۲-۴-۱ بعد ساختاری:

 

    • روابط شبکه ای

 

    • پیکره بندی شبکه

 

    • سازمان مناسب

۲-۴-۲ بعد شناختی:

 

    • کد ها و زبان مشترک

 

  • داستان های مشترک

۲-۴-۳ بعد رابطه ای:

 

    • اعتماد

 

    • هنجارها

 

    • تعهدات

 

    • هویت

 

    • انتظارات

 

  • الزامات

بعد ساختاری:

 

بعد ساختاری سرمایه اجتماعی اشاره به الگوی کلی تماسهای بین افراد دارد، یعنی، شما به چه کسانی و چگونه دسترسی دارید. (“برت” ۱۹۹۲). مهم ترین جنبه‌های این بعد عبارتند از: وجود یا فقدان روابط شبکه ای بین افراد، پیکره بندی یا ساخت شناسی شبکه ای و سازمان مناسب. که توصیف کننده الگوی روابط برحسب مقیاس هایی مثل تراکم، پیوند ‌و سلسله مراتب است. و سازمان مناسب یعنی، وجود شبکه های ایجاد شده برای یک هدف که ممکن است برای هدف دیگری مورد استفاده واقع شوند.

 

روابط شبکه ای: پیشنهاد اصلی تئوری سرمایه اجتماعی این است که روابط شبکه ای امکان دسترسی به منابع، مثل دانش را فراهم می‌سازند. یکی از موضوع ها در ادبیات این است که سرمایه اجتماعی سازنده منبع ارزشمندی از مزایای اطلاعاتی (یعنی، “کسی را که می شناسید” تأثیر می‏ گذارد بر “آن چه که شما می دانید” است.

 

(“کلمن” ١٩٨٨) یادآور می شود که اطلاعات در فراهم کردن آنچه که شما می دانید مبنایی برای عمل مهم است، اما گردآوری آن هزینه بر است. یعنی روابط اجتماعی، ایجاد کننده کانال‌های اطلاعاتی هستند که میزان زمان وسرمایه گذاری مورد نیاز برای گردآوری اطلاعات را کاهش می‌دهند.

 

(“برت”١٩٩٢)مطرح می‌کند که این مزایای اطلاعاتی به سه شکل هستند: دسترسی، زمان، وارجاعات.

 

“دسترسی” اشاره به دریافت اطلاعات ارزشمند وآگاهی درمورد اینکه چه کسانی می‌توانند ازآن استفاده کنند، دارد. دسترسی همچنین نقش شبکه ها ی ارتباطی را در فراهم ساختن یک گزینش اطلاعاتی مؤثر ‌و فرایند توزیع برای اعضاء شبکه ها را مشخص می‌کند.

 

“زمانبندی” برجریان های اطلاعاتی اشاره دارد به توانایی تماس های شخصی برای دستیابی به اطلاعات موردنیاز زودتر از اینکه آن برای افراد بدون چنین ‌تماس‌هایی قابل دسترس باشد. دسترسی کنند. چنین سازمان های اجتماعی مناسب می‌توانند یک شبکه بالقوه دسترسی به افراد ومنابع شان را از جمله اطلاعات و دانش فراهم کنند.

 

سازمان های اجتماعی مناسب می‌توانند یک شبکه بالقوه دسترسی به افراد ومنابع شان را از جمله اطلاعات ودانش فراهم کنند، و از طریق ابعاد شناختی ورابطه ای ممکن است انگیزش وقابلیت را برای تبادل تضمین کنند.

 

“ارجاعات” فرایندهایی هستند که اطلاعات موردنیاز را بر اساس فرصت‌های موجود برای افراد فراهم می‌کنند، آن ها سازنده یک جریان اطلاعاتی نه تنها درباره پیشامدها بلکه اغلب شامل تأیید اعتباری برای افراد نیز می شود. با این وجود “ناهاپیت” و ” گوشال” (۱۹۹۸) بر این باورهستند که این تأیید اعتباری بیشتر ازعوامل رابطه ای ناشی می شود، تا ساختاری.

 

بعد شناختی:

 

بعد شناختی سرمایه اجتماعی اشاره به آن منابعی دارد که فراهم کننده مظاهر، تعبیرها و تفسیرها وسیستم های معانی مشترک در میان گروه ها هستند. (“ناهاپیت و گوشال”۱۳۹۸) این بعد را شناسایی کرده‌اند، چراکه آن ها باور دارند که بعد شناختی نه تنها نشان می‌دهد یک مجموعه مهم از دارایی هایی که هنوز در جریان اصلی ادبیات سرمایه اجتماعی موردبحث واقع نشده اند بلکه همچنین درقلمرو استراتژی به اهمیت آن توجه اساسی می شود. مهمترین جنبه‌های. این بعد عبارتند از: زبان وکدهای مشترک و حکایات مشترک.

