بیتا فیاضی :
در واقع من در این رشته تحصیلات آکادمیک ندارم و خیلی دیر وارد فضای هنری شدم و از طریق یکی از دوستانم با سرامیک آشنا شدم و در کلاس های آزاد سرامیک میراث فرهنگی شرکت کردم که به طور عملی بود. تعداد هنرجویان کمی در این کلاس ها بودند که تنها تعداد اندکی از این هنرجویان در این رشته ادامه دادند و بیشترشان وارد رشته های دیگری شدند. در آن زمان من هم کارهای دیگری می کردم که در ارتباط با هنر نبود و با سرامیک وارد فضای هنر شدم و دوستانم را در این فضا پیدا کردم و در گیر این رشته شدم. همین طور که پله پله در این رشته جلو می آمدم کم کم با مسائل و برخورد های جدید روبرو می شدم و در جریان کارم احتیاج یک سری چیزها احساس می شد و بعد که این احتیاج احساس شد، در ان زمینه مطالعه می کردم. چون این ها در دانشگاه نبود و اجباری در این مورد وجود نداشت تمام این مطالعات بنا بر احتیاج و علاقه ی خودم صورت می گرفت و همچنان هم به همین صورت است. در ادامه ی حرکتم به جایی می رسم که نیاز به یک جریان جدید مرا به یک سری مطالعه وادار می کند. مطالعه می کنم، کار می کنم و نتیجه مشخص نیست و مسئله ی اصلی آن روند کار است. چیزی که در هنر حال مطرح است، روند و پروسه ی کار است که خیلی هم مهم است. یعنی این که یک ایده ی خیلی کلی می توتند تبدیل به یک پروژه شود و در این روند شما رشد می کنید. در این روند شما با یک ایده جلو رفته اید اما یکدفعه یک اتفاقی می افتد که شما وارد یک راه دیگری می شوید و آن را ادامه می دهید که در راستای همان ایده ی اولیه است اما از ابتدا قابل پیش بینی نیست. این روند ممکن است یک سال دو سال طول بکشد اما لزوما کفیت و ارزشی که این روند داشته است و شما از آن چیزهایی آموخته اید و با آن بزرگ شده اید که بسیار ارزشمند است، با نتیجه ی کار هم کیفیت نیست. یعنی آنقدر که شما در آن روند کار چیزهایی از آموخته اید، ممکن است نتیجه ی کار این روند به خوبی روندش نباشد و این اشکالی ندارد و این خاصیت هنر به خصوص هنر معاصر است. به طوری که یکی از تعابیر هنر معاصر، هنر جاری است، یعنی کاری که شما الان دارید انجام می دهید، بدون هیچ محدودیت و باید و نبایدی. در این میان چیزی به نام بازار هنر وجود دارد که می تواند بر کار شما اثر بگذارد و یا اصلا بر فضای کاری شما حرفی برای گفتن نداشته باشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

    1. به نظر شما رسانه های نوین چه گزینه های جدید مفیدی را در اختیار هنرمندان معاصر قرار میدهند؟

رزیتا شرف جهان :
در اصل علت گسترش این رسانه همین ارائه ی گزینه های جدید است. بطور مثال ممکن است شخصی به عنوان نقاش با رنگ گذاری و ایجاد ترکیب بندی و استفاده از خصوصیات رنگ و اندازه های مورد استفاده، اغنا شود و این برخورد ارزش آنرا دارد که تا صد سال هم به این گونه کار شود، اما معمولا وقتی شما به دنبال ارائه ی مفهوم هستید ممکن است این مفهوم از شما چیز هایی را بطلبد که رنگ و ارائه ی آن بر سطح دو بعدی کمتر به شما جواب خواهد داد.
