در این مدرسه با زبان وادبیات عربی که در عهد عثمانی رایج نبود بیش از پیش آشنا شد ، وبا
شعروادب مأنوس گشت ، و البته ادبیات عرب درمدارس نابلس به خاطرتلاش وکوشش بعضی
از معلمهای فارغ التحصیل دانشگاه « الأزهر » و متأثر از جنبش ادبی مصرکه حافظ وشوقی
پرچمدارآن بودند ، رواج یافت . کـه دراثرآن دانش آموزان برای اولین باردرزندگـی تحصیلی

خود قصیده های شوقی ، حافظ ابراهیم ، مطران و غیره را شنیدند .
از جمله این مدرسان نوگرا می توان بـه مرحوم شیخ ابراهیم أبو الهدی الخماش و شیخ فهمی
أفندی هاشم اشاره کرد . ( فدوی طوقان، ۲۰۰۵م ، ص ۱۶)
تأثیر این معلمان دلسوز بر ابراهیـم همچون تأثیر عناصر مفید خاک بـر نهال کوچکی بود کـه
هنوز در خاک ریشه ندوانده است . ( المثلم ، ۱۹۶۴م ، ص۲۰ )
ابراهیـم بـه مدت چهار سال یعنی از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ م مرحله ابتدایی را سپری کرد ودر
سن چهارده سالگی برای ادامـه تحصیل وارد دبیرستان « المطران » شد .
او درطول تحصیلش دراین مدرسه با استاد بزرگ « نخله زریق » کـه در دانشکده انگلیسی در
قدس تدریس می کرد آشنا شد ؛ ( الجیوسی ، ۲۰۰۱م ، ص ۳۵۵)
استاد ، دیدگان او را بـر میراث قدیم عرب گشود و وی را شیفته لهجه عربی نمود ، و احساس
ملی و قومی را در درونش ریشه دار کرد ، تا جایی که ابراهیم بعد از آن بیشتر قصیده هایش
را در مراسم مختلف میهنی می سرود . کـه در اثر تشویق استاد و اطرافیانش کم کم اصول
شعرش را محکم نمود و هربار بیش از پیش از اشتباهات زبانی و بیانی آن می کاست . و بـه
جایی رسید که «شکل» برایش مفهوم پیدا کرد و برسرودن شعر صحیح اطمینان یافت . (شراره
، ۱۹۶۴م، ص۱۴ )
ابراهیم تحصیلش را در مدرسـه مطران به سال ۱۹۲۲-۱۹۲۳م به پایان برد و وارد دانشگاه
آمریکایی بیروت شد کـه در آن ادبیات انگلیسی وعربی را به خوبی آموخت ودر هر دوی آنها
مهارت لازم را کسب کرد . ( یعقوب ، ۲۰۰۴م ، ص۲۸)
در این دانشگاه برادر بزرگ ابراهیم ( احمد) اورا با یکی ازدوستان دانشجویش به نام « سعید
تقـی الدین » آشنا کرد ؛ سعید از کسانی بود کـه شعر را دوست داشت ودرست ونادرست آن را
بـه خوبی تشخیص می داد ، واین آشنایی اثر بسیارخوبی بـرشکل گیری صنعت شعری طوقان
گذاشت.
ابراهیم ازهمان ابتدای سال تحصیلی (۱۹۲۴م) مریض ومجبور بـه بازگشت به نابلس گشت که
در آنجا قصیده زیبای « ملائکه الرحمه» را در وصف پرستاران سفید پوش بیمارستانی کـه در
آنجا بستری بود سرود ؛ و آنرا درمجلـه « المعرض » منتشرکرد که پس ازآن مجله«سرکیس»
به نقل از المعرض آن را تجدید چاپ کرد و در پیوست آن نوشت : بدون شک ابراهیـم اولین
کسی است که دراین موضوع ، شعر عربی سروده است . و در آرژانتین ، مجله «التمدن» نیـز
پس از چاپ آن نوشت : چـه بسا اگر شاعران ما در این باب و موضوع ، شعـربسرایند بدون
تردید شعرعربی به بالاترین درجه قوت ونوباوگی خواهد رسید.(فدوی ط، ۲۰۰۵م، ص ۲۳و۲۴ )
ابراهیم در طول شش سالی که در دانشگاه آمریکایی بیروت به تحصیل مشغول بود ، علاوه بر
آن به تجربه های دیگری نیز دست پیدا کرد . تجربه هایی که قبلا هیچگاه آنها را نیازموده بود
و با آمدنش به بیروت حتی پس از گذشت سه سال یعنی ۱۹۲۶م اولین آثار آن بـر قلب وی
نمایان شد. اگر چه تا قبل از آن دوستان ابراهیم همواره با طنز وکنایـه جای خالی عشق را در
اشعارش به او یاد آورمی شدند ومی گفتند :” توچه نوع شاعری هستی؟ شاعری بدون احساس!
پس الهام زن در شعرت کجاست ؟ ( المحاسنی ، بی تا ، ص ۲۸ )
اولین گزینه های پاسخ بـه این سؤال در درون ابراهیم با آمدنش بـه بیروت و وارد شدنش به
دانشگاه آمریکایی آن شکل گرفت ، چرا که قرارگرفتن او در چنین محیطی باز کـه بسیار با
زادگاهش نابلس متفاوت بود ، اولین طلیعه هـای عشق را در درون وی تاباند و زیبایی را در
وجود زن برایش معنا بخشید ، زیبایی که ابراهیم از آن بیگانه بـود ، چرا کـه دختران نابلس
همیشه پوشیده وبیشتر در حصار خانه هایشان زندگی را سپری می کردند .
ابراهیم اولین عشقش را در چهـره دانشجویی فلسطینی به نام « ماری الصفوری » تجربه کرد.
(فدو ی ط. ، ۲۰۰۵م، ص۲۹ ) (که بعدا به تفصیل در بخشهای بعدی به آن پرداخته می شود .)
از تجربه هـای دیگر ابراهیم در این روزها ، آشنایی او با شاعران بزرگی چون حافظ جمیل از
عراق و وجیه البارودی از سوریه و دیدا رش با نویسنده بزرگ لبنانی عمر فروخ بود ، کسی
که ابراهیم را بسیار دوست داشت وبعدها نیززندگی نامه اش را با تحلیلی زیبا نوشت.( الجیوسی
، ۲۰۰۱م ، ص ۳۵۶)
در کنار این تجربه ها و آشنایی ها ، وطن و میل به آزادی دردرون ابراهیم قوت گرفت وزبان
را در راستای اهدافش به عنوان اسلحه ای قرارداد که با آن دوستان غافل و دشمنان بیدار را

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...