منابع مورد نیاز برای پایان نامه : تحقیقات انجام شده در رابطه با اشتباه در موضوع … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
بنابراین اشتباه بهعنوان یک عیب اراده اگرچه عملاً مانع توافق ایجاب و قبول میشود ولیکن ما آنرا بهلحاظ نظری مانع تحقق توافق دو اراده نمیدانیم. اما درخصوص پاسخ پرسش دوم مبنیبر اینکه آیا اشتباه فارغ از وصف عیب اراده بودن میتواند مانع تحقق توافق دو اراده گردد؟ باید گفت چه منعی دارد دو اراده بهرغم اینکه هر یک بهتنهایی صحیح و سالم هستند فقط به دلیل اشتباه در تطابق، نتوانند باعث تحقق عقد گردند؟ اگر آرش بهدرستی «الف» را انشاء کند و علی نیز بهدرستی «ب» را انشاء کند منطقاً بهخاطر عدم توافق مفاد دو انشاء عقدی هم محقق نمیگردد. در این دو انشاء ارادهها معلول (مخدوش) نیستند بلکه عدم توافق معلول اشتباه است و درواقع اشتباه درخصوص مفاد ایجاب طرف مقابل میباشد و بهعنوان مثال آرش بهاشتباه فکر کرده است مفاد دو انشاء یکی است. در مانحنفیه اشتباه واقع شده است و هیچ کس نمیتواند منکر آن باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
از طرف دیگر اثر اشتباه هم بهخاطر عدم توافق دو اراده میباشد و نه بهجهت عیب اراده، چراکه بطلان قبل از آنکه معلول معیوب بودن اراده هر یک از ایشان باشد، معلول عدم توافق دو اراده میباشد. اگرچه اشتباه فارغ از مبنای آن همیشه بهعنوان یک عیب اراده مطرح است چراکه درهرحال اشتباه یعنی تصوّر خلاف واقع ولیکن اینکه اثر اشتباه بر چه مبنایی توجیه شود خود بحث دیگری است. برخی اوقات آثار اشتباه صرفاً از جهت اینکه اراده را مخدوش کرده است قابل تعقیب است (مبنای اراده) و گاهی اوقات اشتباه بر مبنای عدم تطابق ایجاب و قبول و فارغ از عیب اراده بودن آن، قابل بررسی است (مبنای عدم تطابق ایجاب و قبول) و گاهی اوقات مبنای اخلاقی اشتباه را احاطه میکند و برای او تعیین تکلیف میکند. بنابراین اشتباه فارغ از اینکه عیب اراده است میتواند مانع توافق طرفین گردد.
از آنچه در پاسخ این دو پرسش گفته شد میتوان چنین نتیجه گرفت که در اشتباه بهعنوان یک عیب اراده، اصولاً ارادهای (یک اراده یا هر دو اراده) وجود ندارد تا سخن از توافق دو اراده به میان آید و در اشتباه بهعنوان مانع تحقق توافق، اصولاً توافقی وجود ندارد تا سخن از عیب اراده به میان آید. به دیگر سخن قانونگذار برای انعقاد عقد شرایطی را در نظر گرفته است که فقدان آنها مانع تحقق عقد است. یکی از این شرایط وجود حداقل دو اراده سالم است. شرط دیگر، توافق این دو اراده سالم است. اگر اشتباه مانع شرط نخست باشد بهعنوان عیب اراده قابل بررسی است ولیکن اگر بهرغم وجود دو اراده سالم (ایجاب و قبول) اشتباه مانع توافق دو اراده سالم گردد اشتباه بهعنوان عیب تراضی قابل تعقیب است. اگر علی «ب» را بخواهد و آرش «الف» را و این دو بهاشتباه فکر کنند هر دو یک چیز را میخواستهاند، چه بفهمند و چه نفهمند بهخاطر فقدان توافق دو اراده، اصلاً قراردادی منعقد نمیشود.
این تبیین درخصوص اشتباه و ارتباط آن با عدم مطابقت ایجاب و قبول در نوع خود بدیع است و دارای آثار خاص خود میباشد. بنابراین تبیین، دیگر نمیتوان مانند برخی محققان[۹۹۸] ادعا کرد که اثر مهم تفکیک اشتباه و تطابق ایجاب و قبول در بار اثبات دعوا است، به این نحو که اثبات مطابقت ایجاب و قبول به عهده مدعی صحت قرارداد است، درحالیکه اثبات اشتباه مانع برعهده طرف مقابل میباشد. چراکه اشتباه فارغ از عیب اراده میتواند مانع تحقق ایجاب و قبول باشد و هر کس که وقوع اشتباه را ادعا کند چه بهعنوان عیب اراده و چه بهعنوان عیب تراضی باید آنرا اثبات کند. به نظر ما اینکه برخی بزرگان حقوق[۹۹۹] این دو را دو امر متباین میدانند و صریحاً اعلام میدارند «موارد عدم توافق اراده طرفین و بطلان عقد بهعلت این عدم توافق نباید با موارد اشتباه و بطلان ناشی از اشتباه مخلوط شود» و عدهای[۱۰۰۰] را نیز متهم به خلط این دو میکنند و در مقابل برخی[۱۰۰۱] این دو را دو روی یک سکه دانستهاند، ناشی از عدم توجه به این تبیین است.
درواقع اگر اشتباه را تنها بهعنوان عیب اراده بررسی کنیم، نتیجه قهری فقدان قصد بهخاطر اشتباه، عدم تطابق ایجاب و قبول است، امری که چنانکه گفتیم اگرچه نادرست نیست اما ضروری و مفید هم نیست و بیشک عدهای را به خلط دو بحث اشتباه و عدم مطابقت ایجاب و قبول وامیدارد. در مقابل اگر اشتباه را تنها بهعنوان عیب تراضی مورد مداقّه قرار دهیم نتیجه قهری اشتباه فقدان تراضی در اثر عدم مطابقت ایجاب و قبول خواهد بود، امری که باعث جمع و وحدت دو نظریه اشتباه و عدم مطابقت ایجاب و قبول میگردد و بالطبع مانع برخی اظهارنظرها مبنیبر بیارتباط بودن این دو مقوله میشود. کوتاه سخن آنکه اشتباه بهعنوان عیب اراده با عدم تطابق ایجاب و قبول در دو خط موازی است، درحالیکه اشتباه بهعنوان عیب تراضی همان عدم تطابق ایجاب و قبول است و درواقع دو روی یک سکه میباشند. بنابراین چه کسانی که بر وحدت این دو اصرار دارند و چه کسانی که این دو را دو امر علیحده میدانند باید در آراء خود تجدیدنظر کنند.