ندا رضوی پور :
من این را در مورد خودم می گویم، من وقتی رسیدم به اینجایی که رسانه های مختلف را تجربه کردم در مشاوره ای که صورت می گرفت برای اینکه بهتر است ما چه رشته ای را ادامه دهیم به صورت تخصصی، بین دو بعدی و سه بعدی، به من پیشنهاد کردند که طراحی صحنه را ادامه دهم. چون با پیش زمینه ی هنری ای وارد نشده بودم گویا طراحی هایم خاص بودند. همیشه احساس می کردم یک مدیوم برایم کم است و در طراحی صحنه چون سه بعدی است و با مدیوم های مختلفی سر و کار دارم، آزادی بیشتری دارم و مرا محدود به یک مدیوم خاص نمی کند. این شاید ایراد کارم هم باشد اما از زمانی که وارد هنر های تجسمی شده ام دیگر در کارهایم خط نداشته ام. از ویدیو شروع شد که مرا به عنوان ویدیو آرتیست می شناختند اما من برای خود هیچ دسته بندی ای نداشتم و دغدغه ی من ایده ها و مفاهیمی بود که در ذهنم داشتم و در هر یک از این ایده ها هر مدیومی که لازم بود را در نظر می گرفتم و استفاده می کردم. رسانه های نوین به طریق گسترده ای دست مرا برای بیان خودم و ارتباطم با مخاطبم باز می کند و به دلیل اینکه رسانه های گوناگونی با ویژگی های خاصی وجود دارد، گزینه های متعددی برای بیان و ارتباط با مخاطب به هنر مند می دهد که هر چه بیشتر و بهتر این رفت آمد میان هنرمند و مخاطب برقرار شود. بطور مثال بعضی اوقات به رنگ و بوم احتیاج است تا گذر زمان و وقتی که بر هنرمند گذشته است نشان داده شود و فضا و زمانی بسیار شخصی که منجر به شکل گیری این اثر شده است را نشان دهد، اما گاهی باید سریع باشد و سرعت اهمیت دارد، در اینجا عکس پاسخگوست. به همین ترتیب هر ویژگی ای را در یک مدیوم می توان جستجو کرد. در اینجا باید دید که ایده ای که هنر مند در پی ارائه ی آن است با کدام مدیوم بهتر به مخاطب منتقل می شود. این ویژگی ایست که این رسانه ها در اختیار هنرمند قرار می دهند. خارج از این مسائل نوعی کشف شهود وجود دارد و مدام اتفاقات جدیدی در تکنولوژی رخ می دهد. بطور مثال زمانی که من ویدیو را آغاز کردم، فیلم های ویدیو وی اچ اس بود و بعدها بر روی وی سی دی کار می کردیم که در حال حاظر هیچ یک وجود ندارند و گونه های دیگری به وجود آمده اند. و یا حتی زمانی که من لایت باکس کار کردم هیچ کس تا آن زمان با لایت باکس کار نمی کرد و لایت باکس تنها برای مغازه ها و مصارف این چنینی به کار می رفت و یک بار یک لایت باکس ساز که من به او سفارش کار داد ه بودم با تعجب از من پرسید می خواهی چه چیزی بفروشی؟. این رسانه ها همواره در دست پیشرفت و دگرگونی هستند و به هنرمند ویژگی های جدیدی را ارائه می دهند. در کل من هیچگاه دغدغه ی مدیوم نداشته ام و قصد اینکه در یک شاخه ی خاص خود را جای دهم نبوده ام، مثلا بخواهم ویدیو آرتیست شوم و یا بخواهم عکاس شوم، تنها بنا بر ایده ام و مفهومی که در نظر دارم تلاش می کنم مدیوم مناسبتری انتخاب کنم. شاید به همین دلیل است که به هر تجربه ای دست می برم. شاید به دلیل این است که طراحی صحنه کرده ام، چون در طراحی صحنه هم باید ایده ی آن تئاتر را بطور مختصر و چکیده با بیننده در میان بگذاری و هم اینکه نباید تمام مطلب بازگو کنی و هم به بازیگر کمک کنی و در این مورد تئاتر به من خیلی کمک کرده است و بر نوع برخورد من با ایده هایم بسیار تاثیر گذاشته است.
بیتا فیاضی :
همه ی رسانه ها ویژگی های خود را دارند و در هر زمان که مفهوم و پروژه ای در ذهن هنرمند و در کل کسی که کار هنری انجام میدهد، در هر مرحله از روند پیشرفت کار، ممکن است نیاز یکی از این رسانه ها احساس شود که منجر به مطالعه ویاد گیری آنها می شود و این روند و مطالعه ها و تجربه هایی که در آن اتفاق می افتد بسیار مهم می باشد و در اصل همین تجربه های رسانه های مختلف ویادگیری و مطالعه ی این رسانه ها و به کار گیری آنهاست که امروزه از آنها به عنوان هنر جاری تعبیر می شود. این خاصیت سیال که در این هنر ها وجود دارد و در هر لحظه که به آنها احتیاج باشد می توان آنها را آموخت و به کار گرفت، یکی از مهمترین ویژگی های این رسانه هاست.
