کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو


آخرین مطالب


 



تفکیک و افراز اراضی در محدوده روستا طبق بند ۱۰ ماده ۶۹ قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران اصلاحی ۶/۷/۱۳۸۲ تفکیک اراضی واقع در محدوده روستا بخشداری میباشد که طبق تبصره ماده ۵ قانون منع فروش مرجع تهیه و تأیید نقشه بنیاد مسکن انقلاب اسلامی است و در سایر اراضی طبق بند ۵ ماده ۳ آئیننامه مربوط به استفاده از اراضی و احداث بنادر خارج از محدوده قانونی شهرها و حریم شهرها مصوب ۲۷/۲/۱۳۵۵ هیأت وزیران، حدود مجوز تفکیک بر عهده بخشداریها بوده است که با تصویب قانون منع فروش این صلاحیت در اختیار سازمان مسکن و شهر سازی استان قرار گرفته است(بند ب ماده ۵قانون منع فروش و واگذاری اراضی فاقد کار بری مسکونی برای امر مسکن به شرکت های تعاونی مسکن و سایر اشخاص حقیقی و حقوقی)

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲-۱-۹-حد نصاب تفکیک(با توجه به کاربری های اصلی)
نظر به این که مقررات شهری در کلیه طرحهای شهرسازی اعم از جامع، تفصیلی و آماده سازیها به حداقلها بسنده میکند، در تفکیک نیز کلیه مقررات موجود به تأمین حداقل اندازه تفکیک قطعات مسکونی دربافت موجود توجه داشته و در صورتی که شخصی به دنبال حداکثرها بوده، مانعی ندارد، ولی مجبور به رعایت حداقلها (به صورت حداقل در تراکم زیاد، متوسط و کم با توجه به شرایط آن شهر) میباشد. به عنوان مثال حداقل سطح تفکیک برای ساختمانهای مسکونی در تراکم زیاد ۱۵۰ متر مربع میباشد.
-حد نصاب تفکیک اراضی در مناطق مسکونی با تراکم کم: در مورد تفکیک اراضی، در کلیه موارد ضوابط طرحهای تفصیلی ملاک عمل بوده و در مناطق مسکونی با تراکم کم، کماکان حداقل مساحت ۳۳۰ متر مربع خواهد بود(۹۵۴۰/ش-۲۲/۵/۱۳۵۸ صورتجلسه ۴۹ شورای طرح و بررسی).
-حد نصاب تفکیک حوزه های مسکونی با تراکم متوسط: حداقل مساحت قطعات تفکیکی در حوزه های مسکونی با تراکم متوسط، پس از رعایت تعریضی ۲۰۰ متر مربع تعیین شده است (ضوابط طرح جامع).
-حداقل نصاب تفکیک اراضی در حوزه مسکونی مناطق آزاد شده (داخل محدوده ۲۵ ساله) ۳۳۰ متر مربع میباشد.
-حداقل مساحت قطعات تفکیک اراضی با کاربری تجاری، بر اساس مقررات طرح تفصیلی ۳۰۰ متر مربع تعیین گردیده است (ضوابط و مقررات طرح جامع)، البته این تصمیم بر اساس موقعیت محل و جمعیت اطراف آن صورت می گیرد.
-حداقل نصاب تفکیک در حوزه های صنعتی پس از رعایت بر اصلاحی ۱۰۰۰ متر مربع تعیین شده است (مصوبه ۵ خرداد ۱۴۹ انجمن شهر).
-حداقل نصاب تفکیک املاک متعلق به شهرداری تهران ۲۰۰ متر مربع می باشد.
۲-۱-۱۰-عوارض تفکیک اراضی مربوط به سازمان زمین شهری
اخذ عوارض تفکیک اراضی با کاربری مسکونی، تجاری، صنعتی از اراضی سازمان زمین شهری، طبق رأی صادره از کمیسیون حل اختلاف دستگاه های اجرایی مستقر در ریاست جمهوری، الزامی میباشد(۲۵/۶/۱۳۷۰):
۱-هر متر مربع تفکیک اراضی با کاربری مسکونی ۱۰ درصد قیمت منطقهای روز دارایی.
۲-هر متر مربع تفکیک اراضی با کاربری تجاری و صنعتی ۱۰۰ درصد قیمت منطقهای روز دارایی.
۳-در خصوص سایر کاربری های طرحهای توسعه شهری، چنانچه اراضی مذکور به مؤسسات موضوع بند ب زمین شهری برای ارئه خدمات عمومی واگذار گردد(۱۶/۱/۱۳۶۹).
دادگاه شهرستان فروخته میشود و در ماده ۱۰ وجود حاصله از فروش ملک غیر قابل افراز پس از کسر هزینه ها عملیات اجرایی طبق دستور دادگاه شهرستان بین شرکاء به نسبت سهام تقسیم خواهد شد.
۲-۱-۱۱-ضوابط و مقررات تفکیک
۲-۱-۱۱-۱-ضوابط و مقررات تفکیک باغات و مزارع در محدوده شهری
بر اساس بند ۴ ماده ۲ و بند ۲ ماده ۴ قانون تأسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران وظایف محوله در مورد افراز و تفکیک باغات و زمینهای زراعی واقع در محدوده شهری ضوابط ذیل تصویب گردید:
ماده ۱- در این دستورالعمل منظور از محدوده شهری، محدودهای است که شهرداریها با توجه به ضوابط و مقررات موجود به صدور پروانه، احداث ساختمان مسکونی، تفکیک و افراز اراضی میباشد.
ماده۲- باغ و زمین زراعی به زمینهایی گفته میشود که طبق نظر کمیسیون تشخیص موضوع ماده ۱۲ قانون اراضی شهری دایر محسوب و باغ و یا زمین زراعی اعلام گردد.
ماده۳- ضوابط شهرسازی در مورد افراز و تفکیک و یا صدور پروانه ساختمان مربوط به اراضی مشجره باغات در حدود شهری به شرح زیر تعیین میگردد:
۱-حداقل مساحت تفکیک و افراز باغات و اراضی مشجر اعم از این که متعلق به یک مالک و یا چند مالک بوده و یا متعلق به ورثه باشد دو هزار متر مربع تعیین میگردد.[۴۱]
۲-سطح اشتغال ساختمان با توجه به این نصاب کمتر از ۱۵۰ متر مربع سطح گردد حداکثر با ۱۵۰ متر مربع سطح اشتغال مجاز است. رعایت مقررات شهرداریها و قانون حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها در کلیه موارد الزامی است.
۳-در اراضی مشجره باغی که مساحت آنها تا ۱۵۰۰ متر مربع میباشد، میتوان فقط یک بلوک ساختمانی احداث کرد و در مساحتهای بیشتر از ۱۵۰۰ متر مربع میتوان به ازای هر ۱۵۰۰ متر مربع مساحت زمین اضافی یک بلوک ساختمانی دیگر احداث کرد. ضمنا علاوه بر تعداد بلوکهای مجاز احداث یک واحد ساختمانی یک طبقه به طوری که مساحت آن از ۵۰ متر مریع (جهت مصارف نگهداری انبار و غیره) تجاوز ننماید بلامانع است، بدیهی است مجموع سطح اشتغال در هر حال نبایستی از میزان مشخص شده در ردیف ۲ تجاوز نماید.
ماده۴- حداقل مساحت تفکیک و افراز اراضی زراعتی اعم از اینکه متعلق به یک مالک و یا چند مالک بوده و یا متعلق به ورثه باشد ده هزار متر مربع تعیین میگردد.[۴۲]
ماده ۵- در مناطق واقع در محدوده شهری در هر قطعه زمین زراعتی احداث یک واحد ساختمانی تا تراکم مجاز و حداکثر به مساحت ۲۵۰ متر مربع به استثنای یک طبقه زیر زمین مجاز میباشد.
ماده ۶- در مناطقی که با توجه به شرایط اقلیمی یا عرف محلی تغییر در ضوابط ساختمان و یا تفکیک زمین (باغ و زمین زراعی) ضروری باشد موضوع ابتدا در کمیسیونی مرکب از مدیران کل مسکن و شهرسازی، کشاورزی و عمران روستایی، شهرداری و نماینده استانداری و نماینده سازمان زمین شهری بررسی و پس از تأییدکمیته فنی شورای عالی شهرسازی و معماری ایران ابلاغ و به مرحله اجرا درآید.
تبصره- جهت تطابق هر چه بیشتر ضوابط با شرایط اقلیمی کمیسیون مذکور در ماده فوق مکلف است ظرف مدت ۳ ماه از تاریخ ابلاغ دستورالعمل، اشکالات اجرایی ضوابط فوق را بررسی و همراه با پیشنهادات لازم به وزارت مسکن و شهرسازی اعلام نماید.
ماده۷- در باغات و اراضی مزروعی که سطح اشغال ساختمان موجود بیشتر از مساحتهای پیش بینی شده در این دستوالعمل میباشد، تجدید بنا تا حد وضع موجود از لحاظ سطح اشغال و تراکم بلامانع است.
ماده۸- پاسخگویی به سوالات و ابهاماتی که در مرحله اجرای این ضوابط پیش خواهد آمد در قالب مفاد ضوابط فوق میتواند از طریق وزارت مسکن و شهرسازی در کمیته مقرر در ماده ۶ فوق مطرح تا نسبت به پاسخ سؤال و یا رفع ابهام اظهار نظر شود.
ماده۹- از زمان تصویب و ابلاغ، ضوابط فوق جایگزین مقررات مغایر موجود و همچنین ضوابط مربوطه در طرح های شهری خواهد بود.
۲-۱-۱۱-۲-ضوابط و مقررات تفکیک در خارج از محدوده قانونی شهر
زمانی که شهر گسترش مییابد، تفکیکهای اراضی شروع میشود که به کاهش زمینهای کشاورزی با ارزش و فضاهای باز منتج میشود و این عمل استفاده از اتومبیل را افزایش میدهد و زمان سفرهای رفت و برگشت را به حومه برای ساکنین افزایش میدهد و فرصتهای شهروندان را برای برخورد با طبیعت و جامعه (به صورت همزمان) کاهش میدهد.
بنابراین در تدوین قوانین مربوط به محدوده های خارج از شهر باید بسیار دقیق عمل کرد، زیرا ممکن است در اثر سهل انگاری در تفکیک اراضی، این مناطق به سرعت در شهر ادغام شوند. شرایط تفکیک در خارج از محدوده قانونی و حریم شهرها و شهرکها و باغها مصوب ۲۴/۱۰/۱۳۷۴ هیأت وزیران به این شرح می باشد:
۱- حداقل مجاز برای تفکیک اعم از تجزیه و افراز اراضی آبی (غیر از موارد زیر): ۱۰ هکتار
۱- ۱ حداقل مجاز برای تفکیک اراضی شالیزاری گیلان و مازندران: ۴ هکتار
۱- ۲ حداقل مجاز برای تفکیک اراضی زیر شبکه آبیاری احداث شده یا آنچه احداث میشود: ۵۰ هکتار
۲- حداقل تفکیک باغهای آبی: ۵ هکتار
۲- ۱ حداقل تفکیک باغهای دیم: ۱۵ هکتار
۳- حداقل تفکیک اعم از تجزیه، افراز اراضی دیم: ۱۵ هکتار
۴- در خصوص تفکیک اراضی واقع در قطبهای کشاورزی که دایر است و یا بعدا دایر میگردد.
ضوابط قانون گسترش در قطبهای کشاورزی مصوب ۵/۳/۱۳۵۴ و آییننامه اجرایی قانون مذکور مصوب ۱۴/۴/۱۳۵۵ لازم الرعایه است؛ سازمانهای کشاورزی در مواردی که اتخاذ تصمیم در مورد تغییر کار برای اراضی زراعی و باغی در روستاها مستلزم نظر خواهی از وزارت تشخیص دهنده است، میتوانند پرونده را به کمیسیون سه نفرهای که اعضای اصلی آن با حکم وزیر منصوب میشوند ارجاع و اگر کمیسیون مزبور رأسا اقدام ننماید، تصمیم کمیسیون با اکثریت آراء ملاک عمل خواهد بود.در مورد جنگلها و زمینهای کشاورزی باید قوانین مناسبی را به کار گیریم، زیرا در اکثر کشورهای جهان به دلیل اهمیت این موضوع دو نوع مقررات کاربری زمین را ملاحظه میکنیم، یکی مقررات حداقل اندازه قطعه یا حداکثر تراکم به وسیله منطقه بندی است که در سراسر ایالات متحده کاربرد فراوانی دارد. دومی تنظبم ضوابط اجرایی حفاظت از جنگلها است که استانداریهایی را برای تشخیص و بقا جنگلها تنظیم میکند که این مقررات به طور دقیق طراحی شدهاند.
۲-۱-۱۲-نحوه انتقال قطعات تفکیکی
براساس بند پایانی ماده ۱۰۶ آیین نامه ق.ث در صورتیکه املاک بعداز ثبت به قطعات مفروزی تبدیل شوند برای هر قطعه شماره فرعی از شماره اصلی منظور و با تفکیک حدود در زیر ثبت ملک مطابق مقررات بالا ثبت خواهد شد
عده ای بر این عقیده اند که با تفکیک ملک در اجرای ماده مذکور بدون تنظیم سند انتقال سند مالکیت برای قطعات تفکیکی صادر میشود ولی معمولا عمل ثبت بر خلاف این است چون اولا در قسمت اخیر ماده فوق الذکر قید شده :« مطابق مقررات بالا ثبت خواهد شد» مقررات بالا ظاهرا به ماده ۱۰۴ آیین نامه برمیگردد که میگوید:در موقع انتقال تمام یا قسمتی از ملک ثبت شده و یا واگذاری حقی نسبت به عین ملک سند معامله در دفتر اسناد رسمی ثبت و خلاصه آن در دفتر املاک زیر ثبت ملک به طریق آنی ثبت می شود.
پس طبق مقررات ماده ۱۰۶ آیین نامه قبل از انتقال قطعات تفکیکی نباید نسبت به آنها سند مالکیت صادر کرد و نیز مدلول م ۱۱۷ آیین نامه ق.ث نیز صریحا و بعد از ماده ۱۰۶ آورده و میگوید:« تغییر در وضعیت املاک ثبت شده مستلزم تغییر سند مالکیت نیست مگر در مورد انتقال تمام یا قسمتی از آن که در این مورد سند به نام منتقل الیه با ذکر مشخصات معامله صادر خواهد شد سپس دو ماده در همین آئین نامه نحوه صدور سندمالکیت برای قطعات
تفکیکی را مشخص کرده و اجازه صدور سند مالکیت بدون انتقال رسمی را نداده است و مفاد ماده ۲۶ قانون ثبت هم موید این مطلب است طبق بند ۳۱۸ مجموعه بخشنامه های ثبتی نسبت به آپارتمانهایی که با رعایت ضوابط مقرر تفکیک شده است درخواست مالک، بر اساس صورتمجلس تفکیکی و یا ابطال سند مالکیت اولیه در مورد هر یک از آپارتمانها، سند مالکیت جداگانه صادر و تسلیم میشود.
۲-۱-۱۳-هزینه تفکیک
طبق ماده۱۵۰ قانون ثبت، هزینه تفکیک بر مبنای ارزش معاملاتی روز تعیین و قبلا پرداخت میشود هرچند بهای معامله بیش از ارزش معاملاتی روز زمین باشد.
لازم به ذکر است که منظور از کلمه روز، روزی است که برگ تفکیک صادر میشود و این هزینه باید قبل از انجام عملیات تفکیکی یا قبل از صدور سند مالکیت از طریق دفتر اداره وصول شود.
لازم به ذکر است که در مورد هزینه تفکیک امروزه اکثر مسئولین معتقدند موضوع معامله تاثیری در اخذ هزینه تفکیک نداشته و وصول هزینه تفکیک صرفا جهت عمل تفکیک است و بایستی بر اساس کل مساحت ملک و کلیه قطعات تفکیکی وصول شود و وصول هزینه تفکیک یک قطعه و انتقال این هزینه به قطعات دیگر مجاز نبوده و بر خلاف مفاد ماده ۱۵۰ق. ث. که تصریح بر پرداخت هزینه تفکیک نسبت به کل مساحت ملک دارد میباشد.
هزینه افراز در ماده سوم قانون افراز معادل هزینه تفکیک مقرر در ماده ۱۵۰ ق. ثبت تعیین شده است و در موقع اجرای تصمیم، هزینه افراز به وسیله واحد ثبتی دریافت خواهد شد پس تفاوتی که در وصول هزینه تفکیک و هزینه افراز وجود دارد این است که هزینه تفکیک قبل از اقدام به تفکیک وصول میشود و هزینه افراز در موقع اجرای تصمیم قطعی مبنی بر افراز، وصول میگردد یعنی در صورتیکه تصمیم رئیس در مورد افراز، مورد اعتراض واقع نشود و متقاضی اجرای تصمیم را خواستار شود هزینه افراز متقاضی وصول میشود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:10:00 ب.ظ ]




