معنی و مفهوم: صله و بخشش شاه اخستان، همچون باغ بهشت بزرگ است و شکوه و دلیری او به گونه‌ای است که در جنگ با پادشاهان می‌تواند مانند رستم، هفت خوان را طی کند و همه‌ی شاهان را شکست دهد.
آرایه‌های ادبی: صلت و صولت جناس زاید دارند. هفت و هشت با هم سیاقه‌‌الاعداد ساخته‌اند. بخشش شاه را به اندازه‌ی هشت بهشت بزرگ دانسته است و او را در دلاوری مانند رستم دانسته که می‌تواند هفت خوان را طی کند.
توضیحات:
هفت خوان: هفت موضع یا هفت مرحله میان ایران و توران بود که رستم و اسفندیار در آن مواضع به مخاطرات بزرگ دچار شدند، هفت خان را در فارسی اغلب « هفت خوان » نویسند . وجه تسمیّه‌ی این کلمه را آن دانسته‌اند که رستم و اسفندیار بعد از هر کامیابی، خوانی از اغذیه‌ی لذیذ می‌گستردند که این وجه تسمیّه صحیح نمی‌باشد. هفت خوان اصلاً به سرنوشت رستم مربوط می‌شود، بدین شرح که هنگامی که جهان پهلوان ایرانی، برای نجات کیکاوس به مازندران می‌شتافت، وی را هفت آفت بزرگ پدید آمد که همه را به نیروی مردی و توکل بر یزدان از پیش پا برداشت … هفت خان رستم که صحنه‌ی پیکارهای گوناگون او را نشان می‌دهد، با دوازده شاهکار هرکول که در میتولوژی یونان آمده برابر است. (یاحقی، ۱۳۷۵: ۴۵۰)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بند هشتم:
کلمات قافیه: دلستان، جان، گمان و …
حروف اصلی قافیه: ا ن
حرف روی: ن
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: برگیر
۸۳ – جـو بــه جـو جـور دلســتان بــرگیــر
دلِ جـــو جــو شــده ز جـان بــرگیــــر
معنی و مفهوم: ذرّه ذرّه‌ی جور و ستم دلبر خویش را پذیرا باش و دل پاره پاره شده را از جان بردار و به جان امیدی نداشته باش.
آرایه‌های ادبی: دل از جان برگرفتن کنایه از نا امید شدن از زندگی است. حرف « ج » در بیت واج آرایی دارد. جو و جور جناس زاید دارند.
۸۴ – بــه گمـان یـوسفیـت گــم شـده بــود
یـوسفــت گــرگ شــد، گمـان بــرگیـــر
معنی و مفهوم: تو گمان کردی که یوسفی (معشوق) در این جهان گم کرده‌ای، یوسف تو به گرگ تبدیل شده است، این وهم و گمان خویش را کنار بگذار و به هوش باش.
آرایه‌های ادبی: تکرار گمان آرایه‌ی صدر الی العجز ساخته است. یوسف و گرگ تلمیح به ماجرای حضرت یوسف دارد.
توضیحات:
یوسف و گرگ: برادران یوسف با خود گفتند: یوسف و برادرش بنیامین پیش پدر ما، بیش از برادران دیگر محبوبند و پدر ما گرفتار اشتباهی عجیب شده است، یکی از آنان گفت: یوسف را بکشید یا او را از این سرزمین دور سازید تا توجه پدر، به شما معطوف گردد … یکی از آنان گفت: یوسف را نکشید، او را به چاه افکنید تا کاروانیان او را بردارند و برده‌ی خود سازند. برادران یوسف پیش پدر آمدند و گفتند: چرا به ما سوءظن داری و چرا نمی‌گذاری یوسف با ما به گردش و بازی پردازد ؟ ما با او مهربان هستیم و او را از هر گزندی حفظ خواهیم کرد. فردا او را با ما جهت تفریح و بازی به صحرا بفرست. یعقوب گفت: می‌ترسم او را همراه ببرید و در صحرا از او غافل مانید و او طعمه‌ی گرگ شود … برادران گفتند: اگر وی طعمه‌ی گرگ گردید همه‌ی ما در برابر چنین حادثه‌ای مسؤلیت مشترک خواهیم داشت … برادران یوسف را بردند و او را به چاه افکندند… شامگاهان پسران پیش پدر بازگشتند و پیراهن یوسف را که به خون آلوده بود در حضور پدر نهادند و گریان و نالان گفتند: ما برای بازی و مسابقه رفتیم، یوسف را برای حفظ امتعه‌ی خود به جا گذاشتیم، چون بازگشتیم دیدیم که او را گرگ دریده است. این پیراهن اوست و ما می‌دانیم که سخن ما را هر چند راست باشد باور نخواهی کرد. (خزائلی، ۱۳۷۱: ۶۷۲)
۸۵ – بـر ســر خــوان زنـدگـی، خــورشــت
چـون جـگر گـوشـه‌ای اسـت، خوان برگــیر
معنی و مفهوم: وقتی که بر سر سفره‌ی این زندگی، خوراک تو غم و اندوه شده است، بساط این سفره را جمع کن و به این زندگی پایان بده.