۳- آیا استفاده از رسانه های نوین، به معنای نارسایی و یا از کارافتادگی دیگر ابزار های نوین میباشد، یا دلایل دیگری همچون علایق شخصی، متناسب بودن با موضوع انتخابی در هر اثر و … داشته است؟
رزیتا شرف جهان :
از نظر من خیر. نمی توان گفت اگر کسی بطور مثال ویدئو کار می کند میتواند بگوید که فقط ویدئو است که آن قابلیت را دارد و اگر نقاشی می کند بگوید تنها ابزار گویا نقاشی است و فکر نمی کنم کسی چنین اعتقادی داشته باشد و اگر شخصی چنین اعتقادی داشته باشد، بسیار رادیکال خواد بود. در کل این ابزار ها به ما آزادی های زیادی داده است که می تواند از ویدئو گرفته شود تا ادبیات محض، یا یک عمل اجتماعی تبدیل به یک اثر هنری شود. این آزادی تا کنون برای ما بسیار مفید بوده و ممکن است به یک افراط شدید بیانجامد اما خودبخود دوباره یکسری محدودیت ها شکل بگیرد.
ندا رضوی پور :
از انجایی که من هیچگاه دغدغه ی مدیوم نداشته و ندارم و تنها ایده ام مرا به سمت انتخاب بهترین و موثر ترین مدیوم در راستای بیان من و رابطه با بیننده می برد، پس هیچ تعصب و یا موضع گیری ای در مورد هیچ یک از مدیوم ها چه قدیمی و چه نوین ندارم. بنابر نیازی که ایده ام ایجاد می کند مدیوم را انتخاب می کنم.
بیتا فیاضی :
خیر. من در کارهایم هیچگاه تصمیم نمی گیرم با چه مدیومی کار کنم. هر چیزی ممکن در یک جای روند شکل گیری کارم احتیاجش ایجاد شود و من به مطالعه و یادگیری و انجام آن بپردازم. استفاده از هر رسانه ای هنگامی است که نیاز آن احساس می شود و به معنی از کار افتادگی سایر رسانه ها نیست. اگر این طور باشد پس نباید دیگر نقاشی کنیم. نه، وقتی که شما با رنگ می توانید یک اتفاق خاص را ایجاد کنید، چرا که نه. چیزی که وجود دارد این است که دیگر هیچ مرزی وجود ندارد به همین دلیل وقتی که مرزی وجود نداشته باشد انسان رها تر می شود. وقتی می خواهد تصمیمی بگیرد یک اتفاقی خودش می افتد، می داند که هیچ مرزی وجود ندارد و راحت تر تصمیم می گیرد. من همیشه هم موفق نیستم در کارهایی که می کنم و یا در فکر هایی که می کنم و هیچ ادعایی هم ندارم و نمی دانم که آیا اصلا موفق بوده ام یا نه. تنها می دانم که در دوره هایی می آیم و می روم و در این کار ها است که رشد می کنم. برای من همانطور که گفتم روند پیشرفت کار یا همان پروسه است که اهمیت دارد ، وقتی وارد کارگاه می شوم، میدانم که آمده ام کار کنم. حتی وقت هایی که در فکرم ایده ی خاصی نیست کار های قبلی ام را تکرار می کنم، بعد یکدفعه در همان کاری که قبلا هم انجامش داده ام یک چیز جدیدی اتفاق می افتد، چون من آدمی که یک ماه پیش یک سال یا دو سال پیش که روی پروژه ای کار می کردم، بودم، دیگر نیستم. پس هر کار تکراری ای را هم که در چند وقت پیش هم انجام داده ام را دوباره انجام دهم، متفاوت خواهد بود. در اصل با انجام دادن کار های تکراری، مشق می کنم. در همین مشق کردن ها یکدفعه آن کار تبدیل می شود به یک کار جدید. الزاما هم آن چیزی نیست که فکر می کردم اما من همان آدم هستم. در اصل کارهای من مثل یک رشته ی مهره است. آن نخ که از میان آن مهره ها رد شده است، رد پای من است که در تمام آن مهره ها وجود دارد.