خداوند سبحان اهل توسعه و تمکن را امر فرموده که بر زنان شیردهی که فرزندان خود را شیر می‌دهند به اندازه‌ی وسعتشان توسعه بدهند. «وَ مَن قَدَّرَ عَلَیهِ» یعنی کسی که برایش توسعه نباشد[۱۰].

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

«رِزقَهُ فَلیَنفِقُ مِمّا آتاهُ الله» روزیش پس باید از آنچه خدا او را رحمت فرموده انفاق کند و کسی که روزیش به مقدار قوتش باشد پس هر آینه به قدر آن و به قدر امکان و طاقتش انفاق کند (طبرسی، ۱۴۰۶، ج ۲۵، ص۱۱۲).
بر طبق آیه، مرد ثروتمند باید مطابق وسعتش انفاق کند و تنگدست به قدر کفایت رزق و روزی همسرش را بدهد و اگر از این تکلیف سر باز زند، حکم بین آن‌ها جدایی است. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: «چنان چه مرد به همسرش انفاق نکند و خوراک و پوشاک لازم و مورد احتیاج وی را فراهم نگرداند، بین آن‌ها جدایی انداخته می‌شود.» (حر عاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۵، ص۲۲۶).
ح) آیه‌ی ۲۲۹ سوره‌ی بقره
در این آیه‌ خداوند دو راه حل برای مردان پیش نهاد می‌کند: یا زنان را به نیکی نگاه دارند یا به خوشی رها سازند[۱۱]. نگاه داشتن به نیکی مستلزم پرداختن هزینه‌های زندگی آنان است و رها کردن به خوشی نیز مستلزم حمایت مادی از آنان در موارد خاصی می‌باشد.
امام صادق (ع) می‌فرماید «إمساکٌ بِمَعروفٍ» به معنای اذیت نکردن زنان و پرداخت نفقه‌ی ایشان می‌باشد. (حر عاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۵، ص۲۲۶).
۲-۲-۳-۲- ارکان نفقه‌ی زوجه از دیدگاه قرآن
نفقه‌ای که مرد باید به همسرش بپردازد شامل چه چیزهایی می‌شود؟ آیا برطرف نمودن احتیاجات ضروری زن کافی است یا مرد باید وسایل غیر ضروری، مانند عطر و لوازم آرایش را نیز برای همسرش فراهم آورد؟
در آیاتی از قرآن مجید، تهیه‌ی خوراک وپوشاک و مسکن به عنوان نفقه یاد شده است. در آیه‌ی ۲۳۳ سوره مبارکه‌ی «بقره» خداوند می‌فرماید: «بر آن کس که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک مادر را به طور شایسته [در مدت شیر دادن] بپردازد[حتی اگر طلاق گرفته باشد] ».
در این آیه «عَلی» به وسیله واو عطف به «وَ الوالِدِاتُ» (مادران) در ابتدای آیه عطف شده و دلالت بر وجوب نفقه دارد (فاضل مقداد، ۱۴۱۹ ق، ج۲، ص ۲۳۳).
اکنون این سؤال مطرح می‌شود که آیا منظور از این آیه، حصر نفقه در خوراک و پوشاک است یا نیازمندی‌های دیگر زن از قبیل مسکن و دارو… را هم شامل می‌شود؟
برای یافتن پاسخ مناسب برای این پرسش به آیات دیگر قرآن کریم مراجعه می‌نماییم. در آیه‌ی اول سوره‌ی مبارکه‌ی «نساء» آمده است: «آنهارا از خانه‌هایشان بیرون نکنید.» و در آیه ششم همین سوره خداوند می‌فرماید: «آنها (زنان مطلقه) را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست، سکونت دهید.»
این دو آیه دلالت بر تهیه‌ی مسکن برای هر زوجه‌ی مطلقه‌ای دارد؛ پس زنی که هنوز در علقه‌ی زناشویی به سر می‌برد و عضو خانواده محسوب می‌شود به طریق اولی مستحق تهیه‌ی مسکن خواهد بود.
البته این آیه به نکات ریز و مهم دیگری نیز اشاره دار:
۱- «أسکُنُوهِنَّ» نشان می‌دهدکه اصل سکنی دادن به زوجه مهم است نه تملیک منزل به او.
۲- اکثر مفسران «مِن» را در أسکُنوهُنَّ مِن حَیثِ سَکَنتُم» تبعیضیه دانسته‌اند. این امر نشان می‌دهد اولاٌٌ: قسمتی از محل زندگی مرد باید در اختیار زوجه قرار گیرد نه همه‌ی آن (کاشانی، ۱۴۲۴، ج۷، ص۹۸) و ثانیاٌ: به دلیل آنکه الشیء در نوع و جنس با آن «برابر است» باید مسکن زن و مرد در این امور (نوع وجنس) با هم برابر باشد (مدرسی، ۱۴۱۹ق، ج۱۶، ص ۷۴).
در تفسیر کشاف (زمحشری، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص ۵۵۸) آمده است: «أسکُنوُهُنَّ» جواب از سؤال مقدار است. در آیات قبل، خداوند به رعایت تقوا امر نموده بود. حال کسی در مورد رعایت تقوا در مورد زنان مطلقه می‌پرسد و جواب داده می‌شود: «آنها (زنان مطلقه) را هر جا خودتان سکونت دارید و در توانایی شماست، سکونت دهید »؛ یعنی اگر می‌خواهید تقوای الهی را رعایت کنید مکانی را برای سکونت زوجه‌ی مطلقه در منزلتان در نظر بگیرید بدون آنکه اجرتی دریافت نمایید، (راغب اصفهانی، ۱۳۶۲، ص ۴۱۷).
۳- بعضی گفته‌اند: عبارت «مِن حَیثِ سَکَنتُهُم» یعنی: مسکن زوجه نباید دور از مسکن مرد باشد، حتی اگر آن قدر منزل کوچک است که نمی‌توان قسمتی از آن را به زن اختصاص داد، باید در نزدیکی منزل زوج برای او منزلی در نظر گرفت.
۴- در ادامه‌ی آیه آمده است به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید (و مجبور به ترک منزل شوند).
این عبارت بیانگر آن است که مرد در دادن نفقه نباید بر زن منتی گذاشته و یا او را اذیت نماید؛ زیرا اضرار گاهی در اصل نفقه واقع می‌شود و آن هنگامی است که مرد از لحاظ مالی و اقتصادی همسر خود را در مضیقه نگه دارد. گاهی نیز مرد فشارهای روحی ،روانی بر زن وارد کرده و به وسیله‌ی زخم زبان و حتی نگاه های تحقیر آمیز طوری زن را اذیت می‌کند که مجبور به ترک منزل شود. با این عبارت خداوند مرد را از هر دو مورد منع فرموده است (طباطبایی ۱۳۷۱: ج ۱۹: ۶۳۹).
به این ترتیب خوراک، پوشاک و مسکن طبق نص صریح قرآن از ارکان نفقه شمرده شده‌اند و دقیقاً به همین دلیل این امور از موضوعاتی هستند که مورد اتفاق فقهای عامه، خاصه و حقوق‌دانان واقع گردیده‌اند(امامی، ۱۳۶۸، ج ۴، ص۴۳۵). البته در مقدار و نوع آنها، اختلافاتی وجود دارد که به نظر می‌رسد دلیل این اختلافات، تفاوت عرف هر منطقه با منطقه‌ی دیگر باشد.
اما موضوعات دیگری مانند «اثاث منزل، خادم، هزینه‌ی دارو و درمان، هزینه‌ی حمام و نظافت و آرایش و … که صراحتاً در قرآن کریم به آنها اشاره نشده مورد اختلافات علماء واقع گردیده است. گروهی آنها را جزء نفقه‌ی زوجه قرار نمی‌دهند و گروه دیگری مانند صاحب جواهر تمام هزینه‌های متعارف زوج را بر عهده‌ی مرد می‌گذارند. (نجفی، ۱۳۹۲ق، ج ۳۱، ص ۳۳۶). بعضی از مفسران حذف مفعول «بِما أنفِقُوا» را در آیه‌ی ۳۴ سوره نساء دلیلی بر عموم نفقه می‌دانند (طباطبائی،۱۳۷۱، ج۴، ص ۳۴۳).
در آیه‌ی پنجم سوره‌ی مبارکه‌ی «نساء» خداوند می‌فرماید: «رزق و مخارج آنان را از درآمد آن بدهید و آنان را بپوشانید و با آنان سخن شایسته و نیکو بگویید.» در تفسیر المیزان (همان ج۳، ص۱۳۷) دو معنا برای رزق بیان شده است:
یکی: معنای لغوی که همانند متداول رزق، یعنی غذا است؛ مانند عبارتی که در آیه ۲۳۳ سوره‌ی «بقره» به کار رفته است: «رِزقَهُنَّ وَ کِسوَتِهُنَّ» در این آیه ذکر «کِسوَتِهُنَّ» بعد از «رِزقَهُنَّ» نشان می‌دهد منظور خداوند از رزق، غذاست و چون این کلمه شامل لباس نمی‌باشد از این رو خداوند «کِسوَتِهُنَّ» را جداگانه ذکر نموده است.
معنای دوم رزق، همان معنای اول است که توسعه داده شده و شامل هر سودی می‌شود که به انسان برسد.
به احتمال زیاد رزق در آیه‌ی ۵ سوره‌ی «نساء» همین معنای دوم را دارد؛ یعنی مرد موظف است تمام آنچه را مورد استفاده قرار می‌گیرد تهیه نماید. نویسنده‌ی تفسیر المیزان معتقد است در عرف قرآن، وقتی این دو کلمه با هم استعمال می‌شوند، به غیر از معنای لغوی خود، یعنی غذایی که انسان می‌خورد و لباسی که می‌پوشد کنایه از مجموع هزینه‌های زندگی و بودجه‌ی لازم برای حوایج مادی هستند. برای مثال، مسکن و….را هم شامل می‌شوند همانند کلمه «أکل» که یک معنای لغوی دارد (خوردن) و یک معنای کنایی (مطلق تصرفات) (طباطبائی، ۱۳۷۱، ج۳،ص ۱۳۷).
عده‌ای نیز احتیاجات و نیازهای زن را به دو قسمت عمده‌ی «نیازهای ضروری» و «نیازهای غیر ضروری» تقسیم نموده اند:
الف. نیازهای ضروری، مانند: خوراک، پوشاک، مسکن، دارو و درمان و …
منظور از خوراک در این بخش، فقط مواد غذایی نیست، بلکه وسایل پخت و پز و چیزهایی را که برای تهیه‌ی غذا لازم است نیز شامل می‌شود. منظور از مسکن نیز مسکن همراه با تمام اثاث و وسایل آن مانند (فرش و رختخواب و….) بنا بر عرف و آب و هوای هر منطقه است؛ زیرا در غیر این صورت مسکن برای زن قابل استفاده نمی‌باشد. همان گونه که ذکر شد، در این موارد، به دلیل تصریح قرآن اختلافی بین علماء وجود ندارد.
اما در مورد هزینه‌های دارو و درمان، به نظر می‌رسد اگر خوراک وپوشاک برای ادامه‌ی زندگی لازم هستند و تهیه آنها بر مرد واجب می‌باشد، به طریق اولی هزینه‌های درمانی زن نیز به خصوص اگر مبتلا به بیماری های قابل علاج باشد جزء نفقه‌ی او قرار دارد (خویی، ۱۴۱۰ق، ص ۳۹۳؛ حکیم، ۱۳۷۷،ج ۲، ص۲۱۳).
ب. نیازهای غیر ضروری زن که برای بقای زندگی او لازم نیستند. مانند: وسایل آرایش، حمام، عطریات و وسایل زینتی و …
برخی از فقهای امامیه، شوهر را تا حدی که عرف و عادت اقتضا کند موظف به تأمین این موارد می‌دانند (حکیم، ۱۳۷۷ق، ج۲، ص ۲۱۳).
استناد ایشان، آیه‌ی ۱۹ سوره‌ی مبارکه‌ی «نساء» می‌باشد که می‌فرماید:« با آنان (زنان) به طور شایسته رفتار کنید .»
در این آیه عبارت «بِالمَعروفٍ» کیفیت و کمّیت نفقه را بیان می‌دارد. البته از آن رو که قرآن کتاب هدایت برای تمام اعصار است حرف از درهم و دینار نمی‌زند، بلکه می‌فرماید: «بِالمَعروف» تا نشان دهد این نفقه بنا به تفاوت زمان و مکان متفاوت می‌شود.
برای «مَعرُوفٍ» در تفاسیر، تعاریف متعددی بیان شده است؛ از جمله:
-امری شناخته شده در نزد افراد یک جامعه، که مردم آن را انکار نمی کنند و قبول دارند (طباطبائی، ۱۳۷۱، ش،ج۴، ص ۴۰۴).
-خوش خلقی؛ مانند اخلاق پیامبر اکرم(ص) که در صورت اشتباه همسرانش با آنها به تندی رفتار نمی‌کرد و با درشتی سخن نمی‌گفت(طالقانی، ۱۳۶۲، ج ۶، ص ۴۱) و نفقه آنها را با روی خوش می‌داد.
-به نیکی با زنان معاشرت کردن به نحوی که در نفقه، رفتار و گفتار انصاف را از دست ندهد (طبرسی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۵۷۰).
-گروهی نیز معروف را با توجه به قسمت بعدی آیه (لاتُکَلِفُ نَفسٍ إلا وُسعِها) در حد طاقت (طبرسی، ۱۴۰۶ق ج۱، ص۳۰۱) و در حد وسع (طبرسی، ۱۴۰۶ق،ج۲،ص ۵۸۷) و گاهی اعتدال (کاشانی، ۱۳۳۶ش، ج۲،ص ۳۰) معنا کرده‌اند.
به نظر می‌رسد برای درک بهتر معنای «مَعروفٍ» در نفقه‌ی زوجه، نیازمند رجوع به آیات دیگر قرآن هستیم.
در آیه‌ی ۱۹ سوره‌ی مبارکه‌ی «نساء» خداوند می‌فرماید: بر مردان واجب است برای ادای حقوق زنان در مخالطه و مصاحبه، به نیکویی رفتار کنند و حقوق (مادی و معنوی) آنها را ادا نمایند .
بعضی از مفسران این عبارت را حسن معاشرت به گونه‌ای که عقل و شرع آن را نیکو پندارند و مدح کنند، تفسیر کرده‌اند (خانی و ریاضی، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۸). بعضی دیگر مانند صاحب المنیر آن را به معنای چیزی که با طبع انسان سلیم مألوف باشد و شرع و عرف و جوانمردی از آن اکراه نداشته باشد، معنا کرده و موارد آن را در گفتار نفقه خلاصه نموده‌اند.
معروف در آیه ی۲ سوره ی«طلاق» نیز تکرار شده است. خداوند در این آیه می‌فرماید:
هنگامی که عده‌ی زنان تمام شد، یا به نیکی آنان را نگه داشته و یا به خوشی رها کنید .
شیخ طوسی در جلد ده تفسیر تبیان «فَأمسِکُوهُنَّ بِمَعروف» را رجوع همراه با ادای واجبات آنان از نفقه و پوشاک و مسکن و خوش رفتاری می‌داند.
بنابراین، «معروف در زندگی زناشویی یعنی: به نیکی رفتار کردن و این نیکی مستلزم آن است که در تمام جنبه‌های زندگی، حقوق مادی ومعنوی زوجه رعایت شود.
در نتیجه، تأمین نیازمندی‌های زن بر مرد واجب و لازم است؛ اما برحسب عرف جامعه و عادت زن و در حدی که زن بتواند حقوق مرد را ادا نماید. برای مثال اگر حق مرد این است که همسری تمیز و نظیف داشته باشد، پیش از هر چیز لازم است وسایل نظافت را برای او فراهم آورد چرا که در مقابل هر حقی تکلیفی است؛ نیز اگر مرد توقع آرایش از زن خود دارد، لازم است وسایل مورد نیاز و یا بهای آن را به زن پرداخت کند تا زن بتواند حقوق شوهر را به طور کامل رعایت نماید.
۲-۲-۳-۳- نفقه از دیدگاه روایات
روایات متعددی در باب نفقه وارد شده که به بعضی از آنها اشاره می‌شود:
الف- روایاتی که دلالت بر وجوب نفقه دارد:
۱- پیامبر (ص) در خطبه‌ی حجه الوداع راجع به حق زن بر شوهر فرمودند : پس بر شما باد خوراک و پوشاک زنانتان با نیکی و شایستگی …» (عاملی ۱۴۱۶ق، ج ۱۵: ۲۳۰).
در روایت فوق علاوه بر وجوب اصل نفقه (پوشاک و خوراک) به خوب بودن و شایسته بودن آنها نیز تکلیف شده است.
۲- هند همسر ابی سفیان خدمت پیامبر (ص) رسید و عرض کرد: ابی سفیان مرد خسیسی است و خرجی کافی نمی‌دهد که من و فرزندم را کفایت کند، مگر اینکه خودم مخفیانه بردارم و او نفهمد، آیا بدین سبب مرتکب گناهی می‌شوم؟ پیامبر (ص) فرمودند: به مقداری که تو و فرزندت را کفایت کند به شایستگی از اموال او بگیر(نجفی، ۱۳۹۲ق، ج. ۳۱، ص۳۰۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:10:00 ب.ظ ]