بیدلیل نیست چنانکه خواهیم دید، در حقوق انگلستان در زمینه اشتباه به مبنای عدم تطابق ایجاب و قبول نسبت به مبنای عیب اراده توجه بیشتری شده است. درواقع مقتضای حقوق عملگرای انگلیس که بر تقدم اراده ظاهری اصرار دارد،[۱۰۰۲] تاب این را ندارد که اثر اشتباه را در تک تک ارادهها و در تمام موارد بررسی کند چراکه ایشان نظم اجتماعی و امنیت قراردادی را بر احترام تمام عیار به اراده شخصی اشخاص مقدم میدارند، درحالیکه وقتی دو اراده ابراز شد و خواهان ایجاد موجودی مشترک شدند، چون آثار اجتماعی زیادی بر این موجود و مخلوق پر قدرت (قرارداد) مترتب است، بیشک چنین نظام عملگرایی باید بر این موجود سخت بگیرد تا مبادا بر اثر اشتباه، این دو اراده با هم به توافق نرسند و در عین حال بخواهند به زور چنین مخلوق پر قدرتی را بر جامعه تحمیل کنند.
از طرف دیگر سرّ اینکه در حقوق فرانسه به مبنای عدم مطابقت ایجاب و قبول در زمینه اشتباه بیاعتنایی شده است نیز همین است. درواقع فرانسویان که در مکاتب فلسفی و مباحث حقوقی به حمایت از اراده اشخاص و احترام به آزادی آن معروف هستند، تا آنجا که مهمترین شعار انقلاب کبیر ایشان آزادی بوده است و تا آنجا که ایشان اراده باطنی را بر اراده ظاهری مقدم میشمارند، به اراده اشخاص و عیوب آن صرفنظر از ظهور و بروز خارجی آن بیشتر توجه دارند. ایشان به طور سنتی نظریه اشتباه را بر مبنای عیب اراده بنا مینهند، مبنایی که با همه کرّوفرّ و شکوه خود، خود دچار عیب است.
اگر فرانسویان این عیوب را با قلم اخلاق رفو میکنند، انگلیسیها بنیاد این عیوب را از اساس با دست تدبیر مصالح اجتماعی و تقدم آن بر مصالح شخصی فرو ریختهاند. بهلحاظ فنی چون فرانسویان معتقدند اشتباه مانع، خارج از نظریه اشتباه است، چراکه قراردادی وجود ندارد که سخن از اثر اشتباه بر آن به میان آید، ایشان اشتباه باعث عدم تطاب ایجاب و قبول را نیز خارج از نظریه اشتباه میدانند. این رویکرد ایشان، بهرغم آنکه مورد قبول ما نیست، با نظام حقوقی ایشان هماهنگ است؛ چراکه ایشان عدم تطابق دو اراده را ولو بر سر مسائل جزئی، مانع تحقق قرارداد میدانند[۱۰۰۳] و لذا چون عدم تطابق دو اراده بهطورکلی یا جزئی مانع تحقق قرارداد است و هر اشتباهی که منجر به عدم تطابق دو اراده گردد چون مانع از تحقق قرارداد است، لذا خارج از نظریه اشتباه میباشد. البته فرانسویان نیز مانند برخی اساتید ما در رویکرد خود به مسأله، اشتباه را از آن جهت که عیب اراده است مانع تطابق ایجاب و قبول میدانند[۱۰۰۴] و ارتباط این دو را از این حیث توجیه میکنند، رویکردی که از نظر ما از چندین جهت مخدوش است.
اساتیدی که بر تفکیک نظریه اشتباه از مبنای عدم تطابق ایجاب و قبول سخن راندهاند با ذکر مثالی بر این تفکیک پا میفشارند. ایشان میفرمایند «اگر در بیعی فروشنده فروش یک تن نخود کلی را ایجاب کند و خریدار به تصوّر اینکه فروش یک تن عدس را ایجاب کرده است، ایجاب را قبول کند بطلان عقد را باید نتیجه عدم توافق اراده طرفین دانست نه اشتباه در ماهیت مورد معامله. زیرا پیش از این که عدم تشکیل عقد و بطلان آن به عامل دیگر نسبت داده شود باید به فقدان سبب و عنصر سازنده آن یعنی قصد موافق طرفین منسوب گردد. اشتباه را نمیتوان منشاء این بطلان دانست …؛ اگر هم خریدار در موردِ مقصود بایع اشتباه نمیکرد و بااینحال برخلاف فروشنده خرید عدس را اراده میکرد، باز هم عقد باطل بود».[۱۰۰۵]
به نظر میرسد این استدلال از دو جهت قابل نقد است. نخست آنکه صِرف مستند بودن بطلان به فقدان توافق مانع از مؤثر بودن اشتباه در این فقدان توافق و مآلاً بطلان نمیشود، در غیر این صورت در اشتباه بهعنوان عیب اراده نیز میتوان گفت بطلان قرارداد معلول فقدان قصد و نه اشتباه است. دوم آنکه از فرض فقدان یک معنا نمیتوان فقدان اثر آن معنا را نیز اراده کرد و بگوییم اگر هم خریدار در مورد مقصود بایع اشتباه نمیکرد و بااینحال فروشنده خرید عدس را اراده میکرد، باز هم عقد باطل بود؛ زیرا در مورد اشتباه بهعنوان عیب اراده نیز میتوان این ادعا را مطرح کرد به این نحو که اگر خریدار در انشاء خود اشتباه نمیکرد و بااینحال قصد معاملهای او مفقود میبود، باز هم عقد باطل بود. به نظر ما نظریه اشتباه اعم از عیب اراده و عیب تراضی است و اشتباه در هر دو، یک عنصر ضروری از قرارداد را به چالش میکشاند که در ورای فقدان این عنصر، قرارداد هم بهخاطر فقدان تحقق شرط لازم شکل نمیگیرد. اگر اشتباه در کسوت عیب اراده ظاهر شد، به سلامت اراده شبیخون زده است و اگر جامه عیب تراضی به تن کرد، توافق دو اراده را به یغما برده است؛ مهم اثر اشتباه در این دو است که در هر دو اشتباه یکی از شرایط لازم قرارداد را از میان میبرد.[۱۰۰۶]
