۳-حالات چهره: چهره اطلاعات فراوانی در خصوص حالات هیجانی دیگران به ما می‌دهد. برخی از نظریه‌پردازان می‌گویند حالات چهره بعد از زبان، مهم‌ترین منبع اطلاعاتی است (هارجی و همکاران، ترجمه فیروزبخت و بیگی،۱۳۸۴).

۴-ژست‌ها: فلدمن[۸۴] و دیگران (۱۹۸۱) بین ژست‌هایی که با گفتار همراه‌اند (نشانگرها) و برای توضیح اشیاء یا رویدادها به کار می‌روند و ژست‌هایی که متوجه خود هستند، تمایز می‌گذارند. آن‌ ها معتقدند ژست‌های دستی همراه گفتار برای نشان دادن نکات مورد تأکید به کار می‌روند. ژست‌های دستی به تسهیل صحبت نیز کمک می‌کنند (هارجی و همکاران، ترجمه فیروزبخت و بیگی،۱۳۸۴).

۵-پیرا زبان: پیرا زبان یعنی هر آنچه که پس از کنار گذاشتن محتوای کلامی در گفتار باقی می‌ماند. اگر بخواهیم تعریف قالبی از زبان ارائه دهیم باید بگوییم زبان یعنی آنچه گفته می‌شود، پیرا زبان به نحوه بیان این گفته ها اطلاق می‌شود (هارجی و همکاران، ترجمه فیروبخت و بیگی،۱۳۸۴). پیرا زبان شامل اصواتی چون زمزمه‌ها، نفس‌نفس زدن و ویژگی‌های این اصوات مثل بلندی، ضرب آهنگ، زیر و بم آهنگ است. پیرا زبان شامل نحوه تلفظ کلمات، لحن و درجه پیچیدگی جملات نیز می‌باشد.

اصوات ابزار چندمنظوره ای هستند که به دیگران می‌گویند که چطور رفتار و سخنان فرد دیگر را تفسیر کنند. این خصوصیات اصوات است که به دیگران علامت می‌دهد که سخنان فرد را به عنوان شوخی، تهدید، حقیقت و یا پرسش تلقی کنند (وود، ترجمه فیروز بخت،۱۳۷۹).

۵-۴-۲ موانع ارتباطی

به رفتارها و پاسخ‌هایی که ارتباط را به سرعت مختل می‌نمایند و فرد را به سوی حدس و گمان و سوءتفاهم، رنجش و در نتیجه مختل کردن کامل ارتباط هدایت می‌کند، موانع ارتباطی می‌گویند. مهم‌ترین خطاهای ارتباطی عبارت‌اند از: انتقاد، نام‌گذاری، تشخیص گذاری، ستایش همراه با ارزیابی، دستور، تهدید، اخلاقی سازی، پرسش‌های زیاد و نامناسب، نصیحت کردن، منحرف‌سازی، بحث منطقی و اطمینان آفرینی (بولتون، ترجمه سهرابی،۱۳۸۴). موانع درونی یا ذهنی زمانی به وجود می‌آید که نتوانیم واقعیت‌های بیرونی را به همان شکلی که اتفاق می‌افتد درک کنیم. هر چه باورها و عقاید و به طور کلی ساختارهای ذهنی ما منعطف تر باشد و بتواند به طور مناسب با شرایط و موقعیت‌ها تغییر کند به همان میزان احتمال درک واقعی رویدادها بیشتر شده، امکان خطاهای شناختی نیز کمتر خواهد شد. سدها و موانع ارتباطی پاسخ‌هایی است که اثر منفی بر ارتباط می‌گذارند. هر مانع علاوه بر اینکه یک مسدودکننده احساس است، می‌تواند به آسیب دائمی رابطه نیز منجر شود (هنرپروران،۱۳۸۶؛ به نقل از خسروی،۱۳۸۹). مانع ارتباطی عاملی است که معنای یک رویداد مهم را از آن می‌گیرد، دوازده سد ارتباطی وجود دارد که می‌توان آن‌ ها را به سه مقوله اصلی تقسیم کرد:

۱٫ قضاوت

انتقاد: ارزیابی از فرد و اعمال و نگرش‌های او”تو خودت باعث این مشکل شدی”

نام‌گذاری: خوار و خفیف کردن و یا دان یک عنوان کلیشه‌ای به شخص”عجب آدم خنگی”

تشخیص گذاری: تجزیه و تحلیل رفتار فرد و بازی کردن نقش یک روانشناس مبتدی”ذهنت را مثل یک کتاب می‌توان بخوانم”

ستایش همراه با ارزیابی: قضاوت مثبت ‌در مورد شخص و اعمال و نگرش‌های او. ستایش اغلب به عنوان شعاری پوچ برای وادار کردن مردم به تغییر رفتارهایشان و با اهداف پنهانی به کار می‌رود.

