شیوه های فرزند پروری و آمادگی اعتیاد

خانواده به عنوان زیربنایی ترین و اساسی ترین بنیان شکل دهنده زمینه ساز مصرف مواد به شمار می رود (زینالی و همکاران، ۱۳۸۷)؛ و یکی از مهمترین عوامل خانوادگی مؤثر بر رشد کودک، شیوه های فرزندپروری است (کلتیکانگاس- جاروینن، کیویماکی و کسکیوارا[۶۸]، ۲۰۰۳).

مردم سبک های والدینی را حتی قبل از به دنیا آمدن فرزندشان شروع ‌می‌کنند و مطمئناً تا یک یا دو سالگی فرزند، سبک­های والدینی به روشنی معلوم می­ شود؛ اما بسیاری از والدین، قبل از دبستان از این سبک ها آگاه می­شوند (پازانی، ۱۳۸۳). البته ادبیات تحقیق در زمینه ارتباط والدین و کودکان، گسترده، چندرشته ای و گاه متناقض است و ‌به این علت است که به سختی می توان ‌در مورد ارتباط والدین و فرزندانشان به طور قطعی اظهار نظر کرد (استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰). در ادامه، برخی نظریه ها ‌در مورد شیوه فرزند پروری مطرح می شود.

نظریاتی در باب شیوه های فرزندپروری

در ادامه نظریاتی در ارتباط با شیوه فرزندپروری مطرح می شود.

۱٫ نظریه فرایند تخریبی خانواده

یکی از جنبه‌های اساسی تأثیر خانواده، روابط والدین-فرزندان است. روابط نادرست والدین با فرزندان خطر مشکلات روانی فرزندان را افزایش می‌دهد. پترسون[۶۹] (۱۹۸۶) به بررسی الگوهای روابط والدین-فرزندان و اثر آن بر اختلال رفتاری فرزندان پرداخت. او نظریه فرایند تخریبی خانوادگی را به عنوان عامل اصلی ایجاد کننده اختلال رفتاری در فرزندان ارائه داد. پترسون همچنین دریافت که فرزندان دشوار فرامین منفی مبهم تری دریافت می‌کنند. پترسون و بنک[۷۰] (۱۹۸۶، به نقل از اسماعیلی، ۱۳۸۲) نشان دادند که مهمترین نارسایی در مهارت های والدین عبارت از نظارت ضعیف، سرزنش، تهدید و نق زدن به فرزندان و استفاده زیاد از تنبیه بدنی است که به نظر معادل شیوه های فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه در نظریه بامریند می‌باشد.

۲٫ نظریه پذیرش- طرد والدین

نظریه پذیرش-طرد والدینی[۷۱] یک نظریه ارتباطی است که کوشش می‌کند نتایج عمده پذیرش و طرد کودک از سوی والدین را بر رشد رفتاری، شناختی و هیجانی کودک توضیح دهد و عملکرد شخصیت فرد در بزرگسالی را با پذیرش-طرد والدین پیش‌بینی کند. به علاوه، این نظریه کوشش می‌کند، توضیح دهد که چرا برخی از کودکان توانایی بهتری نسبت به سایر کودکان برای سازگار شدن با تأثیرات مخرب طرد و بدرفتاری و خشونت دارند. این تئوری بر ارتباط بین پذیرش-طرد والدین و رفتارهای معنادار در اجتماع متمرکز است (رحمانیان، ۱۳۸۰).

از نظر مفهومی، روی ‌هم رفته، پذیرش و طرد والدین از ابعاد گرمی والدین است. والدین پذیرا از نظر PART والدینی هستند که دوستی یا محبت بیشتری را به صورت کلامی یا فیزیکی به کودکان نشان می‌دهند و والدین طرد کننده در این دیدگاه، والدینی هستند که کودکانشان را دوست ندارند، آن­ها را تقبیح می‌کنند یا کودکانشان از آن­ها می رنجند. “طرد” در تمام دنیا خود را به دو روش اصلی نشان می‌دهد. یعنی، در یک شکل به صورت خصومت و پرخاشگری والدین و در شکل دیگر با نادیده گرفتن و تفاوت گذاردن بین کودک و دیگران (رانر[۷۲]، ۱۹۸۴، به نقل از رحمانیان، ۱۳۸۰). هر دو نوع سبک طرد والدین (طردی که به شکل خصومت (پرخاشگری) نشان داده می شود و هم طردی که به شکل بی تفاوتی/ نادیده انگاری ظاهر می شود) آسیب رسان هستند. هر دو شکل طرد با غیاب دلبستگی والدینی و نشانه های عینی، این احساس را به کودکان تلقین می‌کند که طرد شده اند یا دوست داشته شده نیستند.

