدفها و تنظیم‌های مربوط به حالت های عاطفی به نظر کارکردگرایان ساختاری ، اگر کنشگران جامعه یک چنین چیزهای را یاد نگیرند و ملکه ذهن خود نسازند ، جامعه امکان پذیر نخواهد بود. (ریتزر، ۱۳۷۴)
آشنایی باروش تحقیق ووجودمشاورین تحقیقاتی وعضویت درانجمن های علمی وپژوهشی دانشگاه و شرکت در همایش ها وجشنواره های پژوهشی بانظریات زیرمطابقت دارد.
زندگی دانشگاهی بستری برای درونی شدن اخلاق علمی در دانشجویان می شود. دانشجو به تدریج در تجربه ی استادانش شرکت می کند و الگوهای آموخته ای ( مانند دود چراغ خوردن، شجاعت پی جویی حقیقت، ارجاع به منابع پیشین و استناد به یافته های دیگران و محو نکردن رد پاهای اکتشافات آن ها برای آیندگان) را به تعهدات درونی بدل می کند. مبتدیان علم با سهیم شدن در تعاملات اجتماع علمی، در می‌یابند که علم امری فراتر از زندگی معیشتی است و مبادلات آن، ارزش هایی کم و بیش وسیع تر از قواعد متعارف بازاری پیروی می کند. بر عهده گیری آموزش دیگران یا تولید و انتشار مقاله در یک مجله، چیزی بیش از رفتار بازاری برای حداکثر سازی سود به مفهوم اقتصادی کلمه است، بلکه گوهری از هدیه کردن در آن است و اهدا کننده ( مثل استادی که دانش خود را به دانشجو انتقال می دهد یا محققی که حاصل پژوهش خود را در یک مقاله ارائه می کند) .طالب مطلوبیت هایی برترازسودمعمول ومتعارف اقتصادی است مطلوبیت هایی که مضمونی کم و بیش اخلاقی نیز در آن ها وجود دارد ( قانعی راد، ۱۳۸۳: ۸۸-۲۰ ،به نقل از فراستخواه).
اجتماع علمی ، هنجارها، قواعد ، روال ها و روش های خود را به وجود می آورد واخلاقیات و منش خاصی را ایجاد می کند و اختیارات و سلسله مراتبی را مشروعیت می بخشد که مضامین معرفت شناختی ، اخلاقی و حرفه ای دارد. برای مثال ، دانشجویان مرجعیت استادان راهنما را می پذیرند ، خود را ملزم به ارجاع دادن به منابع می دانند. به رای داوران علمی احترام می گذارند و از طریق روابط علمی ، به لحاظ عاطفی سرشار می شوند.(شارع پوروفاضلی،۱۳۸۳:به نقل ازهمان).
مشارکت در اجتماع علمی ، فضیلت داد و دهش علمی و انتشار یافته ها را تداعی می کند.روال ها و قواعد علمی ، اهالی علم را به صداقت علمی ، پرهیز از تقلب و سرقت فرا می خواند.آزادی علمی در رویه دیگر خود، مسئولیت علمی را متضمن است. احترام به استاد ریشه در نوعی فروتنی در محضر دانایی دارد.اشتراک‌گرایی علمی ، اهالی علم را به اخلاقی بودن همکاری های جمعی وپرهیزاز امساک و خشک دستی علمی دعوت می کند.
برای فرضیه ی سن وگرایش به پژوهش ازنظریه ی آیزنشتات استفاده می گردد.
آیزنشتات در پیوند با پذیرش نقش ها ، اهمیت ویژه ای به گرو ه های همسال می دهد. از نظر او شکاف بین جامعه پذیری در گروهای نخستین و گروهای ثانوی می تواند توسط گروهای همسال پر شود. بدین ترتیب بر اساس مبانی نظری خود، یعنی کارکردگرایی- ساختاری ، کارکردی ویژه برای گروهای همسال در جامعه دست و پا می کند. این گروها «وظیفه» پیدا می کنند. بین خانواده وجامعه ، خویشاوندان، همسایه ها و محیط کار « وساطت» کنند.
