۲-۹- طرحواره درمانی

طرحواره (اسکیما) فراتر از یک باور است. سامانه شناختی همه ما دارای طرحواره­هایی است که مارا برای مقوله­بندی و پیش ­بینی رخدادها توانا می­سازد. به دیگر سخن، طرحواره چونان یک سازه پردازشگر فراگیر در سامانه شناختی ما عمل می­ کند. ویژگی مقاوم بودن و سخت جانی طرحواره­ها، آن­ها را در صدر فهرست چالش کسانی قرار می­ دهند که در حرفه­شان با تغییر سر و کار دارند (صلواتی و همکاران، ۱۳۸۹). امروزه در درمان افسردگی، اضطراب مزمن و آسیب­شناسی شخصیتی بر تجربه ­های دوران کودکی تأکید می­ شود (یانگ و کلاسکو، ۱۹۹۴؛ یانگ، ۱۹۹۹؛ یانگ و همکاران، ۲۰۰۱؛ یانگ، ۲۰۰۳). این تمرکزدرمانی در راستای شناسایی طرحواره­های غیر انطباقی اولیه[۷۲] (EMS) در چهارچوب موضوع­هایی هم چون هیجان­ها، شناخت­ها و احساس­های بدنی، با در نظر گرفتن فرد و رابطه­اش با دیگران تعریف می­ شود که در طول کودکی تحول­یافته و تا بزرگسالی دوام دارند (یانگ، ۲۰۰۳). در اوایل شکل­ گیری شناخت درمانی برای درمان افسردگی بیشتر، مفاهیمی از قبیل روان­بنه­ها، مفروضه­ها، خطاهای شناختی و افکار خودآیند منفی مورد توجه متخصصان قرار گرفته بود، که در ضابطه­بندی و درمان افسردگی از آن­ها استفاده می­ شود (یانگ و همکاران ، ۲۰۰۱). بین روان­بنه­های معین و ظهور علایم روان پزشکی ارتباط وجود دارد. بر اساس نظر یانگ (۲۰۰۱) آسیب­های روانی از شکل­ گیری و ثابت ماندن روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه ناشی می­شوند. در دیدگاه روان­بنه درمانی، افسردگی نتیجه فعال شدن روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه در پاسخ به حوادث زندگی است (ریسو[۷۳] و همکاران، ۲۰۰۷). به نظر می‌رسد روان­بنه­هایی که با «وابستگی و نقص» مرتبط هستند بیشتر در میان افراد افسرده وجود داشته باشد (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳).

شاید بتوان گفت که طرحواره یک بسته حافظه­ای است که درون مایه آن را آموزه­های فرد در طول زمان شکل می­دهد. باید توجه داشت که در روند پدیدایی طرحواره، عواملی مانند تجارب فرد در فرایند رشد، خانواده، فرهنگ، زیست­شناسی فرد، خصلت­های سرشتی و رخدادهای بزرگ (مثبت و منفی) در طول زندگی مؤثرند. این بسته حافظه­­ای چون یک فیلتر عظیم و پیچیده بر سر راه اطلاعات ورودی به حافظه و همچنین اطلاعات موجود در حافظه عمل می­ کند و با سرند، دسته بندی و سازمان دهی، شکل­ گیری معانی جدید را در ذهن میسر می­سازد. خلاصه آن که طرحواره­ها به محیط تربیتی (پرورشی) و نیز سرشت فرد باز می­گردد فرد با ویژگی­های سرشتی که بر بنیادهای زیستی استوار است به دنیا می ­آید و در مسیر رشد و تربیت، در معرض تجربه­ هایی قرار ‌می‌گیرد که شالوده شخصیت او را شکل می­ دهند. هنگامی که این تجارب ناکافی یا آسیب­زا باشند، فرد آمادگی ابتلا به مشکلات شخصیتی را در بزرگسالی پیدا می­ کند (صلواتی و همکاران، ۱۳۸۳).

روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول از ارضاشدن نیازهای اولیه و به خصوص نیازهای عاطفی در دوران کودکی سرچشمه می­ گیرند (زانگ و هه، ۲۰۱۰). در واقع روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه در طول زندگی ثابت و پابرجا هستند و اساس ساخت­های شناختی فرد را تشکیل می­ دهند. این روان­بنه­ها به شخص کمک ‌می‌کنند تا تجارب خود را راجع به جهان پیرامون سازمان دهند و اطلاعات دریافتی را پردازش کنند (مالتبی، دی، ۲۰۰۴؛ به نقل از تیم، ۲۰۱۰). بعضی از محققین از جمله تیم (۲۰۱۰) معتقدند که روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه بعد از شکل­ گیری به مانند صفت (رگه شخصیتی) در همه زمانها عمل ‌می‌کنند. روان­بنه­های سازش­نایافته اولیه بر عمیق­ترین سطح شناخت و معمولاً خارج از آگاهی عمل ‌می‌کنند (یانگ و همکاران، ۱۹۹۵).

