یک روایت دیگر از امام محمد باقر(ع) که فرمودند: « روزی رسول خدا با مردی در راه مصادف شد و از او سوال کرد با همسر خود چه کردی؟ پاسخ داد: ای رسول خدا او را طلاق دادم. حضرت پرسیدند آیا بدون اینکه سوء اخلاقی داشته باشد طلاق دادی؟ جواب داد : آری، بدون آنکه عذری داشته باشم، پس آن حضرت فرمودند: خداوند مبغوض می‌دارد و لعن می‌کند هر مرد و زن طلاق دهنده ای را و طلاق گیرنده ای را که از روی اشتها و هوس ‌به این کار مبادرت نماید.»

به همین دلیل در روایت دیگری نیز وارد است که :

«تزوجوا و لا تطلقوا فان الله لا یحب الذواقین والذواقات». یعنی: ازدواج کنید و آن را منحل نسازید زیرا خداند مرد و زن طلاق دهنده و طلاق گیرنده ی اشتهایی و هوسی را دوست ندارد.( حقانی زنجانی، ۱۳۷۱: ۲۳)

طلاق کلمه ای است که در بین مردم و مخصوصاً در جامعه ی اسلامی ، نفرت و اندوه را به همراه دارد و در واقع طلاق، چالش ناهنجاری در روند طبیعی زندگی انسان است .از نظر شرع مقدس اسلام ، طلاق به عنوان یک امر مکروه و ناپسند یاد شده و روایات زیادی در خصوص مبغوض بودن آن وجود دارد.

مولانا تجویز این داروی تلخ را در مثنوی معنوی چه خوب بیان فرمودند:

تا توانی پا منه اندر فراق ابغض الاشیاءعندی الطلاق.(مولوی، ۱۳۹۱)

علت مشروعیت طلاق در دین اسلام

از آیات و روایات فراوانی می توان فهمید که طلاق ابغض الحلال می‌باشد ولی این سؤال مطرح است که اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است پس چرا اسلام طلاق را تحریم نکرده است؟

در سیرت پیشوایان دین مشاهده می شود که تا حد امکان از طلاق ،پرهیز و اجتناب می شد لذا از طرف آن ها طلاق به ندرت اتفاق می افتاد و هر وقت صورت می گرفت دلیل منطقی و معقولی وجود داشت.

طلاق در شرع مقدس اسلام از احکام امضایی است نه تأسیسی. بدین بیان که قبل از آنکه دنیا به نور انور محمد(ص) روشن گردد طلاق در بین بشر خصوصاًً در بین اعراب جاهلیت باب بوده اما بدون قید و شرط صورت می پذیرفته و به حدی آسان بوده که اعراب بدوی کراراً نسبت به طلاق منکوحه خویش اقدام و او را بدون پرداخت هیچ حقوقی مطلقه می نمودند.اسلام هر چند اصل طلاق را امضا نمود لیکن دایره ی آن را به نفع زن هر چه بیشتر محدود نموده است (دانای علمی ،۱۳۷۴ :۳۱).

فلسفه حلال بودن طلاق در عین ابغض بودنش این است که اسلام ، طلاق را آخرین راه حل اختلاف شدید زن و مرد می‌داند ، در جایی که تحمل زندگی برای دو طرف یا یکی از آن دو طرف امکان پذیر نباشد و جدایی به نفع و مصلحت طرفین باشد ، در این صورت طلاق جایز دانسته می شود (رفیعی ،۱۳۸۰ :۲۴).

علل طلاق در کلام قرآن کریم

با توجه به طرح مسأله طلاق در قرآن کریم که نگاه جامعی ‌به این موضوع دارد ، می توان از روش برخورد قرآن کریم با پدیده‌های اجتماعی از جمله پدیده طلاق در جامعه ی اسلامی به رویکرد تربیتی قرآن کریم و استنباط مواضع آن در مسأله طلاق و به دست آوردن روش کاهش طلاق در جامعه اسلامی که مطلوب شارع است بهره ی فراوان برد . در ضمن بررسی آیات می‌تواند نشانگر روش قرآن در برنامه ریزی و مدیریت اجتماعی و سیر تحول احکام شرعی در بستر تحولات اجتماعی صدر اسلام باشد.

عدم توجه یا کم توجهی به نیاز جنسی همسر

نیاز جنسی ، نیازی غریزی است که ‌بر اساس حکمت الهی در نوع بشر قرارداده شده است تا در ضمن بقای نسل ، در اثر رفع آن نیاز، توسط یکدیگر مهر و محبت در بین زن و شوهر ، ماندگار و بیشتر شود.

قرآن کریم ‌به این مهم توجه ‌کرده‌است و مجامعت را تحت عنوان « الرّفث » حتی در شب های ماه مبارک رمضان حلال می شمارد و تحت عنوان حدود الهی از آن نام می‌برد.

«احل لکم لیله الصیام الرفث الی نسائکم هن لباس لکم و أنتم لباس لهن…»؛ حلال شد برای شما در شب های ماه رمضان مباشرت با زنان خود که آن ها جامه ی عفاف شما و شما نیز لباس عفت آن ها هستید….(بقره / ۱۸۷)

قبل از نزول آیه ۱۸۷ سوره بقره ، آمیزش جنسی با همسر در شب های ماه مبارک جایز نبود ، ولی با نزول آیه فوق ، ممنوعیت برداشته شد ، با توجه ‌به این که اولین آیه از آیات طلاق که نازل شده است ، جواز آمیزش را حتی در شب های ماه مبارک رمضان مطرح می‌کند ، می توان به اهمیت توجه به نیاز مذکور پی برد ؛ در نتیجه بی توجهی به آن می‌تواند نقش مهم تری نسبت به سایر عوامل در گسست روابط زن و شوهر داشته باشد .

به نظر می‌رسد اولین آیات اختصاص داده شده ‌به این موضوع و همچنین واقعیت خارجی ، همگی مؤید آن است که این عامل از اهمیت بالایی در بین سایر علل طلاق برخوردار است؛ لذا لزوم آگاهی بخشیدن به زن و شوهر و به ویژه به زنان بیش از پیش احساس می شود .

‌بنابرین‏ ضعف قدرت جنسی در مرد و یا سرد مزاجی زن که این حالت غالباً نتیجه ی عدم مطابقت در آموزش زندگی زناشویی است از عوامل مهم طلاق می‌باشد . لذا به اعمال جنسی باید به عنوان الزامات زندگی مشترک که سبب ایجاد آرامش است نگاه کرد .

ضعف یا فقدان مبانی اعتقادی و مذهبی زن و شوهر

علی رغم پیشرفت علم و صنعت ، مبانی اعتقادی و ارزشی روز به روز کم رنگ تر می شود و به همان نسبت مشکلات و گرفتاری ها افزایش می‌یابد.

اگر انسان ، خداوند محور نشد، بدون شک خود محور خواهد شد و در ارتباط با زندگی مشترک تا زمانی که منافع و لذت جویی اش اقتضا کند می ماند. در غیر این صورت به اندک بهانه ای صحنه را ترک می‌کند و بساط ‌کام‌ جویی اش را در جای دیگر پهن می کند. (زاهدی فر،۱۳۸۹).

«پیامبر گرامی اسلام می فرمایند: «ایاکم و خضراء الدمن ، قیل یا رسول الله و ما الخضراء الدمن ؟ قال : المرأه الحسناء فی منبت السوء»

از سبزه ی مزبله پرهیز کنید .پرسیدند مزبله کدام است ؟ فرمودند: زن زیبا رویی که در خانواده ای پست و فرومایه بار آمده است» (همان).

در آیات قرآن کریم در چندین مورد به انحاء مختلف به تقوا و مراعات آن اشاره شده است ، از جمله :

« … واتّقو الله و اعلموا أنّ الله بکلّ شی ء علیم » ؛ … و خدا ترس باشید و بدانید که خداوند به همه چیز آگاه است . ( بقره : ۲۳۱ )

این آیه مطلقاً امر به خوش رفتاری با زنان می‌کند.

« … و أن تعفوا اقرب للتّقوی و لا تنسوا الفضل بینکم …» ؛ …و فضیلت هایی که در نیکویی به یکدیگر است فراموش نکنید… ( همان : ۲۳۷)

« … أمسک علیک زوجک واتّق الله …» ؛ همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز …( احزاب : ۳۷)

«… أن تصلحوا و تتّقوا فانّ الله کان غفوراً رحیماً» ؛… و اگر راه صلاح و پرهیزکاری پیش گیرید، خداوند آمرزنده و مهربان است ( نساء :۱۲۹)

‌در مورد آیه فوق نیز ، فرمان به رعایت تقوا و پرهیزکاری داده شده است که در صورت عدم رعایت تقوای فوق ، ناسازگاری ها بیشتر و عمیق تر می شود و نهایتاًً منجر به طلاق می‌گردد .

‌بنابرین‏ عدم مراعات تقوا در امور مربوط به زناشویی ، حقوق مالی زن و شوهر ، صلح و سازش و کل احکام مربوط به طلاق و عدّه ، زندگی را به طوفانی بنیان برانداز می سپارد که نتیجه ای جز خسران و زیان برای زن و شوهر نخواهد داشت .

۲-۴-۳-۳- عدم شناخت متقابل جایگاه یکدیگر و وظایف خود نسبت به دیگری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...