دسترسی به امکانات مطالعه وگرایش به پژوهش رابااین بخش ازنظریات رشد وبالندگی دانشجو ربط داده می شود که دانشجویان از طریق اقامت در دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی، به تولید روابط اجتماعی تازه‌ای می پردازند . در گروه های قومی ، ورزشی ، هنری، علمی ، اجتماعی، و سیاسی شرکت می کنند. هویت های متمایزی را تجربه می کنند، شخصیت آنها در بحبوبه تعاملات تازه ای که دارند، شکل می گیرد مهارت ها و سبک زندگی آنها تحول می یابد و شایستگی های کانونی همچون آمادگی فعال با تغییرات محیط ، تفکر انتقادی، حل مسئله، کار گروهی ، فهم فرهنگی،شناخت زمینه های اجتماعی و تعهد واخلاق حرفه ای درآنها ارتقاپیدا می کند.(شارع پوروهمکاران،۱۲۹:۱۳۸۰،به نقل ازفراستخواه)
همچنین توضیح دسترسی به امکانات را بااین بخش ازنظریات کارکردی ساختاری آبرل وهمکارانش امکان پذیر است ؛در مورد پیش نیازهای کارکردی ، ویژگی هایی است که یک جامعه برای زنده ماندن باید آنها را داشته باشد. یکی آنکه ، هر جامعه ای باید برای برخورد با محیطش روش های مناسبی داشته باشد . یکی از جنبه هایی که می توان در این قضیه ی بر خورد با محیط تشخیص داد بوم شناسی است . هر جامعه ایی باید بتواند و نیازهای لازم برای بقایش (خوراک ، سوخت ، موادخام ونظایر آن ) را از محیط بیرون بکشد ، بدون آنکه منابعش را نابود سازد. جنبه ی دوم قضیۀ محیط زیست به نظام های اجتماعی دیگری بر می گردد که هر جامعه ای باید بتواند با آنها کنار بیاید. از جمله ای ابعاد این قضیه ، بازرگانی ، تبادل فرهنگی ، ارتباطات کافی و دفاع نظام شایسته در برابر دشمنی های بین جوامع است .
در توضیح فرضیه جنسیت نیز، بهره گیری از نظریات تعارض و رقابت بر سر پایگاه اجتماعی نیز ورود به دانشگاه و طی مدارج تحصیلات عالیه، حلقه ای از تعارض های مربوط به جابه جایی قشر بندی های اجتماعی و رقابت گروه ها بر سر پایگاه اجتماعی مناسب است.دانشگاه سهم موثری در باز تولید روابط اجتماعی و نهاد های منزلت و قدرت دارد. بنابراین، فرهنگ دانشگاهی بازتابی از این تعارض هاست. یکی از نمونه های این تعارضات، خود را در عنصر جنسیت نشان می دهد و این همه در حیات دانشجویی منعکس می شود. ( فراستخواه، ۱۳۸۲)
سایرفرضیات ازقبیل شغل وسطح تحصیلات، رشته ی تحصیلی فرد و…را میتوان درنظریات راجرزجستجو کرد. به نظر راجرز کسانی که اندیشه ی نوی را سریع می پذیرند[کسانی که محل زندگی یا پایگاه خانوادگی ویا تحصیلات وشغل بالاتر وبهتری دارند] هر یک از این مراحل۱ـ آگاهی ۲ـ علاقه ۳ـ ارزشیابی ۴ـ آزمایش ۵ـ قبول آن اندیشه ی نو را نیز با سرعت پشت سر می گذارند و بالعکس کسانی که دیر می‌پذیرند [کسانی که محل زندگی یا پایگاه خانوادگی ویاتحصیلات وشغل پایین تری دارند] هر یک از این مراحل را نیز به کندی پشت سر می گذارند . به نظر او معمولاً افرادی که خیلی زود تغییر یا رویه ی جدیدی را می پذیرند از سایرین جوانتر ند ؛ پایگاه اجتماعی بالاتر ی دارند و نیز ثروتمند ترند .
رشته ی تحصیلی فرد را می توان با این بخش از نظریه ی راجرز در ارتباط قرار داد.