عدم تفطّن بر این نکته و اینکه نظریه اشتباه اعم از عیب اراده و عیب تراضی است، برخی محققان فاضل را درخصوص ارتباط میان اشتباه و عدم تطابق ایجاب و قبول دچار سردرگمی کرده است. ایشان برای تبیین ارتباط اشتباه با قاعده تطابق ایجاب و قبول به ذکر مثالی میپردازند که نقل مثال ایشان و نقد و تحلیل آن خالی از فایده نیست. ایشان میگویند اگر رئیس دانشگاه هدیهای به آقای «الف» که شاگرد اول دانشگاه میباشد بدهد و «الف» که شاگرد اول نبوده و صرفاً شباهت اسمی با شاگرد اول دارد، آنرا قبول نماید، حکم چیست؟ آیا ارادهها منطبق نبوده و در نتیجه عقد هبه باطل است یا اینکه باید ارادهها را منطبق دانست؟ ایشان در ادامه میگویند در مثال فوق الذکر اگر قائل به انطباق ارادهها باشیم باید مقوله اشتباه را کاملاً از قلمروی این قاعده جدا دانست و بالعکس اگر در این مثال قائل به عدم انطباق ارادهها باشیم، نظریه اشتباه با این قاعده گره میخورد. ایشان ضمن تأیید نظر دوم (عدم تطابق ارادهها) در توجیه آن چنین استدلال میکند که گرچه مقصود موهوب له با واقع یکی است و آنچه قصد کرده واقع نیز شده است اما مقصود رئیس دانشگاه با واقع متفاوت است و در نهایت چنین نتیجه میگیرند که قاعده لزوم تطابق ایجاب و قبول با قاعده تبعیت عقد از قصد مکمل یکدیگر بوده و با توضیح فوق با نظریه اشتباه در ارتباط نزدیک هستند.[۱۰۰۷]
این نویسنده درواقع اشتباه بهعنوان عیب اراده را مانع تحقق توافق دو اراده دانسته است و این امر را دلیل بر ارتباط اشتباه با قاعده تطابق ایجاب و قبول دانستهاند؛ درحالیکه چنانکه گذشت اشتباه بهعنوان عیب اراده، با قاعده تطابق ایجاب و قبول بهمثابه دو خط موازی هستند که هیچ ارتباطی با هم ندارند، چه برسد که مکمل هم باشند. البته این بیان نباید مانع ارتباط نظریه اشتباه با قاعده تطابق ایجاب و قبول باشد، چراکه اشتباه بهعنوان عیب تراضی مانع توافق ایجاب و قبول میباشد و در این حالت میان نظریه اشتباه و قاعده تطابق ایجاب و قبول ارتباط وثیقی وجود دارد. درهرحال تفکیک میان اشتباه بهعنوان عیب اراده از یک طرف و اشتباه بهعنوان عیب تراضی از طرف دیگر، از ویژگیهای خاص این تحقیق است و چنانکه گذشت دارای آثار خاص خود میباشد. ارمغان این تفکیک و نظریه جدید علاوهبر رایحه وحدت میان طرفداران ارتباط و عدم ارتباط فی ما بین نظریه اشتباه و قاعده تطابق ایجاب و قبول، نظام بخشیدن به نظریه اشتباه میباشد.
بعد از تبیین جایگاه این مبنا و ارتباط آن با نظریه اشتباه باید به مباحث مرتبط با این مبنا پرداخت. درخصوص این مبنا بحث فراوان است. ۱) مراد از مطابقت ایجاب و قبول تطابق دو اراده ظاهری است یا ملاک مطابقت دو اراده باطنی است؟ ۲) برای تحقق تراضی توافق بر سر چه مسائلی لازم است؟ به عبارت دیگر مطابقت دو اراده از چه جهاتی لازم و کافی است؟ ۳) درصورت تشخیص این موارد ملاک احراز آنها از غیر آنها چیست؟ ۴) اثر عدم مطابقت ایجاب و قبول چه میباشد؟ ۵) آیا مطابقت ایجاب و قبول درخصوص موضوع معامله، از جهت موضوع معامله مستلزم بحث خاصی است؟ شرایط توافق دو اراده چیست؟ و… .
در پاسخ به سؤال نخست اجمالاً چنانکه گذشت باید گفت برای مطابقت ایجاب و قبول ما دو اراده باطنی را شرط میدانیم، چراکه در تعارض این دو اراده با الویّت دادن به اراده باطنی ما این اراده را مقدم دانستیم. بهخاطر محدودیتهای نوشتاری درصدد اثبات مدعای خود و نیز نقد تحلیلهای مخالفان نیستیم و این دو امر (الویّت اراده باطنی و لزوم تطابق ارادههای باطنی) را بهمثابه پیشفرضی برای طرح مسائل مربوط معرفی میکنیم. اثر عدم مطابقت ایجاب و قبول (پرسش چهارم) نیز چون تابع اصل یا فرع بودن موضوع و مورد تطابق دو اراده است به این معنا که هرگاه موضوع تطابق اصل و رکن باشد عدم تطابق باعث بطلان و اگر فرعی و جزئی باشد باعث خیار فسخ میباشد، عملاً به بحث خاصی نیاز ندارد. درخصوص شرایط توافق دو اراده مانند توالی دو اراده، مسبوق به رد نبودن ایجاب و… (پرسش ششم) و نیز مسائل مرتبط دیگر چون ارتباط چندانی با بحث اشتباه ندارند، تفصیل بحث را به منابع مرتبط وامینهیم و در این مختصر تنها به سؤالات مرتبط (سؤالات دوم، سوم و پنجم) می پردازیم.
