بدین ترتیب در نخستین روزهای خرداد ۱۳۲۸ طرح ترور کی علی خان _ به توطئه و همدستی سرگرد حکیمیان و ناصر خان طاهری _ اجرا و برای همیشه کی علی خان از سر راه برداشته شد . درباره قتل و مرگ او ، تنها دو بیت شعر سروده شد و بر سنگ مزارش حک گردید . اشعار مزبور ، زبان حال او بود که بیانگر زندگی رزمی و خوفناک، و قتل و فتادن از اریکه قدرت و یکه تازی است .

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«به صحرا هراسان ز بیمم پلنگ به دریا هراسان زخوفم نهنگ»
«به خون غرق گشتم چو گل رنگ رنگ فتادم ز پا از جفای تفنگ»(تابان سیرت ، ۱۳۸۰ : ۴۴۴)
و بدین گونه ، کی علی خان که با تفنگ خویش افرادی را به خون غرقه کرده بود ، خود نیز با «جفای تفنگ» از پا فتاد و غرق به خون گشت.
۴-۵- قتل خسروخان بویراحمدی
خسروخان برادر ناتنی عبدالله خان ضرغامپور بود که پس از جنگ تنگ تامرادی همچون دیگر اعضای خانواده به تهران تبعید شده بود. در ایامی که در تهران بودند(۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰) در مدارس شهر درس خوانده بود و چون فردی آگاه و دارای شم سیاسی بود، در برخی تشکیلات مخفی موجود در تهران شرکت کرده بود. مؤلف کتاب«با مصدق و دکتر فاطمی» از حضور و جنب و جوش سیاسی خسرو بویراحمدی در تشکل زیرزمینی آنان سخن می گوید وعنوان می کندکه«وسایل مسافرت» او را برای عزیمت به بویراحمد «فراهم» ساختند و«قرار بر این شد که یک رابط میان [آنها] پل ارتباطی برقرار نماید»(نجمی، ۱۳۶۸: ۷-۶).بدین ترتیب، خسرو بویراحمدی جوان وارد بویراحمد گشت و از جانب بخشی از بویراحمدی ها حمایت و استقبال شد. عبدالله خان که تحمل هیچ رقیب یا رفیق خانوادگی را نداشت، تلاش نمود خسروخان را منزوی و مهجور نماید. در سال های ۲۴-۱۳۲۳ میان عبدالله خان و حامیان با خسروخان و طرفدارانش درگیری خونین رخ داد. ارتش، حمایت و کمک به خسروخان را بیشتر مدنظر داشت تا عبدالله خان (مصور رحمانی،۱۳۷۷: ۲۳-۲۲). هرچند عبدالله خان هم بی نصیب از کمک های مادی و معنوی ارتش نبود(طاهری، ۱۳۸۸: ۳۷۳-۳۷۲). در بحبوحه ضعف و تزلزل حکومت مرکزی و دولت های ناپایدار آن، سیاست دولت بر تفرقه و انشقاق عشایر قرار گرفته بود(بنگرید: به گزارش سرلشکر فیروز به نخست وزیر در مرداد ۱۳۲۳:تقوی مقدم، ۱۳۷۷: بخش اسناد).
باری، روابط میان برادران ناتنی هیچ وقت به اطمینان و وثوق قطعی مبدل نشد و به رغم وحدت صوری در مواردی نظیر حوادث سال ۱۳۲۵ و طرفداری از دولت دکتر مصدق، هیچگاه دو برادر، برادر نشدند.نتیجه چنین بی اعتمادی و بی اعتنایی بود که سرانجام در آخرین روز شهریور ماه۱۳۳۲-یک ماه پس از کودتای ۲۸مرداد-عبدالله خان در اقدامی قبیح و فجیع با همراهی و همکاری اکثر کدخدایان بویراحمد -حتی خویشان و رفیقان خسروخان- با عنوان میهمان وارد خانه خسروخان شد و چند ساعت بعد به قتلش رساندند(رجوع شود: طاهری، همان: ۵۵۹-۵۴۶). در خصوص قتل خسروخان، اشعاری به گویش لری و زبان فارسی سروده شده که به ترتیب ارائه می گردد:
شیخ علی مراد در توصیف کشتن خسرو خان، سه بیت زیر را گفته است.