۴- جایگاه رسانه های نوین در هنر امروز ایران و جهان را چگونه میبینید؟
رزیتا شرف جهان :
بدیهی است که رسانه های نوین از غرب وارد ایران شد وهمانطور که وقتی نقاشی رنگ روغن از غرب وارد ایران شد تلقی ما از نقاشی چیز دیگری بود این رسانه ها نیز از این قائله مستثنا نیستند. بطور مثال هنر اجرا یا پرفورمنس در سال های قبل از انقلاب هم وجود داشته است اما شما در سال های اخیر شاهد تاکید بیشتر یا گسترش بیشتر این حیطه از هنر هستیم. از آنجایی که این رسانه ها از فرهنگ دیگری وارد فرهنگ ما می شوند گاهی بنظر می آید که نیاز به زمان دارد تا این تلاطم ها بخوابد و وارد فرهنگ ما شده و هضم شود. اما در این زمان که هنوز در فرهنگ ما هضم نشده است انقدر جنبه های نا خالص و منفی ممکن است دیده شود که یک سری ازهنرمندان و منتقدان را به واکنش های منفی وادار کند. اما در حال حاظر می توان چنین برداشتی داشت که چون هنوز در شروع این جریان قرار داریم، آب و گل با هم مخلوط هستند. خیلی از آثاری که با این عنوان ارائه می شوند ممکن است ناخالص، ضعیف و یا کپی باشند و تمام اینها هم زمان وجود دارند اما مشکلی نیست و این زمان باید بگذرد تا این مسئله نشر کند و جایگاه واقعی اش را بیابد.
همانطور که می دانیم در ایران هیچ رشته ی دانشگاهی و یا حتی هیچ واحد درسی در این رابطه وجود ندارد و بنابراین سطح دانش در این مورد نمی تواند به اندازه ی لازم بالا باشد و حتی گاهی اساتید و منتقدینی که در چندین سال گذشته در این موارد در نشریات مطالبی منتشر می کردند سواد کافی در این زمینه را نداشتند و با حب و بغض زیادی کارها نقد می شد. از طرف دیگر در نسل های جدید هنرمندان به ویژه دانشجویان نیز کج فهمی های زیادی به چشم می خورد که گاه حتی هنر مفهومی یا کانسپچوال را در حد یک کاریکاتور، یک مقاله ی سیاسی و یا یک پوستر پایین می آورند و تنها یک ایده ی سطحی و کوچک به عنوان یک اثر کانسپچوال مطرح می شود. این میدله در مورد نقاشی و طراحی و دیگر هنر ها هم صدق می کند، آثاری استادانه ارائه می شوند در حالی که آثار ضعیف و غیر حرفه ای نیز وجود دارند و اینکه به صرف آثار ارائه شده ی ضعیف کل مقوله ی نقاشی را زیر سوال ببریم و مورد انتقاد های شدید قرار دهیم، صحیح نیست. رسانه های نوین نیز از این قائله مستثنا نیست. در کل آشنایی با این رسانه ها اجتناب ناپذیر است و یک چیزی است که از به تاریخ و زمان بستگی دارد و نمی شد که با آن مواجه نشد و طبعا جنبه های مثبت آن بیشتر خواهد بود.
ندا رضوی پور:
مسلما و بطور اجتناب ناپذیری این مسئله و برخورد با رسانه های نوین در غرب پیشرفته تر است. به طوری که ما در پله های اول این مقوله هستیم و آنها شاید حتی این روند را رد کرده باشند. در غرب ارزش بیشتری می گذارند در موزه ها بر این نوع کار ها و بهای بیشتری بر این نوع برخورد ها می گذارند. کار هایی مثل هنر ویدیویی، هنر دیجیتالی، هنر اینترنتی و … جایگاه خاص خود را دارند و تدریس می شوند و بسیار قدیمی هستند این فعالیت ها. اما در اینجا باید زمان خودش را طی کند و ما در سال های آغازین این فعالیت ها هستیم و همچنان این روند در حال جا افتادن است.