گردیه خواهر بهرام چوبین نیز شورش او را گناه بر یزدان می­داند:

به دل دیو را یار گردی همی
به یزدان گناهکار گردی همی[۷۹]

همچنین در بیتی که واژه­ی کیش استفاده شده است به عقیده­ی نگارنده تاکید فردوسی بیشتر بر روی واژه­ی خویش در مصراع اول است؛ نمی­ توان از این بیت استدلال کرد که بین افراد سپاه خسروپرویز اختلاف مذهبی وجود داشته است، بلکه به نظر می ­آید منظور فردوسی کسانی است که در جدایی از خسروپرویز و پیوستن به بهرام چوبین هم­صدا بودند نه اینکه لزوما مذهب متفاوتی داشته باشند. ایشان این قسمت از روایت سبئوس که بهرام چوبین برای جلب کمک موشل ارمنی تعهداتی متقبل شد، و برای اجرای آن­ها در کنار اهورامزدا به مهر و خدایان دیگر سوگند خورد،[۸۰] را دلیل بر تقدم ایزد مهر در اعتقادات مذهبی بهرام چوبین می­داند.[۸۱]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

به عقیده­ی نگارنده این موضوع نشانگر مهرپرستی بهرام چوبین نیست، بلکه نشانگر اهمیت مهر در دین زرتشتی است. در این گزارش، بهرام چوبین در ابتدا به اهورامزدا خدای بزرگ زرتشتی سوگند می­خورد، و در واقع سبئوس او را یک زرتشتی معرفی می­ کند نه یک مهرپرست.
گزارشی از تئوفیلاکت نیز اهمیت مهر را در دین زرتشتی آن روزگار نشان می­دهد. بر طبق روایت او خسروپرویز هنگامی که در تعیین مقصد فرار خود دودل گردیده بود، به خداوند توکل کرد نه خدایان دروغین و مهر.[۸۲] پورشریعتی از این بیت در تایید فرضیه­ خود مبنی بر جدایی خسروپرویز از مهر که بر طبق نظر ایشان مورد پرستش بهرام چوبین بود استفاده می­ کند، [۸۳]اما به عقیده­­ی نگارنده این روایت ادعای محکمی است بر اهمیت مهر در دین زرتشتی، زیرا منظور تئوفیلاکت این است که خسروپرویز با جدایی از ایزدان دین زرتشتی به خدای دین مسیحیت متوسل شد. اواگریوس نیز این را تایید می­ کند:
«آنگونه که خود او }خسروپرویز{ می­گوید، پس از اینکه وی خداوند مسیحیان را (به کمک) خواند که اسبش به هر سمتی که خداوند می­خواهد هدایت شود به کرکسیوم رسید».[۸۴]
پس به نظر می ­آید به همان اندازه که مهر برای بهرام چوبین مهم بوده است، برای خسروپرویز و ساسانیان نیز اهمیت داشته است. در نتیجه ایراد عمده بر اساس استدلالات ایشان این است که این واقعیت تقریباً نادیده گرفته می­ شود، که ایزد مهر اصولاً در دین زرتشتی زمان ساسانی جایگاه ویژه­ای داشته است، و حتی اگر بهرام چوبین به طور مستقیم به آن متوسل شده باشد دلیل بر مهرپرست بودن و تفاوت دینش با خسروپرویز نیست.
۱-۱-۴ بهانه­ی شورش بهرام چوبین بر ضد هرمزد چهارم
مرحله­ بعد مربوط به بهانه­ی شورش بهرام چوبین است. شاهنامه­ی فردوسی انگیزه­ این شورش را مسئله­ غنائم می­داند. طبق روایت فردوسی بهرام چوبین غنائم بدست آمده را جمع­آوری کرد، و از آن­ها سیاهه­برداری نمود؛ از جمله کمربند و گوشواره­های سیاوش در میان آن­ها بود. سپس غنائم را با مردان بسیار بر روی شترهای فراوان نزد هرمزد چهارم فرستاد. وقتی غنائم به دربار رسیدند و آن­ها را برشمردند، اطرافیان هرمزد چهارم به نبودن گوشواره­ها و موزه های سیاوش اشاره نمودند، و در نتیجه هرمزد چهارم به بهرام چوبین بدگمان گردید و نامه ای توهین آمیز را به همراه دوک و پنبه نزد او فرستاد. بهرام چوبین این موضوع را با فرماندهان و بزرگان کشور در میان گذاشت و شورش خود را آغاز نمود.[۸۵]
تئوفیلاکت در دو قسمت راجع به بهرام چوبین توضیح می­دهد. ابتدا می­نویسد که در هشتمین سال حکومت ماوریکیوس، هرمزد چهارم، بهرام چوبین، فرمانده­ی ایرانیان را به جنگ نیروهای بربر فرستاد:
«پس از اینکه هون­ها که در شمال شرق سکونت دارند و ایرانیان آن­ها را ترک می­نامند، از هرمزد شاه شکست خوردند، او بسیار سر خود را بالا گرفت؛ اگر چه در سابق هون­ها از ایران چهل هزار سکه­ی طلا به عنوان باجی برای عدم فعالیت (جنگی) می­گرفتند».[۸۶]
تئوفیلاکت علت آن جنگ را این می­داند که ترک­ها[۸۷] از باجی که از ایرانیان می­گرفتند ثروتمند شدند، و تقاضای باج بیشتر کردند؛ ایرانیان نتوانستند تحمل کنند و جنگ را برگزیدند، اما اوضاع ایرانیان دوباره سر و سامان گرفت و غنائم بسیار به دست آوردند.[۸۸] سپس تئوفیلاکت روایت می­ کند که بهرام چوبین پس از سرکوب ترک­ها شمشیرش را بر علیه سوانیا بیرون کشید، زیرا ایرانیان نظم سکاها را ضعیف کرده بودند. بهرام چوبین که خود را در جنگ با ترک­ها متمایز کرده بود، مشغول سوانیا گردید؛ غنیمتی قابل توجه را به بابل فرستاد و در کنار رودخانه­ی آراکسس که بربرها آن را ارس می­نامند اردو زد.[۸۹]
پس از آن، تئوفیلاکت از شکست ارتش بهرام چوبین، از رومانوس فرمانده­ی روم، خبر می­دهد و جنگ آن­ها را شرح می­دهد.[۹۰]
در گزارش او هرمزد چهارم، با شنیدن این خبر، به بهرام چوبین نارواترین توهین­ها را می­ کند و به خاطر این رسوایی برای وی لباس زنانه می­فرستد، و در پیغام­های سلطنتی وی را از فرماندهی عزل می­ کند. از اینجا جنگ بین آن دو آغاز می­گردد زیرا فرمانده نیز، در عوض، به هرمزد چهارم توهین می کند و او را دختر خسروپرویز می­نامد.[۹۱]
تئوفیلاکت سپس از روایت بهرام چوبین جدا می­ شود و به اتفاقات قبلی بر می­گردد، و در ادامه روایتی دیگر از بهرام چوبین ارائه می­دهد:
«پس از پیروزی بر ترک­ها، بهرام بسیار مغرور بود، و آغاز حکومت ستمگرانه را حس کرد. او، مانند جرقه­ای در زیر خاکستر، انگیزه­اش را برای شکایت از شاه هرمزد پنهان کرد؛ اما جمعیت زیادی را، با طرح این نقشه­ی فریب­آمیز که شاه از ارتش او عصبانی است و به علاوه سربازان بابلی را به دلیل عدم کامیابیشان در سوانیا تهدید به مرگ کرده است، متقاعد نمود. او همچنین از جانب هرمزد فرمان­های جعلی صادر کرد، که جیره­ های مرسوم از خزانه­ی شاهی به سپاه را کم می­کرد. بنابراین همه عصبانی شدند و به سمت طغیان و نافرمانی پیش رفتند».[۹۲]
همانگونه که مشاهده گردید، روایت تئوفیلاکت دارای تناقضات و نقاط ابهامی می­باشد، از جمله این­که وی در روایت اول اشاره به نامه­ی توهین آمیز بهرام چوبین به هرمزد چهارم کرد؛ اما در روایت دوم صحبت از عدم شکایت از هرمزد چهارم به میان آمد. همچنین روایت او از جنگ بهرام چوبین در دو جبهه­ی ترک­ها و رومی­ها منطقی به نظر نمی­آید. منابع ایرانی[۹۳] و غیر ایرانی به جز تئوفانس از این جنگ بهرام چوبین با روم صحبتی به میان نمی­آورند. تئوفانس نیز گزیده­ای از روایت تئوفیلاکت را به طور خلاصه بیان می­ کند؛[۹۴] حتی در جاهایی جملات او را تغییر نمی­دهد و به نظر می ­آید که یا مستقیماً از روایت تئوفیلاکت بهره گرفته و یا از منبع او استفاده نموده است. هوارد جانستن هم منبع اصلی تئوفانس را درباره دوران ماوریکیوس، روایت تئوفیلاکت می­داند.[۹۵]
برخی از مورخان، این جنگ را واقعیت تاریخی برشمرده­اند،[۹۶] و برخی دیگر آن­را به عنوان حقیقت نپذیرفته­اند. از جمله پیگولوسکایا که آن را بازتابی از خبر حمله­ی ایرانیان به خزرها می­داند.[۹۷]
نظر پیگولوسکایا به نظر درست می ­آید، زیرا علاوه بر گنگ بودن، روایت تئوفبلاکت مغایر با تمامی منابع دیگر به جز تئوفانس می باشد؛ در صورتی که اگر واقعاً چنین واقعه­ای روی داده بود واقعاً بعید به نظر می­رسید از دید منابع بسیاری که جزئیات شورش بهرام چوبین را نقل کرده ­اند دور بماند، و در آن­ها هیچ بازتابی نیابد. به علاوه تئوفیلاکت گاهی به منابع خود وفادار نبوده است.[۹۸]
تعصب او نسبت به بیزانس نیز در جای جای کتابش به چشم خواننده می ­آید، پس به هیچ وجه بعید نیست اگر تئوفیلاکت یا منبع او خود این روایت را ساخته باشند، زیرا وی خود شاهد عینی این حوادث نبوده است. این احتمال هم وجود دارد که تئوفیلاکت از یک زد و خورد جزئی بین دسته­هایی از سپاه ایران و بیزانس بزرگ­نمایی نموده و آن را به بهرام چوبین منسوب کرده باشد، تا علاوه بر ستایش از ارتش میهن خود، دلیلی هم برای اختلاف هرمزد چهارم و بهرام چوبین ارائه دهد، که البته برخی آن را پذیرفته­اند.
رویدادنامه­ی خوزستان به انگیزه­ شخص بهرام چوبین اشاره نمی­کند، و همان­گونه که پیش­تر ذکر شد تنها به برخورد بد هرمزد چهارم با اشراف اشاره می­نماید.
اخبار سعرت نیز انگیزه­ دشمنی بهرام چوبین با هرمزد چهارم را مسئله­ غنائم بدست آمده از جنگ با ترک­ها می داند.[۹۹] اواگریوس که خود معاصر با آن دوران بوده است روایت می­ کند که عده­ای از سپاه ایران که از کومنتیولوس فرمانده­ی رومی شکست خورده بودند، پس از از دست دادن تمامی رهبرانشان با دست­پاچگی گریختند و در امنیت به نصیبین رسیدند؛ اما ترسیدند نزد شاه بروند زیرا او آن­ها را در صورت محافظت نکردن از رهبرانشان به مرگ تهدید کرده بود. آن­ها طرح شورش بر علیه هرمزد چهارم را ریختند، زیرا بهرام چوبین پس از برگشتنش از جنگ با ترکان این برنامه را ریخته بود.[۱۰۰]
همان­گونه که می­بینیم اواگریوس کوچک­ترین اشاره­ای به درگیری بهرام چوبین با رومیان در قفقاز نمی­کند. چگونه می­توان باور داشت آن پیروزی که تئوفیلاکت با آب و تاب از آن سخن می­راند، آن هم در مقابل بهرام چوبین که معروف­ترین سردار زمان خود بود؛ در روایت اواگریوس که معاصر با آن اتفاقات بوده است هیچ بازتابی نیابد؟ البته این مسئله احتمال وقوع آن جنگ را باز هم پایین­تر می ­آورد. سبئوس هم مسئله­ غنائم را پیش می­کشد و علت اختلاف هرمزد چهارم و بهرام چوبین را مقدار کمی از غنائم می­داند که بهرام چوبین نزد هرمزد چهارم فرستاد:
«سپس نامه­ هایی حاکی از اخبار]در مورد پیروزیش به ترکان[ را از طریق پیک­هایی به شاه ایران فرستاد و بخش کوچکی از غنیمت بدست آمده، از غارت ثروت­های فراوان این عملیات جنگی، را به عنوان نشانه­ای از اشیای ارزشمندی که در کنترل او بود، و (نشانه ای از) ثروتی که بر اساس شایستگی هر یک از سپاهیانش به آنها بخشیده بود، همراه آنها کرد. اینک وقتی شاه هرمزد پیک­ها را دید که با اخبار آمده بودند، و نامه­ی احترام ارتش را خواند، و هدایایی از ثروت ارزشمند شاهی دریافت نمود، اگر چه ظاهراً خوشحال شد و با این مردان محترمانه برخورد کرد، اما در درون خود از عصبانیت فریاد زد: این جشن بسیار بزرگ است و من نشانه­ی این سهم را تصدیق می کنم، اما درست نبود که از این گنج های بزرگ فقط همین مقدار به دربار فرستاده شود. سپس، در عوض نامه­ی محترمانه، دستور داد نامه­ای بنویسند با واژه ­هایی خشم­­آلود. او این نامه را با جمعیتی از نگهبانان سلطنتی و نیروهای کمکی، با دستور رفتن به اردوگاه ارتش و ضبط تمامی گنج، اعزام کرد. آن­ها به آن­جا رفتند و آن را مطالبه نمودند. سپس تمامی نیروها بر­انگیخته شدند، مردان مورد اعتماد شاه را کشتند، بر ضد او شوریدند و بهرام چوبین را به عنوان شاهشان برگزیدند».[۱۰۱]
۱-۲ آغاز شورش بهرام چوبین
حال باید دید که منابع مورد بحث، شورش وی را چگونه به تصویر می­کشند. شاهنامه­ی فردوسی روایت می­ کند که بهرام چوبین به سوی خراسان روان شد و برای بر هم زدن روابط خسروپرویز و هرمزد چهارم دستور داد به نام خسروپرویز سکه بزنند و در ایران پخش کنند.[۱۰۲] در کتاب اخبار سعرت نیز به موضوع سکه زدن بهرام چوبین به نام خسروپرویز اشاره شده است.[۱۰۳] در هر دوی این منابع، آشفتگی هرمزد چهارم از سکه­ها، بدبینیش به خسروپرویز و فرار خسروپرویز به آذربایجان ذکر می­گردد.
شاهنامه روایت می­ کند که هرمزد چهارم در این باره با آیین گشسب به مشورت پرداخت، و وی هرمزد چهارم را به کشتن خسروپرویز تحریک کرد؛ خسروپرویز آگاه شد و شبانه به آذربایجان گریخت:

چو بشنید خسرو که شاه جهان
شب تیره از طیسفون در کشید
نداد این سر پر بها رایگان

همی کشتن او سگالد نهان
تو گفتی که شد از جهان ناپدید
همی تاخت تا آذرآبادگان[۱۰۴]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:09:00 ب.ظ ]




نتیجه گیری
با ملاحظه مشروعیت دولت مصدق، پایگاه عظیم توده ای و سیاست هوشمندانه و مدیریت همه جانبه مصدق و یارانش در اداره امور کشور، آمریکا وانگلیس، که وجود حکومت ملی مصدق را به ضرر منافع خود در ایران و خاور میانه می دیدند، امر سرنگون ساختن این حکومت را در برنامه و دستور کار خود قراردادند. تمامی نقشه و تفصیل نظامی کودتا توسط “سیا” برنامه ریزی شد» این بدان معناست که اعضای خاندان پهلوی، افراد دربار ، ارتشیان و دیگر عوامل داخلی که در این طرح شرکت نمودند، مهره های وطن فروشی بودند که خود را در «اختیار» آمریکا و سازمان سیا قرار دادند، تا منافع امپریالیسم جهانی تامین گردد.
روحانیت در این دوره موضع واحدی نداشتند .
برخی روحانیون پیرو مصدق بودند و به خاطر وی به میدان آمدند، از این زمره اند آیت الله غروی و ابوالحسن حائری زاده که از بنیان گذاران جبهه ملی بودند. جامعه مجاهدین اسلام که آن را آیت الله کاشانی و شمس قنات آبادی اداره می کردند و سازمان فدائیان اسلام از پیروان مصدق و کاشانی بودند در ادامه ی نهضت و بعد از ۳۰ تیر فدائیان اسلام که پیش از همه سودای حکومت اسلامی در سر داشتند هم از مصدق و هم از کاشانی بریدند و در رادیوی ملی ایران پیروزی کودتا را به ملت تبریک گفتند.
تنها مرجع درجه اولی که با ملی شدن نفت همراهی کرد آیت الله حاج سیدتقی خوانساری بود که آن زمان در قم اقامت داشت و از مراجع ثلاث بود. و پس از وی آیت الله بروجردی جانشین وی شد.آیت الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی هم که این زمان از علمای مراجع درجه دوم قم بود فتوایی در لزوم ملی شدن صنعت نفت صادر کرد.
عده ای از روحانیون هم نسبت به ملی گرایی کوچک اندیش بوده و نسبت به دو رهبر نهضت مستقل بودند و هدفشان تقویت اجرای احکام شرعی و نهی از منکر و این امور بود. دسته ای هم موافق مصدق بودند، اما دخالت در امور نمی کردند.
اما مخالفان مصدق از روحانیت نیز در یک رده نیستند:
۱ کسانی که وابسته به دربار یا بیگانگان بودند.
۲ کسانی که با شخص مصدق یا کاشانی مشکل داشتند.
۳ کسانی که با حضور روحانیت در این قضایا مشکل داشتند.
۴ کسانی که با فدائیان اسلام مشکل داشتند.
۵ کسانی که دوستدار شاه بودند.
۶ کسانی که از هرج و مرج توده ای ها می هراسیدند.
۷ کسانی هم اساسا تز سیاسی ملی گرایی را قبول نداشته و تز امت واحده را داشتند
در کشاکش های دربار- مصدق در نه اسفند ، مخالفان حقیقی مصدق تازه چهره گشودند و آیت الله میر سید محمد بهبهانی، آیت الله تهامی، آیت الله حاج میرزا احمد کفایی و خود آیت الله کاشانی و مجاهدین اسلام و فلسفی واعظ ، همگی خطر رفتن شاه را جدی تلقی کردند و آن را به معنای غلبه حزب توده و یا دیکتاتوری مصدق و یا جمهوریت می دانستند و از اینجا تلاش های منظم و سازمان یافته ای آغاز شد برای تحریک آیت الله بروجردی که بر علیه توده ای ها فتوایی بدهد که مستمسک کودتا شود و یا مانع رفتن شاه شود که موفق به نفوذ در مرجع اعلای شیعه نشدند.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ویژگی آیت‌الله کاشانی این بود که انسانی بسیار شجاع، مبارز و به شدت ضد انگلیسی بود. ضعف آیت‌الله کاشانی ضعف شخصیتی بود. مطرح شدن خودش برایش خیلی مطرح بود. او معتقد بود که همه‌ی قدرت مال اوست و مصدق را هم او بر سر کار آورده است. همین بینش را فداییان اسلام هم داشتند که زیردست ایشان بودند. آیت‌الله کاشانی در پی قدرت و امتیاز گیری از دولت بود و مصدق در این مسئله با او به تضاد رسید و اجازه ی هیچگونه دخالتی به او نمی داد.
از آنجا که حضور و حمایت مردم از مصدق بیشتر به خاطر شور و هیجان مذهبی وابسته به کنش های سیاسی و اجتماعی بود تا بلوغ سیاسی، اگر آیت‌الله کاشانی تصمیم به حمایت از دولت دکتر مصدق می‌گرفت، مردم به حمایت از دولت ملی او در مرداد سال ۱۳۳۲ به میدان می‌آمدند و از وقوع کودتا جلوگیری می‌شد.
ضمائم

۲ مارس ۱۹۵۳؛ نصب تصویر مصدق بر سر در مجلس در ادامه اعتراض‌ها به نخست وزیری قوام

سرباز پلیس در مقابل محدوده سلطنتی توسط شورشیان علیه مصدق، به هوا پرتاب می‌شود.
حامیان شاه در خیابان‌ها به فریاد و راهپیمایی مشغولند.
۳ مارس ۱۹۵۳؛ در مقابل دروازه مجلس شورای ملی یکی از افسران حامی شاه، در حال
سخنرانی و فریاد زدن با ژستی که به تقلید از موسولینی گرفته است.
او یک عکس از شاه را روی کلاه خودگذاشته
ساختمان اصل ۴۴ در تهران؛ آثار خرابی ناشی از حمله شورشیان به ساختمان مشهود است.
شاه به ایران بازگشت و مصدق برکنارشد.۱۹ آگوست ۱۹۵۳؛
آتش زدن یک کیوسک توزیع کننده نشریات کمونیستی
۲۱ آگوست ۱۹۵۳؛ یکی از ساکنان تهران، در حال پاک کردن نوشته «یانگی برو خانه‌ات» از دیوار شهر
با بازگشت شاه به قدرت، فضل‌الله زاهدی در تلاش بود که آثار نهضت ملی را پاک کند.
تهران؛ ۲۱ آگوست ۱۹۵۳؛
تظاهرکنندگان حامی نهضت ملی در تلاشند که جنازه یکی از یاران خود ار از منطقه اغتشاش شورشیان مخالف دور کنند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:09:00 ب.ظ ]