((خسرو بیرمیی کله دو گوشی ضرغام پور خم کشت و کردن عروسی))
Xosrow beyrahmaбi kela de guši / zarɣâmpur xama košt-o- kerden arusi
((خسرو بویراحمدی کلاه دو گوشی ضرغام پور خودم را کشت و کردند عروسی))
مشهور است که عبدالله خان مدتی پس از کشتن خسرو خان ، با یکی از زنان او ازدواج کرد و زن دیگرش را به عقد و تزویج خداکرم پسر خویش در آورد.اشاره شاعر نیز به این موضوع است و از زبان خسرو خان نقل میگردد تا زشتی و قبح قتل و عروسی را بیان کند.
«میرحسین سایاتی بکن حلالم ضرغام پور خم کشت و برده مدالم»
mir heseyne sâyâti bekon halâlom / zarɣâmpur xoma košt-o-borde madâlom
(میرحسین ساداتی بکن حلالم ضرغام پور خودم را کشت و مدالش (جایزه اش)را برد)
شیخ علی مراد به نقش پنهانی حکومت و تشویق و تطمیع عبدالله خان به قتل خسرو خان اشاره دارد و سعی میکند از زبان مقتول آن را بیان نماید . حدود یک ماه و نیم پس از کشتن خسرو خان، عبدالله خان با چند تن از کدخدایان بویراحمد راهی تهران گشت و جایزه خود را دریافت نمود (تقوی مقدم ، ۱۳۷۷: ۴۶۵- ۴۶۶).
«میرحسین بزن ودر بینگر چه وابی شیر رزد کی خسرو دوش کشته وابی»
mir heseyn bezan vadar bengar ĉe vâbi / šire zard key xosrow duš košta vâbi
(میرحسین بزن بیرون بنگر چه شده است شیر زرد کی خسرو دوش کشته شده است)
اما، اندکی پس از کشتن خسروخان، ظاهراً ندامت و نالانی سراغ عبدالله خان آمد. روایت عطا طاهری از مجمع بزرگان بویراحمد پس از قتل خسروخان، حاوی نکات دقیق و بدیع است و بیانگر ندامت ظاهری برادر کش و حامیان اوست (طاهری ، ۱۳۸۸: ۵۵۵-۵۵۲).
وی در همین باب ، شعری را –که سراینده اش ناشناس است-از زبان عبدالله خان ارائه می کند.
((هر طرف سیل ایکنم نی مرد پشتم سلطانی گولم زیه خسرونه کشتم))(همان ، ۵۵۴)
har taraf seyl ikenom ni merde poštom / soltâni gulom zaye xosrow-na koštom
(هر طرف نگاه میکنم ،نمیبینم مرد پشتم(پشتیبانم) را سلطانی گولم زد خسرو را کشتم).
شهرت دارد که سلطانعلی سلطانی بهبهانی –که سال ها به عنوان نماینده کهگیلویه و بهبهان در مجلس شورای ملی انتخاب گردید-به جهات سیاسی و ترس از دست دادن موقعیت مهم خود در حکومت پهلوی دوم، با جمعی از نظامیان هم شور شد و عبدالله خان را متقاعد به قتل خسروخان نمود (رجوع شود: تقوی مقدم، ۱۳۷۷: ۴۶۲-۴۶۰/طاهری، ۱۳۸۸: ۵۵۷-۵۵۶).
