دانلود متن کامل پایان نامه ارشد – قسمت 7 – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
توانمندسازی: واژه انگلیسی Empower در فرهنگ آکسفورد، قدرتمند شدن، مجوز دادن، قدرت بخشیدن و توانا شدن معنا شده است. پژوهشگران تعاریف گوناگونی از توانمندسازی ارائه کردهاند برخی آن را مترادف با قدرت، غنی سازی شغل، مشارکت کارکنان و تفویض اختیار میدانند و برخی آن را متمایز از آن ها ارزیابی میکنند. (بیگی نیا و دیگران،۱۳۸۹)
انسجام در برنامه های توسعه منابع انسانی مستلزم توسعه برنامه های توانمندسازی کارکنان است که مدیریت منابع انسانی نقش به سزایی در یکپارچهسازی و تلفیق این برنامه ها برای ارائه الگوی مناسب توانمندسازی کارکنان ایفا میکند. (طالبیان و وفایی،۱۳۸۸)
منابع انسانی اساس یک سازمان را تشکیل میهد و توانمندسازی یک راهبرد توسعه و شکوفایی سازمانی است که منجر به افزایش بهرهوری، بهبود کیفیت محصولات و خدمات و سودآوری سازمانها میگردد. امر آموزش مؤثرترین وسیله برای تربیت و تجهیز نیروی انسانی و تأمین تخصصهای مورد نیاز است. آموزش و توانمندسازی کارکنان یکی از اهداف سازمانها میباشد و بهرهوری در گرو کارکنان تحصیل کرده و توانمند میباشد و با اجرای فرایند توانمندسازی و استمرار آموزش کارکنان میتوان به آسانی به اهداف سازمانی دست یافت. بنابرین برای اینکه یک سازمان بتواند کارکنان ماهری را پرورش دهد نیازمند سرمایه گذاری بر روی آموزش کارکنان در راستای تحول و بهبود نیروی انسانی خود که همانا تحول و بهبود حرکت سازمان را به دنبال دارد، میباشد. (سواری ممبنی و خسروی پور،۱۳۹۲)
۲-۷٫ تعریف آموزش
آموزش، بیش از هرچیز، سپردن دانستنیهاست به دیگران. اما دانستنیها تنها آنگاه سودمندند که به کار آیند؛ و آموزش آنگاه به کار آید که زمینهای برای پدید آمدن تغییری در نوآموز گردد چنانکه او را به انجام کارهایی توانا سازد و بر دایره امکانهای او بیفزاید؛ یعنی زمینهای گردد برای پرورش – که همانا به کار آمدن تواناییهاست. (نقیب زاده،۱۳۹۱)
آموزش به فرایند انتقال معلومات، نگرشها و مهارتها از فرد یا گروهی به فرد یا گروهی دیگر برای ایجاد تغییرات در ساختارهای شناختی، نگرشی و مهارتی آن ها گفته میشود. (صدری و پاکدل،۱۳۸۳)
کلیه مساعی و کوششهایی که در جهت ارتقای سطح دانش و آگاهی، مهارتهای فنی، حرفهای و شغلی و همچنین ایجاد رفتار مطلوب کارکنان یک سازمان به عمل آید و آنان را آماده انجام وظایف و مسئولیتهای شغلی خود میکند.(خراسانی و مهدی،۱۳۸۵)
آموزش و بهسازی، مجموعه کنشهای هدفمند از پیش اندیشیده شده و طرحریزی شدهای است که با هدف افزایش رفاه و اثربخشی فرد و سازمان، به طور مداوم و نظاممند به بهبود و ارتقای سطح دانش، مهارتها و نگرشهای معطوف به بهبود عملکرد شغلی حال و آینده کارکنان میپردازد. در این تعریف ویژگیها و ابعاد کلی آموزش و بهسازی بیان شده است.(خاکی، ۱۳۷۹)
بهطورکلی آموزش به تلاشهای برنامهریزی شده یک سازمان برای تسهیل یادگیری شایستگیهای مورد نیاز شغلی کارکنان اشاره دارد. این شایستگیها عبارتند از:دانش، مهارت یا رفتارهایی که برای موقیت عملکرد شغلی آن ها حیاتی است. هدف آموزش این است که کارکنان در دانش، مهارت و رفتار مورد تأکید در برنامه های آموزشی سرآمد شوند و آن ها را در فعالیتهای روزانه خود به کارگیرند. (Neo et al.,2000)
۲-۸٫ فرهنگ آموزش
فرهنگ آموزش یک مفهوم یا کلیتی چند بعدی از جایگاهی است که آموزش در حیات سازمان دارد. فرهنگ آموزش یک مفهوم نسبی است که به سطح پیشرفتگی آموزش و نیز حدی که سازمان گسترده و نافذ است، دستاندرکارن آموزشی وظیفه دارند آن را شناسایی، تببین، مدیریت و بهسازی کنند.(ترکزاده و عباس زادگان،۱۳۷۹)
برخی از نشانگرهای فرهنگ آموزش در سازمان
۱) جایگاه آموزش و بهسازی را در تحقق اهداف، شناسایی میکند.