به نظر فمینیستهای لیبرال، نظام لیبرالیستی با برخورداری از نهادها و حقوق معین قانونی اش بیش از هر جامعه دیگری اجازه آزادی و برابری به فرد می دهد. آنها معتقدند به بیشتر انسانها می توان آموزش داد تا منطقی بودن انتقاد فمینیسمی از روابط تبعیض آمیز اجتماعی را درک کنند. فمینیست های لیبرال برای رسیدن به برابری میان زن و مرد، برنامه های عملی خود را عمدتاً بر سه محور قرار داده اند: ۱) بسیج امکانات سیاسی و قانونی که در حال حاضر برای تغییر وضع در دسترس اند؛ ۲) تامین فرصت های برابر اقتصادی؛ و ۳) اصلاح نهادهای خانواده، مدرسه، و رسانه های همگانی. در مجموع، تمرکز فمینیسم لیبرال بر اصلاح جامعه است، نه تغییر انقلابی آن. بر همین اساس، فمینیست های لیبرال تلاش می کنند تا با اصلاح نهادهای موجود، امکان حضور و مشارکت بیشتر زنان در عرصه عمومی را فراهم کنند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

اگرچه می توان گفتمان غالب بر موج نخست جنبش زنان در امریکا را نمونه بارز فمینیسم لیبرال دانست، اما باید توجه داشت که در آن مقطع تاکید بر تفاوت های ایدئولوژیک در جنبش زنان چندان مطرح نبود. به طوری که در موج اول، فمینیست های آنارشیست، رادیکال و چپگرای بسیاری بودند که در کنار لیبرال ها برای کسب حق رای تلاش می کردند، و مسئله تفاوت های ایدئولوژیک چندان مطرح نبود. اما در موج دوم جنبش فمینیستی در دهه ۶۰، گرایش های لیبرالی به صورت واضح تری به فعالیت پرداخت. سازمان ملی زنان امریکا (NOW) برجسته ترین نماینده فمینیسم لیبرال است (هام، ۱۳۸۲: ۲۴۹). و همچنین می توان بتی فریدان را مشهور ترین نماینده فمینیسم لیبرال به شمار آورد.
فمینیسم مارکسیستی
فمینیسم مارکسیستی حاصل تلاش های زنانی است که مارکسیسم را گسترش دادند تا از عهده توضیحی قابل قبول برای فرودستی و بهره کشی از زنان در جوامع سرمایه داری برآید. آنها می پذیرند که مارکسیسم در شکل اولیه خود نمی تواند توضیح قابل قبولی برای فرودستی زنان ارائه دهد، بنابراین تلاش می کنند نوآوری هایی در نظریه مارکسیستی انجام دهند (آبوت، ۱۳۸۰: ۲۸۸). در واقع، فمینیست های مارکسیست سعی دارند از درون چارچوب نظری مارکسیستی، به تبیین انقیاد زنان بپردازند و میان شیوه های تولید و موقعیت اجتماعی زنان رابطه برقرار کنند (هام، ۱۳۸۲: ۲۶۵).
فمینیست های مارکسیست، ستم بر زنان را جزئی از شیوه تولید سرمایه داری می دانند. آنها بر این نظرند که اساس ستمی که بر زنان روا می رود ناشی از مالکیت خصوصی، تقسیم کار جنسیتی و در آخر نظام خانواده مردسالار است. آنها در نهایت، نظام سرمایه داری را عامل اصلی بازتولید این نابرابری می دانند. به بیان دیگر، دشمن اصلی فمینیست های مارکسیست، نظام طبقاتی (اقتصادی) است که زنان را در موقعیت فرودست جای داده است. با اینکه بسیاری از فمینیست های مارکسیست قبول دارند که مبارزات زنان را نمی توان به مبارزه طبقاتی تقلیل داد، اما همچنان برای مبارزه طبقاتی «اولویت» قائل می شوند (آبوت، ۱۳۸۰: ۲۸۹). بدین ترتیب، آنها معتقدند که جنبش فمینیستی باید بر زنان کارگر متمرکز باشد و مبارزه اصلی خود را مبارزه طبقاتی بداند.
بدین ترتیب، آنها برخلاف فمینیست های لیبرال که مشی اصلاحی را پیگیری می کنند، بر «انقلاب» تاکید دارند. فمینیست های مارکسیست معتقدند که تنها از طریق انقلاب و تغییر ریشه ای مناسبات اجتماعی موجود است که می توان تغییر در وضع زنان ایجاد کرد. اما آنها انقلابی که به رهایی زنان می انجامد را یک انقلاب کارگری می دانند. در واقع، عامل رهایی بخش از نظر آنها کارگران (و در این مورد زنان کارگر) هستند. چراکه آنها ستم جنسی را مسبوق به ستم طبقاتی می دانند. از فمینیست های مارکسیست مشهور در اوایل قرن بیستم می توان به الکساندرا کولنتای اشاره کرد. و در موج دوم جنبش فمینیستی نیز می توان از ایولین رید نام برد.
فمینیسم رادیکال
فمینیسم رادیکال، گرایشی مبارز در اندیشه های فمینیستی محسوب می شود که در دهه های ۶۰ و ۷۰، بسیار قدرتمند بود. هواداران فمینیسم رادیکال معتقدند که هیچ حوزه ای در جامعه نیست که مردان در آن مسلط نباشند؛ به اعتقاد آنها، مردسالاری نظامی جهانشمول است که در آن زنان زیر سلطه مردان قرار دارند. آنها، مردسالاری را «ویژگی تعیین کننده» جامعه در طول تاریخ می دانند؛ و در واقع، ستم جنسی را ریشه ای ترین نوع ستم قلمداد می کنند (بیسلی، ۱۳۸۵: ۹۰). فمینیسم رادیکال، فرودستی زنان را مسئله ای جهانشمول و با سابقه تلقی می کند که نسبت به مکان و با گذشت زمان دستخوش تغییر مهمی نشده است. بر اساس این نظریه، طبقه مردان از فرودستی زنان سود می برند؛ در نتیجه رابطه میان دو جنس رابطه ای سیاسی است و هرگونه دورنمای تغییر، مستلزم دگرگونی روابط جنسی است (آبوت، ۱۳۸۰: ۲۹۶).
علاقه مفرط فمینیسم رادیکال به بهسازی یا کشف عناصر مثبت در زنانگی، به همراه تلقی اش از مردان چونان نفع برندگان از مناسبات جنسی قدرت، منجر به ترسیم خط فارق نسبتاً پر رنگی میان مردان و زنان می شود. به تعبیری، فمینیسم رادیکال بیش از آنکه بر مبنای برابری باشد، بر مبنای «تفاوت» استوار است. تا جائیکه برخی از فمینیست های رادیکال به تفاوتی ذاتی میان زن و مرد قائل هستند. البته، سایر فمینیست های رادیکال اظهار می کنند که تفاوت زن و مرد و سلطه مردانه ناشی از ساختاری تاریخی است (بیسلی، ۱۳۸۵: ۹۲).
عمده فمینیست های رادیکال، بر اساس تبیینی که از ستم جنسی دارند، براندازی نظام سلطه مردانه را به عنوان دستور کاری بلند مدت، پیشنهاد می کنند. گروهی از آنها، سیاست جدایی طلبی را تبلیغ می کنند، و برخی نیز بر سازماندهی گروه های کوچک «ارتقاء آگاهی» تاکید دارند. در مجموع، آنها به سیاست های اصلاحی که از جانب فمینیست های لیبرال اتخاذ می شود چندان اعتمادی ندارند. یکی از مسائل مورد توجه آنها سیاسی کردن تبعیض علیه زنان در حوزه خصوصی است. گزاره «امر شخصی، سیاسی است»، توسط آنها ترویج شد و به یکی از شعارهای اصلی جنبش زنان در موج دوم جنبش فمینیستی تبدیل شد. از جمله فمینیست های مشهور این گرایش می توان به شولامیث فایرستون و کریستین دلفی اشاره کرد.