بهترین راه و درست ترین راه به نظر من این است که خالص تر باشیم و هر چه بیشتر خودمان باشیم. در این صورت است که دیگر حرف دیگران و دغدغه ی اینکه مدیوم چه چیزی باشد و من چه نوع هنرمندی باشم را نخواهیم داشت. اینها به صورت خودبخود بعدا می آیند و مدام به انسان یادآوری می شود که از کجا شروع کرده ام و چطور کارم به اینجا رسید و … .
بیتا فیاضی :
رسانه های نوین حرف های بسیار خوبی برای زدن دارند که چون اتفاقت این گرایش ها از غرب می آید، برای ما به صورت دست دوم است و در بسیاری از موارد به علت نداشتن سواد کافی در این زمینه و ندانستن زبان انگلیسی و دیگر زبان های مفید در این زمینه، کار ها بسیار ضعیف است اما در غرب بسیار قوی در حال اجراست و آنقدر کار های زیادی انجام می شود با تنوع و گوناگونی بسیار که انسان از مشاهده ی آنها به وجد می آید. این رسانه ها به دلیل نا محدود بودن، دست هنرمندان را باز می کند و آزادی ای به آنها عرضه می دارد که وصف ناپذیز است.
۵- به نسبت تفاوت سطح کیفی کلی آثار هنرهای تجسمی ( نقاشی، گرافیک، مجسمه سازی و…) ارائه شده در ایران و آنچه که در سایر نقاط دنیا شاهد آن هستیم، آیا این تفاوت در کاربرد از رسانه های نوین نیز به همان صورت است؟ یا شرایط امیدوار کننده تری در پیش روست؟
رزیتا شرف جهان :
همانطور که وقتی نقاشی رنگ روغن از غرب وارد ایران شد، تلقی ما از نقاشی چیز دیگری بود، رسانه های نوین هم به همین صورت است و نیاز به زمان دارد تا از آب و گل درآید وهمچنین نیاز به ارتقا سطح دانش جامعه ی هنری دارد تا بتواند موجبات ارائه ی حرفه ای تری از آثار را فراهم کند.
ندا رضوی پور :
همانطور که گفته شد، این تفاوت اجتناب ناپذیر است و مسلما در غرب این مقوله در سطح پیشرفته تری مطرح است. چرا که مسئله ی رسانه های نوین در کشور ما مقوله ی تازه ایست و در حال کشف شدن و جا افتادن است اما در غرب قدیمی است و شاید دیگر از آن رد شده باشند. ارزشی که موزه ها به این آثار می دهند خود نیز دلیل پیشرفت هر چه بیشتر این برخورد ها در جوامع غربی است و این حرکت از زمان های خیلی قبل در آن جوامع شروع شده بوده است و خیلی وقت است که مراحل حرفه ای خود را از سر گذرانده است و اکنون جایگاه خود را در سطح بسیار بالایی دارد. اما در کشور ما هنوز در سال های شروع این برخورد ها هستیم و این برخورد ها همچنان نیاز دارد که جا بیافتد. ما اخیرا عادت کرده ایم به راه های کوتاه و میان بر زدن و این قضیه در همه ی جنبه های زندگی مان نمود دارد چه در رانندگی کردنمان چه در راه پولدار شدنمان چه در ازدواج کردنمان و… . می خواهیم همه چیز خیلی سریع اتفاق بیافتد و سریع و در همین زمان حال به نتیجه برسیم. این اتفاق در هنرمان نیز انعکاس دارد. مسائلی که در غرب سال ها طی شده است و دلایل وجودی تاریخی و اجتماعی و سیاسی خاص خود را دارد می خواهیم بطور سریع و چکیده به انتهای آن برسیم و صبر حوصله ی ته نشین شدن وعمق پیدا کردن و جا افتادنش را نداریم. البته اینطور هم نیست که تنها نکات بدی وجود داشته باشد، اتفاقات بسیار خوبی در حال رخ دادن است و یکی از دلایل بازگشت خودم و ماندنم در اینجا نیز همین است. احساس می کنم در اینجا انگیزه های وجودی بیشتری هست، دلیل برای کار کردن خیلی بیشتر است، حرف برای زدن وجود دارد. اما خاصیت خودش را نیز دارد و همه مقداری عجله دارند.
