که با قرار دادن این اجزاء در یک فرمول مالی، ‌می‌توان گفت :

 

MV = BV + IC

 

که در آن :

 

MV = ارزش بازاری

 

BV = ارزش دفتری = (PC + MC)

 

MC = سرمایه مالی (پولی)

 

PC = سرمایه فیزیکی

 

IC = سرمایه فکری = (HC+IVC+RC+SC)

 

HC = سرمایه انسانی

 

IVC = سرمایه نوآوری

 

RC = سرمایه مشتری / سرمایه ارتباطی

 

SC = سرمایه فرآیندی / سرمایه ساختاری

 

که این محاسبات پیشرفته، توسط اصول حسابداری (GAAP) پذیرفته شده است و منطبق بر ترازنامه شرکت می‌باشد.

 

۹- مدل محاسبه بر مبنای متغیرهای زبانی فازی: این مدل در سال ۲۰۰۸ توسط چن تانگ و وی شن ابداع شد. بر اساس این مدل ابتدا باید اقلام و شاخص­ های سرمایه فکری را تعیین نمود و با بهره گرفتن از پرسشنامه، اطلاعات این شاخص ­ها را که بر اساس خیلی ضعیف تا خیلی خوب و نیز خیلی بی اهمیت تا خیلی با اهمیت ‌می‌باشد به دست آورد و با بهره گرفتن از مدل­ها و برنامه­ ریزی­های فازی، مقدار هر یک از این شاخص ­ها و وزن هر یک محاسبه می­ شود که این مقادیر، مقادیر اقلام سرمایه فکری می­باشند. این مدل از آن جهت با اهمیت ‌می‌باشد که در محاسبات آن به علت استفاده از مدل فازی اقلام تأثیرگذار دیگری که ذکر نشده­اند را نیز پوشش می­دهد و تأثیرات آن ها را نیز تا حدود زیادی پوشش خواهد داد.

 

۲-۲-۶-۲) مدل­های سنجش پولی و مالی سرمایه فکری

 

    1. ارزش افزوده اقتصادی (EVA): در دهه ۱۹۹۰، EVA که توسط شرکت ” استرن استوارت و کمپانی ” یک مؤسسه‌ مشاوره در نیویورک مطرح گشت از شهرت زیادی برخوردار شد. این روش بر حداکثر کردن ارزش ثروت سهام‌داران تأکید دارد (بیدل و همکاران، ۱۹۹۷). سپس در مقاله­ای که در سال ۱۹۹۳ در مجله فورچون چاپ شد به تشریح جزئیات مفهوم EVA پرداخته شده و توسط شرکت­های مادر در آمریکا به کار برده می­شوند. در این روش، از معیارهایی نظیر بودجه­بندی سرمایه­ای، برنامه­ ریزی مالی، تعیین هدف، اندازه ­گیری عملکرد، ارتباط با سهام‌داران و جبران خدمات تشویقی برای تعیین راه ­هایی که از طریق آن ها ارزش شرکت افزوده یا کم می­ شود، استفاده می­ شود. نقطه قوت این روش، همبستگی آن با قیمت سهام است. از آنجایی­که این روش به طور گسترده­ در مجامع مالی پذیرفته شده و از مقبولیت برخوردار است، می ­تواند مشروعیت شرکت را در بازارهای مالی افزایش دهد. عیب عمده این روش پیچیدگی آن است. از آنجایی­که این روش از دارایی­ های دفتری با اتکاء به هزینه­ های تاریخی بهره ‌می‌گیرد و ارزش دفتری نیز با ارزش بازار فعلی مطابقت چندانی ندارد، ممکن است جهت بیان ارزش دارایی­ های غیرملموس، چندان مطلوب نباشد. رویکرد مبتنی بر EVA مدیران را در سرمایه ­گذاری بهتر در مدیریت سرمایه فکری یاری می­دهد. EVA همچنین معیاری اثر بخش برای کیفیت تصمیمات مدیریتی است و شاخصی مناسب برای رشد ارزش شرکت در آینده ‌می‌باشد.

به هر حال EVA به صورت کمی و مالی بیان می­ شود و شامل پنج مرحله است :

 

    • بررسی داده ­های مالی شرکت

 

    • شناسایی و تعیین نوع سرمایه ­های شرکت

 

    • تعیین نرخ هزینه سرمایه شرکت

 

    • محاسبه سود خالص شرکت

 

  • محاسبه ارزش افزوده اقتصادی از طریق کسر هزینه سرمایه از سود خالص

در حقیقت EVA ، اختلاف بین سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات و بهره از جمع حقوق صاحبان سهام و بدهی­ها می‌باشد (چن و دد[۱۱۶]۱، ۲۰۰۱). ارزش افزوده اقتصادی (EVA) کاربردهای بسیار مختلفی دارد، به عنوان مثال برای اندازه ­گیری عملکرد بازار برای تعیین جایگاه رقابتی که توسط گروه مشاورین بوستون مطرح شد از بازده جریان نقدی بر سرمایه ­گذاری (CEROI) استفاده می­ شود.

