کارآفرینی فرآیندی است که منجر به ایجاد رضایت­مندی و یا تقاضای جدید می­ شود، در واقع کارآفرینی از راه تشکیل مجموعه­­ای منحصر به فرد از منابع به منظور بهره­ گیری از فرصت­ها ‌می‌باشد (کوراتکو و هادجت، ۲۰۰۱).

تیمونز[۳] کارآفرینی را توانایی خلق و ساخت چیزی ارزشمند از هیچ چیز می­داند(کردنائیج، ۱۳۸۴). این مفهوم یعنی شروع، انجام، دستیابی و ایجاد یک شرکت یا سازمان.

کرزنر[۴] بر لزوم کارآفرینی به منظور بهره ­برداری از فرصت­های کشف نشده تأکید می­­کند. از سوی دیگر شولتز[۵] کارآفرینی را توانایی مقابله با عدم توازن می­نامد و نه توانایی پرداختن به ابهامات.

هایک[۶] نظری مشابه کرزنر دارد و آن را نیروی پایدار می­شمارد که باعث می­ شود بازارها به توازن نزدیک­تر شوند و با هماهنگی بیشتری عمل نمایند. ریسک­پذیری نقطه ثقل مفهوم مایسز[۷] از کارآفرینی است.

لینک و هربرت[۸] در تلاش برای ارائه یک تعریف ترکیبی از کارآفرینی هستند که موضوعات مهم تاریخی در باب کارآفرین، همچون ریسک، ابهام، نوآوری، درک و تغییر را یکپارچه می­سازند. آنان کارآفرین را فردی می­دانند که متخصص پذیرفتن مسئولیت اتخاذ تصمیمات قانونی است که بر نوع و استفاده کالاها، منابع یا نهادها تاثیر می­ گذارد (کردنائیج، ۱۳۸۴).

پینکات[۹] نقش کارآفرین را خلق نوآوری می­داند و نوآوری را یک نوع نابودی خلاق می­داند. نقش او در موضوع کارآفرینی آن است که با کمک واژه کارآفرین، نقش کارآفرینانه یک سازمان را از سازمان دیگر جدا کند.

ژان باتیست­سی[۱۰] نیز کارآفرینی را مختص فردی می­داند که منابع اقتصادی را از یک حوزه دارای بهره ­وری پایین به حوزه دارای بهره ­وری و سود بالاتر منتقل می­ کند.

مفهوم کارآفرین

کارآفرینان افراد خلاق، برجسته و معمولا ماجراجویی هستند که می‌توانند بلادرنگ جامعه را در هم ریخته و پیشرفت را تقویت کنند. آن‌ ها افراد ریسک پذیری هستند که فرصت‌ها را تسخیر کرده و از منافع و روش‌های غیرمعمول استفاده می‌کنند.

کانتیلون کارآفرین را فردی معرفی می‌کند که محصولات را با قیمت معینی خریداری کرده و به قیمت نامعین به فروش می‌رساند، ‌بنابرین‏ ‌در مورد کسب و کار و استفاده از منابع تحت اقدامی که ریسک حساب شده‌ای دارد، تصمیم گیری می‌کند.آدام اسمیت کارآفرین را فردی می‌داند که مدیریت شکلی از سازمان را جهت مقاصد تجاری می‌پذیرد. ژان باتیست سیکارآفرین را فردی معرفی می‌کند که هنرها و مهارت‌های معینی جهت ایجاد مؤسسات اقتصادی جدید و بینش خاصی ‌در مورد نیازهای جامعه داشته و قادر به تامین این نیازها است.

منجر یک زنجیره عاملی از رویدادها را ارائه می‌کند و می‌گوید منابع صورت مستقیم جهت تامین نیاز انسان مورد استفاده قرار نمی‌گیرند و این تبدیل آن‌ ها به محصولات ارزشمند است که موجب تامین نیاز می‌شود.

شومپیتر کارآفرینی را نیروی «تخریب خلاق» می‌داند و می‌گوید کارآفرینی فرآیندی است که روش های انجام کارها را از طریق کشف راه های جدید و بهتر تخریب می‌کند.شومپیتر کارآفرینی را یک فرایند می‌داند و کارآفرین را فردی نوآور معرفی می‌کند که از این فرایند، جهت متلاشی کردن وضعیت کنونی از طریق ترکیب منابع و روش‌های جدید تجارت، استفاده می‌کند. «تغییر شکل دادن و یا به هم ریختن الگوی تولید می‌تواند از طریق نوآوری یا اغلب از طریق امکان استفاده از فناوری امتحان نشده برای تولید یک کالای جدید یا تولید یک کالای قدیمی با یک روش جدید، یا از طریق بهره برداری از یک منبع مواد اولیه جدید، یا محل فروش جدید برای محصولات باشد. کارآفرینی در تعریف اساسا شامل انجام کارهایی می‌شود که عموما در دوره های معمولی عملیات روزانه کسب و کار انجام نمی‌شود.»