ساختارهای شناختی، بنیان تفکر و رفتار افراد را سازمان می­ دهند و سایر عوامل مربوط به آن­ها احتمالاً نقش واسطه ­ای بر عهده دارند (وارد و همکاران، ۲۰۰۶؛ لنگتون و مارشال، ۲۰۱۰). ژرف­ترین ساختارهای شناختی طرحواره­ها هستند (بکر و بیچ، ۲۰۰۴؛ سویتزر، ۲۰۰۹). طرحواره­های ناسازگار اولیه الگوهای شناختی و هیجانی خود­آسیب­رسانی هستند که از جریان اولیه رشد آغاز شده و در طول زندگی تداوم می­یابند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳؛ به نقل از نورادهل و همکاران، ۲۰۱۰). از جمله درمان­هایی که می ­تواند بر تعدیل طرحواره­های ناسازگار اولیه افراد مؤثر باشد، روایت­درمانی[۷۴] گروهی است. روایت­درمانی عبارت است از فرایند کمک به افراد برای غلبه بر مشکلاتشان از راه درگیر­شدن در گفتگوهای درمانی که شامل گفتن، گوش دادن، دوباره گفتن و دوباره شنیدن داستان­هاست (فاضل، ۲۰۱۰). از جمله رویکردهای روانشناختی دیگر برای تعدیل طرحواره­های ناسازگار درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد[۷۵] (ACT) است. در طی ۱۵-۱۰ سال گذشته تعدادی از درمان­های جدید با اشکال گسترش یافته درمان­های CBT در حوزه روان­درمانی روی کار آمده است (اوست، ۲۰۰۸). موج سوم رفتار­درمانی در اوایل دهه ۱۹۹۰ با رشد درمان­های ابتکاری شروع شد که از اصول ذهن­آگاهی استفاده کردند و روی آگاهی نسبت به لحظه حال و پذیرش آن تأکید می­کردند (کارداسیتو، ۲۰۰۵).

۲-۱۰- نظریه های مختلف درباره طرحواره

یکی از نظریه ­هایی که مکانیزم­ های زیر بنایی و سخت تحول در پدید­آیی رفتارهای ضد­اجتماعی را تبیین می­ کند، نظریه طرح­واره­های ناسازگار اولیه است. مدل درمان متمرکز بر طرحواره یانگ (که طرحواره درمانی و یا درمان طرح­واره محور خوانده می­ شود) تلفیقی ابتکاری از رفتاردرمانی­شناختی با گشتالت و روابط موضوعی رویکردهای روان کاوی محسوب می­ شود و در واقع گسترش مدل سنتی رفتار­درمانی شناختی است که بیشتر بر رابطه درمانی، تجربه عاطفی و بحث از تجارب اولیه زندگی تأکید دارد و نقطه مرکزی این نظریه، طرحواره­های ناسازگار اولیه است (یانگ، ۲۰۰۳). یانگ این مدل را برای تشریح ارتباط والدین- آسیب­شناسی ارائه ‌کرده‌است و اساس نظری آن بر برخی مفاهیم و تحقیقات، بر مبنای تئوری دلبستگی قرار دارد و پیشنهاد می­ شود که یک میانجی بالقوه در روابط والدین و بروز آسیب­شناسی فرزندان، ایجاد طرح­واره­های ناکارآمد اولیه و یا باورهای هسته­ای منفی در فرزندان است (شفیلد و همکاران، ۲۰۰۵).

آدلر عقیده داشت که انگاره­های بشر شیوه خاص درک خود، دیگران و محیط هستند و برای هدایت احساسات، افکار و اعمالشان طبق این انگاره­ها حرکت ‌می‌کنند. داشتن انگاره­ها نه تنها غیر عادی نیست بلکه، بدون انگاره­ها نخواهیم توانست تأثیر خود را بر جهان درک کنیم و به تجربیات­مان معنا بخشیم. تکیه صرف بر انگاره­های بی­استفاده است که منجر به مشکلات روان­شناختی می­ شود (قادری، ۱۳۸۸). پژوهشگران در یافته ­های خود اثربخشی درمان متمرکز بر طرحواره را در کاهش نشانه­ های مرضی تأیید کردند (سسرو[۷۶] و یانگ، ۲۰۰۱؛ بال و همکاران، ۲۰۰۳؛ نوردال و همکاران، ۲۰۰۵؛ مانسی[۷۷] ، ۲۰۰۷).

۲-۱۱- مکانیسم­های دفاعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...