مبحث دوم: قلمروی قاعده
درخصوص این سؤال که برای تحقق تراضی توافق بر سر چه مسائلی لازم است؟ چنانکه دیدیم برخی به دو و یا سه مورد اشاره کردهاند که از نظر ما اگر این موارد به طور حصری بیان شده باشند، قطعاً نادرست است. برخی از اساتید با این بیان که اراده طرفین باید در امور اساسی عقد که متعلَّق قصد قرار میگیرد موافق باشد و الا عقدی به وجود نخواهد آمد، این امور اساسی را عبارت از ماهیت عقد، خصوصیات عقد (مطلق یا مشروط، منجّز یا معلّق بودن)، ماهیت مورد عقد، فرد ماهیت واحد، کمیت مورد عقد و وصف مهم مورد کلی عقد دانستهاند.[۱۰۰۸] هیچ معلوم نیست چرا ایشان توافق در شخصیت طرف قرارداد را جزو این امور اساسی نشماردهاند؟ بنابراین اعتقاد به تمثیلی بودن این موارد بهتر است. ایشان با اعتراف به اینکه در قانون ایران بیان جامع و مانعی درخصوص تعیین موضوعاتی که توافق اراده طرفین نسبت به آنها ضروری است وجود ندارد، به ارائه یک ضابطه کلی در این خصوص پرداختهاند. برخی بزرگان دیگر نیز با طرح این سؤال که هرگاه تراضی درباره اصول کافی باشد چگونه میتوان آنها را از فروع بازشناخت،[۱۰۰۹] این امر که تراضی باید در اصول صورت بگیرد را پذیرفتهاند.
فقهای امامیه نیز با این بیان که تطابق ایجاب و قبول شرط ضروری و رکنی[۱۰۱۰] بهحساب میآید و آنرا عبارت از این دانستهاند که نفس آنچه را که موجب، انشاء میکند بدون کم و زیاد مورد قبول قرار بگیرد،[۱۰۱۱] درخصوص موارد ضروری توافق، بیانات مختلفی دارند. برخی مانند آیت الله خوئی این موارد را در پنج موضوع خلاصه کردهاند.[۱۰۱۲] این پنج مورد عبارتند از عنوان المعامله، المبیع، البائع و المشتری، الشروط المذکوره فی العقد و اجزاء المبیع و الثمن. ایشان در کتاب النکاح میفرمایند «لا یجب التطابق بین الایجاب و القبول فی الفاظ المتعلقات» و سپس به مثالی اشاره میکنند که اگر زوج بگوید انکحتک فلانه و زوجه بگوید قبلت التزویج و یا بالعکس، کافی است[۱۰۱۳] و عقد نکاح از جهت مطابقت ایجاب و قبول دارای اشکال نمیباشد. ایشان تطابق بین ایجاب و قبول درخصوص متعلَّق بیع را، شرط صحت عقد دانستهاند و معتقد شدهاند فقدان چنین تطابقی بلاخلاف باعث بطلان عقد است.[۱۰۱۴] محقق کَرکَی بدون آنکه موارد لزوم مطابقت ایجاب و قبول را برشمارند در باب وصیت میگویند وصیت مانند بیع و امثال آن نیست که مطابقت بین ایجاب و قبول در آن شرط باشد چراکه وصیت تبرّع محض است و در آن فرقی نمیکند همه یا بعض آن قبول شود و به همین دلیل است که اگر وصیت بر مازاد ثلث واقع شد و موصیله آنرا قبول کرد، قسمت اضافی بر ثلث بهطورخاص باطل است.[۱۰۱۵] فقها درخصوص کمیت موضوع قرارداد صرفنظر از وصیت که دلیل خاص دارد توافق ایجاب و قبول را شرط دانستهاند.[۱۰۱۶]
شیخ مرتضی انصاری میگوید از جمله شرایط عقد تطابق بین ایجاب و قبول است و درخصوص مواردی که لزوم تطابق را شرط میدانند از جمله به مشتری، ثمن، مثمن و شروط بهعنوان توابع عقد اشاره میکند. ایشان درخصوص علت این شرط ضمن اشاره به واضح بودن آن میگوید و هو مأخوذ من اعتبار القبول و هو الرضا بالایجاب.[۱۰۱۷] میرزای نائینی با بیان زیبایی درخصوص علت این شرط میگوید «لا یخفی ان اعتبار التطابق من القضایا التی قیاساتها معها، لان العقد عباره عن امر الوجدانی متحصّل عن الایجاب و القبول».[۱۰۱۸]
با مطالعه کتب فقهی درخصوص تطابق ایجاب و قبول دو نکته بهدست میآید. نخست آنکه فقها نوعاً موارد مختلفی را که تطابق دو اراده در آنها شرط است، احصاء نکردهاند و دوم آنکه از مواردی که ایشان تطابق دو اراده را در آنها شرط میدانند چنین برمیآید که این موارد به طور نوعی جزو مسائل و موضوعات اساسی و مهم قرارداد میباشد. حال باید دید چگونه و با چه ملاکی میتوان موارد مهم و اساسی را از غیر آنها بازشناخت؟
برخی حقوقدانان درخصوص ملاک تشخیص امور اساسی و مهم از غیر آنها با توجه به نگاه تحلیلی و دقیق خاص خود میگویند «با توجه به تفکیک قصد از رضا و نقش قصد در عقد در حقوق ایران، میتوان به این ضابطه دست یافت که برای صحت عقد لازم است قصد طرفین نسبت به تمام اموری که در دامنه حرکت اراده قرار میگیرد و متعلَّق قصد است توافق داشته باشد. با دقت در حرکت اراده از راه بررسی وجدان، باید پذیرفت که همه مختصات عقد به قصد مربوط نمیشود و فقط امور اساسی قرارداد در شعاع فعالیت اراده قرار میگیرد».[۱۰۱۹] درواقع ایشان بدون آنکه ملاک قاطعی در این خصوص ارائه دهند، بهنوعی خواستهاند بگویند که متعلَّق قصد نوعاً امور مهم هستند و متعلَّق رضا علاوهبر امور مهم امور فرعی هم میباشند. ایشان در ادامه مطلب فوق، بهصراحت میگویند اصولاً همه خصوصیات اعم از ماهیت عقد و شروط ضمن آن و مورد معامله و حتی اوصاف مورد عقد و… در پیدایش رضا در معامله مؤثر خواهد بود و… اما آنچه هنگام انشاء عقد متعلَّق قصد خریدار واقع میشود و… فقط پارهای از این امور است مانند ماهیت مورد عقد نه همه امور مذکور.[۱۰۲۰]
برخی اساتید دیگر درخصوص تشخیص موارد مهم از غیر مهم گفتهاند این تمیز با تحلیل عقد موضوع دعوا و تعهدها و اموال مبادله شده در سنخ آن قرارداد انجام میشود. ایشان سپس با اشاره به ماده ۳۳۹ قانون مدنی، نوع و اوصاف و مقدار مبیع و میزان ثمن را از امور مهم دانستهاند؛ درحالیکه توابع و محل تسلیم مبیع و ثمن و تراضی در باب وجود خیار را از امور فرعی بهحساب آوردهاند.[۱۰۲۱] اگر کلام این استاد را حمل بر شایع بودن تلقّی عرف در اصلی و فرعی بودن موضوعات فوق بکنیم مسأله همان است که ایشان میگویند و الا چنین نیست که موضوعات اصلی و فرعی ادعا شده همیشه اصلی و فرعی باشند، بلکه برخی اوقات موضوعات اصلی فوق فرعی و بالعکس موضوعات فرعی اصلی محسوب میشوند.
