میتراود مهتاب
میدرخشد شبتاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفتۀ چند
خواب به چشم ترم میشکند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم جان باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند… ( همان : ۶۶۳ )
(( خواب به چشم کسی شستن )) که کنایه از مانع خواب کسی شدن است، دارای ساختار استعاری نیز میباشد. تصور (( شکستن )) برای خواب، استعاره تبعیه یعنی استعاره در فعل است. بیتردید این تعبیر، یعنی (( شکستن خواب )) بخشی از زیبایی خود را مدیون منش استعاری خویش است. در واقع، نیما به مناسبت موضوع عبارات کنایی، فعلی جالب توجهی ساخته است که متداول نبوده و جنبۀ ابداعی دارد و خواننده با فعالیت ذهنی به کشف معنا نائل می شود. در همین شعر، تعبیرهای خار در جگر شکستن (که شدت درد و اندوه شاعر را با تصویری بسیار حسی و مؤثّر بیان میکند، خار در اینجا میتواند (( سمبول نومیدی، یأس و شکست کسی باشد که پیامبرانه خواسته است صدایی بر زند و خفتگان را بیدار کند از آن جا جا که شاعر، نوع خار را در شعر خود مشخّص نکرده و مثلاً نگفته خار ندامت و یا خار یأس و ناامیدی و … ، هر نوع خاری را در بر میگیرد. حتّی میتواند خار نگرانی و وحشت باشد و یا هر چیزی که موجب آزردگی و شکنجه و عذاب شاعر میشود ) . جان باخته ( به معنی مرده که کنایه از خواب و بی‌خبری جاودان است و هم در عین حال گمراه و جان خود را به شیطان باخته و از حق و حقیقت دور شده و جدا افتاده است . ) دست ساییدن، در گشودن، پای آبله، کوله بار بر دوش همه تعبیرهای کنایی است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کنایه در ردیف استعاره و تمثیل، یکی از برجسته ترین ترفندهای زیبایی آفرینی در شعر است که یکی از ویژگیهای مهم آن، دو بعدی بودن می باشد. کلام کنایی، همانند تصویری است که دو منظره را نشان میدهد؛ مثلاً در شعر:
هست شب یک شب دم کرده و خاک
رنگ رخ باخته است ( نمیا یوشیج ، ۱۳۸۶ : ۷۷۶ ) .
(( رنگ باختن )) کنایه است و دو بعدی. در بعد نخست در معنی حقیقی، به معنی ناپدید شدن و معلوم نبودن رنگ خاک است که ناشی از تاریکی شب میباشد که رنگها را محو می – کند و در بعد دوم به معنی (( ترسیدن )) است . در اینجا تعبیر کنایی (( رنگ رخ باختن )) برای (( خاک )) در هر دو معنی حقیقی و مجازی اعتبار دارد. کنایه به علّت دو بعدی بودن و انتقال از ملازم به معنی اصلی، دارای نوعی ابهام است. البتّه ابهامی که کشفی در پی دارد و لذّت هنری و ادبی را برای خواننده به وجود می آورد. ابهام تعبیرهای کنایی در شعر نیمایوشیج، ناشی از خود تعبیرهای کنایی نیست، بلکه ساختار متن به گونه ای است که ابهام آن به دیگر تصاویر شعری او نفوذ می کند .
۳-۱۰: دیگر کنایات اشعار نیما
۱- وحشت آباد سرا ( کنایه از دنیا )
رو بدان وحشت آباد سرایی که در آسیب گهش
آن که زنده تر و هشیارتر است
زیستن بر وی دشوارتر است ( همان ، ۵۵۱ ) .
۲- آب دیده ( کنایه از اشک )
وقت است ز آب دیده که دریا کند جهان
هولی در این میانه مهیا کند جهان ( یوشیج ، ۴۳۵ )
۳- از پرده درافتادن ( کنایه از رسوا شدن )
درد از پرده به درافتادن رازی به کار خودنمایی است ( همان۴۸۱ )
۴- باد بروت ( کنایه از کبر و غرور )
سر تهی می باید از باد بروت خودپسندی داشت ( همان ،۴۶۵ )
۵- تخم بر سنگستان پاشیدن ( کنایه از کار بی سرانجام و بیهوده )
لیک افسوس! از هر آن تخمی
که به سنگستان شود پاشیده، تنها از برای آن
یک نفر گوید که تخم گندمی بوده است
در درون سنگ ها می خواست روید، لیک فرسوده ست ( همان ، ۴۵۴ )
۶- تنگ چشم ( کنایه از مردم بخیل و کوتاه نظر )
ممسکی به کز کرم با تنگ چشمان هم زبان گشتن ( نیما یوشیج ، ۳۷۳ )
۷- تنگ روزی ( کنایه از تهی دستی )
تنگ روزی تر از من کس نیست ( همان ، ۵۲۸ )
در چنین معرکه هول که جا بردم از تنگی روزی در آن
از نمک ریختن پرسش بی سود چه کس
می کند زخم نمک سود از من ( همان ، ۵۳۲ ).
۸- خون از دیده باریدن ( کنایه از به شدت گریستن )
خواهدش از دیده خون بارد ولیکن ( همان ، ۴۵۸ ).
۹- دست شستن از کسی ( کنایه از فروگذاشتن آن کس )
زندگی از او نشُسته دست ( همان ،۴۳۸ )
۱۰- دل بریدن از کسی (کنایه از دست کشیدن از آن کس)
هیچ کس از میهمانِ نورسیده دل مبرّیده ( همان ، ۳۷۱ )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...