۱٫ آتش‌ جوهر اصلی‌ هستی‌ است‌، چون‌ بیشکل‌ است‌ و ثبات‌ و سکون‌ ندارد و با ذات‌ متغیر و متحرک‌ جهان‌ همنوایی‌ دارد.

۲٫ جهان‌ سرشار از عناصر متضاد است‌، و همه‌ چیز در جهان‌ با ضد خود که‌ لازمه‌ آن‌ است‌ همراه‌ و همواره‌ با آن‌ در ستیز است‌. ولی‌ در عین‌ حال‌ این‌ عالم‌ مملّو از اعتداء، تحت‌ حاکمیت‌ نظام‌ بالنده‌ «لوگوس‌» از وحدتی‌ کامل‌ و استوار بهره‌مند است‌. نزدیکی‌ میان‌ عقاید هراکلیت‌ با جهان‌شناسی‌ شرقی‌ و بخصوص‌ اندیشه‌های‌ زرتشتی‌ آن چنان‌ زیاد است‌ که‌ گرده‌گیری‌ یکی‌ از دیگری‌ را به‌ اثبات‌ می‌رساند. و با توجه‌ به‌ شواهد تاریخی‌، الهام‌ گرفتن‌ هراکلیت‌ از آموزه‌های‌ زرتشت‌، پیامبر ایرانی‌، به‌ آسانی‌ باورکردنی‌ بنظر می‌رسد. فلسفه‌ طبیعت‌ سرانجام‌ در فلسفه‌ ارسطو فیلسوف‌ نامدار یونانی‌ تبلور می‌یابد، به طوری‌ که‌ بخش‌ عمده‌ فلسفه‌ او را تشکیل‌ می‌دهد. در تقسیم‌بندی‌ ارسطویی‌ فلسفه‌ به‌ دو قسم‌ اصلی‌، نظری‌ و عملی‌ تقسیم‌ می‌شود و بخش‌ عمده قسم‌ نخستین‌ را، فلسفه‌ طبیعت‌ یا طبیعیات‌ تشکیل‌ می‌دهد، به طوری‌ که‌ آنچه‌ در اصطلاح‌ امروز فلسفه‌ اولی‌ نامیده‌ می‌شود، شاگردان‌ ارسطو آن‌ را «متافیزیک‌» به معنای‌ بخشی‌ که‌ باید پس‌ از فلسفه‌ طبیعت‌ قرار گیرد، خوانده‌اند. ارسطو در فلسفه‌ طبیعت‌ از نظر وحدت‌ گرایی‌ راه‌ خود را از پیشینیان‌ خویش‌ جدا نساخت‌، ولی‌ از این جهت‌ همان‌ مسیری‌ را پیمود که‌ آنان‌ پیموده‌ بودند، هر چند که‌ به‌ یک‌ نظام‌ فلسفی‌ متکامل‌ دست‌ یافت‌. وجه‌ مشترک‌ حکمت‌ طبیعی‌ در مکتب‌های‌ گوناگون‌ یونان‌ باستان‌ این است‌ که‌ بنیانگذارانِ همه‌ این‌ مکاتب‌ به‌ جهان‌ و هستی‌ بمثابه‌ یک‌ کل‌ نظر داشتند و گیتی‌ را ارگانیسمی‌زنده‌ می‌پنداشتند و هر یک‌ از اجزاء طبیعت‌ را که‌ خود ارگانیسمهای‌ فرعی‌ از سازواره‌ جهانیند، بهره‌مند از روح‌ و نفس‌ و شعور دانسته‌ و بر این‌ باور بودند که‌ آنان‌ در تشکیل‌ نفس‌ کلی‌ جهان شرکت‌ دارند، و بر این‌ جهان‌ و بر پدیده‌های‌ آن‌ از دیدگاه‌ فیلسوفان‌ ارگانیسم‌ گرا‌، قوانینی‌ ‌حاکم‌اند. بنابرین‌ قوانین‌ طبیعت‌ قوانینی‌ ارگانیسمی‌است‌ و به‌ رفتار کل‌ ارگانیسم‌ جهانی‌ و رفتار اجزاء در پیوند با کل‌ معطوف‌ می‌گشت‌. در بررسی‌ آثار ارسطو، نشانه هایی‌ از این‌ نظام‌ جهان‌بینی‌ را که‌ میراث‌ پیشینانش‌ بود مشاهده‌ می‌کنیم.[۳۰] [۳۱]

در مقابل مکتب وحدت گرایی فلسفی، حکمایی وجود داشتند که به کثرت در بنیاد عالم و تعدد بیحد و حصر جهان قائل بودند. انباذقلس بجای یک عنصر بنیادین، مواد چهارگانه آب، آتش وخاک و هوا را، عناصر اصلی می‌دانست، و برای جهان کثرت مادی قائل بود. پیروان ذی‌مقراطیس معتقد بودند ماده ازلی و قدیم عالم ‌اجسامی هستند که در ذات و طبیعت نوعیه متفقند و در اشکال و مقادیر، مختلفند و جماعتی دیگر از آنان، نظیر اصحاب خلیط که اجسام را بالذات مشتمل بر کلیه اجسام و خواص آن ها می‌دانستد بر آن عقیده بودند که ماده ازلی عالم ‌اجسامی هستند که در ذات و طبیعت نوعیه مختلفند.[۳۲]

گفتار دوم: دین و محیط زیست

با افزایش توان فن‏آوری‌ها در بهره‏برداری از منابع طبیعی، تعادل زیست محیطی، در دو قرن حاضر به زیان طبیعت بر هم خورده که پدیده‏ای اسفبار و گاه جبران‏ناپذیر بوده و در ربع قرن اخیر از مرز جامعه گذشته است.

امروزه، جامعه بین‏الملل راه‏حل این معضل را محافظت از محیط زیست می‏داند و در این راه، مایل است از دین کمک بگیرد. این مقاله، می‏کوشد تا شاخص‌های پایداری محیط زیست را از دیدگاه دین بررسی کند. برای این منظور، دیدگاه، متخصصان و کارشناسان به طور عمیق بررسی شد و نتایج نشان داد که هر آنچه تاکنون تحت عنوان پایداری محیط زیست انجام گرفته، چیزی بیش از فعالیت‌های فنی برای نگهداری از محیط زیست نبوده است. در حالی که ارزش‌های بنیادی دینی، به دلیل برخورداری از پشتوانه اخلاقی نقش اساسی‏تری در پایداری محیط زیست ایفا می‌کنند. گام‌های پیشنهادی برای رسیدن ‌به این هدف عبارت‏اند از: رعایت تعادل در سیاست‏گذاری‌ها، بها دادن به انسان، تأکید بر آگاه‏سازی افراد و تجدید نظر عمیق در تعهدات و مسئولیت ‏پذیری مشترک.

الف. نگاه دین به محیط

۱. دین اسلام برای تمامی‌شئون و جوانب زندگی انسان دارای قانون و دستور است. از بالاترین مسائل پیچیده سیاسی و حکومتی گرفته، تا ابتدایی‌ترین مسائل شخصی؛ مانند احکام تخلی؛ یعنی ما اسلام را دینی جامع و کامل می‌دانیم، از این رو ما معتقدیم که زندگی اجتماعی و محیط زیست،[۳۳] از جمله مسائلی است که مورد توجه دین اسلام بوده و هست.

البته جامعیت اسلام ‌به این معنا است که می‌توان با استنباط عناصر جهان شمول در اسلام به فلسفه، مکتب و نظام اسلامى دست یافت و به طرّاحى سازوکارها پرداخت.[۳۴]

۲. از دیدگاه اسلام خلقت آدمی‌پوچ و بیهوده نیست[۳۵] و احکام اجتماعی اسلام هم بر اساس هدف و فلسفه آفرینش او تنظیم شده است، البته این احکام و قوانین گاهی در قالب تشویق، ترغیب، انذار آمده است و صرفاً جنبۀ اخلاقی دارند و بر آن ها مجازات اخروی قرار داده شده و گاهی نیز بر عدم رعایت آن ها مجازات‌های دنیایی وضع شده است.

۳. اصول و کلیاتی در اسلام وجود دارد که می‌توان از آن ها وظایف یک شهروند مسلمان را استفاده کرد؛ مثلاً:

الف. در اسلام از بین بردن آن چه بقای نسل بشر بر آن متوقف است از جهاتی حرام است؛ مثل این که ظلم به نوع بشر است یا کفران نعمت است[۳۶] و….

ب. از دیدگاه اسلام کاری که باعث آسایش مردم و در جهت حفظ سلامت آنان باشد، خدمتی است در جهت رضای خدا و عبادت و‌بندگی پروردگار، محسوب می‌گردد و هدف خلقت انسان جز عبادت چیز دیگری نیست.[۳۷]

چون حفاظت از محیط زیست و رعایت بهداشت محیط زندگی و جلوگیری از آلودگی آن، تلاشی است در جهت نجات بشر از نابودی و یا اقدامی‌است در جهت آسایش آن ها، از رجحان (به نحو وجوب یا استحباب) برخوردار است.

اما در اسلام ‌به این مقدار بسنده نشده است. علاوه بر بیان کلیات، بر موضوعات خاصی هم تأکیداتی شده است که در این جا به طور اختصار به گوشه‌ای از تأکیدات خاص اشاره می‌شود:

۱. آلودگی هوا

گفته شده است اگر هوا پیرامون کره زمین را فرا نگرفته بود، همین قدر که از یک قسمت سطح زمین خورشید غایب می‌شد، بلافاصله درجه حرارت پائین می‌آمد و تا ۱۶۰ درجه زیر صفر می‌رسید و سرمای طاقت فرسا موجودات زنده را از بین می‌برد. هوا مانع می‌شود که زمین گرمای دریافتی از خورشید را زود از دست بدهد.[۳۸]

علاوه انسان برای ادامۀ حیات به اکسیژن نیاز دارد و این نیاز خود را از راه تنفس، از هوای پاک و سالم تأمین می‌کند، ‌بنابرین‏ استفاده از هوای پاک و سالم یکی از نیازهای ضروری انسان است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...