درهرحال از کلام حقوقدانان درخصوص تمییز مسائل اساسی و ملاک تشخیص آن از امور فرعی چنانکه گذشت نمیتوان ملاک و معیار قاطع و روشنی را بهدست آورد. فقها نیز به طور پراکنده به این مسأله پرداختهاند. دیدیم که برخی فقها مانند شیخ مرتضی انصاری و آیت الله خوئی یکی از مواردی که مطابقت ایجاب و قبول در آنها لازم است را، شروط میدانند. اینکه آیا عدم مطابقت در شروط مانند عدم مطابقت در سایر موارد است و آیا عدم مطابقت ایجاب و قبول در زمینه شروط سبب بطلان میباشد یا نه، به اصلی و فرعی بودن شروط برمیگردد؟ برخی از فقها با این استدلال که اگر تعذّر و فساد شرط باعث بطلان عقد نمیباشد منطقاً عدم مطابقت در شرط هم نمیتواند باعث بطلان عقد گردد،[۱۰۲۲] بهنوعی خواستهاند بگویند شروط از ارکان عقد تلقّی نمیشود. باید بیان این فقیه را حمل بر غلبه کنیم چراکه در بسیاری از مواقع شروط جزو ارکان تلقّی میشود و درواقع عقد دائر مدار یک شرط میباشد.
برخی از معاصرین فقها با نسبت دادن بطلان عقد در این خصوص به شیخ شیخ مرتضی انصاری و میرزای نائینی، معتقدند که درصورت عدم تطابق درخصوص شرط، تطابق مورد نیاز محقق شده است چراکه «لا خلاف بینهم فی ان تخلّف الشرط او تعذّره او فساده لا یوجب بطلان عقد بل یقع صحیحاً، غایه الامر غیر لازم… و إن شئت قلت: ان الشرط لو کان قیداً للمعامله لزم بطلانها عند تخلّفه… ».[۱۰۲۳] درواقع اشاره این محقق به بطلان درصورت قید بودن شرط همان رکن بودن شرط است، شرطی که عقد دائر مدار آن است. ایشان در منهاج الفقاهه ذیل بحث حکم شرط فاسد معتقدند که اگر فساد شرط باعث تغییر خود عقد گردد مانند شرط خلاف مقتضای عقد و یا فساد شرط باعث اختلال شیئی از امور معتبر در عوضین گردد، مانند شرط غرری در بطلان عقد بهخاطر فساد چنین شروطی هیچ اختلافی وجود ندارد. این فقیه سپس این سؤال را مطرح میکنند که آیا مجرد فساد شرط باعث بطلان عقد میگردد یا خیر؟[۱۰۲۴] فرض سؤال جایی است که فساد شرط مخلّ عقد یا عوضین نمیباشد. ایشان در پاسخ به این سؤال میگویند فقها دو دسته شدهاند. عدهای مانند شیخ طوسی و اسکافی و ابن سعید و ابن برّاج معتقدند فساد چنین شرطی منجر به فساد بیع نمیشود. در مقابل عدهای مانند علّامه حلّی(در برخی کتبش)، شهیدین و محقق ثانی قائل به مفسد بودن چنین شرطی شدهاند. علّامه در تبصره نیز با این عبارت « و فی ابطال البیع به وجه قوّی» نظر دوم را تقویت کرده است. این فقیه بعد از نقل عمده ادله معتقدین به فاسد و مفسد بودن شرط، آنها را بهدرستی مورد نقّادی قرار داده و در نهایت خود جانب نظر نخست را برگزیدهاند.[۱۰۲۵]
بهنظر میرسد شرط اگر رکن نباشد هیچ دلیلی بر مفسد بودن آن وجود ندارد چراکه چنانکه طبق تحلیل اراده دیدیم، فقدان شرط بهسبب بطلان آن تنها رضا را مخدوش میکند و باعث خیار میگردد و شرط نوعاً از باب تعدّد مطلوب مورد قصد قرار میگیرد. بنابراین نظر نخست با تحلیل فنی اراده و مبانی آن مانند تبعیّت عقد از قصد هماهنگ و همنوا است. آیت الله خوئی در مصباح الفقاهه میگویند عدم مطابقت ایجاب و قبول از جهت شروط باعث بطلان میگردد. ایشان با «قیل» خواندن نظر عدهای که معتقد به خیار فسخ هستند میفرمایند «… ان مرجع اعتبار شرط فی العقد إمّا الی تعلیق العقد علی الالتزام المشروط علیه بشیء او الی تعلیق لزومه علی شیء او تعلیقهما معاً… ان تعلیق اللزوم یرجع الی جعل الخیار و جعل الخیار انما یرجع الی تحدید المنشاء و فی جمیع ذلک یکون عدم التطابق موجباً للبطلان».[۱۰۲۶] جالب اینجا است این فقیه گرانقدر در جایی دیگر با این استدلال که التزام قراردادی معلّق بر شرط نیست و شرط و التزام با هم اجنبی هستند بلکه این لزوم وفا است که معلّق بر شرط است، تخلّف از شرط را مانع تطابق ایجاب و قبول ندانستهاند.[۱۰۲۷] شیخ مرتضی انصاری با این بیان که «فلو اختلفا فی المضمون بان اوجب البایع البیع علی وجه الخاص من حیث خصوص المشتری او المثمن او الثمن او توابع العقد من الشروط، فقبل مشتری علی وجه آخر، لم ینعقد»،[۱۰۲۸] تخلّف از شروط را باعث عدم مطابقت ایجاب و قبول دانستهاند. به نظر میرسد کلام ایشان را باید ناظر به شروط رکنی دانست، چراکه همانطورکه گذشت و برخی فقها استدلال کردهاند چون شرط مانند عقد خود التزامی مستقل است و از این حیث مساوی هستند، لذا تخلّف از شرط باعث عدم مطابقت ایجاب و قبول نمیگردد.[۱۰۲۹]
