حال اگر سؤال شود که نقل معانی فوق برای واژه ربّ با تربیت چه ارتباطی دارد؟ پاسخ این است که همانگونه که صاحب کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم و برخی تفسیرهای ادبی مهم عامّه مثل تفسیر بیضاوی و روح المعانی گفتهاند، معنای اصلی «ربّ»، تربیت است و تربیت به معنای سوق دادن و رساندن متربّی به سوی کمال میباشد.[۱۳]
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
با توجه به مطلب مذکور و با توجه به این نکته که تربیت انسان، مقولهای پیچیده است که دارای ابعاد، آثار و لوازم فراوانی است، به نظر میرسد معانی متعددی مثل اصلاح، مالکیت، صاحب، ولایت، سرپرستی، تغذیه، رشد و نمو و تتمیم که برای دو ریشه «ربب» و «ربو» نقل شده است، همگی از آثار و لوازم تربیت و سوق به سمت کمال هستند.
با توجه به گفته شد، ریشه «ربو»، بیشتر ناظر به پرورش جسمی و به معنای «افزودن» و «پروراندن» و ریشه «ربّ»، بیشتر ناظر به پرورش روحی و معنوی و به معنای «سرپرستی کردن»، «رهبری کردن» و «به اعتدال رساندن» است.[۱۴]
بدین ترتیب میتوان بدین رهیافت نایل آمد که «ربّ» و «مربّی»، از ماده تربیت است و در معنا و مفهوم لغوی تربیت، سه عنصر مربّی، هدفداری مربّی مبنی بر رشد دادن متربّی و کمالیابی تربیت شونده، از ارکان و عناصر اصلی به شمار میروند، به گونهای که با نبود هر یک از اضلاع این مثلث، مفهوم تربیت بر آن صادق نیست و این هر سه جزء، از یک منظر، فراخنای مفهوم تربیت را محدود میکنند، هر چند که از منظر دیگر (سویهها و ابعاد وجودی تربیت شونده) اطلاق و شمول دارد، به این معنا که تربیت را به ساحت خاصّ مادی و یا معنوی تربیت شونده محدود و مقید نمیکند. [۱۵] پس تربیت، آنگاه که درباره انسان به کار میرود، هر دو ساحت مادی و معنوی آن را پوشش میدهد و رشد و کمالیابی آنها مورد نظر مربی است و باید باشد.[۱۶]
۱-۱-۱-۲- مفهوم اصطلاحی
تربیت، همواره مورد توجه بیشتر دانشمندان، فیلسوفان، روشنفکران، مصلحان اجتماعی و حتی شاعران و نویسندگان بوده است و هر گروه از آنها به جنبه خاصی از تربیت توجه کردهاند و در تبیین همان جنبه خاص، نتیجه گرفتهاند که تربیت همان است که آنها میگویند.[۱۷]
برای نمونه کسانی که به جنبههای فردی تربیت نظر دارند، آن را «کوششی به منظور غنی کردن تجارب فردی انسان و شکوفایی استعدادها و رغبتهای او» معرفی میکنند. افرادی نیز که به جنبههای اجتماعی تربیت توجه دارند، آن را «وسیلهای برای اجتماعی ساختن انسان» میدانند.[۱۸]
۱-۱-۱-۲-۱- تربیت در نگاه اندیشمندان غیر مسلمان
برخی مانند “پیترز” از ملاکها و معیارهایی سخن میگویند که بتوانند تربیت را از سایر فعالیتها جدا کنند. او، «تربیت را فرآیندی میداند که محتوا و روش دارد؛ محتوای آن، معرفت و ارزش و روش آن، مهارت در اتخاذ تدابیری است که سبب آموختن خوب شاگرد میشود».[۱۹]
از منظر “امیل دورکیم”، «تربیت، عملی است که نسلهای بزرگسال در قبال نسلهایی که هنوز برای زندگانی اجتماعی، پخته نیستند، انجام میدهند و هدف آن، این است که در کودک، شماری از حالات جسمانی، عقلانی و اخلاقی برانگیزد و پرورش دهد».[۲۰]
همچنین «ژان آموس کمینوس» میگوید: «آموزش و پرورش، هنری است که افرادی را برای زندگانی آماده میکند و هدف آن، این است که فرد دارای دانش، اخلاق و دین شود».[۲۱]
۱-۱-۱-۲-۲- تربیت در نگاه اندیشمندان مسلمان
از منظر دانشمندان تربیت اسلامی، تربیت، فعالیتی منظم و تدریجی برای کشف استعدادها و از قوه به فعلیت رساندن آنهاست.[۲۲] به عبارت دیگر مىتوان تربیت را «فراهم کردن زمینههای تربیت برای پرورش استعدادهای جسمانی، روحانی و هدایت آنها در جهت مطلوب و جلوگیری از وقوع انحرافات و ناهنجاریها»[۲۳] و «انتقال طرز تفکر و عمل جامعه به آیندگان» دانست.[۲۴]