و بالاخره، این­که سبک والدینی طرد (هر دو صورت آن) خود به دو شکل است: ۱- به صورت ذهنی از جانب کودک تجربه می شود و یا این­که ۲- برای هر مشاهده گر بیرونی این طرد قابل مشاهده است.

این تئوری (رانر، ۱۹۸۴، به نقل از رحمانیان، ۱۳۸۰) پیش‌بینی می‌کند کودکانی که طرد شده یا سوء رفتار هیجانی داشته باشند، بیشتر تمایل دارند به خشونت متوسل شوند و برای حل مسائل خود به خصومت و رفتارهای خشن روی آورند. این­ها افرادی وابسته هستند و اگر هم مستقل باشند، دارای حالات دفاعی هستند، اعتماد به نفس و کفایت خود[۷۳] آن­ها آسیب دیده است، از نظر هیجانی آسیب دیده و ناپایدار بوده و از این لحاظ به دیگران وابسته نیستند و دید منفی به دنیا دارند.

چه عواملی توانایی کودک را برای سازگار شدن و کنار آمدن با والدین طرد کننده بالا می‌برد؟ طبق نظریه PART عامل اول “احساس روشن داشتن از خود”[۷۴] است که توسط خود شخص یا دیگران ایجاد می شود و ممکن است، به کودک کمک کند تا با تأثیرات منفی ناشی از طرد والدین سازگار شود. عامل دوم آن است که اگر کودک بتواند بفهمد که چرا مادرش چنین اعمال یا احساسی نسبت به وی دارد، بهتر می‌تواند با رفتار مادرش سازگار شود. عامل سوم نیز عبارتند از این که آن دسته از کودکانی که معتقدند حداقل می‌توانند برخی حوادث اطراف خود را کنترل کنند، یا حداقل خودشان و برخی از صفات شخصیتی شان را بیشتر می‌توانند کنترل کنند، بهتر می‌توانند با طرد والدین کنار بیایند. در نظریه PART ‌به این دسته از کودکان خود-تعیین کننده[۷۵] گفته می شود. به نظر می‌رسد که عوامل اجتماعی دیگری نیز توانایی کودک را برای سازگار شدن با والدین طرد کننده بالا برد؛ مثلاً برخی از این کودکان سعی می‌کنند تا آن­جا که ممکن است اوقات کمتری را با والدین طرد کننده خود بگذرانند، یا برخی دیگر از این کودکان افراد دیگری را جانشین والدین خود می‌سازند. کودکانی که با این موقعیت (داشتن والدین طرد کننده) بهتر بتوانند سازگار بشوند، به طور مشخصی بیشتر قادرند که شخصیت بهتری در بزرگسالی در خود ایجاد کنند. این کودکان سازگار شده با والدین طرد کننده، از نظر سلامت هیجانی در حالتی بین کودکان پذیرفته شده و کودکان طرد شده­ای که قابلیت سازگاری با این موقعیت را نداشته­اند، قرار دارند (رحمانیان، ۱۳۸۰).

۳٫ نظریه سه وجهی پیترسون و رالینز

طبق نظریه سه وجهی پیترسون و رالینز[۷۶] (۱۹۸۷، به نقل از استانفورد و به یر، ۱۹۹۱، ترجمه دهگانپور و خرازچی، ۱۳۸۰) در هر گروه دو عضوی والد- کودک در سیستم خانواده، درباره این­که “چه کسی بر دیگری تأثیر می‌گذارد”، سه رویکرد وجود دارد. این سه رویکرد عبارتند از: تأثیر یک سویه[۷۷]، تأثیر دو سویه[۷۸] و تأثیر منظومه ای[۷۹].

الف-۳) رویکرد یک سویه

رویکرد یک سـویه، کودک را موجودی منفعــل می انگارد و به والدین نیز به صورت شکل­دهندگان کودک نگریسته می شود. گویی که کودکان تکه ای موم هستند. اصول اساسی دیدگاه یک سویه بر این فرض استوار است که دروندادهای والدین به گونه ای بر رشد کودک تأثیر می‌گذارند. ویژگی های کودکان، پیامد مستقیم چگونگی فرزندپروری و خصوصیات الگوهای ارتباطی والدین است. به عبارت دیگر، این فرض یکی از فرض های علت و معلولی خطی است. با این فرض، پژوهش یک سویه بر آن بوده است تا راه صحیح فرزندپروری و چگونگی ایجاد رشد بهینه را کشف کند. از جمله این دروندادهای والدین، شخصیت و شیوه تربیتی آن­هاست.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...