همچنین کاهش ترشح غده پاراتیروئید به سردرد شدید، کندذهنی و سستی منجر می‌گردد، افرادی که مبتلابه این امر هستند تمایل به نشان دادن واکنش شدید و فریاد کشیدن دارند. اختلال در ترشح غدد جنسی نیز سبب ناراحتی‌های روانی گشته و نیز محرکی برای افزایش میل جنسی یا کاهش آن است.[۱۸۳] «کوکا رو و همکارانش در تحقیقات خود ‌به این نتیجه رسیدند که فقدان هورمون سروتونین یا عملکرد ضعیف آن می‌تواند عاملی تعیین‌کننده درزمینۀ سوق به پرخاشگری آنی و نسنجیده باشد.»[۱۸۴] در دوران بلوغ نوجوان به یک رشد جسمانی می‌رسد که این رشد به دلیل عوامل متعدد نظیر اختلال در کارکرد غدد بدن ممکن است ناهماهنگ باشد به گونه ای که نوجوان ازلحاظ جسمانی به نحوی دچار نقص گردد (قد بیش‌ازاندازه بلند داشته یا بیش‌ازحد معمول کوتاه باشد و غیره) این منجر می‌شود نوجوان احساس متفاوت بودن نموده دچار نوعی احساس حقارت شود؛ ‌بنابرین‏ تلاش می‌کند با بروز رفتارهای ناهنجار توجه دیگران را به خود جلب نماید.[۱۸۵] برخی دانش آموزان نیز به خاطر تغذیه نامناسب، رژیم‌های غیراستاندارد دارای خلق‌وخوی تند هستند. اضافه‌وزن ناشی از تغذیه نامناسب و خوردن غذاهای گرم علاوه بر مشکلات جسمی منجر به تولید انرژی مازاد بر نیاز بدن می‌گردد که محرک میل جنسی است.

می‌توان بیان داشت میان بیماری‌های جسمانی که ریشه در عوامل زیادی دارد و بروز رفتار نابهنجار دانش آموزان ارتباط وجود دارد چنان که عدم تمرکز حواس و توجه به درس، خلق‌وخوی تند، پرخاشگری، ارتباط با جنس مخالف جهت ارضای میل جنسی و یا خود ارضایی دانش‌آموز می‌تواند ریشه در اختلال کارکرد اعضای بدن و تغذیه نامناسب داشته باشد.

مبحث دوم: علل و عوامل خانوادگی

گفتار اول: ازهم‌گسیختگی خانواده

ازهم‌گسیختگی خانواده بیانگر عدم توانایی و شکست یک‌تن یا بیش از یک‌تن از اعضای خانواده در ایفای وظایف خود است که منجر به تیره شدن روابط و از بین رفتن خانواده می‌گردد.[۱۸۶] اختلافات والدین و جدایی آن‌ ها، فوت یا غیبت والدین(عدم حضور پدر و مادر در خانه) می‌تواند سبب ازهم‌گسیختگی خانواده گردد.