بیتا فیاضی :
به علت یک سری تفاوت های فرهنگی، تفاوت هایی وجود دارد اما به علت یک سری رسانه ها که ما به وسیله آنها با تمام دنیا در ارتباط هستیم به طور اجتناب ناپذیری تحت تاثیر قرار می گیریم واتفاقی که دارد می افتد این است که این جنبش های نوین به طور اتفاقی از غرب می آید و چون از غرب می آید برای ما دست دوم است و چون ما به علت شرقی بودنمان به گونه ای دیگر فکر می کنیم یک سری تفاوت هایی ایجاد می شود. اما تمام اینها به هنرمند بستگی دارد و به اینکه مغز هنرمند تا کجا ها سیر می کند و مسائل دیگری مثل اینکه چقدر شما به زبان های دیگر مسلط هستید، چقدر سفر می کنید، با چه کسانی معاشرت می کنید و چیزهایی از این دست روی کار های شما تاثیر می گذارد. اما در کل ما در این زمینه در حال حاظر ضعیف هستیم. به علت نوع بیان ما که معمولا عادت کرده ایم سمبلیک کار کنیم، کارها صراحت لازم را ندارند. کارهای صریح در کارهای هنرمندان جدید وجود دارد اما بسیار کم است. بد نیست که کار رازگونه باشد اما باید گاهی هم کار هایی صاف و پوست کنده ارائه شوند. کار سختی است که کار با صراحت بیان شود اما بسیاری نکات دیگر را هم در کار گوشزد کنم و شما را در فضا های مختلفی بغلتاند. این کار، کار هر هنرمندی نیست و به شعور و سواد هنرمند بستگی دارد. در کل تعداد کسانی که در این زمینه خوب کار می کنند زیاد نیست و یکی از مهمترین دلایلش ندانستن زبان انگلیسی و دیگر زبان هاست و گاه نداشتن سواد کافی در این زمینه است. اما با تمام مشکلات هنرمند باید بتواند کار خودش را انجام دهد. هنرمند باید سوال کند، انتقاد کند حتی سوال را دوباره سوال کند، تز بدهد و بعد از آن آنتی تزش را ارائه دهد. امروز حرفی را بند و فردا بگوید اشتباه کردم و حرف جدیدی را بزند. هنرمندان در حال تلاش هستند اما اندکی از آنها موفق اند. سفر کردن هم خیلی مهم است. مسئله ی دیگر به روز بودن با هنر معاصر در خارج از ایران است. باید با کل دنیا در ارتباط باشید. در تمام دنیا خیلی از هنرمندان مشهور روزهایی را به موزه ها می روند و از کار هنرمندان برجسته که در موزه ها نگهداری می شود عین به عین کپی می کنند و بعد بر روی آن مطالعه می کنند و برخورد خود را به آن اضافه می کنند و در نهایت کار خود را که با ذهنیت خود انجام داده اند و از فیلتر ذهن خود گذرانده اند را ارائه می دهند و تاکید میکنند که متاثر از اثر فلان هنرمند بوده است، اما این اثر برداشت شخصی آنها از آن کار بوده است.
گاهی اوقات می شنوم که هنرمندی می گوید در موود انجام کار نیستم، به نظر من اینها همه حرف هستند، همچین چیزی وجود ندارد. شما زندگیتان هنر است، یا هست یا نیست. اگر هست، هر روز که فکر می کنید در جهت هنرتان است. اما وقتی هم نیست کاری نمی توان کرد. البته این در مورد هنرمندی است که هیچ دغدغه ی دیگری جز هنرش ندارد. در این صورت حتی در افسردگی هم می توان کار کرد.
۶- فعالیت حرفه ای شما در آغاز با چه ابزارهایی بود؟
رزیتا شرف جهان :
دیپلم من مجسمه سازی بود و سپس به نقاشی پرداختم که هنوز کارهای آن دوران را تنها به نوعی مطالعه تلقی میکنم نه کار حرفه ای.
