۱-۳-۲ عدم واگذاری حق حیات به جامعه
استدلالی که در اینجا مطرح میشود مبتنی بر اینست که انسانها حق حیات خود را به جامعه واگذار ننموده اند و آنها که در یک جامعه هستند برای برخورداری از مواهب اجتماع تنها از جزئی از آزادی خود گذشته اند.[۱۵]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
به عقیده جان لاک افراد در قرارداد اجتماعی تشکیل جامعه از کلیه حقوق خود صرف نظر نمی کنند بلکه برای تشکیل دولت مقداری از حقوق و آزادی خود را به جامعه واگذار مینمایند. قدرت هیأت حاکمه ناشی از قدرت افراد ملت است و افراد نیز نمیتوانند به حکمران خود قدرت مطلق بدهند زیرا خود دارای چنین قدرتی نیستند و کسی چیزی را که دارا نیست نمی تواند به دیگری واگذار نماید. پس افراد حق ندارند قدرت اعدام را به هیأت حاکمه تفویض کنند واعدام نمی تواند مبتنی بر حقی باشد.[۱۶]
۱-۳-۳ عطیه الهی بودن حیات
بعضی به دلیل الهی بودن موهبت حیات آن را غیر قابل تعرض دانسته اند و بیان میکنند که کسی جز خداوند حق تصرف در آن را ندارد. پس همانگونه که انسانها حق سلب حیات همدیگر را نداشته، قانون نیز که اراده همگانی انسان است دارای چنین حقی نمی باشد.
شارل لوکا در کتاب خود به نام مجازات اعدام و کیفرهای جزایی مینویسد: آزادی فرد بالاترین موهبتالهی بوده و غیر قابل تعرض و تجاوز است. هیچ کس حق ندارد فردی را از بین ببرد.[۱۷]
۱-۴ اعدام از ابتدا تا کنون
۱-۴-۱ اعدام در دوران های مختلف تاریخی
در بررسی مجازات اعدام در دوران های مختلف مناسب است به این مسئله توجه شود که تاریخ را از این حیث به دوره انتقام فردی (دوره جنگ های خصوصی)، دوره دادگستری خصوصی و دوره دادگستری عمومی تقسیم کرده اند.[۱۸]
با بررسی متون تاریخی و تحلیل های حقوقی، میتوان به این نتیجه رسید که در هر منطقه یا هر دوره ای که امکان اعمال حاکمیت دولت مطرح نبوده، مجازاتها بیشتر به صورت انتقام فردی و به وسیله جنگ های خصوصی اعمال میشد؛ به گونه ای که گاه در مقابل قتل یک نفر از یک قبیله، دهها نفر از قبیله قاتل به وسیله قبیله مقتول کشته میشدند و چه بسا موجب ادامه انتقام، قتل، جنگ و خونریزی در سالیان متمادی میشد، ولی در هر دوره یا منطقه ای که دولت اعمال حاکمیت میکرد، برای اعمال مجازاتها از روش های نسبتاً معتدل تری استفاده میشد، گرچه در بعضی از دوران های تاریخ این مجازاتها بسیار خشن و وحشیانه بوده است.
در این قسمت به بررسی سابقه تاریخی مجازات اعدام در اقوام و ملل گذشته ایران؛ یعنی بابل، آشور و پارس در زمان حکومت هخامنشیان، ساسانیان، صفویه و قاجاریه و ژاپن و اروپای بعد از رنسانس پرداخته میشود:
الف) بابل
علاوه بر این که از نظر پیشینه تاریخی، قوم بابل مقدم بر اقوام دیگر است، قانون حمورابی هم که بر این قوم حاکمیت داشته نیز از قدیمی ترین قوانینی است که تاریخ بشر به ثبت رسانده است. آنچه از قوانین بابل برجای مانده همین قانون است.