البته تربیت، به معنی «رسیدن به رشد، هدایت به حق و کمال رسیدن به حدّ بلوغ و تشخیص، تزکیه نفس و اخلاق» و به معنی «ادب کردن» نیز آمده است.[۲۵] همچنین گفتهاند که تربیت، «احیای فطرت خداآشنای انسان و پرورش ابعاد وجودی او در جهت حرکت به سوی بی نهایت» است.[۲۶]
از دیدگاه استاد مطهری نیز، «تربیت یعنی پرورش دادن و به فعلیت رسانیدن استعدادها و ایجاد تعاون و هماهنگی میان آن استعدادها تا متربّی بتوند به حدّ اعلای کمال خود برسد».[۲۷]
همانگونه که مشاهده میکنید تمامی تعاریف علمای اسلامی، حول همین تعریف و با تأکید کامل بر هدف کسب قرب الهی بیان شدهاند.
بنابراین «تربیت اسلامی، عبارت است از شکوفایی استعدادهای خدادادی در هر انسان، جهت ایجاد یک اعتدال در زندگی و با قصد رسیدن به اهداف و کمال مطلوب مورد نظر خداوند».[۲۸]
البته برای به فعلیت رساندن بعد معنوی انسان، به شرایط مساعد و مناسبی نیاز است. وقتی این شرایط فراهم آید، رشد استعدادهای بالقوه آغاز میشود.[۲۹]
۱-۱-۱-۲-۳- تربیت در اصطلاح قرآن
در قرآن کریم، تربیت از ریشه «ربو» که ناظر به تربیت جسمانی و بدنی انسان است، بسیار اندک به کار رفته است و در مقابل، تربیت از ریشه «ربّ»، که ناظر به تربیت و سوق دادن به سوی کمال معنوی است، فراوان به کار رفتهاند.[۳۰] در ذیل، به مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربو»و «ربب»، اشاره میشود:
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربو» در قرآن
در ذیل، مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربو»، در رابطه با انسان را، که در دو آیه به کار رفتهاند، بررسی میکنیم:
– *(…وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانىِ صَغِیرًا؛ …و بگو: پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکى تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده! )* اسراء / ۲۴
کلمه صغیر در آیه مزبور، به معنای کوچک، در مقابل کلمه کبیر به معنای بزرگ است. به قرینه کلمه «صغیر» در آیه شریفه، مراد از «ربیّانی»، بزرگ کردن و رشد و نمو جسمانی فرزند از سوی پدر و مادر است.[۳۱]
– *(قَالَ أَ لَمْ نُرَبِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَ لَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِکَ سِنِین؛ (فرعون) گفت: آیا ما تو را در کودکى در میان خود پرورش ندادیم، و سالهایى از زندگیت را در میان ما نبودى؟!)* شعراء/ ۱۸
در این آیه نیز، به قرینه لفظ «ولید»، که به معنای «طفل تازه تولد یافته»[۳۲] میباشد، مراد فرعون، آن است که ای موسی، تو طفلی در معرض هلاکت بودی و ما تو را از آب گرفتیم و بزرگ کردیم. روشن است که مقصود فرعون از واژه «الم نربّک»، کمال روحی و دینی و اخلاقی حضرت موسی۷نمیتواند باشد؛ زیرا کسی همچون فرعون، که خود از هدایت و تربیت برخوردار نیست، چگونه میتواند دیگران را هدایت و تربیت روحی کند؟ چنانچه خداوند در جایی دیگر میفرماید: *(… أَ فَمَن یَهْدِى إِلَى الْحَقِِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لَّا یَهِدِّى إِلَّا أَن یُهدَى …؛ …آیا کسى که هدایت به سوى حق مىکند براى پیروى شایستهتر است، یا آن کس که خود هدایت نمىشود مگر هدایتش کنند…)* یونس/ ۳۵
حاصل اینکه با توجه به قراین و شواهد فوق، کلمه تربیت از ریشه «ربو»، در مورد انسان به معنای تربیت بدنی و رشد و نمو جسمانی مترّبی است.