سیّد مصطفی خمینی شرط فاسد را از چندین جهت باعث اختلال در ارکان عقد میداند. ایشان میفرمایند اگرچه مفسد بودن شرط فاسد معقول نیست ولیکن اگر شرط فاسد باعث اختلال در ارکان عقد شد باعث بطلان عقد نیز میگردد. این محقق شرطی که سبب جهالت در خود عقد میشود یا به تراضی و طیب لازم برای صحت عقد لطمه میزند و یا باعث عدم مطابقت ایجاب و قبول میگردد را از جمله این شروط میدانند. ایشان در ادامه میفرمایند عدم قبول شروط صحیح سبب بطلان عقد نمیشود چه برسد به شروط باطل، چه شرط قید باشد و چه التزام؛ چراکه « القیدیّه ترجع الی اللواحق الزائده علی الاجزاء الجوهریّه المقوّمه بالنسبه الی معقد العقد». ایشان در ادامه میگویند آری اگر شروط به اصل معقود علیه برگردد امکان حدوث اشکال وجود دارد، لیکن چنانکه دانستیم این شروط عرفاً شرط محسوب نمیشوند، بلکه بهمنزله ذکر وصف و مقدار در قالب شرط میباشد که خارج از بحث ما هستند.[۱۰۳۰]
بنابراین به نظر ما تخلّف از شرط باعث مطابقت ایجاب و قبول نمیشود مگر آنکه از چنان اهمیتی برخوردار باشد که مقصود و هدف اصلی متعاملین باشد. باید خاطر نشان کرد شرط از این جهت دارای ویژگی خاصی نیست و وصف و قید نیز اگر مقصود و هدف اصلی متعاملین باشند تخلّف از آنها باعث اختلاف میان ایجاب و قبول میگردد. برای اینکه تشخیص دهیم کدام شرط، وصف و قید اساسی و اصلی است چنانکه دیدیم باید به ملاک این همانی و نیز وحدت و تعدّد مطلوب که در کلام فقها به کرّات بیان شده است توجه کنیم. بیدلیل نیست برخی فقها گفتهاند بعضی خصوصیات عقد بهنحوی است که با فقدان آنها عقد نیز از بین میرود مانند ثمن و مثمن، درحالیکه برخی خصوصیات دیگر عقد مانند وصف مبیع، وصف ثمن و شرط چنین نیست، بنابراین بطلان شرط مستلزم بطلان عقد نمیباشد. تطابق ایجاب و قبول درخصوصیات نخست لازم است چراکه فوات آنها موجب بطلان عقد است، درحالیکه درخصوصیات دسته دوم چنین نیست.[۱۰۳۱] صاحب عناوین نیز تنها عوضین و ایجاب و قبول و نیز متعاقدین را رکن عقود معاوضی شمردهاند و اشارهای به شروط و قیود و اوصاف نکردهاند.[۱۰۳۲] پر واضح است که فقدان هر یک از این شش عنصر (عوضین، ایجابین و متعاملین) مساوی با فقدان عقد میباشد.
قبل از پرداختن به گفتار دوم لازم به ذکر است در نظام حقوقی فرانسه اگرچه از اشتباه بهعنوان عاملی که مانع تطابق اراده باطنی و اراده ظاهری میگردد بحث شده است[۱۰۳۳] ولیکن بنا به دلایلی که گذشت کمتر به نظریه تطابق ایجاب و قبول پرداخته شده است. در حقوق سویس توافق ایجاب و قبول لزوماً باید در امور اساسی وجود داشته باشد و در امور فرعی چنین توافقی لازم نیست.[۱۰۳۴] این درحالی است که در حقوق آلمان، برخلاف حقوق فرانسه بهموجب مواد ۱۵۴ و ۱۵۵ قانون مدنی توافق در امور اساسی کافی است.[۱۰۳۵] به نظر میرسد اینکه فرانسویان توافق در امور جزئی را هم لازم میدانند مانند آن دسته از فقهایی هستند که معتقدند که فساد شرط منجر به فساد عقد میگردد. هیچ بعید نیست عمده ادله فرانسویان در این خصوص با ادله فقهایی مانند شهیدین، محقق ثانی و علّامه حلّی که معتقد به مفسد بودن شرط فاسد هستند همنوا و همجهت باشد.
گفتار دوم: تطابق دو اراده در حقوق انگلستان
در کامانلا اشتباه در دو قالب عمده در اعمال حقوقی تأثیرگذار است. نخست آنجا که دو طرف حقیقتاً با هم توافق دارند ولیکن ایشان هر دو درخصوص برخی مسائل ریشهای قرارداد[۱۰۳۶] در اشتباه هستند و بهنادرستی معتقدند که اعتقاد ایشان درخصوص چنین مسائلی درست است. دوم آن جایی است که بهرغم توافق ظاهری دو طرف، در حاقّ واقع هیچ توافقِ حقیقی[۱۰۳۷] میان ایشان وجود ندارد و بنابراین، حقوق چنین قراردادی را اصلاً به وجود آمده تلقّی نمیکند. حقوقدانان انگلیسی اشتباهی که موجب عدم تطابق ایجاب و قبول[۱۰۳۸] میگردد را در دسته دوم بحث میکنند. هرچند برخی از ایشان اشتباهات دسته نخست را به این دلیل که از جانب دو طرف واقع میگردد، اشتباه دوجانبه[۱۰۳۹] نامیدهاند و اشتباهات دسته دوم را برخی اوقات اشتباه یکجانبه[۱۰۴۰] نامیدهاند،[۱۰۴۱] ولیکن چنانکه خواهیم دید این نامگذاری هیچ منطق حقوقی ندارد. برخی حقوقدانان دیگر درخصوص این دو دسته اشتباه بیان متفاوتی دارند. بهاعتقاد ایشان[۱۰۴۲] بهطورکلی دو رویکرد درخصوص اشتباه وجود دارد. نخست آنجا که طرفین بین خود به توافق رسیدهاند اما به دلایلی قرارداد قابل اجرا نیست. درواقع قرارداد قبل از آنکه زمینه ظهور بیابد عقیم میشود و از میان میرود و آنچنان نیست که طرفین میپنداشتهاند. در دومین حالت درواقع هیچ توافقی میان طرفین درخصوص همان موضوع[۱۰۴۳] وجود ندارد. این محقق اشتباه دسته نخست را اشتباه امکان[۱۰۴۴] و اشتباه دسته دوم را اشتباه توافق[۱۰۴۵] نامیده است.
