فایل های دانشگاهی- ۲-۱-۹٫ تعریفهای مختلف در مورد نفوذاجتماعی – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
نفوذ اجتماعی وعلوم سیاسی
وبر [۲۹]سیاست را مجموعه کوششهایی میداند که منظور شرکت در قدرت به کار میرود، و یک امر سیاسی به عقیده وی مربوط به تقسیم، حذف یا انتقال قدرت است. اگر سیاست تلاش برای کسب قدرت است و ماهیت آن را قدرت تشکیل میدهد.پس حوزه مطالعه سیاست، که به علوم سیاسی معروف است، مطالعه قدرت میباشد. علوم سیاسی بیشترین تأکید خود را برای کشف روابط قدرت در نهادهای سیاسی می گذارد.آیزاک بر آن است که تعاریف موجود درباره سیاست را میتوان به یکی از دو طبقه زیر فروکاست: «سیاست » معادل با « حکومت»، «حکومت قانون» یا « دولت» و دیگری «قدرت»، «اقتدار» و یا «تضاد». مفهوم نفوذ اجتماعی هم به عنوان شکلی از قدرت، اصطلاح قدرت و یا روابط قدرت وارد حوزه علوم سیاسی و مباحث قدرت و یا روابط قدرت وارده حوزه علوم سیاسی و مباحث قدرت می شود و به عنوان یک مفهوم مربوط به قدرت مورد بحث قرار میگیرد. با این توضیح که بر خلاف روانشناسی اجتماعی، که تأکید فراوانی بر روی مفهوم قدرت- و از آن با عنوان نفوذ یا نفوذ اجتماعی سود میجویند بیشتر در شکل ابزار قدرت یا مفهومی جایگزین آن است. توجه علوم سیاسی علاوه بر قدرت، که مفهوم اساسی این رشته مطالعاتی است، بیشتر بر مفاهیم اقتدار و زور است و تعریفی که از این دو مفهوم ارائه میکنند هم مبتنی بر قدرت میباشد: اقتدار قدرت مشروع است و زور قدرت عریان. اگر عناصر نفوذ اجتماعی را اجمالاً همین « توانایی»، «تأثیر گذاری» و « تغییر» دیگری بدانیم این عناصر همان عناصر اصلی تشکیل دهنده تعریف قدرت یا روابط قدرت هستند(دال[۳۰]، ۱۳۶۴: ۱۷۷).
طبقه بندی انواع تعریف از قدرت
مفاهیم مطرح در علوم اجتماعی همواره از تعاریف و معانی گوناگون و متنوعی برخودار بوده اند. قدرت نیز مانند سایر مفاهیم مطرح در این حوزه از این ویژگی برخودار است. شاید بتوان ادعا کرد که مسأله تعریف مفهوم قدرت در علوم اجتماعی به معضل تبدیل شده است تا جایی که دهها کتاب برای تعریف و توضیح این مفهوم نگاشته شده است. از همین رو تعاریف موجود برای قدرت به دهها تعریف میرسد. لذا برای شروع دیگر نمی توان از تعریف قدرت آغاز نمود بلکه باید به طبقه بندهای موجود از تعاریف قدرت اشاره کرد(لوکس[۳۱]،۱۳۷۵: ۱۶).
طبقه بندی موجود درباره قدرت عبارتنداز:
یکی از معروفترین طبقه بندی تعاریف قدرت از آن استیون لوکس است. لوکس در طبقه بندی نوشته های موجود درباره قدرت آنها را به سه طبقهی: یک، دو و سه بعدی تقسیم می کند و هیندس بعدها با الهام از لوکس این تقسیم بندی را کثرت گرایی، اصلاح گرایی ودیدگاه رادیکال نام می گذارد.
دیدگاه یک بعدی، یا کثرت گرایی، که با نام دال شناخته می شود بر اساس تعریفی که وی قدرت ارائه می کند: «الف تا آنجا بر ب قدرت دارد که بتواند ب را وادار به کاری کند که در غیر این صورت انجام نمیداد». تعریف دال بر این نکته اشاره دارد که الف آنجا بر ب قدرت دارد که بتواند او را به کاری وادار کند. این به آن معنا است که در نظر دال،لااقل در این تعریف قدرت در رابطه معنا مییابد؛ یعنی قدرت توانایی بالفعل شده است.
از دیدگاه دو بعدی، با انتقاد از دیدگاه دال وکثریت گرایان، که در صد بررسی وجوه انضمامی قدرت هستند، معتقد است نمی توان قدرت را به قدرت بالفعل، اعمال قدرت، محدود کرد بلکه این قدرت بالقوه است که ماهیت قدرت را تشکیل میدهد.« قدرت مسلم، قدرت زمانی اعمال می شود که الف در تصمیم گیریهای شرکت کند که بتواند (ب) را تحت تأثیر قرار دهد».