در قانون حمورابی، موارد فراوانی از مجازات های خشن به چشم میخورد که از جمله آنهامجازات اعدام است، حتی مجازات اعدام برای برخی از اعمالی که ظاهراً اهمیت چندانی ندارد در نظر گرفته شده بود؛ به گونه ای که توجیه چنین مجازات هایی برای این اعمال با توجه به بعضی موارد که احکام بسیار عالی و ممتازی را پیش بینی میکند، به ویژه در حقوق مدنی که نشان دهنده روح بلند و بینش عمیق حمورابی و اطرافیانش نسبت به موضوعات حقوقی است غیرممکن یا دشوار است.[۱۹]
-
- آشور
قوانین آشوری همانگونه که در کتاب تاریخ تمدن آمده است به طور کلی ابتدایی تر و جنبه دنیایی آن کمتر از قوانین حمورابی است، با اینکه ظاهراً از حیث زمان بر قوانین آشور مقدم بوده است. کیفرهای قانونی در قوانین آشور درجات مختلفی داشت، از قبیل نمایش دادن شخص گناهکار در میان مردم، واداشتن وی به کارهای سخت، شلاق زدن از بیست تا صد ضربه، بریدن گوش یا بینی، زبان بریدن، چشم درآوردن، شکم دریدن و سر بریدن.
در قوانین سارگن دوم، مجازات های دیگری از قبیل زهر خوراندن و سوزاندن پسر یا دختر شخص گناهکار در قربانگاه معبد نیز آمده است، ولی شواهدی در دست نیست که این قوانین در هزاره ی آخر قبل از میلاد مسیح اجرا شده باشد. هتک ناموس و بعضی از اشکال دزدی را معمولاً با اعدام مجازات میکردند. گاهی نیز متهم را با داوری خدایان کیفر میدادند یا گناهکار را پابسته در آب میانداختند و سرنوشت وی را به دست آب میسپردند.[۲۰]
-
- پارس
در مورد قوم پارس ابتدا مجازات اعدام را در دوران حاکمیت هخامنشیان و ساسانیان بررسی کرده و پس از آن به طور اختصار مجازات اعدام را در دوران صفویه و قاجاریه مرور میکنیم:
د)دوران هخامنشیان
ظهور سیاسی قوم پارس با حاکمیت پادشاه هخامنشی آغاز شد. با اینکه از جهاتی چند این دوران به عنوان دوران افتخار ایران مطرح میشود و وجود قوانین مختلف در آن زمان نشان دهنده تمدن کهن و فرهنگ غنی ایران است، ولی از جهت قوانین کیفری، قوانینی شدید و خشن اعمال میشد که طبق گفته ویل دورانت بعضی از مجازات های اعمال شده آنچنان بود که عقل نمی تواند آن را باور کند.[۲۱]
ویل دورانت به مجازات های آن دوره اشاره کرده مینویسد: « بزه هایکوچک را با شلاق زدن کیفر میدادند… گناه های بزرگ تر را با داغ کردن، ناقص کردن عضو، دست و پا بریدن، چشم کندن یا به زندان افکندن و کشتن، مجازات میکردند… ولی خیانت به وطن، هتک ناموس، سوزاندن مردگان، تجاوز به حرمت کاخ شاهی یا بی ادبی به خاندان سلطنتی و… کیفر مرگ داشت. در اینگونه حالات گناهکار را ناچار میکردند که زهر بنوشد یا او را به چهار میخ میکشیدند یا به دار میآویختند یا سنگسارش میکردند یا جز سر تمام بدن او را در خاک میکردند یا سرش را میان دو سنگ بزرگ میکوفتند و یا مجازاتی که عقل نمی تواند آن را باور کند به نام مجازات «دوکرجی» کیفر میدادند. ویل دورانت در توضیح و تشریح مجازات « دوکرجی » مینویسد: گناهکار را که مقصود شکنجه کردن اوست در یکی از دوکرجی میگذارند و کرجی دیگر را