۲٫ ارائه راه حل

دستور دادن: دادن دستور انجام کاری به فرد که مایلید انجام شود”همین الان فلان کار را انجام بده”

تهدید: تلاش برای کنترل اعمال و رفتار طرف مقابل از طریق هشدار دادن ‌در مورد پیامدهای منفی آنچه برایش تدارک دیده‌اید آن کار را می‌کنی یا…”

اخلاقی سازی: بیان این نکته که فرد باید چه کاری را انجام دهد و موعظه کرد او”شما نباید طلاق بگیرید…”

پرسش‌های زیاد و نامناسب: سؤال‌ها پاسخ بسته که معمولاً می‌توان با کلماتی کوتاه و مختصر به آن‌ ها پاسخ داد”آیا به خاطر این حادثه متأسفی؟”

نصیحت کردن: نشان دادن راه حل مشکل فرد به او”اگر من جای تو بودم…”

۳٫ اجتناب از نگرانی‌های طرف مقابل

منحرف‌سازی: کنار زدن مشکلات فرد از طریق ایجاد حواس‌پرتی،”این قدر ‌به این موضوع فکر نکن، بگذار ‌در مورد چیزهای بهتری حرف بزنیم”

بحث منطقی:تلاش برای متقاعد کردن فرد با توسل به حقایق یا منطق و معمولاً بدون در نظر گرفتن عامل هیجانی مربوط “واقع‌بینانه فکر کن”اگر آن ماشین را نخریده بودی می‌توانستیم قسط خانه را بدهیم”

اطمینان آفرینی: تلاش برای متوقف کردن هیجان‌های منفی فرد”نگران نباش، عاقبت مسائل با خیر و خوشی تمام می‌شود (بولتون، ترجمه سهرابی،۱۳۸۴).

۶-۴-۲ تاریخچه الگوهای ارتباطی خانواده

پژوهشگران سعی داشتند تا ارتباط خانوادگی را تعریف کنند و ارتباطات خانواده را به سبک‌ها و الگوهایی طبقه‌بندی کنند (فیتز پاتریک[۸۵]، ریچی[۸۶]،۱۹۹۴؛ به نقل از کلی و همکاران[۸۷]،۲۰۰۲). به طور کلی الگوهای ارتباطی خانواده به عنوان یک سازه بادوام با کارهای (مک لئود و همکاران[۸۸]،۱۹۹۸، جفی و همکاران،۲۰۰۳) آغاز شده است (کوستن[۸۹]،۲۰۰۴). جفی و استون اولین کسانی هستند که از اصطلاح جهت گیری-اجتماعی و جهت‌گیری مفهومی به عنوان دو الگوی ارتباطی خانواده استفاده کردند (کوستن،۲۰۰۴). آن‌ ها معتقدند که در الگوی خانوادگی با جهت‌گیری اجتماعی، والدین به طور مکرر اصرار دارند که کودکان باید از کشمکش‌های اجتماعی اجتناب کنند، از بحث کردن و درگیری و دشمنی با دیگران اجتناب ورزند و ملاحظه بزرگ‌ترها را بکنند و در کل از مشکلات بین فردی دوری کنند.

بر عکس در خانواده های با جهت‌گیری مفهومی به تمام جوانب توجه می‌کنند و به کودکان اجازه می‌دهند که عقایدشان را بیان کنند حتی اگر با نظر دیگران مخالف باشن. کودکان در این نوع خانواده ها تشویق می‌شوند تا تمام جوانب را در تجزیه و تحلیل عقایدشان در نظر بگیرند و تشویق می‌شوند تا با دیگران مباحثه کنند. بر عکس در الگوی جهت‌گیری اجتماعی بر قدرت والدین تأکید می‌شود. در جهت‌گیری اجتماعی تلاش برای حفظ و نگهداری همگون و همساز والد فرزندی می‌باشد. در خانواده های با گرایش اجتماعی والدین تأکید دارند که فرزندان باید از تعارض و مغایرت با جمع اجتناب ورزند و به جای بحث و مباحثه و ابراز عقاید مخالف با دیگران، تسلیم آن‌ ها شوند، به بزرگ‌ترها احترام بگذارند و جلوی مسائل بین فردی را بگیرند (استون و جفی،۱۹۷۰؛ به نقل از کوستن،۲۰۰۴). این مدل الگوی ارتباطی خانواده توسط تعدادی از محققان تجدیدنظر شده است ریچی (به نقل از کوستن،۲۰۰۴) یک مدل الگوی ارتباطی خانواده با دو بعد جدید مطرح می‌کند. الگوی خانوادگی با جهت‌گیری گفت و شنود، به جای جهت‌گیری مفهومی و جهت‌گیری مفهومی و جهت‌گیری همنوایی به جای جهت‌گیری اجتماعی ارائه داد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...