پیشوایان اسلام نیزالگوی تربیتی همراه با سختگیری واعمال قدرت را نادرست تلقی کرده‌اند. از فرازی ازکلمات حضرت علی علیه السلام درنهج البلاغه استفاده می شود: فرزند انسان به حکم اینکه انسان است و دارای شعور و اندیشه است باید از طریق پند ‌و اندرز وادب شایسته تربیت شود، نه ازطریق زورگویی و تنبیه بدنی . درجایی دیگرحضرت می فرمایند: آداب ورسوم خود را برفرزندانتان به زور تحمیل نکنید چرا که آن ها برا ی زمانی غیرزمان شما خلق شده اند.(نهج البلاغه ، نامه ۳۱)

خانواده مقتدر:

منظورازخانواده مقتدرخانواده ای است که کودک را به شیوه ای که درنظراواطمینان بخش وقاطع است آزاد می‌گذارد. درچنین خانواده ای فرزند به استقلال وآزادی فکری تشویق می شود ، درحالی که نوعی محدودیت وکنترل ‌از طرف‌ والدین براو اعمال می شود . در این خانواده اظهارنظروارتباط کلامی وسیعی در تبادل کودک ‌و والدین وجود دارد وگرمی ، صمیمیت ومحبت نسبت به کودک درآن درسطح بالایی است ازویژگی های این خانواده ، انضباط توأم با رفتارخود مختارانه است. والدین هرگاه کودک را ‌از چیزی منع کنند ویا ازوی انتظاری خاص داشته باشند، برای او مسأله را خوب تبیین کرده دلیل آن را ارائه می‌دهند. درچنین خانواده ای تقسیم کاروجود دارد به طوری که هریک ازاعضاء مسئوولیتی را به عهده می‌گیرد ودرتصمیم گیری ها و تقسیم درآمدها، رفت وآمدها، روش زندگی ودیگرمسائل ‌بر اساس مشورت و پیروی ازمبنای عقلی و مصلحت اندیشی رفتارمی کند. خلاصه ای ازاساس ‌کار این خانواده چنین است :

۱- همه افراد خانواده قابل احترامند.

۲- اعضای خانواده صلاحیت اظهارنظردرباره مسائل ومشکلات مربوط به خود را دارند.

۳- همه افراد خانواده درتصمیماتی که درباره آن ها اتخاذمی شود ویا کاری که به آن ها مربوط استحق دخالت دارند ودرتصمیم گیری عاقلانه انجام وظیفه می‌کنند.

۴- نوعی روش عقلایی ‌در کلیه شئون زندگی این خانواده دیده می شود.

۵- اساس این نوع زندگی برهمکاری وهمیاری است .

این الگونزدیکترین الگووروش تربیتی به دستورات تربیتی اسلام است حضرت علی (ع) می فرمایند: فرزندانتان را گرامی بدارید ‌و برخورد خود را با آنان نیکوکنید… این گواهی برلزوم شخصیت دادن به فرزندان است،یعنی درعین حال که امام (ع) فرموده است به فرزندان خویش احترام بگذارید، برالگودهی شایسته به آنان وطرز رفتارصحیح با آن ها نیزتأکید می ورزد. بنابرمضمون روایتی ازامام صادق (ع) به نقل ازرسول اکرم اسلام (ص) بسیارشایسته است والدین هرچه را فرزندشان به اندازه توانایی خویش انجام می‌دهند، بپذیرند وآنچه را انجام دادنش بر وی سنگین ‌و غیرقابل تحمل است ازاو نخواهند ‌و او را به گناه وگردنکشی وادارنکنند وبا این شیوه صحیح تربیتی کودکان خود را برتربیت نیکووانجام دادن کارهای ارزشمند ونیک ، یاری رساند تا مورد لطف ورحمت حق تعالی قرارگیرند.

احترام به کودک ، روحیه استقلال واعتماد به نفس را دراو تقویت وبه رشد سالم شخصیت ‌او کمک می‌کند این امر،محبوبیت کودک را درمیان همسالان خود به دنبال دارد وبه تدریج استعداد او را درپذیرش و ایفای نقش رهبری ومدیریت شکوفا خواهد ساخت. چنین الگویی عملاً درزندگی پیشوایان اسلام وجود داشته است. آن بزرگواران خود ‌نیز آن برنامه ها را درتربیت فرزندان خویش به کارمی بستند وآنان را با عالیترین شیوه پرورش می‌دادند، چنان که علی ابن ابی طالب علیه السلام ازکودکی دردامن پر مهر پیامبراکرم (ص) تربیت شده وتمام صفات عالیه وارزشهای اخلاقی را ازآن حضرت آموخته اند.حضرت علی (ع گذشته ازاینکه ازنظر جسم وجان کودکی معمولی نبوده اند ودرساختاروجودی ایشان، استعدادها وشایستگی های خاص وجود داشته است، مراقبت‌های رسول خدا درآشکارساختن توانایی‌ها وقابلیتهای درونی آن حضرت نقش به سزایی داشته است.

روزی که پیامبراکرم (ص) به نبوت مبعوث شدند علی (ع) نوجوانی ده ساله بودند ولی شخصیت یک انسان کامل را داشتند. ازاین روپیامبرخدا اسلام را برایشان عرضه کردند وآن حضرت را به پذیرش این آیین آسمانی دعوت فرمودند وبا این عمل ، شایستگی وعظمت شخصیت حضرت علی (ع) را تأیید کردند. علی (ع) درپاسخ به دعوت پیامبراکرم(ص) با درایت کامل وواقع بینی به آن توجه کردند و در کمال آزادگی و استقلال به ایشان ایمان آوردند.

امام حسن وامام حسین علیه‌ ما السلام، نیزازمزایای بهترین شیوه تربییت بهره مند بودند. ‌و کودکی تحت نظارت جدّ گرامی وپدرومادرارجمند خود تمام کمالات را فرا گرفتند.

شخصیت آنان درنظردیگران آنچنان ارزشمند بود که حتی مأمون عباسی درحضورجال بزرگ کشور خود گفت : رسول خدا با حسن وحسین بیعت کرد با آنکه سن آن دوکمترازشش سال نبود وبا هیچ کودکی جزآن دو بیعت نکرد. پس ازشهادت حضرت امام رضا(ع) ، مـأمون خـلیفه وقت به بغداد آمد. روزی به عـزم شکـارحرکت کرد ‌و در بین راه چند کودک ‌و نوجوان را دید که مشغول بازی بودند. هنگامی که مأمون به نزدیکی آنان رسید به جزیک نفرهمه فرارکردند. قیافه جذاب این کودک نظر مأمون را به خود جلب کرد. توقف کرد وپرسید چه چیزی سبب شد که چون دیگرکودکان نگریزی؟ وی فوراً پاسخ فرمود: ای مأمون راه تنگ نبود تا با رفتن خود آن را برای تووهمراهان تو وسعت داده باشم مرتکب گناهی هم نشده ام که ترس مجازات آن را داشته باشم ، نسبت به تو نیزحسن ظن دارم گمانم این است که بی گناهان را آسیب نمی رسانی ، ‌بنابرین‏ درجای خود ماندم و فرار نکردم.

مأمون که ازکلمات محکم ومنطقی کودک وقیافه جذاب او به شکفت آمده بود، پرسید اسم توچیست؟

کودک جواب داد : محمد، پرسید پسرکیستی ؟ فرمود من محمد فرزند علی بن موسی الرضا هستم، مأمون نسبت به ایشان وپدربزرگوارشان احترام کرد وراه خود را پیش گرفت ورفت.

سیموند[۷]در تحقیقات خود درباره خانواده مقتدر ‌به این نتیجه رسید که نمرات درسی کودکان این خانواده ها و حتی بهره هوشی آن ها نسبت به بقیه الگوها پیشرفت بهتری دارند، ازحس کنجکاوی بیشتری برخوردارند، خلاق هستند ‌و در بین همسالان خود به حدی محبوبیت دارد که می‌توانند رهبری گروه را به عهده بگیرند. درفرزندان این خانواده ها اعتماد به نفس ولیاقت برای مسئوولیتهای اجتماعی دیده می‌شود. چنین فرزندانی ‌در هر زمان وموقعیتی مشکلات خود را با والدین مطرح ‌و نوعی امنیت خاطر در خود احساس می‌کنند این کودکان درمدرسه می‌توانند با دیگران خوب معاشرت کنند ‌و تعصب دربین آنان کمتردیده می شود. (بی ریا ، رهنما، ‌آقا تهرانی ،۱۳۷۵: ۸۷۷-۸۷۰)

۲-۱-۹- نیازعاطفی خانواده :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...