گاه شاعر به شکل ظریف اشاره به آزادی‌خواهانی می‌کند که با شهادت خود طرح رهایی و رسیدن به آزادی را ، در فکر دربندماندگان به تصویر می‌کشند :
مردان و زنانی زیبا،گرداگرد نور-
از بند رستگانی
که طرح رهایی در بند ماندگان را می‎ریزند. (همان،ص.۳۲۴)
از نظر شمس آزادی در قلب انسان رشد می‌کند و وجود انسان را در بر می‌گیرد. فراگیر می‌شود سپس جهانی را در سیطره‌ی خود قرار می‌دهد و باعث می‌شود تاریکی ظلم از بین برود :
قلبم می‌درخشد
گل سرخ درشتی که از گلویم سر می‌کشد جهان را روشن می‌کند. (همان،ص.۱۸۰)
کارگران نخستین جرقه‌های هر انقلاب هستند . آن‎ها با هر قطره آبی که می‌نوشند ،درخت آزادی را در وجود خود بارورتر می‎سازند تا به واسطه‎ی آن جامعه‎ای رهایی بخشند:
کارگران
پیاله‌ی آبی می‌نوشند
چشمه سار خنک
در گلویشان غلغله می‌کند.
اینک این درخت آزادیست
که پای چشمه ی روشن می‌روید(همان،ص.۱۸۵)
۴-۲-۴-۳- جنگ
درون‌مایه‌ی جنگ در دو دوره‌ی نزدیک به هم یکی از مهم‌ترین دغدغه های شاعرمی باشد. زندگی درکشوری که برای رسیدن به انقلاب تلاش می‌کند و بعد از انقلاب دچار آشفتگی می‌شود و مجبور است به

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

نبردی نا برابر تن در دهد، سخت است .
۴-۲-۴-۳-۱- جلوه‎های جنگ
شاعر خون مبارزان را راهنما و تنها نشانه حرکت و رسیدن به مقصد می‌داند. تکیه‌ی او با عبارت «تنها نشانه ی حرکت» تأکیدی بر سزاوار بودن این قشر بر راهنمایی راستین است :
در تمام شهر خون پرندگان رهایی
تنها نشان حرکت این قوم. (همان،ص.۵۱)
در جای جای کشور ویرانگری‌های جنگ به چشم می‌خورد و شاعر شاهد آنهاست:
ما از فراز برج شب زده می‌دیدیم
سرباز‌های مرده را
که کفن می‌کردند. (همان،ص.۵۱)
او جنگ بین کشورها را گردباد می‌داند.گردباد جنگ ، باعث گسستگی شیرازه‌ی صلح جهان می‎شود و کتاب دوستی به واسطه‎ی آن مغشوش می‎گردد:
و گردباد جراحت
کتاب جهان را
پرپر می‌کند. (همان،ص.۱۷۱)
شاعر با حفظ تعادل میان واژگان و معنا، خواننده را مجذوب می‌کند تا بتواند نهایت معانی مورد نظر خود را در قالب الفاظ بیان کند :
باران بمب فرو می‌بارد
و شقه‌های انسانی
بر پیشخوان عمر نفس می‌کشند. (همان،ص.۳۹۰)
«پیشخوان عمر » استعاره ای از «واپسین لحظات مرگ» است.
صدای آمبولانس ، شکستن پنجره‌ها و سپس برخورد تکّه‌های شکسته‌ی شیشه با جسم انسان و خراشی عمیق در روح ، تصویری است که خواننده را مغموم می‌کند و تجربه‌ای دردناک را در پیش روی او به نمایش می‌نهد :
آژیر آمبولانس
در پنجره‌ها می ‌ترکد
و براده‌ی آتشناکش
در قلبم می‌خلد. (همان،ص.۳۸۴)
و در این میان امیدی به بهبود اوضاع نمی‌رود. در تصویر دیگر از این جامعه ، او انسانهایی بدون انگشت را وصف می کند و مدارسی که بعلت جنگ، تعطیل ومعلق مانده اند :
انگشت بی دست!
مدرسه‌های بی کتاب!
اشعارم را چگونه برای شما نسرایم.(همان،ص. ۱۶۸)
بهار با سرانگشت‌های لطیفش
چه گونه از میان خاره و خون بگذرد. (همان،ص.۳۸۹)
۴-۲-۴-۳-۲- جنگ زدگان
و در خاتمه جنگ عنوان می‌کند، آنانکه از این جنگ جان به در می‌برند در شرایط سختی مجبور به ادامه‌ی زندگی هستند . «آلوده»، «گرسنه»و «حسرت کش» صفاتی است که شمس برای بازماندگان بر می‌گزیند تا بار تأثّر و اندوه ، در کلامش دو چندان شود:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...