علت اینکه این حقوقدان بهرغم یکسان بودن قسیمهای این دو تقسیم، نام متفاوتی را برای این دو دسته برگزیده است، را باید در ناقص بودن نامهای اشتباه دوجانبه و اشتباه یکجانبه جستجو کرد. درواقع چنانکه برخی حقوقدانان بزرگ گفتهاند نامگذاری اخیر گمراهکننده است، چراکه سؤال اصلی این نیست که آیا اشتباه یکجانبه یا دوجانبه میباشد؟ بلکه سؤال مهم این است که آیا اشتباه مانع این میشود که یک توافق به وجود بیاید یا نه؟[۱۰۴۶] درهرحال فارغ از نامگذاریهای متفاوت همه این حقوقدانان بر این دو نکته اتفاق نظر دارند که ۱) گاهی اوقات اشتباه، مانع تحقق تراضی میگردد مانند اشتباه در شخص طرف قرارداد یا اشتباه در موضوع قرارداد.[۱۰۴۷] ۲) اشتباهی که باعث عدم توافق ایجاب و قبول میگردد خود یکی از اشتباهات مانع تحقق تراضی است.[۱۰۴۸]
بنابراین در کامانلا نظریه عدم تطابق ایجاب و قبول تنها بهعنوان یک نوع خاص از اشتباه مانع تحقق تراضی مورد بحث قرار میگیرد. در کامانلا اشتباه در موضوع معامله که نوعی اشتباه مانع تراضی است، قسیم اشتباه موجب عدم تطابق ایجاب و قبول میباشد. در اشتباه در موضوع معامله طرفین دو قصد متفاوت و متقاطع[۱۰۴۹] دارند و به همین دلیل تراضی شکل نمیگیرد. در دعوای «Scriven v. Hindley» فردی با این اعتقاد که او در حال مزایده درخصوص کنف (شاه دانه) است، در یک سالن حراجی مزایدهای را برگزار میکند درحالیکه بستههای موردنظر او محتوی پسمانده الیاف کتان بوده است. او سپس بهخاطر قیمت کالاها مورد تعقیب قرار میگیرد. دادگاه چنین تصمیم گرفت که اصلاً قراردادی وجود نداشته است. درواقع طرفین بههیچوجه درخصوص موضوع معامله نظر یکسانی نداشتهاند.[۱۰۵۰]
در دعوای معروف «Raffles v. wichelhaus» نیز چنین رویکردی قابل اتخاذ است. در این دعوا خواهان بهعنوان فروشنده و خوانده بهعنوان خریدار توافق میکنند که پنبههای موجود در کشتی پیرلس[۱۰۵۱] را که از بمبئی حرکت کرده بود را بخرند. درواقع دو کشتی با همین نام یکی در اکتبر و دیگری در دسامبر از بمبئی حرکت کرده بودند. خوانده کشتیی را که در اکتبر حرکت کرده بود، مدّنظر داشته است و خواهان کشتی دیگری را قصد کرده بوده است. حکم به نفع خوانده صادر شد. دادگاه برای این تصمیم خود هیچ دلیلی ارائه نکرده بود ولیکن هر فردی میتواند بفهمد که چون ابهام در قضیه وجود داشته و لذا ظاهراً هیچ قرینهای وجود نداشته است که یکی را از دیگری بازشناساند، بنایراین هیچ قراردادی وجود ندارد؛ چراکه ایجاب و قبول با هم هماهنگ نیستند.[۱۰۵۲]
علاوهبر اشتباه در موضوع معامله و شخص طرف قرارداد، اشتباه درخصوص مفاد و شروط قرارداد[۱۰۵۳] هم در کامانلا از جمله اشتباهات مانع تراضی تلقّی شده است.[۱۰۵۴] به نظر میرسد آنچه ما در حقوق ایران درخصوص قلمروی نظریه تطابق ایجاب و قبول گفتیم و بیان داشتیم که عدم تطابق دو اراده تنها در امور مهم مانند موضوع قرارداد، شخص طرف قرارداد و نیز شروط اساسی منجر به بطلان میگردد، در کامانلا نیز بهنوعی دیگر بیان میشود. درواقع اشتباه در این سه مورد در کامانلا مانع تراضی هستند. ایشان این سه مورد را فارغ از نظریه تطابق ایجاب و قبول بهعنوان اشتباهات مانع تراضی بحث میکنند و خود عدم تطابق ایجاب و قبول را بهعنوان قسیم این سه اشتباه مطرح کردهاند. برای درک اختلاف دو نظام حقوقی باید دو مسأله به ترتیب اولویت روشن گردد. نخست مراد از عدم تطابق ایجاب و قبول در کامانلا چیست؟ دوم اینکه اشتباه در شروط چگونه باعث عدم تراضی میگردد؟ آیا با آنچه ما در حقوق ایران گفتیم میتواند بهنوعی همسان و یا حداقل همسو باشد؟
در حقوق انگلیس حقوقدانانی که عدم تطابق ایجاب و قبول را نوعی اشتباه مانع تراضی تلقّی کردهاند ضمن این توضیح که ممکن است که در اثر اشتباه ازجانب یک طرف یک ایجاب بدون هیچ تقصیری در یک معنای متفاوت از مقصود موجب مورد قبول واقع گردد، درخصوص این نوع اشتباه به پروندههای «Scriven v. Hindley» و «Raffles v. wichelhaus» مثال میزنند.