چنان بر وی قرار میدهند که جز سر و دست ها، تمام بدن وی در میان آن دو کرجی بماند؛ آنگاه به وی غذا میدهند و اگر از خوردن آن خودداری کرد؛ با داخل کردن میخی به چشم وی، او را به این کار وا میدارند. چون خوراک خورد بر سر و صورت او مخلوطی از شیر و عسل میپاشند و از همین شربت به وی مینوشانند. به این ترتیب مگسان بر وی هجوم میآورند و او را در میان خود میگیرند و از پلیدی های وی نیز حشرات و کرم هایی تولید میشود و همه ی تن او را میخورد. چون پس از چند روز دانستند که گناهکار به راستی مرده است کرجی فوقانی را بر میدارند، به این ترتیب گناهکار پس از چندین روز شکنجه دیدن، جان میدهد.[۲۲]
و) ساسانیان
مجازاتها و به خصوص مجازات اعدام در دوران ساسانیان نیز تفاوت چندانی با دوران هخامنشان نداشت، بلکه در مراحلی، خشونت بارتر از زمان هخامنشیان بود؛ برای مثال مجازات های بدنی بسیار شدیدی از قبیل اعدام، کور کردن، حبس و تازیانه متداول بوده است به ویژه در مورد جرایمی که علیه پادشاه یا حکومت صورت میگرفت از قبیل جاسوسی و خیانت به کشور، مجازات اعدام توأم با شکنجه و آزار شدید بدنی همچون بریدن بینی و گوش و زبان قبل از اجرای اعدام یا مثله کردن، به چهارمیخ کشیدن، زنده به گور کردن و نظایر آن را در پی داشت.[۲۳]
سنگسار کردن نیز در دوره ساسانی معمول بوده است. جزای قتل عموماً با شمشیر انجام میگرفت. بعضی جنایات، مثل خیانت به دولت یا دین را با دار زدن مجازات میدادند. گاهی بعد از مصلوب کردن برای عبرت ناظران پوست مجرم را کنده و پُر از پَرِ کاه کرده و بر دروازهشهر میآویختند.[۲۴]
در دوران بعد از ساسانیان و حاکمیت اسلام، علی رغم طبیعت عادلانه اسلام در اکثر موارد اعمال مجازات در ایران با خشونت و اعمال سلیقه های شخصی همراه بود، چه در طول حاکمیت بنی امیه و بنی عباس و چه بعد از آن در زمان سلجوقیان، صفویه، افشاریه و قاجاریه. برای رعایت اختصار به مجازات هایی در زمان حاکمیت صفویه و قاجاریه اشاره میشود:
ز) صفویه
با اینکه حکومت صفویه ظاهری مذهبی داشته و از جهاتی چند خود را طرفدار اجرای احکام دین نشان میداد در عین حال اجرای مجازاتها در مواردی، خشن و وحشیانه بود. یکی از شرق شناسانی که سفری به ایران داشته است در مورد مجازات های زمان صفویه میگوید: «سوراخ کردن پاهای محکوم و وارونه آویزان کردن وی بر درخت به گونه ای که سرش به سوی زمین باشد تا بمیرد و در صورت عدم موت، شکمش را با شمشیر میدریدند و او گرفتار یک مرگ تدریجی و دردناک میشد؛ زیرا در این صورت روده های وی بر صورتش میریخت و او میبایست آنها را در شکم خود فرو برده و سرانجام با وضع فجیعی جان میسپرد.[۲۵]
ح) قاجاریه
مجازات های زمان قاجاریه در خشونت کمتر از دوران صفویه نبود بلکه با به کار بستن ابزار جدید، مجازات های خشن تری را نیز اعمال میکردند. کشتارهای بی رحمانه و ناشی از قساوت قلب آغامحمدخان و به دنبال آن دیگر پادشاهان قاجار، از درآوردن چشم های مظلومان و اعدام میرزا رضای کرمانی که به سبب اهانت ناصرالدین شاه به سیدجمال الدین اسدآبادی و تبعید وی از ایران و فسادهای دیگرش، میرزا رضا وی را به قتل رساند و سرانجام خود اعدام گشت.[۲۶]
