1. خلاصه و مرور کردن[۱۳۳]: گاهی برای مراجعین لازم است که تامل نموده و به بازبینی مسیر طی شده بپردازند.در این فن مشاور به مراجعین این فرصت را می دهد که به جذب و اندیشیدن آنچه گفته است بپردازند (گلدارد ۱۹۹۹).
      2. ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    1. پرسش[۱۳۴]: کاربرد سوال برای جمع و جور کردن اطلاعات به ویژه روشن ساختن آنچه گفته شده است ، می باشد.سوالات بموقع به مراجعین کمک می کند تا درباره آنچه می خواهند بیاندیشند و نتایج رفتارشان را ارزیابی کنند.

اهداف کاربردی ماهرانه سوال کردن عبارتند از:
الف: ورود به دنیای درونی مراجع
ب: جمع آوری اطلاعات
ج: آگاهی دادن
د: کمک به مراجعه برای کنترل موثر زندگی
۸ . دایره مشکل گشا[۱۳۵]: این فن به این صورت اجرا می شود که دایره ای خیالی برکف اتاق کشیده و به زوجین گفته می شود که صندلی خود را در این دایره قرار داده و بنشینند ، در این دایره ۳ چیز وجود دارد :
۱: زن ۲: مرد ۳: ازدواج
با ورود به این دایره زوجین توافق دارند که اصل ازدواج مهم است و بر خواسته های آنها ارجحیت دارد و باید برای حفظ آن بکوشند . در باره تفاوت در شدت نیازهای خود که موجب تعارضات زناشویی شده است گفتگو می کنند و از بکار گیری کنترل بیرونی و رفتارهای مخرب پرهیز نموده و درباره تفاوتهای فردی و اختلاف شدت نیازها و خواسته های همدیگر مذاکره می کنند . مذاکره ای که موجب دوام و بقای زندگی زناشویی گردد. اگر زوجین در مذاکره به توافق برسند در تعامل زناشویی آنها اصل ازدواج بر خواسته های فردی ، مقدم شمرده شده است.(گلاسر ۱۹۹۸).
۲-۳) پیشینه پژوهشی
۲-۳-۱) تحقیقات انجام شده در داخل کشور:
فریدی(۱۳۸۵) در تحقیقی “اثر بخشی آموزش مداخلات خانواده درمانی ساختاری به شیوه گروهی بر تعارضات زناشویی زنان” را مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که آموزش مداخلات خانواده درمانی ساختاری به شیوه گروهی، به کاهش تعارضات زناشویی تاثیر مثبت داشتند.
سودانی(۱۳۸۵) در پژوهشی در مقایسه اثر بخشی زوج درمانی به شیوه شناختی الیس و درمان راه حل –محور- دیشیرز[۱۳۶] بصورت انفرادی توام در کاهش تعارضات زناشویی مورد بررسی قرار داد که به این نتیجه رسید که زوج درمانی به شیوه شناختی الیس و درمان راه حل-محور دیشیرز بصورت انفرادی و توام در کاهش تعارضات زناشویی تاثیر مثبت داشته اند.
خزایی(۱۳۸۵) در پژوهشی به بررسی رابطه بین الگوهای ارتباطی با تعارضات زناشویی دانشجویان زن دانشگاههای شهر تهران، پرداخت . نتایج نشان داد بین تعارضات زناشویی با الگوهای ارتباط سازنده متقابل زنان از نظر آماری در سطح ۰۱/۰ رابطه معنادار و حقیقی وجود دارد.
ارفعی(۱۳۸۵) در پژوهشی به بررسی و مقایسه تعارضات زناشویی و سلامت روان در ازدواجهای بین فرهنگی و ازدواجهای تک فرهنگی در دانشجویان زن دانشگاههای استان اصفهان پرداخت . نتایج نشان داد که تعارضات زناشویی و سلامت روان بین زنان با ازدواجهای بین فرهنگی متفاوت از زنان با ازدواج تک فرهنگی است. این یافته ها ، مبنی بر این است که تعارضات زناشویی در زنان با ازدواجهای بین فرهنگی نسبت به زنان با ازدواجهای تک فرهنگی بیشتر و سلامت روان در آنها پایین تر است. در مورد فرضیه های فرعی در مقیاسهای تعارضات زناشویی کاهش همکاری در زنان با ازدواجهای بین فرهنگی بیشتر است.