مشتقات واژه تربیت از ریشه «ربب» در قرآن
برخلاف واژه «تربیت» و مشتقات آن از ریشه ثانوی و فرعی «ربو» که در متون اسلامی مثل قرآن و ادعیه به طور محدود استعمال شدهاند، واژه «تربیت» از ریشه اصلی و اوّلی «ربب» و مشتقات آن مانند «ربّ»، «ربوبیت»، «مربوب» در قرآن و ادعیه به طور فراوان به کار رفته است؛ به گونهای که مشتقات این واژه از ریشه «ربب» به خصوص کلمه «ربّ»، از نظر کثرت استعمال در قرآن و ادعیه، کم نظیر است.[۳۳]
در قرآن کریم، علاوه بر واژه «ربّ»، برخی دیگر از مشتقات ماده «ربب» مثل «ربیّون» و «ربّانیون»، که مرتبط با مباحث تربیتی و در اصطلاح، به معنای مربّیان و متربیّان است، نیز به کار رفته است.
به دلیل آنکه دو رکن اساسی تربیت، استاد و شاگرد یا مربّی و متربّی هستند، نمونهای از آیات مربوط به این دو واژه ذکر میشود:
*(وَ کَأَیِّن مِّن نَّبِىٍِّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُواْ لِمَا أَصَابَهَمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ مَا ضَعُفُواْ وَ مَا اسْتَکَانُواْ…؛ چه بسیار پیامبرانى که مردان الهى فراوانى به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان مىرسید، سست و ناتوان نشدند (و تن به تسلیم ندادند))* آلعمران/ ۱۴۶
«رِبیّون» در آیه مزبور، جمع «رِبّی» است و در اصطلاح تربیتی، به معنای متربیّان و شاگردانی است که تحت نوع خاصی از تربیت الهی انبیاء:قرار گرفتهاند.[۳۴]
با توجه به آنچه بیان شد، علت کمتر استعمال شدن واژه «تربیت» از ریشه «ربو» در مقایسه با ریشه «ربب»، به طور خلاصه، این است که اساساً از دیدگاه مکاتب الهی، خصوصاً دین اسلام که قرآن، کتاب آسمانی آن است، تربیت روحی و معنوی انسان در مقایسه با تربیت جسمانی و مادی او، اهمیت بیشتری دارد. البته این، به معنای آن نیست که اسلام، توجهی به بعد مادی و جسمانی انسان ندارد؛ چرا که اسلام، همانگونه که برای صحّت، سلامت و تربیت قوای روحانی و معنوی مثل فکر، عقل، اعتقادات و اخلاقیات، ارزش زیادی قایل است، برای صحّت و سلامت و تربیت قوای مادی و جسمانی نیز ارزش قایل است؛ زیرا روح و جسم در یکدیگر، تأثیر متقابل دارند. ولی با این همه، تردیدی نیست که امور روحانی مثل لبّ و عقل، حقیقت و اصل انسان را تشکیل میدهند، چنانچه امام علی۷ میفرماید: «أَصْلُ الْإِنْسَانِ لُبُّه؛ اصل انسان، مغز آن است».[۳۵]
لذا جسم و بدن در مقایسه با عقل و روح، امری طفیلی و تبعی است که به تبع سلامت بُعد روحانی و معنوی سلامت و صحت بُعد جسمانی نیز دارای ارزش و اعتبار میگردد. بنابراین، صحّت و سلامت و تربیت بعد جسمانی نیز، باید مقدّمه و زمینهای برای تعالی بُعد روحانی و معنوی انسان باشد؛ همانگونه که این مطلب از این جمله دعای کمیل از امیر مؤمنان علی۷نیز استفاده میشود که فرمودهاند: «قوّ علی خدمتک جوارحی؛ ای خدا جوارح و اعضای بدن مرا در راه خدمت خودت نیرومند کن.»