ندا رضوی پور :
تحصیلاتم طراحی صحنه است و کار هنر های تجسمی ام را با ویدیو آغاز کردم و هیچ یک را از هم جدا نمی کنم زیرا کار طراحی صحنه را لزوما با فکر تئاتر و سینما شروع نکردم چون نحوه ی برخورد ما در آنجا با طراحی صحنه طوری بود که به عنوان فضا سازی با آن برخورد می کردیم نه فقط فضایی که برای تئاتر و سینما باشد. چه بسا که اولین کاری که من طراحی صحنه کردم تمام صحنه را از روی صحنه آوردم به صندلی های همکف بطوری که بیننده ها فقط از طبقه ی بالا تئاتر را تماشا می کردند و از دید بالا با صحنه روبرو می شدند. در این مورد نیز حتی من با خود طراحی صحنه با حالت سنتی آن برخورد نکردم.
بیتا فیاضی :
من در ابتدا با گل شروع کردم. مدتی تحت تعلیم آقای محمد مهدی انوش فر بودم که بر روی فکر من بیشتر کار می کردند و به من پیشنهاد می کردند که بیشتر کتاب بخوانم، شعر بخوانم و از آن طریق غذا بگیرم، که در ان زمان متوجه نمی شدم که غذا گرفتن برای یک کار به چه معنی است. اما بعد وقتی شروع کردم به کار کردن و دیدم چه چیز هایی از دل یک کار در می آید و چگونه چیزی که از ابتدا یک سوژه بوده بعدا تبدیل به یک مفهوم می شود متوجه منظورشان شدم. اینکه چرا باید فیلم های خوب را دید، چرا باید موسیقی خوب گوش داد، چرا باید کتاب خواند.
در کل هیچگاه به این فکر نمی کنم که آیا باید با چه مدیومی کار کنم، همینطور که مشغول کار کردن هستم تجربه های مختلفی به وجود می آیند، تلوزیون هست، رسانه های دیگری هستند که مهمترین آنها احساسات انسان است، احساساتی که از اعصاب بدن به انسان منتقل می شوند و نه تنها از طریق چشم. در اصل چشم تنها می بیند اما تاثیر احساسات را از طریق اعصابمان می گیریم. چیزی که در این خصوص بسیار اهمیت دارد، متن است. متنی که شما در مورد کاری که انجام می دهید باید بتوانید بنویسید و این نوشتن غیر از اینکه رمان نویسی و در کل هنر نوشتن هنر است، نوشتن متن در مورد اثر هنری ای که شما خلق می کنی، مکمل کار شماست و بسیار مهم است، به هر طریقی که بتوانید، شعرگونه، داستان گونه، نثر و … ولی یکی از چیزهایی که مهم است این است ما باید بتوانیم از گفتم های سمبلیک و در لفاله که به آن عادت کرده ایم و به نوعی مجبور به این کار هستیم، بپرهیزیم و زبانی را پیدا کنیم که بتوانیم با آن حرفی را که می خواهید بزنید و مردم هم آنرا بفهمند و اگر نتوانید حرف هایتان را از طریق نوشته تان بزنید واز طریق کارتان به گفتن حرف هایتان بپردازید، باید تلاش کنید که به هر صورتی که هست در جایی حرفتان را به صراحت بزنید. مثل دفتر خاطرات باید فکرهایان را که بر رویشان کار می کنید صریح بنویسید و این خیلی مهم است. بدون اینکه خودتان بفهمید می بینید که چقدر اینها در کارتان و کارتان بر نوشته تان موثر خواهد بود.
۷- روند تغیر ابزارهای مورد استفاده شما از آغاز تا به این مقطع زمانی چگونه بوده است؟ ( چه مدیوم هایی در ابتدا مورد استفاده شما بود تا به رسانه های نوین رسید؟
رزیتا شرف جهان :
ابتدا با مجسمه سازی شروع کردم، در دانشگاه چون رشته ی نقاشی تعطیل شده بود با نقاشی ادامه دادم. سپس به عکاسی را وارد کردم در کارهایم. عکاسی نوعی جنبه ی مستند به کارهایم می داد که به آن گرایش داشتم و بطور ناخودآگاه میلی در من به وجود آمد که نقاشی و عکاسی را با هم تلفیق کنم، بطوری که جنبه ی واقعیت عکاسی را در نقاشی بیاورم که کم از جنبه ی اکسپرسیونی که در کارهایم می آوردم نبود.در این زمان در ابعاد بزرگ نقاشی می کردم و با یک لته که عکاسی بود ادغام می کردم و از محیط اطراف خودم استفاده کردم و به خوبی آن جنبه ی تعلیق که در پی آن بودم را القا می کرد و به هیچ عنوان کم از نقاشی نبود. این کار ها را در نقاشی چیدمان کردم و صدا نیز به آن اضافه شد که از صدای خیابان وشلوغی فضای شهر بود.