 

اگرچه محققان به طور وسیع تشخیص می‌دهند که نوآوری عموماً از طریق ترکیب دانش وتجربه مختلف رخ می‌دهد واینکه تنوع عقاید یک روش گسترش دانش است، ارتباطات هدفمند حداقل تاحدی نیازمند تسهیم بافت(شرایط محیطی) بین طرفین برای تبادل است. به پیشنهاد”) ناهاپیت و گوشال” ١٩٩۸ (این تسهیم می‌تواند به دو صورت اتفاق افتد:

 

    1. از طریق وجود زبان و واژگان مشترک،

 

  1. از طریق تسهیم داستان‌های جمعی.

به علاوه آن ها معتقدند که این دو عنصر جنبه‌های شناخت مشترک را می‌سازند که ایجاد سرمایه اجتماعی را تسهیل می‌کنند.

 

عناصر بعد شناختی سرمایه اجتماعی به شرح زیر هستند:

 

الف) زبان وکدهای مشترک: دلایل مختلفی وجود داردکه ‌بر اساس آن ها زبان مشترک بر شرایط ترکیب وتبادل دانش تأثیر می‌گذارد. اول اینکه، زبان کارکرد مستقیم ومهمی در روابط اجتماعی دارد،چراکه آن ابزاری است که از طریق آن افراد بایکدیگر بحث می‌کنند، اطلاعات را مبادله می‌کنند،از یکدیگر سؤال می پرسند،و در جامعه امور تجاری انجام می‌دهند. اینکه تا چه میزان افراد دارای یک زبان مشترک هستند، توانایی آن ها برای دسترسی به افراد واطلاعات شان را تسهیل می‌کند. هر قدر زبان وکدهای افراد بایکدیگر تفاوت داشته باشند، جدایی آن ها ‌از یکدیگر ‌بیشتر و دسترسی آن ها به یکدیگر نیز محدود می شود. دوم اینکه،زبان بر ادراکات مان تأثیر می‌گذارد.

 

کدها، داده های حسی را در درون طبقه های مفهومی سازمان می‌دهند وهمچنین یک چارچوب مرجع برای مشاهده وتفسیر محیط مان فراهم می‌کنند. ‌بنابرین‏،زبان مشترک می‌تواند یک ابزار مفهومی مشترک برای ارزشیابی مزایای احتمالی تبادل وترکیب اطلاعات فراهم سازد.

 

سوم اینکه، یک زبان مشترک قابلیت ترکیب اطلاعات را افزایش می‌دهد. دانش از طریق توسعه مفاهیم و طرح های داستانی جدید، پیشرفت می‌کند. لکن،به منظور توسعه چنین مفاهیمی وترکیب اطلاعات به دست آمده از طریق تبادل اجتماعی، افراد یا ‌گروه‌های مختلف تا حدی باید در دانش تاحدی دارای ویژگی های مشترک باشند.” بولند”و”تنکاسی”( ١٩٩۵ ) اهمیت دورنما گزینی ونیز دورنما سازی را در ایجاد دانش تشخیص می‌دهند، و همچنین نشان می‌دهند که چگونه وجود یک واژگان مشترک ترکیب اطلاعات را باعث می شود. “ناهاپیت” و”گوشال” (١٩٩٨) بر اساس همین دلایل مطرح می‌سازند که محققان به طور فزاینده کدهای ارتباطاتی خاص گروهی را به عنوان دارایی ارزشمند درون شرکت‌ها به رسمیت می شناسند.

 

ب) حکایات مشترک: علاوه بر وجود زبان وکدهای مشترک، محققان معتقدند که اسطوره ها، داستانها ‌و استعاره ها همچنین ابزارهای قدرتمندی در اجتماعات برای ایجاد،تبادل،ونگهداری مجموعه های غنی معانی فراهم می‌کنند. دیدگاهی که مدت زمان زیادی است که توسط برخی از مردم شناسان اجتماعی اظهار شده است اخیراًً “برونر” (١٩٩٠) پیشنهاد ‌کرده‌است که دوسبک متفاوت شناخت وجود دارد:

 

۱- سبک اطلاعاتی یا پارادایمی و ۲- سبک حکایتی.

 

سبک نخست یک فرایند خلق دانش را پیشنهاد می‌دهد که ریشه در تحلیل منطقی ‌و استدلال های خوب دارد، سبک دوم در حکایتهای ترکیبی نشان داده می شود، مثل داستان‌های صادقانه،اسطوره ها و افسانه ها، داستان های خوب و استعاره ها.

 

‌بنابرین‏، ظهور حکایتهای مشترک دردرون یک اجتماع باعث خلق وانتقال تفسیر های جدیدی از رویدادها شده و ترکیب اشکال مختلف دانش، که عموماً به صورت پنهان هستند،را تسهیل می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...