 

برای سیستم گزارش عملکرد شرکت از ارزش افزوده سهام‌داران (SVA) استفاده می­ شود. ارزش افزوده تنظیمی اقتصادی (WEVA) توسط دویلرز مطرح شد. همچنین ارزش افزوده اقتصادی تصفیه شده (REVA) توسط باس و دیگران، عنوان شد.( باس[۱۱۷]، ۲۰۰۴)سود اقتصادی تنظیم شده (EP) نیز توسط ماراکون مطرح شد. همچنین مدیریت ارزش اقتصادی (EVM) توسط KPMG مطرح شد.(مک للین و سایرین[۱۱۸]، ۱۹۹۸)

 

البته محاسبه سود اقتصادی از درآمد حسابداری آسان نمی ­باشد و احتیاج به صدها تطبیق و تغییر دارد. به ‌عنوان مثال حسابداری سنتی، وجه نقدی که برای تحقیقات و توسعه (R&D) خرج می­ شود را جزء هزینه­ ها تلقی می­ کند، اما این در حالی است که بعد از ورود به سود اقتصادی تبدیل به سرمایه خواهد شد تا جایی که آن سود اقتصادی آینده را فراهم می­ کند که فرمول محاسباتی EVA به صورت زیر می‌باشد.(منبع قبلی)

 

EVAt = NOPATt – WACC (Capitalt-1)

 

که در آن :

 

NOPATt = سود خالص عملیاتی پس از کسر مالیات در انتهای دوره t

 

WACC = میانگین موزون هزینه سرمایه

 

Capitalt-1 = مجموع سرمایه به ارزش دفتری در ابتدای دوره t (انتهای دوره t-1)

 

۲- نرخ بازده دارایی ها (ROA): نرخ بازده دارایی­ های شرکت، نرخی است که ‌می‌توان آن را با متوسط صنعت مقایسه نمود تا اختلاف آن با متوسط صنعت به دست آید. اگر اختلاف مذکور صفر یا منفی باشد، شرکت از سرمایه فکری اضافی برخوردار نیست. اگر این اختلاف مثبت باشد، فرض می­ شود که شرکت در صنعت خود از سرمایه فکری اضافی برخوردار است. در صورت وجود مازاد بازده نسبت به صنعت، این بازده دارایی­ های اضافی در متوسط دارایی­ های ملموس شرکت ضرب می­ شود تا متوسط عایدات اضافی سالیانه شرکت محاسبه شود. تقسیم این عایدات اضافی بر هزینه سرمایه شرکت، ارزش سرمایه فکری شرکت را به دست می­دهد. مزیت عمده این روش فرمول ساده آن و قابل دسترس بودن تمامی اطلاعات مورد نیاز در صورت­های مالی تاریخی شرکت می‌باشد. عیب عمده این روش در فقدان ارائه اطلاعاتی است که مدیران برای مدیریت مؤثر سرمایه فکری شان به آن ها نیازمند می‌باشند (رادوف و للیارت[۱۱۹]، ۲۰۰۲).

 

۳- روش تشکیل سرمایه بازار : این روش معیاری بازاری از سرمایه فکری شرکت را ارائه می­ نماید. در این روش فرض بر آن است که تشکیل سرمایه اضافی یک شرکت نسبت به حقوق صاحبان سهام آن، همانا بیانگر سرمایه فکری موجود درآن ‌می‌باشد. این روش مبتنی بر عرف بازارهای سرمایه و برآورد قیمت سهام است. در این روش، جهت سنجش و اندازه ­گیری سرمایه فکری لازم است تا صورت­های مالی تاریخی در مقابل اثرات تورم یا هزینه­ های جایگزینی آن ها تعدیل شود. گرچه یکی از اهداف اندازه ­گیری سرمایه فکری، تشریح میان اختلاف ارزش بازار و ارزش دفتری شرکت­ها است، اما این نوع تشریح و تفسیر قادر به بیان این حقیقت نمی ­باشد که دارایی­ های ناملموس شرکت تنها پدیدآورنده این اختلاف بوده ­اند.

 

بر اساس روش یاد شده، سرمایه فکری در شرکت­های تکنولوژی اطلاعات، تمامی ارزش شرکت را تشکیل خواهد داد چرا که تفاوت فاحشی میان ارزش بازار و ارزش دفتری پایین اینگونه شرکت­ها وجود دارد.( آی بید[۱۲۰] ۱۲)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...