پروژه ی بعدی نیز تلفیق نقاشی و عکس بود که از آنها دوباره عکاسی کردم و بصورت دبل اکسپوزروی آنها کار کردم. جنبه ی مستند بودن عکاسی بطور ناخودآگاه نظر مرا به خود جلب کرده بود.
پروژه ی بعدی چیدمان یا اینستالیشن بود که نقاشی ها را بصورت چهارمکعب یک متر در یک متر قرار داده بودم با پله ها و فضایی محبوس. همزمان با این نمایشگاه چند ویدئو کار کردم. در برخی از کارهایم از چاپ نیز استفاده کردم. سپس در آثار بعدی از چاپ دیجیتال استفاده کرده و نقاشی در فضای دیجیتال انجام می شد. در نمایشگاه آخر از عکس خودم که در دهه ی شصت گرفته شده و یک سری طرح هایی که با نخ بر روی عکس ها دوخته شد. در آخرین مجموعه کار هایی است که بر روی کاپشن های سربازی کار شده و از اشیایی که پسر ها در این مقطع سنی دوست دارند استفاده شده است، مثل توپ فوتبال، ماشین بازی و …
پارچه های این کاپشن ها تیکه تیکه به هم متصل شده و بر روی بوم کشیده شده اند و بعد عناصر بعدی به آنها دوخته و یا وصل شده اند.
ندا رضوی پور :
بر حسب ایده هایم و آنچه که طلب می کردند. و بطور خیلی ساده خسته شدم از پشت میز مونتاژ کار کردن. دوست داشتم کثیف کاری کنم و در کارهایم دست داشته باشم. بسیار طلب نقاشی می کردم و منتظر ایده ای بودم که نقاشی را بطلبد. یا برعکس زمان هایی که ایده های زیادی داشتم و وقت کار کردن زیادی نداشتم و تنها دلم می خواست مثل تخلیه کردن خودم، طراحی هایی که مثلا کنار دفتر تلفن می کنیم یا بر روی روزنامه و …، شروع کردم از عکس های روزنامه ها طراحی کردن، نه هر روز ولی به صورت روزنگار که هنوز هم ادامه دارد. به گونه ای مثل نیاز شخصی ام بود، دلم می خواست خیلی ریز با مداد رنگی نوک تیز بر روی کاغذ و اینکه کسی کاری به کارم نداشته باشد و چیزی که به طور واقعی در روزنامه ها هست و دارم هر روز می بینم و عین آن را تکرا می کنم. گاهی هم برعکس دلم ابعاد بسیار بزرگ می خواست و رنگ و کثیف کاری. که مثلا این کار را در ویدیو نمی شد در آورد.
یکی از دغدغه هایی که همیشه با من است، دغدغه ی شهر است که در یک زمانی خیلی محدود بود و مجبور می شدی کارها را حتما در گالری ارائه دهی که به این طریق خیلی مفهوم آن تغیر می کرد. کاری که باید در شهر انجام می دادی را باید می آوردی در گالری با یک سری افرادی که از قبل دعوت شده اند و عده ای که می آیند برای دیدن، زیرا می دانند اینجا گالریست و این مسئله مفهوم ایده را تغیر می داد. اما این روز ها می شود در شهر کار کرد و در کل در دغدغه های من همیشه شهر هست. زیرا شهر یک پدیده ی زنده است و همیشه در حال تغیر است. به خصوص شهر عجیبی مثل تهران که افراد مختلفی در آن هستند و از یک منطقه ی شهر به یک منطقه ی دیگر انگار که کلا مملکت را عوض کرده ای و شهر بسیار پر ماجرایی است.
بیتا فیاضی :

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...