در میان خوانین بویراحمد در عصر محمدرضا شاه، خسروخان از احترام و محبوبیت خاصی در نزد مردم برخوردار بود. شاید به همین دلیل است که شاعر گمنام عشایری، دوره و خانی عبدالله خان را«فقیری رعیت» می داند و از بویراحمدی ها می خواهد«دعا» کنند که«خسروخان نمیرد»
«وَ خانی عبدالله خان رَعیَت فقیره بیرَمَد دعا کنین خسرو نمیره»
(طاهری،۱۳۸۸: ۴۲۵).
va xâni abdelâxân rayat faqire / beyramay daâkenin xosrow namire
در هر حال، خسرو خان که با شاه و درباریان میانه مناسب نداشت و همواره طرفدار و جزو جبهه ملی محسوب می شد، با سیاست بازی و ترفند بازیگران ملی و محلی کشته شد و لکه ننگی بر دامن عبدالله خان و کدخدایان مشاور و حامیش ماند.در یکمین سالگرد کشته شدن خسروخان، شاعری بهبهانی به نام«معمار» در رثای وی این ابیات را سرود.
«کو خسرو ضرغام و چه شد مجمع یاران کو رزم دلیران و چه شد گرد سواران
کو مرد دلاور شکن قوم سلحشور کو برق شهاب کمر جفت قطاران
کو سنگر مردان کمانگیر وطن دوست کو ترکش افسانه ای شیر شکاران
کو اختر تابنده کیوان عشایر کو مهر درخشنده آغوش نگاران
کو متحد وحدت آزادی ملی کو اختر ظلمت شکن صاعقه زاران
کو همدل و هم سنگر و همرزم مصدق کو هم پی و همپایه بنیاد گذاران
خشکید چرا چشمه اعجاز کرامت شد دشت چرا بی رمق از رحمت باران
افتاد ز پا نخل قد خسرو ضرغام شد باغ رخش گلشن دامان مزاران
سبز است به گلزار وطن نام شهیدان بر تربتشان لاله دمد فصل بهاران» (طاهری، ۱۳۸۸: ۵۵۹).
فصل پنجم
قیام عشایر جنوب(۱۳۴۳-۱۳۴۱)
۵-۱- اجمالی از قیام عشایر جنوب
پس از سقوط دولت دکتر مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، قدرت واقعی و استبدادی محمد رضا شاه با حمایت اجانب شروع شد. عشایر همانند دیگر اقشار مملکت، سرکوب و منکوب شدند. بویراحمدی ها، از سال ۱۳۲۶ به بعد، همراهی و همکاری خود را با ماموران دولت مرکزی آشکار ساختند و با صداقت و جدیت اغراض حکومت را اجرا کردند. در حقیقت، آخرین درگیری مهم بویراحمدی ها با حکومت در تابستان ۱۳۲۲ در سمیرم رخ داد و در نهضت جنوب ( مهر ۱۳۲۵) تنها گروه کوچکی مشارکت داشتند و خیلی زود همگی به حمایت دولت موضع گرفتند. در قضیه نهضت ملی نفت و تعارض دولت دکتر مصدق با شاه، بویراحمدی ها نیز دو دسته شده بودند و هر دسته از یک طرف جانبداری می کرد. اندکی بعد از کودتا، خسرو خان به دستور برادرش عبدالله خان کشته شد و عملاً تمام بزرگان بویراحمد در مسیر منویات شاه و حکومتش قرار گرفتند. از آن پس دیگر بویراحمدی ها، اقدامی خلاف حکومت انجام ندادند و مأموران نظامی و اداری بدون کوچکترین مانع، مقاصد خود و حکومت را به مرحله عمل درمی آوردند. این روند که همچون آتش زیر خاکستر بود، در نیمه دوم سال ۱۳۴۱ و به دنبال اختلاف آشکار گروه های مذهبی و سیاسی با شاه و دولت، یک بار دیگر خود را عیان کرد و به قیامی مسلحانه و خونین مبدل گشت. استبداد محمدرضا شاهی که بعد از کودتا با قدرت فائقه ارتش و اقدامات موحش سازمان تازه تاسیس « اطلاعات و امنیت کشور»( =ساواک) به نهایت خود رسیده بود، در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی کندی از حزب دموکرات، سیر افول در پیش گرفت. تبلیغات ریاست جمهوری و فشار حزب دموکرات و دولت جان .