این شمه ای است از اعمال خشونت در مجازات های اعدام در اعصار مختلف که بر ایران گذشته است. اعمال خشونت در اجرای مجازاتها به ویژه مجازات اعدام نه در ایران، بلکه در دیگر کشورهای جهان امری عادی بود؛ زیرا راحت ترین و قطعی ترین وسیله برای اعمال حاکمیت تلقی میشد. اکنون به طور مختصر نمونه ای از این رفتارها را در یکی از امپراطوری های بزرگ مشرق زمین در قرن هشتم میلادی و سپس در اروپای زمان رنسانس و بعد از آن مورد توجه قرار میدهیم:
۱-۴-۲ اعدام در ملل دیگر
الف) ژاپن
در ژاپن تازیانه زدن کیفر تخلفات کوچک بود و مجازات مرگ به جرایم بسیار تعلق میگرفت. امپراطور شومو (۷۲۴-۷۵۶)کیفر مرگ را ملغی ساخت و آیین دادرسی را بر شفقت نهاد، اما پس از او بر شمار جنایات افزوده شد و امپراطور کونین (۷۷۷-۷۸۱) نه تنها کیفر مرگ را مجدداً برقرار ساخت، بلکه دستور داد دزدان را در منظر عام چندان تازیانه بزنند که به هلاکت برسند. مجازات اعدام انواعی داشت: خفه کردن، سر بریدن، دار زدن، چهار شقه کردن، سوزاندن و در روغن جوشانیدن مجازات دیگر آن بود.[۲۷]
۱-۴-۳ اعدام در اروپا
الف) رنسانس
ویل دورانت در کتاب خود، در بحث «قانون در عصر رنسانس»، تحت عنوان « زندگی مردم سال ۱۵۱۷ تا ۱۵۶۴» چنین آورده است:
«سیاستمداران و قانونگذاران که از مبارزه با خوی بشری به ستوه آمده بودند، سهولت کار خود را در آن میدیدند که با وضع قوانین بی رحمانه تبهکاران را کیفر دهند و مردم را با تماشای شکنجه و اعدام ایشان به عبرت وا دارند. اعدام ممکن بود فقط به وسیله عمل نسبتاً کم آزار قطع سر انجام بگیرد، اما این مجازات معمولاً امتیازی بود که به زنان و مردان نجیب زاده ارزانی میشد و کیفر آدم های بی سر و پا چوبه ی دار بود.»
یکی از شهرداران سالزبورگ فرمانی صادر کرد به این مضمون: «کسی که جعل اسناد میکند باید بر توده آتش بسوزد یا در آب جوش بمیرد و کسی که سوگند دروغ میخورد باید زبانش را از پشت گردنش بیرون آورد.»
ویل دورانت نتیجه میگیرد: روی هم رفته قوانین جزایی قرن شانزدهم از قوانین قرون وسطی سخت گیرانه تر و انعکاسی بودند از آشفتگی اخلاقی آن زمان.
ایشان در تأثیر اینگونه مجازات های خشن در مردم مینویسد:
« مردم از این کیفر های وحشیانه مشمئز نمی شدند و چه بسا که از شرکت در تماشای اعدامها و شکنجهها لذت میبردند و گاهی نیز دست کمک به سوی جلادان دراز میکردند. هنگامی که «مونته کوکولی» در زیر شکنجه اعتراف کرد که به فرانسوا پسر عزیز کرده فرانسوای اول سم داده یا قصد داشته سم بدهد؛ دست و پای او را به چهار اسب بستند و از چهار سو بدنش را شقه کردند. چنانکه روایت شده است: «مردم بقایای جسدش را ریز ریز کردند، دماغش را بریدند، چشم هایش را از کاسه در آوردند، فک هایش را خرد کردند و سرش را در گل و لای کشیدند تا پیش از مرگش او را هزار بار کشته باشند.»[۲۸]
ب)پس از رنسانس