گروه می‌تواند شامل ترکیب مردان و زنان در تمام سنین باشد اما در صورت تقاضا ،گروه می‌تواند تنها شامل مردان یا زنان باشد. (این طریق در برخی از مواقع که مشکلات جنسیتی زیادی وجود دارد مناسب خواهد بود).

 

گروه روش بسیار مناسبی برای کار بر روی مشکلات فردی و اجتماعی می‌باشد زیرا در گروه تمامی مشکلاتی را که در موقعیت‌های اجتماعی اعضا با آن روبرو می‌شوند نمایانگر شده و در کنار آمدن با آن مسائل به فرد کمک می‌کند. مشکلات فردی معمولاً می‌تواند با در جریان قرار گرفتن مشکلات دیگر اعضای گروه تخفیف یابد و اعضای گروه معمولاً می‌توانند به یکدیگر کمک کرده و از بینش یکدیگر بهره ببرند. علاوه بر این مباحثه، درمانگر عقلانی، عاطفی از هر تکنیک دیگری که به تفسیر باور مراجعان کمک کند استفاده خواهد کرد. ممکن است گروه درمانی از تکنیک هایی نظیر توجه بدون قید و شرط، فعالیت‌های مخاطره‌ آمیز، قاطعیت‌ورزی، آموزش همدلی و گاهی از تکنیک ایفای نقش، حساسیت‌زدایی و غیره استفاده کنند.

 

حوزه هایی که می‌توانند در گروه مطرح شوند عبارتند از: خشم، اضطراب، احساس گناه، شرم، آلودگی، حسادت، شک، استرس، اعتماد به نفس، خودباوری پایین، کنارآمدن با موقعیت‌های خاص اجتماعی یا شرایط خاص سلامتی، مشکلات شغلی، ناراحتی کلی، مشکلات وابستگی‌های مواد و الکل، مشکلات روابط، مشکلات برقراری ارتباط، ترس اجتماعی و غیره …

 

در انتها ۱۰ باور غیرمنطقی در کنار باورهای جایگزین آن برای درک کلی خطاهای شناختی ذکر می‌گردد؛

 

۱ ، باور غیرمنطقی

 

من به عشق و تأثیر عمده افراد نیازمندم و از عدم تأثیر هر فردی اجتناب می‌کنم.

 

باور منطقی

 

عشق و تأیید بسیار دلپذیر است و در شرایط مناسب به دنبال آن خواهم بود اما آن ها از واجبات نیستند من بدون آن ها نیز می‌توانم زندگی کنم.

 

۲، باور غیرمنطقی

 

برای ارزشمند بودن به عنوان یک انسان، باید به موفقیت در هر کاری که می‌کنم بدون هیچ اشتباهی دست‌یابم.

 

باور منطقی

 

من همواره سعی می‌کنم تا حد ممکن به موفقیت دست یابم. اما شایستگی عدم شکست غیرواقعی است. بهتر است که خود را جدا از عملکرد خود به عنوان یک انسان بپذیرم.

 

۳ ، باور غیرمنطقی

 

افراد باید همواره کار صحیح را انجام دهند، زمانی که کاری آسیب‌زا انجام می‌دهند باید سرزنش و تنبیه شوند.

 

باور منطقی

 

ناخوشایند است که گاهی افراد کارهای نادرست انجام می‌دهند اما انسان کامل نیست و ناراحت کردن خودم در حقیقت تغییری ایجاد نخواهد کرد.

 

۴ ، باور غیرمنطقی

 

وقایع باید طبق آنچه می‌خواهم باشد و در غیر این صورت زندگی غیرقابل تحمل خواهد بود.

 

باور منطقی

 

هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید هر چیز باید آن گونه که می‌خواهم اتفاق بیفتد. ناامید کننده است اما می‌توانم این را درک کنم به خصوص برای جلوگیری از فاجعه.