اف. کندی تأثیر نسبی خود را بر فضای بسته سیاسی- اجتماعی ایران گذاشت. به تدریج گروه های سیاسی و اقشار مردمی در ایران احساس آزادی و استقلال می کردند و خود را نشان می دادند. انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی ( تابستان۱۳۳۹) محلی برای عرض اندام دسته های سیاسی- اجتماعی بود. پیامد انتخابات البته اعتراض و تظاهرات دسته های سیاسی بود. زیرا دولت دکتر اقبال- مجری انتخابات- آشکارا در آن دخالت غیر قانونی کرده بود و با تقلبات گسترده نتیجه آن را به نفع طرفداران دولت، یا نیروهای حزب ملیون- حزب دکتر اقبال- تغییر داده بود. به دنبال اعتراضات مکرر، شاه دستور به استعفای دکتر اقبال و تشکیل دولت جدید داد. همچنین، مجلس را منحل کرد و نمایندگان انتخابی را مجبور به استعفا نمود. تشکیل دولت جدید- دولت جعفر شریف امامی- وبرگزاری مجدد انتخابات نتوانست وضع را آرام کند. علاوه بر احزاب سیاسی، دانشگاهیان، بازاریان و حتی معلمان اعتراض و تظاهرات کردند. در اردیبهشت ۱۳۴۰ دولت مستعجل شریف امامی سقوط کرد و دکتر امینی بر سر کار آمد.
نخست وزیری دکتر امینی به اختیار شاه نبود، بلکه تحت فشار و درخواست آمریکا تن به آن داد. اما، دولت دکتر امینی که به نظر می رسید سیاست فضای باز مورد نطر آمریکا و کندی را در ایران اعمال خواهد نمود، با بحران های متوالی روبرو شد و سرانجام سقوط کرد. پیش از کنار رفتن دکتر امینی، شاه در سفری طولانی به آمریکا و انگلیس- فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۱- به احتمال زیاد مقاصد دولت کندی را پذیرفت. زیرا، اندکی بعد خود داعیه دار و مجری آنها گشت. دولت بعدی را غلام خانه زاد شاه- اسدالله علم- تشکیل داد، که با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، علمای مذهبی را به صحنه کشاند و نهضت روحانیون را ایجاد کرد( مهر ۱۳۴۱). در این لایحه قید « اسلام» از شرایط انتخاب کنند گان و انتخاب شوندگان حذف شده بود. همچنین، قید سوگند به « قرآن» حذف و به جای آن سوگند به « کتاب آسمانی» آمده و به زنان حق رای داده بودند. ( مدنی، بی تا: ۶۲۳/۱). در برابر لایحه دولت، روحانیون و علمای برجسته قم به رهبری آیت الله خمینی، موضع گیری کردند و با نوشتن نامه و اعلامیه به مسئولان کشور- خاصه شاه و نخست وزیر- مخالفت صریح ابراز داشتند. قریب دو ماه دولت علم مقاومت کرد، اما سرانجام لغو لایحه را اعلام نمودند. ( رجوع شود: دوانی، ۱۳۷۷: ۶۰-۴۴/۲ / نیز، روحانی، ۱۳۸۱: ۲۳۹-۱۶۳ )
در دهه آخر آبان ماه ۱۳۴۱ که هنوز میان روحانیون و دولت بر سر لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی کشمکش بود، واقعه مشکوکی در تنگاب( = تنگ آب) فیروزآباد فارس رخ داد که یک بار دیگر فارس و جمعیت عشایری آن را در بحران و حادثه فرو برد.پسین دوشنبه ۲۱ آبان ۱۳۴۱، در یک راه بندی، مسئول اصلاحات ارضی فیروزآباد کشته شد و به دنبال آن حکومت پهلوی دوم در تبلیغات سرسام آور هجمه عجیب و شدیدی را علیه عشایر آغاز کرد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...