قربانی(۱۳۸۴) در تحقیقی تحت عنوان تاثیر زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری بر تعارضها و افکار غیر منطقی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره اصفهان ، به این نتیجه رسید که زوج درمانی عقلانی-هیجانی-رفتاری در کاهش تعارضات و افکار غیر منطقی زوجین موثر است.
شاهمرادی(۱۳۸۴) تاثیر درمان شناختی –رفتاری به شیوه گروهی بر سطح ناسازگاری زنان متاهل را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که درمان شناختی-رفتاری به شیوه گروهی نقش موثری بر سطح سازگاری،ابراز محبت، توافق، همرایی، همبستگی و رضایت زناشویی زنان متاهل دارد.
شریعتمداری(۱۳۸۳) تاثیر آموزش راه های مقابله با فشارهای روانی بر تعارضات زناشویی را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که آموزش سبکهای مقابله با فشارهای روانی بر کاهش تعارضات زناشویی موثر است.
فرح بخش(۱۳۸۳) در پژوهشی میزان اثر بخشی فنون زوج درمانی نظریه الیس،گلاسر و ترکیبی از آن دو را در کاهش تعارضات زناشویی، بررسی نمود. نتایج آماری نشان داد که هر سه شیوه زوج درمانی در کاهش تعارضات زناشویی موثر بوده اند.
سعیدیان(۱۳۸۲) در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه بین ساختار قدرت در خانواده با تعارضات زناشویی به این نتیجه رسید که افزایش ساختار قدرت در خانواده، رابطه جنسی و رابطه خانوادگی با خویشاوندان و همسر و دوستان افزایش می یابد و نیز افزایش ساختار قدرت در خانواده ، واکنش های هیجانی ، جلب حمایت فرزندان در رابطه فردی با خویشاوندان خود کاهش می یابد.
دهقان(۱۳۸۰) در پژوهش خود تحت عنوان مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی به این نتایج دست یافت:بین تعارضات زناشویی متقاضی طلاق و زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی در مولفه کاهش همکاری، افزایش واکنشهای هیجانی، جلب حمایت فرزند و کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر تفاوت معنی داری وجود دارد. تعارضات زناشویی در بین متقاضی طلاق بیشتر از زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی است.
۲-۳-۲) تحقیقات انجام شده در خارج از کشور:
پژوهشی توسط تامسن و گیلبرت [۱۳۷](۲۰۰۷) انجام گرفت که در آن ۳۲ زوج در یک تعامل حل تعارضات زناشویی شرکت کردند و از آنها نوار ویدئویی تهیه شد. در این پژوهش روی شش فاکتور عاطفه منفی، عاطفه مثبت، توجه به اثرات فیزیولوژیکی، روان نژندی و سلطه خواهی بررسی انجام شد. یافته ها نشان داد که در بررسی رضایت زناشویی و تعارضات زناشویی می بایست از عوامل شخصیتی، رفتاری و فیزیولوژیکی هر سه به عنوان عوامل پیشگیری کننده استفاده کرد.
پژوهش لورنز[۱۳۸] (۲۰۰۶) با تاکید بر نقش خود افشایی احساسی در تعارضات زناشویی ۲۳۶ زوج نشان داد، خود افشایی احساسی در بین همسرانی که الگوی ارتباط سازنده دارند، بیشتر وجود دارد و همچنین این زوجین از میزان تعارضات زناشویی کمتری برخوردارند.(خزایی ۱۳۸۵).
مطالعه طولی کنگ (۲۰۰۵) در یک دوره یکساله با تاکید بر اهمیت مهارتهای ارتباطی بر روی دو گروه زوج(۳۶ نفر آموزش گروهی و ۳۵ نفر گروه کنترل) پیشرفتهای معناداری را در گروه آموزش دید، در مقایسه با گروه کنترل نشان داده. وی دریافت که الگوی ارتباط سازنده متقابل یکی از حفاظت کننده ترین عوامل در برابر استرس و زمینه ساز ایجاد رضایت، احساسات مثبت، تعدیل تعارض و پایداری زناشویی است.(خزایی ۱۳۸۵).
استاکرت و بورسیک(۲۰۰۳) رابطه بین باورهای ارتباطی و سبک دلبستگی(احساس امنیت، اشتیاق دو سویه و کناره گیری) و نارضایتی در ارتباط متقابل را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که افراد نا ایمن(کسانی که بین اشتیاق و کناره گیری قرار دارند) باورهای ارتباطی غیر منطقی تری نسبت به کسانی که شیوه دلبستگی ایمن دارند نشان داده اند و دو شیوه وابستگی نا ایمن و پیوستگی قوی با باورهای غیر منطقی رابطه معنی دار دارد و عدم رضایت از ارتباط زناشویی نیز با باورهای غیر منطقی ارتباط دارد.( میلر ، ترجمه بهاری ۱۳۸۵).