 

۵ ، باور غیرمنطقی

 

ناراحتی من به واسطه اتفاقات خارج از کنترل من به وجود آمده‌اند و در نتیجه کار زیادی نمی‌توانم برایش انجام دهم.

 

باور منطقی

 

عوامل خارجی بسیاری در کنترل من نیستند. اما این‌ها افکار من هستند (نه عوامل خارجی) که باعث احساسات من می‌شوند و می‌توانم بیاموزم که افکارم را کنترل کنم.

 

۶ ، باور غیرمنطقی

 

من باید ‌در مورد چیزهای خطرناک و ناخوشایند نگران باشم وگرنه آن ها ممکن است اتفاق بیفتند.

 

باور منطقی

 

نگرانی ‌در مورد وقایعی که می‌توانند ناخوشایند باشند از رخ‌ دادن آن ها جلوگیری نخواهد کرد اینکار فقط من را در حال حاضر نگران و افسرده می‌سازد.

 

۷، باور غیر منطقی

 

با اجتناب از مشکلات، ناملایمات و مسئولیت در زندگی شادتر خواهم بود.

 

باور منطقی

 

اجتناب از مشکلات به صورت خلاصه آسانتر است و کنار گذاشتن چیزها از اتفاقات نامناسب برای مدت طولانی جلوگیری می‌کند و همچنین به من فرصت بیشتری برای نگران شدن می‌دهد.

 

۸، باور غیرمنطقی

 

هرکسی باید به فردی قویتر از خود تکیه کند.

 

باور منطقی

 

تکیه بر دیگری ممکن است باعث رفتارهای وابسته گردد. عیبی ندارد که به جستجوی کمک باشیم اما در صورتی که آموخته باشیم به خود و قضاوت خود ایمان داشته باشیم.

 

۹، باور غیرمنطقی

 

اتفاقات گذشته باعث مشکلات من هستند و آن ها همچنان در احساسات و رفتارهای من دخیلند.

 

باور منطقی

 

گذشته نمی‌تواند در زمان حال من تأثیر بگذارد. باورهای اخیر من عکس‌العمل‌ها را ایجاد می‌کنند. ممکن است این باورها را در گذشته آموخته باشم اما می‌توانم در حال حاضر آن ها را تحلیل و تفسیر دهم.

 

۱۰، باور غیرمنطقی

 

من باید با ناراحتی دیگران ناراحت شوم.

 

باور منطقی

 

من نمی‌توانم احساس بد و ناراحتی دیگران را با ناراحت شدن خود تغییر دهم.

 

۲-۱۷ هیجان

 

هیجان ها، داده های درونی هستند که بر انگیزه ها و رفتار اثر می‌گذارند. در واقع هیجان ممکن است مقدم تر از شناخت باشد. هم چنین داده های تجربی بیان می‌کنند که هیجان توسط ساختارهای زیرین قشر مخ کنترل می شود و معلوم شده که هیجان می‌تواند بر دامنه ای از پردازش های شناختی که شامل سوگیری توجه، سوگیری حافظه (ولز و متیوس، ۱۹۹۴؛ ویلیامز[۵۷]، واتسن، مک لد و متیوس،۱۹۹۸؛ به نقل از ولز، ۱۳۸۵) قضاوت و تصمیم گیری است، اثر بگذارد.

 

هیجان نقش مهمی در جنبه‌های مختلف زندگی مثل سازگاری با تغییرات و رویدادهای استرس زا ایفا می‌کند. اصولا هیجان را می توان واکنش های زیستی به موقعیت هایی دانست که آن را یک فرصت مهم یا چالش برانگیز ارزیابی می‌کنیم و این واکنش های زیستی با پاسخی که به آن رویدادهای محیطی می‌دهیم، همراه می‌شوند (گراس و مونوز[۵۸]، ۱۹۹۵؛ به نقل از گارنفسکی و همکاران، ۲۰۰۲).

 

۲ – ۱۷- ۱ تنظیم هیجان

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...