1. تحصیلات: با افزایش سن، تحصیلات، آگاهی و دانش افراد و نحوه مقابله آن­ها با مشکلات، به­ طور گسترده ­ای متفاوت شده و عملکرد آن­ها بهتر خواهد شد. اما گاهی اختلاف سطح تحصیلات در بین زن و مرد ممکن است موجب اختلاف زناشویی شود. چنین به نظر می ­آید که در صورت اختلاف در مدارج تحصیلی، تفاوت­هایی در نحوه تفکر و ارزش­ها و حتی علائق افراد به ­وجود می ­آید. از طرفی بالاتر بودن تحصیلات زن از شوهر نسبت به زمانی که سطح تحصیلات مرد از همسرش بالاتر است، مشکلات بیشتری را می ­تواند در بر داشته باشد. البته، این امر بدین معنی نیست که اصلا نباید زن و مردی که سطح تحصیلات متفاوتی دارند، با هم ازدواج کنند (نظری، ۱۳۸۸). بسیاری از اختلافات و درگیری­های زناشویی ابتدا از چیزهای به ظاهر بی­اهمیت شروع می­ شود. ‌به این معنی که عادت­ها و مسائل کوچک و به ظاهر ناچیز ممکن است زمینه­ ساز عصبانیت­ها و درگیری­های زوجین شود. این درگیری­ها و اختلاف­نظرها زمانی­که از نظر سطح و میزان سواد، زوجین در یک سطح نباشند اوج بیشتری گرفته و ریشه­دارتر می­ شود. هامیلتون[۵۵] معتقد است که میان سعادت خانوادگی و همگونگی در تحصیلات زوجین ارتباط و بستگی مستقیمی وجود دارد و توافق میان زن و شوهر را زیاد می­ کند. در بیشتر مواقع دیدگاه و و بینش فرد تحصیل­کرده نسبت به محیط خانوادگی و مسائل و مشکلات، واقع­بینانه­تر و منطقی­تر ‌می‌باشد. اختلاف سطح تحصیل بین زن و شوهر درک متقابل بین آن­ها را کم می­ کند و این زمینه مناسبی برای اختلاف و درگیری زناشویی است (نجاتی، ۱۳۸۹).

    1. اعتقادات مذهبی: ازدواج با افراد ناهمسان از لحاظ مذهبی را ‌می‌توان نشانه ضعف کنترل­های اجتماعی دانست. بر اساس مطالعاتی که بر روی ازدواج­های همسان و ناهمسان از لحاظ مذهبی صورت گرفته، معلوم شده است که اکثر ازدواج­های ناهمسان از نظر مذهب با شکست روبرو ‌شده‌اند. پایبندی­های مذهبی زوج می ­تواند باعث ایجاد اعتماد و احترام متقابل شده و رضایت زناشویی را افزایش دهد (نظری، ۱۳۸۸). هرکس بر اساس باورهای ذهنی خویش رفتار می­ کند و متناسب با آن شخصیت­ها شکل ‌می‌گیرد. ارزش­ها و ضدارزش­ها همه ناشی از اعتقادات فرد است و طبیعی است که این­گونه اختلافات بسیار ویرانگر است. ناباوری­های دینی یکی از طرفین، دشواری­های فراوانی برای آن­ها فراهم می­ کند و باعث بگومگوهای همیشگی می­ شود. تأثیر شگرف مذهب بر گزینش همسر مخصوصا از این جهت است که با نوع اعتقاد، جهان­بینی انسان­ها مشخص می­ شود (نجاتی، ۱۳۸۹).

    1. رابطه جنسی: هماهنگی جنسی از معیارهای اساسی در انتخاب همسر است. اگر رفتارها و معیارهای جنسی در زن و مرد خیلی با هم متفاوت باشد، می ­تواند مشکلات زیادی ایجاد کند. اما اگر تمایلات جنسی زوج، نیاز دو طرف را ارضا کند، احساس سعادت در روابط زندگی خانوادگی به ­وجود می ­آید (نظری، ۱۳۸۸). از نظر روان­شناسی، تمایلات جنسی هر شخص به سه عامل وابسته به هم مربوط است. این سه عامل عبارتند از: جنسیت شخص، رفتار جنسی شخص و هویت جنسی. این عوامل که در رشد و پیشرفت شخصیت تأثیر می­گذارند، مجموعا عوامل روانی – جنسی نام دارند. تمایلات جنسی شخص آن­چنان با کلیت شخصیت او در هم آمیخته و بر بینش او از خود، روابطش با دیگران و الگوهای کلی رفتار او تأثیر می­ کند که صحبت از تمایلات جنسی به­عنوان یک پدیده مستقل در واقع غیر ممکن به نظر می ­آید. ارضاء صحیح غریزه جنسی طرفین، مسأله مهم و پیچیده­ای است که هیچگاه نباید از کنار آن بی­تفاوت گذشت، زیرا در استحکام و تزلزل خانواده نقش مهمی دارد. در جوامع مختلف شاهد سرکوبی امور جنسی در میان جوانان هستیم و از آن­ها خواسته می­ شود که قبل از ازدواج از ارضاء تمایلات و ارضاء خواسته­ های جنسی خود، خودداری کنند. تناسب و تعادل در میزان تمایلات جنسی زوجین از عوامل مهمی است که در موفقیت زندگی زناشویی تأثیر دارد و هرچه این تناسب بیشتر باشد به همان نسبت نیز رابطه جنسی لذت­بخش­تر و اختلاف زناشویی کمتر می­ شود (نجاتی، ۱۳۸۹).