نظریه های تلفیقی
در دهه ۸۰ دیگر این امکان وجود نداشت که فمینیسم غربی به سه مقوله کلی سنت های لیبرال، مارکسیستی و رادیکال تقسیمبندی شود. بسیاری از رهیافت های دیگر، به اتکای تنوع وسیعی از نظریه های اجتماعی و سیاسی، صبغه ای فمینیستی را به نمایش گذاردند که دستکم فمینیسم دانشگاهی را در بر می گرفت (بیسلی، ۱۳۸۵: ۱۰۳). در واقع، از دل نقد، تعدیل و ترکیب نظریات کلاسیک فمینیستی، به همراه نفوذ اندیشه های جدید مانند روانکاوی و پساساختارگرایی، زمینه های شکل گیری نظریه های جدید فمینیستی فراهم شد.
فمینیسم روانکاوانه
روانکاوی یکی از پرنفوذترین جریان هایی است که توسط فمینیست ها مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته است. اصطلاح «روانکاوی» برگرفته از فروید است، فمینیستهای موج دومی با نقدهایی که بر فروید وارد آوردند و نظریات روانکاوانه او را دارای سوگیری جنسیتی دانستند، نظریههای جدیدی را شکل دادند که به توضیح چگونگی شکل گیری زنانگی می پرداخت. فمینیست ها از نظریات روانکاوانه فروید برای توضیح این مسأله استفاده کردند که چطور آموزشهای دوران کودکی بر ناخودآگاه انسان اثر گذاشته و در دوران بزرگسالی سرباز می کند. توجه به ویژگی های شکلگیری شخصیت جنسی مسئله اصلی مورد توجه فمینیست های امریکایی همچون نانسی چادروف و کارول گیلیکان در دهه ۱۹۶۰ بوده است.
اما در میان فمینیست های روانکاو باید به آنهایی که بر مبنای نظریات ژاک لکان به نظریه پردازی اشتغال داشتند نیز اشاره کرد. ژاک لکان، از مفسران نظریات فروید است. اما بسیاری از مسائلی که به اعتقاد فروید جنبه زیستی داشته اند، در نظریات لکان، به عنوان نظام نمادها شناخته می شوند. به علاوه، لکان بر رابطه هویت یابی جنسی و یادگیری زبان نیز تأکید ویژه ای دارد. لوسی ایریگاری، یکی از شاگردان و منتقدان لاکان است و در کنار چند فمینیست فرانسوی دیگر از بانیان مکتب «نوشتار تنانه» (دهه ۱۹۷۰) شمرده می شود. مکتبی که می خواهد از موضع بدن زنان بنویسد و زنانه نوشتن را ترویج دهد.
اما آخرین گرایش فمینیست های روانکاو، مربوط به آنهایی است که به پسالکانی شهرت دارند. پسالکانی ها به برخی از ویژگی هایی که لکان برای نظم نمادین قائل است، تاجائیکه تمدن و فرهنگ را نرینه می داند، منتقد هستند. آنها در امتداد مکتب نوشتار تنانه در این نگرش که زنانگی را فقط می توان از نظر فرهنگ مذکر درک کرد، مورد چون و چرا قرار داده و تلاش می کنند از طریق ساختن نمادهای زنانه به امکان های بدیل اشاره کنند. می توان جولیا کریستوا را جزء این گروه از فمینیست ها به شمار آورد (بیسلی، ۱۳۸۰: ۱۰۳-۱۱۸).
فمینیسم سوسیالیستی
در نتیجه مجادلات میان فمینیست های رادیکال و فمینیست های مارکسیست، که بر سر علتِ فرودستی زنان و چگونگی تغییر وضعیت در اواخر دهه ۱۹۷۰ رایج بود؛ نظریه های جدیدی شکل گرفتند که به فمینیسم سوسیالیستی شهرت یافتند. مقاله «ازدواج ناموفق فمینیسم و مارکسیسم»، اثر هایدی هارتمن، از جمله آثار کلاسیک این جریان فکری است. وی در این مقاله، به نقد جدی نظریات فمینیست های مارکسیست پرداخته است، و سعی نموده تا چشماندازی جدید برای نظریه چپگرا در جنبش فمینیستی فراهم سازد. فمینیسم سوسیالیستی در دهه ۱۹۸۰ شهرت یافت و به یکی از جریان های اصلی فمینیسم در این دوره تبدیل شد. چندین روایت از فمینیسم سوسیالیستی وجود دارند که ترکیباتی متفاوت از فمینیسم رادیکال و مارکسیست را شامل می شوند، و در پاره ای مواقع فمنیست های روانکاوانه نیز بر این ترکیبات اثر گذارده اند. به طور خلاصه، سه شاخه عمده فمینیسم سوسیالیست را می توان از هم تمیز داد:
نخستین شاخه متاثر از روانکاوی فرویدی است و بر مفهوم «جنسیت[۷۴]» تاکید دارد. این روایت تمایلی ندارد که ستم جنسی را از دریچه اقتصادی توضیح دهد، در عوض ستم مزبور را معلول کارکردهای روانشناختی می انگارد. اما این شاخه در تفسیر مناسبات طبقاتی همچنان از مدل مارکسیستی بهره می گیرد و در نهایت به الگوی «نظام های دوگانه پدرسالاری – سرمایه داری» در توضیح مقوله های جنس و طبقه معتقد است. به بیان دیگر، بر اساس مدلی روانشناختی به تحلیل جنس می پردازد، و طبقه را بواسطه مدلی اقتصادی تبیین می کند. نظریات اولیه ژولیت میشل در شکل دادن به این شاخه فمینیسم سوسیالیستی بسیار موثر بوده است (بیسلی، ۱۳۸۵: ۱۰۰-۱۰۱).
دومین شاخه عمده فمینیسم سوسیالیست می کوشد تا فمینیسم های رادیکال و مارکسیست را در قالب نظریه ای درباره قدرت بیامیزد و یک نظام یگانه را توصیف کند که گاهی اوقات از آن تحت عنوان «پدرسالاری سرمایهدارانه» یاد می شود. می توان از آلیس جگر به عنوان شاخص این شاخه نام برد. اما، در سومین شاخه از فمینیسم سوسیالیست، مجدداً مدلی از یک «نظام دوگانه» ارائه می گردد. در این شاخه تعبیری کامل تر از دو نظام ارائه می شود که در آن ستم جنسی و طبقاتی در تعامل با یکدیگر هستند، و هر دو بر پایه های مادی استوارند، اگرچه ممکن است در برخی مواقع در تضاد با هم قرار بگیرند. و هیچکدام از این نظام ها، نسبت به یکدیگر بنیادی تر نیستند (بیسلی، ۱۳۸۵: ۱۰۱-۱۰۲). شاید بتوان شیلا رابوتام را جزء این شاخه به شمار آورد (۱۳۸۵).
فمینیست های سوسیالیست، برخلاف فمینیسم رادیکال، حاضر نیستند برخورد با سرکوب اقتصادی را امری ثانوی به حساب آورند؛ و برخلاف فمینیست های مارکسیست سرکوب جنسگرایانه را نیز دارای اهمیت ثانوی نمی دانند. بنابر استدلال فمینیسم سوسیالیستی، مردان در اعمال سلطه بر زنان منافع خاص مادی دارند و انواع صف بندی های نهادی را برای تداوم این سلطهگری ایجاد می کنند (هام، ۱۳۸۲: ۴۱۶-۴۱۷). این موضع که اغلب «ثنویت گرا» نامیده می شود، می کوشد تحلیلی مبتنی بر دو نظام – نظام اقتصادی و نظام جنسیتی – ارائه دهد (آبوت، ۱۳۸۰: ۲۹۷). از این رو، فمینیست های سوسیالیست، معتقدند که برای تغییر وضعیت موجود در جهت رسیدن به جامعه برابر باید مبارزه ای «همزمان» با نظام مردسالاری و سرمایه داری صورت پذیرد. بدین ترتیب، فضای عمل و حوزه مبارزه از نظر فمنیست های سوسیالیست محدود به کارخانه ها نیست، بلکه مجموعه حوزه های عمومی و خصوصی که زنان در آنها مورد تبعیض قرار دارند، مکانی برای مبارزه است. در واقع، شیوه عمل فمینیست های سوسیالیست، شیوه چند جانبه است.
فمینیسم و پست مدرنیسم
تحت تاثیر تئوری های پساساختارگرایانه و پست مدرن که از اواخر دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، به ادبیات روز تبدیل شده بودند، ترکیبی به نام فمینیسم پست مدرن بوجود آمد. البته، ریشه اصلی این اندیشه ها باز می گردد به نظریه های پساسختارگرا که توسط افرادی همچون فوکو، لیوتار و دریدا در دهه ۱۹۷۰ تولید شد. اما به دلیل ناامیدی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق در یک دهه پس از آن فراگیر شد، این اندیشه ها به شکل عجیبی گسترش یافتند. می توان جودیت باتلر را از جمله فمینیست های پست مدرن به حساب آورد.
نوشته های فمینیستی متاثر از اندیشه های پست مدرن به جای وحدت بر کثرت تاکید می کنند؛ و بویژه، برداشت هایی که زنان را چونان مقوله ای همگن تلقی می کنند، رد می نمایند. در واقع، فمینیست های پست مدرن مخالف «جهانشمولی» امر زنان هستند. آنها به سیاق متفکرین پست مدرن که مخالف کلان روایت ها هستند، زن بودن را امری کلی نمی دانند، بلکه بر ویژگی های متکثر آنها تاکید دارند (بیسلی، ۱۳۸۵: ۱۲۳-۱۲۴). البته، پیش از این نیز برخی نحله های فمینیستی، مانند فمینیست های سوسیالیست یا سیاه، یکپارچگی مفهوم زن را به چالش کشیده اند، اما با این وجود به مبانی جهانشمولی اعتقاد داشتند. در حالیکه، فمینیست های پست مدرن به نسبیت ارزشی و فرهنگی اعتقاد دارند.
یکی از نقدهای جدی فمینیست های پست مدرن بر رادیکال های ذات گرا است. اگرچه می توان فمینیست های پست مدرن را جزء فمینیست های «تفاوت» به شمار آورد، اما آنها به شدت بر مفاهیم ذات گرایانه از زنانگی نقد دارند. در مقابل بر نسبیت مفهوم زنانگی تاکید می کنند و از این نسبیت و تکثر حاصل از آن به تفاوت میان زنان (نه زن و مرد) می رسند. برخی مواقع، نقد پست مدرن به ارزش های جهانشمول و تاکید بر نسبی گرایی تا جائی پیش می رود که چیزی به نام مقوله «زن» باقی نمی ماند. در واقع، زنانگی از هر کلیتی تهی می شود، و در نتیجه فمینیسم بی معنی می شود. به همین جهت است که از درون این گرایش نظری، اندیشه ای تحت عنوان «پسا فمینیسم» حاصل می شود که به مخالفت با فمینیسم می پردازد.

