دل صید زخم دار وز دست و زبان خلق
بهر خدا مگوی به دشمن حدیث تلخ
اهلی زاضطراب تو دانی که آگه است

شاخ گلی است کز دل من آب می خورد
ما را چو شمع رشته ی جان تاب می خورد
عود آن زمان خوش است که مضراب می خورد
مست است و می به گوشه ی محراب می خورد

خلق هر جا که رفت ناوک پرتاب می خورد
کاین نیش زهر بر دل احباب می خورد
صیدی که تشنه خنجر قصاب می خورد

وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: بی قراری عاشق در عشق
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-شوخ، کنایه از زیبا روی./ خون کسی خوردن، کنایه از در عذاب قرار دادن کسی./چو می ناب، تشبیه./بیت تشبیه مرکب است ، مصراع اول مشبه ومصراع دوم مشبه به است./
۲-گل رخ، تشبیه بلیغ اضافی./ تابدار، پر پیچ وخم و صفت است برای زلف./ چو شمع، تشبیه./ رشته ی جان، تشبیه بلیغ اضافی./

۳-ناوک، تیر ومجازاً تیر نگاه است./ عود اصطلاح موسیقی ./ مضراب وسیله ای در موسیقی برای به صدا درآوردن تار./
۴-گوشه نشین شدن چشم، تشخیص./بیت آرایه ی حسن تعلیل دارد. علت گوشه نشین بودن چشم، به خاطر مستی است./ گوشه محراب، استعاره از ابرو است./
۵- دل صید زخم دار است، تشبیه بلیغ اسنادی./دل، دست وزبان، تناسب است./ دست وزبان خلق، کنایه از گفتار وکردار./
۶- بهر، حرف اضافه به معنی برای./ حدیث تلخ، حسامیزی./
۷-که، ضمیر پرسشی به معنی چه کسی است./بیت دارای آریه ی سوال وجواب است./ خنجر خوردن، کنایه از کشته شدن./ صید، تشنه، خنجر خوردن، تناسب است./
غزل ۵۰۳

روز ازل که جز رقم کفر و دین نبود
تا بوده ام خراب بتان بوده ام ولی
خوارم کنون به نزد تو خوش آن زمان که من
ترک بتان کفایت عقل است و دین ولی
گر شد گدای حسن تو اهلی متاب روی

ما را به غیر حرف وفا بر جبین نبود
هرگز چنین نبودم و کس هم چنین نبود
اظهار عشق با توام ای نازنین نبود
انگارم آن که هرگزم این عقل و دین نبود
زان رو که هیچ خرمن بی خوشه چین نبود

وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: بی قراری عاشق در عشق
غزل مردّف با ردیف فعلی
۱-جبین،پیشانی./ حرف وفا بر پبشانی بودن، کنایه از وفادار بودن./ ازل، زمان بی آغاز
۲-خراب، کنایه از عاشق و مست./ بت، استعاره از زیبا روی./
۳-خوار بودن، کنایه از پست و بی ارزش بودن./مفهوم بیت نارضایتی عاشق از معشوق./
۴-عقل ودین، تضاد./ آرایه تکرار در بیت در واژه های عقل ودین.
۵-گدای حسن کسی شدن، کنایه از عاشق شدن./ روی تافتن، کنایه از سرپیچی کردن./ خرمن وخوشه چین، تناسب./ تکرار قافیه دین در بیت دیده می شود./

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...