۱-۱-۱-۳- واژگان معادل تربیت در قرآن
واژههایی که از آیات قرآن کریم به عنوان معادل تربیت استفاده میشود عبارتند از: اصلاح، تزکیه، رشد، هدایت که در ذیل، به هر یک اشاره میکنیم:
۱-۱-۱-۳-۱- اصلاح
اصلاح، یعنی شایسته و خوب شدن.[۳۶] شاهد آن، آیه ذیل میباشد: *(…وَ أَصْلِحْ لىِ فىِ ذُرِّیَّتى …؛… و فرزندان مرا صالح گردان…)* احقاف/ ۱۵
مطابق این آیه، اصلاح در ذریّه، موفق کردن آنها به عمل صالح است که منجر به اصلاح آنها شود[۳۷] و تعبیر به” لى” (براى من)، اشاره به این است که صلاح و نیکى فرزندان من، چنان باشد که نتایجش، عاید من نیز شود یعنى ذریّهام، به من احسان کنند، همانطور که من به پدر و مادرش، احسان مىکردم[۳۸] و نیز تعبیر” فى ذریتى” (در فرزندان من) به طور مطلق، اشاره به تداوم صلاح و نیکوکارى در تمام دودمان او است.[۳۹]
بنابراین میتوان گفت که اصلاح، به بخشی از تربیت، یعنی بعد معنوی اشاره دارد که همان، حرکت به سوی وضعیت بهتر است.
۱-۱-۱-۳-۲- تزکیه
“تزکیه” در لغت، هم به معناى رشد و نمو دادن آمده است.[۴۰] این واژه به معنى تطهیر و پاک کردن نیز آمده است، شاید به این مناسبت که پاکسازى از آلودگیها، موجب رشد و نمو میگردد.[۴۱]
درباره تزکیه، دو دسته آیات وجود دارد:[۴۲]
– دسته نخست، آیاتی است که تزکیه عام را مطرح می کند و تزکیه مردم را از وظایف انبیای الهی میداند. این تزکیه، تربیت ندارد؛ بلکه نوعی تربیت اخلاقی است و بس: *(رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ…؛ پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند…)* بقره/۱۲۹ و نیز *(کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الحِکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُون؛ همانگونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه را نمىدانستید، به شما یاد دهد. )* بقره/۱۵۱
– دسته دوم، آیاتی است که در آن تزکیه، یعنی نفس انسانی، بیان شده است. در این تزکیه، تربیت و پاک کردن نفس از آلودگیها مطرح میباشد. البته تزکیه پس از بلوغ برای متربّی کاربرد دارد، نه پیش از آن؛ زیرا در تزکیه، اراده و خواست فرد و مکلّف بودن او مطرح است: *(قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا؛که هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شد.)* شمس/۹
۱-۱-۱-۳-۳- رشد
رشد در لغت، دلالت بر استقامت راه میکند.[۴۳] این کلمه به معناى رسیدن به واقع در هر نظریهای است و خلاف آن، یعنى به خطا رفتن از واقع را” غىّ” مىگویند. “هدایت قرآن به سوى رشد” همان دعوت او به سوى عقاید حق و اعمالى است که عاملش را به سعادت واقعى مىرساند.[۴۴] بنابراین” رشد” و” غى”، اعم از هدایت و ضلالت هستند، براى اینکه هدایت به معناى رسیدن به راهى است که آدمى را به هدف مىرساند و ضلالت هم (به طورى که گفته شد) نرسیدن به چنین راهی است.[۴۵]
هدایت به عنوان هدف غایی، گاه در قرآن با واژه «رشد» بیان میشود. «رشد» در فرهنگ قرآن، به معنای توسعه یا نمو به کار نرفته، بلکه به مفهوم هدایت استعمال شده است.[۴۶] چنانچه خداوند در مورد حضرت ابراهیم۷میفرماید: *(یَهْدِى إِلَى الرُّشْدِ فََامَنَّا بِهِ؛ که به راه راست هدایت مىکند…)* جن/ ۲
باز در جایی دیگر درباره ایشان آمده است: *(وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عَالِمِین؛ ما وسیله رشد ابراهیم را از قبل به او دادیم و از (شایستگى) او آگاه بودیم. )* انبیاء /۵۱
یعنى دلیل خدا شناسى و توحید که راه رشد هستند، به او عطا کردیم.[۴۷]
۱-۱-۱-۳-۴- هدایت
[سه شنبه 1401-04-14] [ 04:06:00 ب.ظ ]
|