آرایه‌های ادبی: خوان زندگی اضافه‌ی تشبیهی است. جگر خوردن، کنایه از غم و اندوه خوردن است.
۸۶ – نیسـت در حلقــه‌ی جهــان یـک اهــل
پـــای اهلیّـــت از میــــان بـــرگیــــر
واژگان: اهلیّت: سزاوار بودن، لیاقت. (غیاث)
معنی و مفهوم: در این جهان بزرگ یک نفر شایسته و اهل دل یافت نمی‌شود، تو هم اهلیّت و شایستگی خود را نشان نده و دیگر اهل و سازگار مباش.(اهلیت و شایستگی در جهان وجود ندارد)
آرایه‌های ادبی: حلقه‌ی جهان اضافه تشبیهی و پای اهلیّت اضافه‌ی اقترانی است.
۸۷ – اهــل دل کــس نـیافـت ز اهـل جهــان
بـــرو ای دل، دل از جهـــان بـــرگیــــر
معنی و مفهوم: هیچ کس در این جهان، یک نفر اهل دل پیدا نکرده است. ای دل، تو هم امید به مردم این جهان نداشته باش.
آرایه‌های ادبی: دل از جهان برداشتن کنایه از نا امید شدن از جهان است. جهان در بیت تکرار شده است.
۸۸ – دو بــه دو بـــا حـریف جــان بنشــین
یــک بــه یــک غــدر آسمـان بــرگیــر
واژگان: غدر: بی وفایی، خیانت. (معین)
معنی و مفهوم: جان را به عنوان حریف و همنشین خود برگزین و با او در خلوت و تنهایی بنشین و تمام بی وفایی‌ها و پیمان شکنی‌های آسمان را برشمار و مشخص کن.
آرایه‌های ادبی: دو به دو نشستن کنایه از با هم در خلوت نشستن بدون حضور اغیار است. یک به یک کنایه از همه چیز است. بین یک به یک و دو به دو ایهام تناسب می‌باشد.
۸۹ – بــس خـراب اســت لهــو خـانــه‌ی دهــر
بنــگه عمـــر، از آسمــــان بـــرگیـــر
واژگان: لهو خانه: جای لهو و بیهودگی، خانه‌ی لهو. (دهخدا)
معنی و مفهوم: روزگار که مانند خانه‌ای پر از سرگرمی و بیهودگی است بسیار خراب و ویران است، تو نیز به آسمان و کارهای آن دل خوش نباش و به آن تکیه نکن.
آرایه‌های ادبی: لهو خانه‌ی روزگار، اضافه‌ی تشبیهی و بنگه عمر، اضافه‌ی استعاری است.
۹۰ – بـــر در نقــب ایـــن خــــراب، تـــو را
تــا نگــیرنـــد، نقــب از آن بـــرگیـــر
معنی و مفهوم: این دنیای ویران و ناپایدار، ارزش آن را ندارد که در آن نقب بزنی (به آن دل ببندی) زیرا بهره‌ای از آن نخواهی برد، قبل از آن که تو را بر در این نقب ببینند و شرمنده شوی، آن را رهاکن.
آرایه‌های ادبی: خراب استعاره از دنیا است. نقب برگرفتن کنایه از رها کردن است. نقب و نقب در بیت تکرار به وجودآورده است.
۹۱ – گــل انصــــاف کــــار، خــاقــانــی
خســک از راه دوستـــــان بــــرگیــــر
واژگان: خسک: خار کوچک، خس، خار. (معین)
معنی و مفهوم: ای خاقانی، عدل و انصاف داشته باش و مشکلات و موانع سر راه دوستان را بردار تا آسیبی نبینند.
آرایه‌های ادبی: گل انصاف اضافه‌ی تشبیهی و خسک کنایه از موانع است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...