    1. طول مدت ازدواج: لونسون (۱۹۹۲) پیوندهای بلندمدت زناشویی و رضایتمندی زناشویی نسبی را در ۱۵۶ زوج مورد مطالعه قرار داد. یافته ­های او نشان داد که هر چقدر مدت بیشتری از ازدواج می­گذرد، رضایت زناشویی افزایش می­یابد (نظری، ۱۳۸۸).

    1. نقش تعاملات والدین در ازدواج فرزندان: تحقیقات نشان می­دهد که موفقیت در روابط زناشویی فرزندان تا حد زیادی به کیفیت روابط والدین بستگی دارد. برای مثال در یک تحقیق طولی که حداقل ۲۵ سال ادامه داشت تا به نتایج علمی برسد، روان­شناسان دریافتند دخترانی که در سنین نوجوانی و جوانی ارتباطات دوستانه و صمیمی با پدران خود داشته اند و پدر نقش اساسی در تربیت آنان داشته است و وقت مناسبی را ‌به این امر اختصاص داده است، نسبت به گروه دخترانی که چنین ارتباطی نداشته­اند، در روابط زناشویی با همسران خود رضایت بیشتری داشته اند. آمار طلاق و اختلافات زناشویی در این گروه به مراتب کمتر بوده است (یونسی، ۱۳۸۸).

    1. تقابل: یک منبع بسیار با اهمیت رضایتمندی در ازدواج عبارت است از پاداش­هایی که طرفین به یکدیگر می­ دهند. زن و شوهرهای موفق در عوض پاداش­هایی که از یکدیگر دریافت ‌می‌کنند، به همدیگر پاداش می­ دهند اما رفتارهای تنبیه­کننده طرف مقابل را تلافی نمی­کنند. برعکس، زوج­های ناراضی رفتار پاداش­دهنده یکدیگر را نادیده می­ گیرند اما دائما با تنبیه کردن رفتار نامطلوب طرف مقابل، دست به مقابله­به­مثل می­زنند (هاشمی، ۱۳۹۲).

    1. رشد عاطفی و فکری: رشد عاطفی و فکری، پر واضح است که تنها به سن بستگی ندارد، بلکه عواملی مانند سن روانی، اجتماعی، عاطفی و سن جسمانی مواردی هستند که در رشد عاطفی و فکری تأثیر بسزایی دارند. شخصی که رشد عاطفی دارد ‌در مورد بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی نظری واقع­بینانه دارد. او دارای فلسفه زندگی مشخصی است که بر اساس آن از به وجود آمدن یا گسترش بحران­های دائمی در زندگی جلوگیری می­ کند. او در حال خاضر زندگی می­ کند و زیاد به گذشته خود هرچند هم باعظمت و باموفقیت بوده متکی نیست (نجاتی، ۱۳۸۹).

    1. همکاری: همکاری عبارت است از اقدام مشترک برای دستیابی به هدف­های مورد نظر یک زوج. در یک ازدواج منطقی، ممکن است علائق و هدف­های زن و شوهر متفاوت باشد، اما راه رسیدن به توافق، مذاکره آن­ها با هم است. زوج­هایی که با هم همکاری ‌می‌کنند، از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار می­شوند (نظری، ۱۳۸۸).

    1. مهارت­ های ارتباطی: ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا می­ کند، به­گونه ­ای که از لحاظ ویژگی­های زناشویی مشخص شده است که ارتباط مؤثر و کارآمد میان زن و شوهر، مهم­ترین جنبه خانواده­های دارای عملکرد مطلوب ‌می‌باشد. رایج­ترین مشکل در ازدواج­های ناآرام و پردردسر همانا ارتباط ضعیف است. به­عبارت دیگر، موضوعات ارتباطی ممکن است نگرانی­ها و دل­مشغولی­های اولیه برخی زوج­های مراجعه­کننده برای درمان باشد (هاشمی، ۱۳۹۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...