نظریه های ویژگی محور
در این دسته، نظریه هایی معرفی می شود که بر مبنای «ویژگی» های خاص زنان استوار است. این نظریه ها، کلیت مفهوم زن را به چالش می کشد و بر ضرورت توجه به بافت جوامعی که زنان مختلف در آن زیست می کنند، توجه دارند. به نوعی می توان نظریات این دسته را جزء فمینیست های تفاوت به شمار آورد. ویژگی های مبنایی این نظریان عبارتند از: نژاد، فرهنگ ملی، و مذهب.
فمینیسم سیاه
جرقه زیر سوال بردن جامعیت مفهوم زن در فمینیسم از مبارزات زنان سیاه پوست (در جهت رفع ستم از خود) زده شد. جریان فمینیسم سیاه در موازات مبارزات دهه های ۵۰ و ۶۰ سیاه پوستان آمریکا و در کنار موج دوم مبارزات ضد آپارتید تئوریزه شد. در واقع فمینیستهای سیاه این مساله که همه زنها صرف زن بودن در یک جبهه اند، را زیر سوال برد. «استدلال اصلی فمینیسم سیاه این است که زنان سفیدپوست که خود در رابطه ای سلسله مراتبی با زنان سیاه پوست قرار دارند، نمی توانند مشکلات ناشی از ستم نژادی را درک یا آن را بازنمایی کنند» (مشیرزاده، ۱۳۸۱: ۴۱۴).
در واقع، فمینیست های سیاه معتقد بودند این نظر باید در فمینیسم تئوریزه شود که سرکوب ماهیتی چند وجهی دارد و باید که کلیت آنرا در مورد زنان مورد انتقاد قرار داد. ایده این حرکت فمینیستهای سیاه از نظرات فمینیستهای سوسیالیست می آمد که به ماهیت دوگانه سرکوب طبقاتی – جنسی معتقد بودند. در حالی که فمینیستهای سیاه موکداً نژاد را هم به عنوان یکی از عظیم ترین نمادهای سرکوب وارد این چند وجهی می کردند. به عبارت دیگر، نظریه مبارزات زنانی که سیاه تعریف می شوند، با سنتی چپگرا هر سه نظام «جنسیت – نژاد – طبقه» را به چالش می کشد. فمینیست های سیاه معتقدند که برای مقابله با کلیت سرکوب، نمی توان یکی از ابعاد سرکوب را به ضرر دیگری اولویت داد؛ بلکه باید رویکردی ترکیبی در نظر و عمل داشت (هام، ۱۳۸۲: ۵۸).
شیوه مبارزات زنان سیاهپوست با فمینیست های سفید تفاوت داشت. برای زنان سیاهپوست خانواده و محله دارای ارزش بود. چراکه تقسیم کار سنتی داخل و خارج از خانه برای بسیاری از زنان سیاهپوست معنا نداشته، و خانواده برای آنان محلی برای گریز از ناملایمات فضای نژادپرستانه به حساب می آمده است. محله های سیاهپوست نشین نیز مکان هایی برای تجربه مشترک نژادی بود، و از این رو برای آنها ارزشمند بود (مشیرزاده، ۱۳۸۱: ۴۱۸). از نظریه پردازان مطرح فمینیست های سیاه می توان به باربارا اسمیت، آلیس واکر و بل هوکس اشاره داشت.
فمینیسم پسااستعماری
واژه پسااستعماری[۷۵]، اشاره به فرهنگ جوامعی دارد که از یک حکومت استعمارگر یا وابسته، مستقل شده اند. این فرهنگ به اعتقاد نظریه پردازان پسااستعمارگرا آمیزه ای از ارزش ها، نمادها و مسائل محلی و غربی است. پسااستعمارگرایان، بر این اساس استدلال می کنند که نمی توان در جوامع پسااستعماری صرفاً بر پایه ارزش های غربی عمل کرد. در واقع، باید برای فهم واقعیت این جوامع، به ویژگی های فرهنگ بومی در آنجا توجه داشت. در نتیجه، پسااستعمارگرایان با چنین منطقی، جهانشمولی گفتمان اروپایی را به چالش می کشند. در مقابل، بر مفاهیمی همچون «نسبیت فرهنگی» تاکید دارند. در واقع، نظریات آنها بسیار متاثر از ادبیات پستمدرن است.
فمینیسم جهان سوم، از نخستین جرقه های نفوذ نظریه های پسااستعماری در میان فمینیست ها بود. فمینیست های جهان سومی همچون چاندرا موهانتی، شناخت فمینیست های غربی نسبت به زن جهان سومی را مورد نقد قرار می دهند و همانند فمینیست های سیاه استدلال می کنند که زنان غربی قادر به شناخت واقعیت های زنان جهان سوی نیستند.
فمینیست های پسااستعماری معتقدند که فرودستی زنان در کشورهای پسااستعماری، ناشی از امپریالیسم و نظام مردسالاری است. آنها می خواهند به فرودستان جهان سوم، صدایی تاریخی بدهند. فینیستهای پسااستعماری اگرچه بر مبنای مبارزات ضد استعماری ملت های شرقی استدلال می کنند اما قرابت ها و شباهت هایی با اندیشه ها پست مدرن دارند. از فمینیست های پسااستعماری، می توان به گایاتری اسپیواک اشاره کرد (هام، ۱۳۸۲: ۳۴۲-۳۴۳).
فمینیسم اسلامی
«فمینیسم اسلامی» اصطلاحی است که عمدتاً در غرب و توسط دانشگاهیان و روزنامه نگارانی که بر روی جوامع مسلمان کار می کردند، مطرح شد. هدف این محققان از به کار بردن این اصطلاح، توضیح تلاش های حق خواهانه و اصلاح طلبانه ای است که از طرف عده ای از زنان تحصیل کرده و مدرن مسلمان (اسلام باور و دین دار) در چارچوب دینی صورت می گیرد. به تعبیری، فمینیسم اسلامی گفتمان و عملی فمینیستی است که از درون به یک پارادایم اسلامی متصل است. فمینیسم اسلامی فهم و قدرتش را از تفسیر مترقی قرآن و سنت می گیرد و در جستجوی حقوق و عدالت برای زنان و مردان در تمامیت وجودشان است.
اصطلاح فمینیسم اسلامی طی سالهای دهه ۱۹۹۰ به تدریج در چندین منطقه جهان، پدید آمد و ابتدا در حوزه های آکادمیک و دانشگاهی مطرح شد. از نظر زنان دانشگاهی ایرانی، همچون افسانه نجمآبادی، پروین پایدار و نیره توحیدی منشاء ایجاد این مفهوم در ایران است. دانشگاهی سعودی در سال ۱۹۹۶ این اصطلاح را در کتابی به نام «فمینیسم و اسلام» به کار برده است. همچنین، اصطلاح یا واژه فمینیسم اسلامی در ترکیه و کشورهای مسلمان افریقایی، در دهه ۹۰ در مقالات دانشگاهی به کار رفته است. در مجموع، اصطلاح فمینیسم اسلامی از اواسط دهه ۹۰ در چهار گوشه امت اسلام منتشر شده است.
البته، فمینیست های مسلمانی هستند که تمایلی به صفت اسلامی ندارند، چرا که امروزه این صفت مبین موافقت با نقش «سیاسی» خاصی برای اسلام است که الزاما مورد قبول همه مسلمانان نیست. باید توجه داشت که واژه های «مذهبی» و «لاییک» اصطلاحاتی کاملاً متضاد نیستند، بلکه همیشه پیچیدگی هایی بین این دو وجود دارد. به همین علت، فمینیسم اسلامی از دوگانه «مذهبی – لاییک» فراتر می رود. فمینیسم اسلامی از حقوق زنان، برابری دو جنس و عدالت اجتماعی از طریق دادن یک جایگاه محوری به استدلال های اسلامی، دفاع می کند. گرچه این استدلال ها یگانه نیستند. به بیان دیگر، بیش از آنکه در فمینیسم اسلامی، اندیشه های مذهبی محور باشد، گفتمانِ زنان مسلمان در دفاع از حقوقشان مرکزیت دارد.
در مجموع، فمینیسم اسلامی نتیجه تلاشی است که زنان در داخل بافت های مذهبیشان انجام می دهند. فمینیسم اسلامی در کشورهایی با اکثریت مسلمان و نیز در کشورهای که در آنها اقلیت مسلمانی وجود دارند، پدید آمده است. فمینیسم اسلامی در میان مهاجران مسلمان در اروپا در حال گسترش است. از زنانی که در جهان به نظریه پردازان فمینیسم اسلامی شهرت دارند، می توان به فاطمه مرنیسی اشاره کرد (کشاورز، ۱۳۸۷).

سایر نظریه ها
نظریه های دیگری نیز هستند که به دلیل تسلط روایت های اصلی فمینیستی کمتر مورد توجه مفسران قرار می گیرند. اما، به اعتقاد نگارنده این گرایش های فمینیستی نیز برای سنخ شناسی کنشگران جنبش زنان ایران مفید به نظر می رسد.
فمینیسم پراگماتیستی
ترکیب فلسفه پراگماتیسم با اندیشه فمینیستی مربوط به دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ است، و ریشه در سنت فمینیسم امریکایی دارد. جان دیویی، فیلسوف پراگماتیست امریکایی است که در حوزه اخلاق، دین و آموزش و پرورش کارهای جالبی انجام داده است. «بنیاد فلسفی عملگرایی [پراگماتیسم] بر این امر استوار است که تجربه و به کار آمدن، آخرین معیار درستی اندیشه ها است» (جواهری، ۱۳۸۷: ۱۵۳). بر همین اساس فمینیست های پراگماتیست به شناخت شناسی مبتنی بر تجربه و تکثر معتقدند و به همین دلیل به زندگی روزمره زنان توجه خاصی نشان می دهند.
فمینیست های پراگماتیست در حوزه های آموزش و پرورش، و ایجاد اجتماعات کوچک بسیار فعال بوده اند، و تلاش داشته اند تا فضاهایی برای تجربه زنان ایجاد کنند. آرمان آنها مبتنی بر ایجاد «اجتماعات تکثرگرا» است و بر خلاف اتوپیست ها، معتقد به یک آرمان ثابت و متعین نیستند، بلکه اتوپیای آنها «فرایند محور» است (جواهری، ۱۳۸۷: ۱۶۷). از ویژگی های برجسته فمینیست های پراگماتیست، پیوند زدن عمل و نظر در فعالیت ها و اندیشه آنها است. در واقع، آنها به دوگانه هایی همچون عین/ذهن و هدف/وسیله انتقاد جدی دارند، و در مقابل بر فرایند تجربه و عمل تاکید می ورزند.
فمینیست های پراگماتیست برای تجارب زندگی روزمره زنان اهمیت زیادی قائل هستند، و معتقدند که برخلاف تصور فلاسفه که امور جزئی را بی ارزش می دانند، و به امور کلی توجه دارند؛ در مورد زنان باید به تجارب جزئی زندگی روزانه توجه داشت. آنها تجارب و شناخت حاصل از آن را ناتمام می دانند و بر این اساس معتقدند که انسان همواره در تردید به سر می برد، لذا ناگزیر است که برای تشخیص میان اندیشه ها دست به تجربه پی در پی بزند. در دهه اخیر مجدداً توجه فمینیست های امریکایی را به فلسفه نو پراگماتیسم (تحت تاثیر ریچارد رورتی) جلب شده است. از مهم‌ترین فمینیست‌های پراگماتیست آمریکایی می توان به جین آدامز، شارلوت پرکینز گیلمن، ساندارا گیلبرت، و کیت میلت اشاره کرد.
فمینیسم آنارشیستی
آنارکوفمینیسم (فمینیسم آنارشیستی) نظریه ای است که نخست در موج اول فمینیستی مطرح شد و پس از آن مجدداً در دهه ۶۰ در کنار جریان های رادیکال فمینیستی رواج یافت. نظریه ای مبنی بر اینکه فرودستی زنان همانقدر از طریق نظام روابط جنسی و خانوادگی تعیین می شود که از طریق روش های کنترل دولتی؛ و بنابراین تغییر قانون بدون استقلال کامل روانی نمی تواند فینفسه تساوی ایجاد کند. معتقدان به این نظریه، نماد اصلی مردسالاری را در دولت می بینند و هدف اصلی خود را در محو دولت تعریف می کنند. آنارکوفمینیستها بر تمرکززدایی و اجتماعات «تعاونی» به عنوان راه مبارزه تاکید دارند. فمینیست های آنارشیست بر این نظرند که دولت و مردسالاری موانعی توامان هستند. نابودی دولت نابودی عامل اصلی مردسالاری نهادینه شده است؛ برچیدن بساط مردسالاری برچیدن دولت است (هام، ۱۳۸۲: ۳۲). می توان از اما گلدمن به عنوان یکی از آنارکوفمینیستهای مطرح در موج اول نام برد.
فمینیسم زیست محیطی
زنان همیشه مهمترین پشتوانه جنبش های زیستمحیطی بوده اند. همین مسئله زمینه ساز شکل گیری گرایشی فمینیستی، تحت نام اکوفمینیسم شده است که نوعی سیاستورزی فمینیستی برای حفظ محیط زیست است. تخریب محیط زیست به نظر بسیاری از فمینیست ها، کاری اساساً مردانه است و میان کم ارج کردن طبیعت و ستم به زنان پیوند وجود دارد. جهان بینی مردانه مبتنی بر سلطه جویی بر همه چیز و از جمله بر طبیعت است. زن و طبیعت هر دو ابژه هایی هستند که عقل ابزاری مردسالارانه تلاش می کند تا آنها را تحت کنترل خود درآورد (مشیرزاده، ۱۳۸۱: ۴۲۳). در واقع، اکوفمینیسم استدلال می کند که سرکوب مردسالارانه زیر عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد. اکوفمینیست ها خواهان تغییر در تکنولوژی مردانه و پایان سرمایه داری هستند تا رابطه پایایی میان انسان و طبیعت برقرار کنند (هام، ۱۳۸۲: ۱۳۳). نقطه عزیمت فمینیست های زیست محیطی، تاکید بر وجود شباهت میان سلطه مردان بر طبیعت و بر زنان و نیز نزدیکی زنان با طبیعت است. در واقع، اکوفمینیست ها معتقدند که زنان بیش از مردان «هماهنگ» با طبیعت هستند.
چارچوب نظری تحقیق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:09:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم