مقالات تحقیقاتی و پایان نامه ها | ۲-۱-۳- تفاوتهای بین افسردگی و اضطراب – 3 |
نظریه های مختلفی درباره علت افسردگی وجود دارد. نظریه های زیستی فرض میکنند که علت افسردگی در ژنها یا در بعضی بدکارکردیهای فیزیولوژیایی نهفته است که احتمال دارد اساس وراثتی داشته یا نداشته باشد. اگرچه عوامل ژنتیکی بسیاری در افسردگی مهم به نظر میرسند، مکانیسم دقیق اینکه چطور افسردگی به ارث برده می شود روشن نیست. همچنین طبق فرضیه مونوآمین، فقدان نورآدرنالین یا سروتونین یک عامل علّی در افسردگی است. گیرنده ها ممکن است شدیداًً حساس باشند، باعث شوند بدن سطوح پایینی از مونوآمینها را تولید کند یا افسردگی ممکن است ناشی از ضعف در نظم سیستم انتقالدهنده عصبی باشد.
نظریات روانپویشی افسردگی بر احساسات ناهشیار و واکنشها به شرایط جدید بر پایه آنچه قبلاً در زندگی رخ داده است تأکید میکنند. نظریات یادگیری فرض میکنند که افسردگی به فقدان تقویت وابسته است. نظریات شناختی افسردگی بر این عقیده مبتنی هستند که تجارب یکسان ممکن است دو فرد را به طور کاملا متفاوت تحت تأثیر قرار دهد؛ زیرا آن ها درباره موقعیتها، شناختهای متفاوتی دارند. بر طبق گفته بک (۱۹۸۲) ، افسردگی به بهترین نحوی می تواند به عنوان مثلث شناختی از افکار منفی در مورد خود و موقعیت و آینده توصیف شود.
افرادی که افسرده هستند به نظر میرسد در کنترل محیط خود احساس درماندگی میکنند. آن ها به عنوان نتیجهای از موقعیتهایی که قبلا با آن مواجه شدهاند ممکن است یاد بگیرند که ناتوان باشند. این مفهوم به درماندگی آموخته شده مصطلح گشته است (ساراسون و ساراسون، ۱۳۸۳).
۲-۱-۲- اضطراب منتشر
اضطراب معمولا به عنوان احساس پراکنده و مبهم و نامطبوع ترس و تشویش تعریف می شود. شخص مضطرب به خصوص در مورد خطرات ناشناخته بسیار نگران است. علاوه بر آن، فرد مضطرب ترکیبی از علائم زیر را نشان میدهد: تپش قلب، تنگی نفس، اسهال، بیاشتهایی، سستی، سرگیجه، تعریق، بیخوابی، تکرر ادرار و لرزش. در حالی که افراد وحشتزده به راحتی می توانند بگویند از چه میترسند، افراد دچار اختلالات اضطراب از علل ترسشان آگاهی ندارند.
در اختلال اضطراب منتشر، اضطراب حداقل یک ماه (و معمولا بیشتر) باقی میماند و به تجارب اخیر زندگی فرد مربوط نیست. اختلال اضطراب منتشر چهار نشانه دارد: تنش حرکتی، فعالیت بیش از حد دستگاه خودمختار، ترس از آینده و گوش بزنگی زیاد.
بر اساس دیدگاه روانپویشی، علل اختلال اضطراب منتشر، رویدادهای درونروانی و انگیزه های ناخودآگاه هستند. در واقع دفاعهای فرد برای کنترل یا حبس اضطراب کافی نیست. نظریهپردازان یادگیری معتقدند که علائم اختلال اضطراب منتشر به همان طریقی که دیگر رفتارها یاد گرفته میشوند، یاد گرفته شدهاند. در دیدگاه شناختی اعتقاد بر این است که اضطراب نتیجه افکار و عقاید غلط، غیرواقعی و غیرمنطقی و خصوصاً اغراق درباره خطرات موجود در موقعیت است (ساراسون و ساراسون،۱۳۸۳)
۲-۱-۳- تفاوتهای بین افسردگی و اضطراب
همپوشی قابل ملاحظهای بین افسردگی و اضطراب وجود دارد، به طوری که اغلب بیماران مبتلا به اختلال اضطراب منتشر، افسرده هستند و بیماران افسرده نیز غالبا مضطربند. به علاوه حتی موارد خالص هر دو اختلال، خصوصیات بسیار مشابهی در زمینه خودپنداره تحقیرشده، پیش بینیهای منفی و سوگیری منفی در ارزیابی تجارب رایج، نشان می دهند. اما تفاوتهای بین دو گروه، ماهیت خاص هر اختلال را روشن میسازد:
۱-ارزیابیهای منفی در افسردگی، گسترده، کلی و فراگیر هستند؛ ولی در اضطراب، گزینشی و خاص میباشند، همه سطوح را دربرنمیگیرند و نسبت به عوامل مثبت بی توجه نیستند.
۲-بیمار اضطرابی، چشماندازهایی برای آینده میبیند و از نظر ارادی تسلیم نشده است. بیمار افسرده، آینده را سیاه میبیند و باور دارد که یک رابطه اساسی را از دست داده یا شکست خورده و از نظر ارادی تسلیم شده است.
۳-شخص اضطرابی، شکستها یا اشتباهاتش را به طور مطلق به عنوان یک کانون فساد در مرکز شخصیتش یا به عنوان محملی برای بیزاری از خویش نمیبیند. اما بیمار افسرده، اشتباهاتش را به این صورت تفسیر می کند که به طور کلی معیوب و نامناسب است و شکستهایش غیرقابل جبرانند.
۴-بیمار اضطرابی در ارزیابیهای منفیاش نامطمئن و دودل است، ولی شخص افسرده، مطلقنگر است.
۵-بیمار اضطرابی پیش بینی می کند که در روابطش با دیگران، در اهداف و مقاصدش، در توانایی انطباق با مشکلات، در عملکرد مناسب و در سلامت و بقایش اشکال به وجود خواهد آمد. شخص افسرده، افسوس میخورد که منبع کسب رضایتش را از دست داده، از رابطه با افراد مهم محروم گردیده و در اهدافش دچار شکست شده.
۶-شخص افسرده دارای یک دید کلی است مبنی بر اینکه هیچ چیز بر وفق مرادش نیست و به همین دلیل احساس تأثر و غمگینی می کند (بک، ۱۳۸۳؛ به نقل از کهدویی،۱۳۸۴).
۲-۱-۴- ذهن آگاهی
۲-۱-۴-۱- ریشههای تاریخی ذهن آگاهی
از لحاظ تاریخی، ذهنآگاهی بیشتر با جنبشهای معنوی مرتبط میگردد تا جریانهای اصلی روانشناسی. ذهنآگاهی، تکنیک اصلی مورد استفاده در مراقبه بودایی است که ریشه در آیین مذکور دارد. آیین بودایی در هند و توسط سیدار تاگوتاما بودا[۱۸]که رهبری مذهبی بود، ۵۰۰ سال قبل از میلاد و در واکنش به رنج افراد فقیر، بیمار، مسن و در حال احتضار پایهگذاری شد. طبق نظریه چهار حقیقت عالی، وجود مملو از رنج است که این رنج، نتیجه گرایش خودکار به وابستگی است، طریقه خاتمهدهی به این رنج در پیش گرفتن طریقت هشتگانه میباشد. بودا در طریق هشتگانه به بیان روشهای رسیدن به نیروانا[۱۹]، یعنی آزادی از ناراحتی پرداخته است که مشتمل بر درک فلسفه بودیسم است و پیروی از آن، پایبندی به اصول اخلاقی مربوط به گفتار، کردار، پیشه، منضبط کردن ذهن و مراقبه میباشد. این طریق هشتگانه، افراد را قادر میسازد تا به طور کامل به تجربه زندگی بپردازند، درعین حال گرایش و وابستگی خود به پدیده ها را کاهش دهند (کومار[۲۰]،۲۰۰۲).
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 05:42:00 ب.ظ ]
|