همچنین به نظر او نو آوران در آغاز خود را کجروانی می شناسند که پا از نظام اجتماعی خویش فراتر نهاده‌اند، همچنان که دیگران نیز چنین تصوری را در مورد آنها دارند ، ولی خود را با گروه هایی که رفتار آن ها را درست می دانند هم هویت می دانند. راجرز در تحلیل خود متمرکز بر ویژگی های فردی ، روانی و انگیزشی است و معتقد است که از لحاظ روانی [شغل خوب، درآمد بالا ،تحصیلات بالا،پایگاه خانوادگی بالا،رشته تحصیلی دلخواه]باید نوعی آمادگی در افراد برای پذیرش تغییر ات نو و جدید وجود داشته باشد که آنها را تحت عنوان وجه نظرها مطرح می کند ، و عناصری چون انگیزه ها ارزشها و وجه نظرها عناصر اصلی وکلیدی برای فهم رفتار به شمار می آیند.
فرضیات: ۱-به نظر می رسد بین در آمد ماهیانه خانواده ی دانشجو و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود دارد.۲- به نظر می رسد بین علاقه به تحصیل و گرایش دانشجوبه پژوهش رابطه معنادار وجود دارد.
۳- به نظر می رسد بین دسترسی به امکانات مطالعه و گرایش به پژوهش رابطه معناداروجود دارد.
۴- به نظر می رسد بین ساعات مطالعه دانشجو درشبانه روز و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود دارد .
۵-به نظر می رسد بین هزینه ی سالانه ی خرید کتاب دانشجو و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود دارد.
۶-به نظر می رسد بین آشنایی دانشجو با روش تحقیق و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود دارد. بااین بخش از نظریه ی مرتن برای رسیدن به هدفها و آرمان های فرهنگی تطابق دارد.
هم نوایی : حالتی که جامعه متعادل است و افراد اهداف فرهنگی و راه ها و ابزارهای نهادی شده و قابل قبول برای نیل به آن اهداف را پذیرفته و در آن جهت تلاش می کنند به عقیده ی مرتن بعضی جوامع تعادلی میان اهداف فرهنگی و ابزارهای نهادی شده به منظور دستیابی به یک ثبات نسبی در جامعه فراهم کرده اند.
فرضیات«به نظر می رسد بین نوع منزل مسکونی خانواده دانشجو و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود دارد.و به نظر می رسد بین وضعیت تاهل دانشجو و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجوددارد.همچنین نیز
به نظر می رسد بین در آمد ماهیانه خانواده ی دانشجو و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود دارد.»را می‌توان بانیازهای زیستی مازلو تطبیق داد که می گوید:درپایین ترین پله نیازهای زیستی قراردارند که وقتی کمبود پیدا می کنند ،مهمترین فعالیت ذهنی مارا به خود اختصاص می دهند،تا این نیازها برطرف نشوند ،نیاز های دیگر خودنمایی نمی کنند.
فرضیات ،به نظر می رسد بین عضویت در انجمن های علمی و پژوهشی دانشگاه در رشته ی مربوطه و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود دارد .و به نظر می رسد بین شرکت دانشجو در همایش ها و جشنواره های علمی -پژوهشی و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجود داردوبه نظر می رسد بین وضعیت تاهل دانشجو و گرایش به پژوهش رابطه معنادار وجوددارد.را می توان با نیازهای عضویت وتعلق اجتماعی مازلو مرتبط دانست؛زمانی که نیازهای زیستی و امنیت جانی موجب نگرانی نیست،نیازهای عضویت وتعلق به محیط اجتماعی ظاهر می شوند.این طبقه ی تازه ،نیازهای دوستی ،عضویت وعشق را درخود جای می‌دهند، مانند تمایل به کار گروهی وتشکیل روابط تازه با اطرافیان.نیاز به عضویت و تعلق ،انسان ها را وادار می کنند تا عضو انجمن ها یا گروه ها باشند وبا افراد دور وبر خود همکاری کنند.
فرضیه ی به نظر می رسد بین علاقه به تحصیل و گرایش دانشجوبه پژوهش رابطه معنادار وجود دارد.با این بخش از نظریه ی مازلو ارتباط دارد که می گوید:نیازهای خودشکوفایی ،در راس سلسله مراتب نیاز ها ، نیازی قرار می گیرد که آن را نیاز به تحقق خویشتن یا خودشکوفایی نامیده اند .خودشکوفایی ،یعنی تحقق بخشیدن به آرزوهای خود ،رسیدن به کمال وخلاقیت به معنای وسیع کلمه (مک گرگور،۱۹۵۷،به نقل از گنجی ،۱۳۸۸: ۶۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...