هوستون[۱۳۹] و همکاران (۲۰۰۱) در مطالعه ای که ۱۳ سال به طول انجامید با مطالعه ۱۶۸ زوج به بررسی ریشه های اولیه نارضایتی زناشویی و طلاق در همسران پرداختند. این محققان بیان می دارند که در اوایل ازدواج شادی و مثبت نگری در زوجین وجود دارد که پس از مدتی بر اثر عدم توافق و برجسته شدن نکات منفی از بین می رود و غم و ناراحتی جایگزین آن می شود. زوجینی که بتوانند پویایی و روابط عاشقانه زندگی را تا حدودی حفظ متاهل باقی می مانند در غیر اینصورت از یکدیگر جدا می شوند. بنابراین زوج درمانگران باید از روش هایی که مبتنی بر ایجاد علاقه و احترام بین همسران است سود جویند( میلر ، ترجمه بهاری،۱۳۸۵)
مطالعه طولی ربرت[۱۴۰](۲۰۰۰) بر روی ۹۷ زوج در یک دوره سه ساله در پژوهش رابطه بین کناره گیری از تعامل عاطفی مثبت و اثر آن بر رضایت زناشویی، نشان داد که کناره گیری یکی از همسران در مقابل سرزنش سوزان و انتقادیش دارد دیگری بگونه نیرومندی تعارض و پیشگویی کننده پریشانی بعدی در روابط زناشویی است.(خزایی ۱۳۸۵).
کیتزمن[۱۴۱](۲۰۰۰) تحقیقی تحت عنوان ((تاثیرات تعارضات زناشویی و اختلال در وظایف سرپرستی)) بود.( میلر ، ترجمه بهاری ۱۳۸۵).
مارکمن[۱۴۲]،رینک[۱۴۳]،فلوید[۱۴۴]،واستانلی[۱۴۵] (۱۹۹۹): تحقیقی در طول پنج سال در زمینه ارزشیابی تاثیر برنامه پیشگیری از پریشانی زناشویی به وسیله آموزش کنترل تعارض و ارتباط انجام دادند. برنامه پیشگیری و افزایش ارتباط برنامه ای شامل ۵ جلسه آموزش مهارتهای ارتباطی و کنترل تعارض بود. نتایج نشان داد که ۵ سال پیشگیری، زوج های آموزش دیده(در مقایسه با گروه کنترل) سطح بالاتری از مهارتهای ارتباطی مثبت و سطح پایین تری از مهارتهای ارتباطی منفی و خشونت را نشان دادند. (سعیدیان ۱۳۸۲).
وچینیچ و دیگران[۱۴۶] (۱۹۹۸) پژوهشی تحت عنوان جناحهای سوم در تعارضات زناشویی انجام دادند. آنان وضعیت ۵۲ نفر را در زمان شام بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که سایر اعضای خانواده به طور مکرر به تعارضات زن و شوهر ملحق می شوند و آنان یا سعی در ختم تعارضات زن و شوهر دارند و یا عملا به آنان کمک می رسانند.(سعیدیان ۱۳۸۲).
اسکات[۱۴۷] (۱۹۹۷)۳۷زوج داوطلب را مورد پژوهش قرار دادند. شرکت کنندگانی که نمرات برتری در هوش هیجانی بدست آورده بودند به نحو معناداری از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار بودند. علاوه بر این افرادی که نفرات برتری در هوش هیجانی به همسرانشان داده بودند به نحو معناداری از رضایت زناشویی بیشتری بهره مند بودند. در این پژوهش نمرات هوش هیجانی هر فرد با نمره همسرش جمع شد که این بار نیز، نمره مرکب هوش هیجانی زوجین به نحو معناداری با رضایت زناشویی آنها مربوط بود.همچنین رابطه هر یک از مولفه های هوش هیجانی و روابط بین فردی نیز مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد افرادی که نمرات بیشتری در توانایی خود کنترلی و تنظیم هیجانات خود کسب کردند حتی در موقعیتهای دشوار و پر فشار نیز در تعامل با دیگران و در برقراری یک ارتباط خوب موفق بودند. همچنین آنهایی که امتیازات بالاتری در توانایی درک و احساسات خود و دیگران داشتند. در موقعیتهای گروهی که همکاری موثر ضرورت دارد شیوه رگرسیون دو متغیری در همه مقیاس های مورد نظر در نتیجه مداخله درمانی روانی بین دو گروه آزمایشی، کنترل اختلاف معناداری وجود داشت و نشان دهنده اثر بخشی درمان شناختی رفتاری بود.( میلر ، ترجمه بهاری ۱۳۸۵).