۲) منابع در دسترس آموزش و بهسازی را مورد شناسایی قرار میدهد.
۳) نیازهای آموزشی و بهسازی را به طور مرتب و بر اساس اهداف عینی کار مرور و ارزیابی میکند.
۴) اطمینان حاصل میکند که همه کارکنان از آموزش ضروری برای انجام مشاغل فعلی و آینده و نیز فرصتهای بهسازی برخوردار میشوند.
۵) کارکنان را برای شناسایی و رفع نیازهای مربوط به کار و بهسازی بر میانگیزاند.
۶) فرایند معینی برای ارزیابی منظم نیازهای آموزشی و بهسازی همه کارکنان دارد.
۷) مسئولیت هر مدیر برای رشد و بهسازی افراد را شناسایی میکند و اطمینان دارد که مدیران از شایستگی لازم برای ایفای چنین مسئولیتی برخوردارند.
۸) آمارهای روشن، کنترل روشن و پاسخگویی روشن برای فعالیتهای آموزشی تدوین و ارائه میکند.
۹) پیامدهای فعالیتهای آموزشی و بهسازی کارکنان را ارزیابی و نتایج را به افراد ذیربط و ذینفع منتقل میکند. (خراسانی و مهدی،۱۳۸۵)
۲-۹٫ اهمیت آموزش
سازمانها و نهادهای مختلف هر جامعهای عموما بر اساس نـیازهای معینی شکل گرفته و توسعه مییابند.از این رو اهداف مؤسسهای معمولا نشانگر نیاز یا نیازهای ویژهای است که برای ادامه حیات اجتماعی ضـروری مـی بـاشد.تا زمانی که نیازهای مذکور پایدار و باقی باشند،سازمانها نیز به حیات خـود ادامـه میدهند و از طریق فعالیتهای خود،در راستای برطرف کردن این نیازها گام بر میدارند.بررسی مسیر شکلگیری و تحول سازمانهای بشری نـشان میدهد کـه در گـذشته به دلیل عدم پیچیدگی جوامع و تکنولوژی محدود، ساختار سازمانها و کارکردهای آن ها نیز عموما ساده و ابـتدایی بوده اسـت.به هـمین علت هر فرد میتوانست ظرف مدت کوتاه از طریق کارآموزی و یا آموزشهای استاد-شاگردی برای مـشاغل خـاص آماده شـود.با این همه به سبب ظهور تدریجی تغییر و تحول در ابعاد مختلف زندگی بشری خصوصاًً پس از انـقلاب صـنعتی که چهرهء ویژهای به مشاغل و حرف بخشید،آموزش استاد-شاگردی توانایی خود را برای آمادهسازی افراد جـهت تـصدی مـشاغل از دست داده است. تحولاتی که در سایهء اختراعات،ابداعات و نوآوریها به منصهء ظهور رسید،بر ابعاد مختلف زندگی تأثیر شـگرفی گـذاشت و در این سازمانها به عنوان نهادهای برخاسته از بطن اجتماع، ناگزیر از همگامی و همسویی با این تحولات بـودند و بـدین تـرتیب ساختارهای سازمانی از اشکال ساده و سنتی به سوی انواع پیچیده و تخصصی سوق یافتند و وظایف و عملکردهای آنـان نـیز معقول و پیچیده شدند.در چنین وضعیتی آماده شدن برای حرفهای معین،مستلزم صرف وقت زیـاد و آمـوزشهای تـخصصی بود و بدین ترتیب آموزش کارکنان،بهتدریج جایگاه ویژهای در غالب مشاغل پیدا کرد. (زارع،۱۳۸۱)
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 05:47:00 ب.ظ ]
|