ایشان میگویند در چنین اشتباهی یک طرف ممکن است بگوید او برداشت مشابهی نسبت به مفاد قرارداد مانند برداشت طرف دیگر ندارد و غیر ممکن خواهد بود که مدعی شویم رفتار او، یک فرد متعارف و معقول را به نتیجهای غیر از آنچه او اتخاذ کرده وامیدارد. بنابراین قرارداد بهخاطر فقدان انطباق مفاد ایجاب و قبول باطل میباشد.[۱۰۵۵] چنانکه دیدیم دو پرونده مورد استناد این حقوقدان همان دو پرونده مورد استناد اشتباه در موضوع معامله میباشد. البته هر دو حقوقدان اشتباه رخ داده در این دو پرونده را اشتباه مانع تحقق تراضی دانستهاند.
بهنظر میرسد اشتباه مانع تراضی همان اشتباه موجب عدم تطابق ایجاب و قبول است و نباید اشتباه اخیر را یک نوع خاص از اشتباه مانع تراضی بشماریم، چراکه بهلحاظ منطقی با وجود مقتضی (تطابق ایجاب و قبول) و فقدان مانع (منع قانونی، اشتباه مخلّ هر یک از دو اراده و …) تراضی تحقق مییابد. درواقع تطابق ایجاب و قبول مقتضی تراضی است و تفکیک این دو هیچ توجیهی ندارد. وانگهی برخی حقوقدانان هیچ نوع اشارهای در اشتباهات مانع تراضی به اشتباه مانع تطابق ایجاب و قبول نکردهاند.[۱۰۵۶] بیدلیل نیست خود حقوقدانانی که این نوع اشتباه را بهعنوان یک قسم از انواع اشتباهات مانع تراضی تلقّی کردهاند، در پایان بهنوعی این ایراد که این نوع موارد (موارد عدم مطابقت ایجاب و قبول) واقعاً اشتباه نیستند، را پذیرفتهاند.[۱۰۵۷]
حال باید دید اشتباه در مفاد و شروط قرارداد که نوعی اشتباه مانع تراضی تلقّی شده است چه میباشد. در پرونده «Wood v. Scarth»[۱۰۵۸] خوانده اجاره یک میخانه را در عوض ۶۳ پوند برای یکسال به خواهان ایجاب میکند. خواهان بعد از گفتگو با منشی خوانده ایجاب را بهوسیله نامهای قبول میکند. خوانده علاوهبر اجاره بهاء قصد دریافت مبلغ ۵۰۰ پوند را نیز داشت، درحالیکه خواهان معتقد بود او تنها موظف به پرداخت مبلغ اجاره بهاء میباشد. دادگاه حکم به این داد که قرارداد باید پابرجا بماند و خواهان از بابت اینکه نتوانسته است بهخاطر رد خوانده، قرارداد اجاره را بهدست آورد، مستحق خسارت است. صرف تخلّف از شرط پرداخت ۵۰۰ پوند در این پرونده به نظر دادگاه نمیتواند موجب بطلان باشد.
علت این حکم بهاعتقاد برخی حقوقدانان این است که هر فرد معقولی که شاهد یک ایجاب صریح و بدون ابهام بوده است، نمیتواند به صرف اشتباه طرف دیگر (خوانده) شاهد بطلان و فساد قرارداد باشد.[۱۰۵۹] بر این اساس در حقوق انگلستان نیز مانند حقوق ما عدم مطابقت ایجاب و قبول در شروط و مفاد غیر رکنی نمیتواند علت بطلان قرارداد تلقّی شود. در پرونده «Bascomb v. Beckwith» نیز عدم مطابقت ایجاب و قبول در زمینه شرط باعث بطلان قرارداد نگشته است. در این پرونده ملکی در یک قرعه به این شرط که خریدار قرعه نباید در آن ملک، میخانه دایر کند به فروش میرسد. فروشنده خود نیز یکی از کسانی بود که یک قرعه انتخاب کرده بود و در آن پیشنهاد کرده بود که میخواهد یک میخانه در ملک دایر کند. مجری قرعه این مسأله را روشن نساخته بود که دایر کردن میخانه درصورت برنده شدن مجاز نیست. دادگاه چنین حکم کرد که با ضمن رعایت مفاد شرط (دایر نکردن میخانه) فروشنده از اجرای عین تعهد[۱۰۶۰] میتواند برخوردار باشد.[۱۰۶۱]
بنا بر آنچه گذشت در حقوق انگلستان اشتباهی که موجب عدم تطابق ایجاب و قبول میگردد، اشتباه مانع تراضی است. این عدم تطابق در عوضین و طرفین معامله بدون شک باعث بطلان است. بیدلیل نیست که ایجاب باید لزوماً بهوسیله طرف ایجاب مورد قبول واقع شود.[۱۰۶۲] لیکن اشتباه در شروط نوعاً نمیتواند باعث عدم تطابق ایجاب و قبول گردد و به همین دلیل بهندرت اشتباه در شروط مورد تأیید قرار میگیرد.[۱۰۶۳] بر حسب تبیینی که از نظریه تطابق ایجاب و قبول داشتیم، اشتباه اگرچه از طریق عیب اراده میتواند باعث عیب تراضی گردد ولیکن ما میان این دو تفکیک کردیم. چنانکه دیدیم اگر اشتباه قصد معامل را از میان ببرد اگرچه عملاً منجر به عدم تطابق اراده موجب و قابل میگردد ولی بطلان قرارداد را باید در ابتدا معلول عیب اراده (فقدان قصد) دانست و نباید حکم بطلان را معلّل به عدم تطابق ایجاب و قبول دانست. بر این اساس در حقوق انگلستان قریب به اتفاق دعاوی که دادگاه بهعلت عدم مطابقت ایجاب و قبول حکم به بطلان داده است، درواقع بهخاطر عیب اراده باطل است و نباید آنرا بهخاطر عدم مطابقت ایجاب و قبول باطل دانست. در پرونده «Scriven v. Hindley» و بسیاری پروندههای دیگر، درواقع فردی «الف» را میخواسته ولیکن «ب» را ایجاب کرده است و این اشتباه مستقیماً به عیب اراده برمیگردد و نه به عیب تر
فرم در حال بارگذاری ...
[سه شنبه 1401-04-14] [ 03:24:00 ب.ظ ]
|