۲-۳-۳) جمع بندی و نتیجه گیری:
همانطور که ملاحظه می گردد در زمینه تعارضات زناشویی و تاثیر هر یک از فنون زوج درمانی عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر تحقیقاتی در داخل و خارج از کشور انجام گرفته است. اما بدلیل گستردگی منابع و عوامل تعارض و افزایش جنبه های مختلف تعارض در زوجین نیاز به انجام تحقیقات بیشتر و مطالعات عمیقتر در این حیطه همواره محسوس است. لازم به ذکر است که تمامی تحقیقاتی که به بررسی تاثیر فنون زوج درمانی عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر بر تعارضات زوجین صورت گرفته اند اثر بخش بودن هر دو روش را مورد تائید قرار دادند . همچنین تنها تحقیق یافت شده در زمینه مقایسه دو روش عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر در حل تعارضات زوجین توسط فرحبخش ۱۳۸۳ صورت گرفته که نتایج حاصل از این پژوهش نیز موید تاثیر هر دو روش مذکور در حل تعارضات زوجین می باشد.
در پژوهش حاضر پژوهشگر تلاش کرد تا علاوه بر موارد سنجیده شده در پژوهشهای قبلی ، بدلیل گستردگی عوامل و شرایط تعیین کننده تعارض در زوجین عوامل دیگری نظیر اختلال در ارتباط و تعیین میزان اثربخشی هر یک از روش های مذکور به تفکیک جنسیت نیز مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد.
همچنین لازم به ذکر است که هر یک از دو شیوه عقلانی عاطفی الیس و واقعیت درمانی گلاسر بر جنبه های مختلفی از جمله کاهش تفکرات غیر منطقی، انتخاب عملکرد، مهارتهای اجتماعی، ارتباطهای بین فردی، تغییر سبکهای ابراز هیجان و …. می تواند تاثیر داشته باشد و امکان تحقیقات زیادی در هر یک از این زمینه ها را برای پژوهشگران فراهم سازد.
فصل سوم
روش تحقیق
۳-۱) مقدمه :
در پژوهش حاضر برای بررسی میزان اثر بخشی مشاوره زوجی به شیوه عقلانی عاطفی و واقعیت درمانی در کاهش تعارضات زناشویی در زوجین مراجعه کننده به مرکز مداخله در بحران بهزیستی لاهیجان پژوهش گر دست به مداخله زده و دو شیوه مورد نظر را از بین سایر شیوه های زوج درمانی انتخاب و بر روی آزمودنی ها مورد اجرا درآورده است در این پژوهش آزمودنی ها به صورت تصادفی در هر یک از دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند و قبل و بعد از اجرای متغیر مستقل بر روی دو گروه آزمایش میزان متغیر وابسته را در آزمودنی ها اندازه گیری و نتایج بدست آمده با گروه کنترل مقایسه گردیده که استفاده از تمام موارد فوق نیازمند استفاده از شیوه های مناسب اجرا می باشد . در این فصل پژوهش گر ، به توضیح روش اجرای این پژوهش ، جامعه آماری ، نمونه ، روش نمونه گیری و همچنین روش جمع آوری اطلاعات و شیوه های تجزیه و تحلیل آماری و مراحل اجرای پژوهش می پردازد
۳-۲) طرح پژوهش:
طرح مورد استفاده در این پژوهش، نیمه تجربی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل است.
خلاصه مراحلی که برای انجام پژوهش دنبال شده به شرح زیر می باشد:

    1. جایگزینی تصادفی آزمودنی ها در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل
    1. اجرای پیش آزمون و جمع آوری داده های بدست آمده از اجرای پیش آزمون
    1. اجرای متغیرهای مستقل(شیوه درمانی واقعیت درمانی و شیوه درمانی عقلانی – عاطفی الیس ) بر آزمودنی های دو گروه
    1. اجرای پس آزمون و جمع آوری داده های بدست آمده از اجرای آزمون
    1. مقایسه نتایج بدست آمده از اجرای پیش آزمون و پس آزمون در گروه ها
    1. بررسی اختلاف نتایج هر گروه آزمایش با گروه دیگر و با گروه کنترل

۳-۱ :طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...