این نکته توسط پیتر دراکر نیز بیان شده است. او نقش کارآفرینانه را جمع‌ آوری و استفاده از منابع می‌داند اما اظهار می‌کند که منابعی که منجر به ایجاد نتیجه می‌شود باید به فرصت‌ها اختصاص داده شوند نه به مسائل و مشکلات. از دیدگاه دراکر، کارآفرینی هنگامی اتفاق می‌افتد که منابع در جهت فرصت‌های پیشرفت به کار گرفته شوند نه در جهتی که ما را ‌از کارایی مدیریت مطمئن کند. این جهت دهی به منابع نقش کارآفرین را از نقش سنتی مدیریت متفاوت می‌کند.

دیوید سیلور یکی از سرمایه گذاران موفق کسب و کار و نویسنده، توضیح می‌دهد که کارآفرینان افرادی پرانرژی و از لحاظ فکری مستقل بوده که بینش و مأموریت‌ روشنی دارند. او تمایل دارد که بر مبنای این بینش، محصول یا خدمتی خلق کند که موجب بهبود زندگی میلیون‌ها نفر شود. در ضمن سیلور اظهار می‌کند که کارآفرینان به دلیل نارضایتی از سازمان هایی که در آن‌ ها کار می‌کرده‌اند، کسب و کار جدیدی را راه اندازی می‌کنند در حالی که از حرفه خود ناراضی نیستند.

آلبرت شاپیرو مطالعات مقایسه‌ای بین ملت ها، مردم و ‌گروه‌های اخلاقی انجام داده:افراد به دلیل قرار گرفتن در شرایطی که مجبور به امرار معاش می‌باشند کارآفرین می‌شوند. اوبیان می‌کند که چگونه بین بیکاری و افزایش کسب و کارهای جدید، یک همبستگی مثبتوجود دارد.

کلمه کارآفرین، احتمالا برای افرادی که یک ایده را می‌پرورانند، بر مبنای آن کسب و کاری را راه اندازی می‌کنند و به دنبال ابتکارات خود برای جامعه ارزش افزوده ایجاد می‌کنند، مناسب است. در حالی که افراد یا سازمان‌هایی را که درآمد جایگزین از طریق ترک شغل و راه اندازی یک مغازه یا کسب و کار خدماتی و سنتی به دست می‌آورند را می‌توان کاسبان نامید.

اقتصاد و شرایط جهانی تغییرات و مقتضیات خاص و جدیدی را در برابر شرکت‌ها و سازمان‌ها قرار می‌دهند و به اجبار آنان را به سمت و سوهای جدیدی راهنما می‌شوند که به طبع آن این سازمان‌ها برای بقا ناچار به واکنش و حتی سعی در عملکرد پیش بینانه در محیط، می‌کند. پیتر دراکر توسعه هایی را که موجب تغییر محیطها و بازار شده و به طبع آن فعالیت سازمان‌ها را در جهت کارآفرینی تحت تاثیر قرار می‌دهد در چهار گروه زیر دسته بندی می‌کند:

    • اول: تکامل علم و فناوری، استفاده از حرکت‌های کارآفرینی با بهره گرفتن از فناوری‌های بالا را گسترش داده است.

    • دوم: تکامل و تغییرات جمعیتی مثل، تقاضا برای تحصیلات بیشتر، خانواده های دوشغلی و روابط فردی بیشتر، بالا رفتن میانگین سن جمعیت و… موجب شده است تا نیازها و پروژه های جدید اقتصادی و تجاری تعریف و اجرا شود.

    • سوم: بازارهای سرمایه شرایط و مکانیزم‌های لازم برای کارآفرینی را فراهم آورده و ‌به این سمت متمایل شده اند.

  • چهارم: صنایع و صاحبان کسب و کار کم و بیش فراگرفته اند که چگونه کارآفرینی را اداره کنند و از آن برای بقا و پیشرفت و پاسخ گویی به تغییرات محیطی استفاده کنند.

انواع کارآفرینی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...