تمایز دیدگاه اول ودوم در این است که دیدگاه کثرت گرایی حوزه های قدرت را متثکر می بیند؛ لذا در فرایند تصمیم گیری، گروه های مختلف بر روی برنامه های متفاوت در گیر میشوند و در صدد اعمال خواست خود بر دیگران هستند، همچنین می توان گفت دیدگاه دوبعدی نسبت به دیدگاه اول یک گام به جلو است،اما این دیدگاه هم از مشکلاتی رنج میبرد. دیدگاه دوم وجود منافع متضاد در جامعه را تشخیص میدهد و گروههایی که از این منافع آگاه میسازد(لوکس، ۱۳۷۵: ۴۵-۵۰).
روابط نفوذ اجتماعی با قدرت
دال معتقد است اصطلاحهای قدرت، که طیف وسیعی از روابط انسانها را در برمیگیرد، مشتمل بر قدرت، نفوذ، اقتدار، اقناع، بازداشت، تحریک، فشار، اجبار، زور و غیره میباشد پالمر[۳۲] معتقداست بسیاری از متفکران که به مبحث قدرت پرداختهاند به خود زحمت تشخیص تفاوت بین نفوذ و قدرت را ندادهاند، با این وجود وی از میان آثار آنان یک طبقه بندی از تعاریف درباره نفوذ بیرون میکشد:
(الف) قدرت و نفوذ هر دو یک چیزند- ظاهراًً تغییری در طرز تلقی و یا رفتار یک بازیگر، به عنوان نتیجهای از کنش متقابل بازیگر دیگر. (ب) نفوذ زمانی که توسط افرادی به کار برده می شود که فاقد اقتدار هستند، همان قدرت است.(پ) هرگاه تغییری در رفتار در جهت دلخواه فراهم می شود، قدرت توسط یک بازیگرنسبت به بازیگر دیگر اعمال میگردد. در حال که نفوذ باید برای اینکه چنین تغییری را ارائه دهد در گرایشها تعدیل به وجود آورد و به توافقی بر سر اهداف بین دو بازیگر منجر شود. با الهام از طبقه بندی پالمر و با بهره گرفتن از معیار رابط قدرت با نفوذ میتوان یک طبقه بندی چهار وجهی از رابط نفوذ با قدرت ارائه نمود: الف) نفوذ و قدرت هر دو یک چیز هستند ب)قدرت پدیدهای عام و نفوذ جزئی از آن است؛ نفوذ شکلی از قدرت پ) نفوذ پدیدهای عام است که قدرت جزئی از آن محسوس می شود. ت)نفوذ هم در عرض قدرت است(سام دلیری، ۱۳۸۹: ۸۶).
۲-۱-۹٫ تعریفهای مختلف در مورد نفوذاجتماعی
نفوذ اجتماعی کتشکل از دو بخش است Influenc در لغت به معنای نفوذ، تأیید، اعتبار، برتری و تفوق آمده است و Social به معنای اجتماعی، دسته جمعی و برگرفته از واژه Society به معنای وابسته به جامعه می آید.
پارسونز[۳۳] (۱۹۷۶) ماهیت نفوذ را « توانایی» میداند و در تعریف نفوذ به این نکته اشاره کرده و میآورد « نفوذ، عبارت است از توانایی جلب هواداران، تأیید و تصدیق وفاداری دیگری از راه برانگیختن، لوین نفوذ را نیروی» یک شخص میداند که فرد برای تحمیل تغییری در هدف اعمال می کند. تغییر شامل تغییر در رفتار، عقاید، گرایشها، اهداف، نیازها و ارزشها میباشد.کانری واسمیت( ۲۰۰۷) نفوذ را «شیوه هایی که دیگران برعقاید، احساسها و رفتار یک نفر تأثیر میگذارند». تاپیا[۳۴]( ۱۳۷۹) نفوذ اجتماعی را « کنش و واکنش با دیگری» میداند که در نتیجهی آن ادراک فرد از محیط زیست خود تغییر می کند(کریمی،۱۳۷۵: ۱۰۳).
لیزا راشوت نفوذ اجتماعی را به عنوان « تغییر در تفکرات یک فرد، احساسها، گرایشها یا رفتارها» وی میداند که منتج از کنش متقابل فرد با فرد دیگر میباشد (سام دلیری،۱۳۸۹: ۶۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 06:57:00 ب.ظ ]
|