الف: تعارض و جدایی والدین

طلاق یکی از موجبات ازهم‌گسیختگی خانواده است که اثرات زیانباری بر رشد و تربیت فرزندان دارد و زمینه بروز رفتارهای ناسازگار آنان را فراهم می‌کند. در اسلام طلاق امری ناپسند و نا مقدس است که به عنوان مغبوض‌ترین حلال‌ها و امری که خشم خداوند را به دنبال دارد یادشده است. چنان که امام صادق (ع) می‌فرمایند:«هیچ‌چیز ازآنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست».[۱۸۷] یکی از مواردی که مغبوضیت طلاق را بیشتر می‌کند زمانی است که زن و شوهر دارای فرزند باشند و با طلاق آن دو، فرزند آن‌ ها از وجود یکی از آن‌ ها محروم گردد[۱۸۸]. البته باید در نظر داشت گاهی اختلافات و کشمکش‌های فراوانی که بین پدر و مادر است می‌تواند اثر مخرب‌تری بر آرامش و سلامت روح و روان فرزندان به ویژه دختران داشته باشد. زیرا در صورت تعارض و اختلاف والدین فضای آرام از خانواده رخت برمی بندد و دختران به خاطر عدم آرامش روانی به تحصیل خود بی‌علاقه می‌شود و دائماً مضطرب بوده و ثبات روانی ندارند و رفتارهایی نظیر عصیان، پرخاشگری و سرکشی از قوانین و مقررات اجتماعی یا انزوا و گوشه‌نشینی در آنان ظاهر شده که منجر به ارتکاب جرایم مختلف می‌شود.[۱۸۹] به لحاظ مشکلات عاطفی، روانشناسان معتقدند پدیده طلاق منجر به ایجاد احساس گناه در فرزندان می‌گردد؛ زیرا والدین در توجیه عمل خودشان مدام به آن ها گوشزد می‌کنند که به خاطر راحتی و آسایش آنان اقدام به طلاق کردند که این خود زمینه بروز مشکلات روانی را فراهم می‌آورد.[۱۹۰] همچنین طلاق منجر به تضعیف روحیه و روان فرزندان می‌گردد و زمینه بروز رفتارهای احساسی، خشم‌آلود و عدم تعادل روانی به هنگام عصبانیت را فراهم می‌کند؛زیرا آن‌ ها رفتارهای والدین را که الگوی خود می‌دانسته‌اند، مشاهده کرده و آن را فراگرفته‌اند چنانچه که بر اساس نظریه یادگیری مشاهده‌ای بندورا یکی از شیوه های تعامل اجتماعی روش مشاهده‌ای است و از طریق مشاهدۀ الگوها افراد سعی می‌کنند به نحوی از رفتار و کردار دیگران تقلید و تبعیت کنند.[۱۹۱]

با بروز طلاق فرزند دچار نوعی تنش ناشی از انتخاب یکی از والدین وزندگی با او است و همچنین دچار مشکلاتی درزمینۀ انطباق بازندگی جدید خود می‌گردد. چراکه والدین بعد از طلاق زندگی مجزایی را شروع می‌کنند و هرکدام ممکن است مجدداً ازدواج کنند و فرزند در این میان در انطباق با زندگی جدید با مادر ناتنی یا پدر ناتنی دچار مشکل است زیرا آن‌ ها نمی‌توانند جای پدر و مادر اصلی وی را بگیرند و خلأهای او را پر کنند پس این شرایط جدید که در اثر طلاق ایجادشده می‌تواند زمینۀ درگیری او را در خانه فراهم کند.[۱۹۲]

تئوری فرزندان طلاق که توسط والرستین و جون کلی مطرح گشته، بیانگر وجود رابطه بین جدایی و گرایش فرزندان به بزهکاری است؛ زیرا فرزندان پس از جدایی والدین دچار اضطراب عاطفی شده و از آن رنج می‌برند، از خانه فرار می‌کنند و به انحراف کشیده می‌شوند.[۱۹۳] تحقیقاتی که توسط کاردک و برگ انجام شد بیانگر این امر است که واکنش‌های اولیه نوجوانانی که با پدیده طلاق روبه‌رو بوده‌اند شامل خشم، ترس و افسردگی است.[۱۹۴]

تایبر نیز معتقد است نوجوانانی که طلاق والدین را تجربه می‌کنند دچار خلأ و کمبود عمیق از درون هستند که ممکن است با دریافت محبت کمتر از طرف دیگری (یکی از پدر یا مادر) و افزایش مسئولیت‌ها دچار نوعی افسردگی شوند، احساس ‌عدم کفایت نموده، عزت‌نفس خود را از دست بدهند و به رفتارهای غیرعادی دست بزنند، تا بتوانند از این احساس فرار نمایند. به طور مثال وقت خود را بیش‌ازاندازه برای تماشای فیلم، گوش دادن به موسیقی، اینترنت بگذارند.[۱۹۵]

‌آسیب‌های ناشی از طلاق اختصاص به سن خاصی ندارد منتهی واکنش فرزندان در سنین پایین به طلاق شدیدتر است، از طرفی دختران به خاطر روحیه لطیف و احساسات سرشار به‌ویژه چنانچه طلاق در سنین بلوغ صورت پذیرد آسیب‌پذیرتر خواهند بود.[۱۹۶]

ب: غیبت والدین

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...