ساختار سرمایه و هدف های مدیریت مالی

هدف مدیریت مالی به حداکثر رسانیدن ثروت سهام‌داران است. ثروت سهام‌داران تحت تاثیر دو عامل قرار می‌گیرد، این دوعامل عبارتند از: بازده و ریسک. هر چه بازده افزایش یابد ثروت سهام‌داران افزایش یافته و هر چه ریسک کاهش یابد ثروت سهام‌داران افزایش خواهد یافت. در نتیجه برای رسیدن به مهمترین هدف مدیریت مالی، یعنی به حداکثر رسانیدن ثروت سهام‌داران شرکت، اهداف مالی زیرا را باید مدنظر قرار دهیم:

۱ ـ یکی از مهم ترین اهداف مدیریت مالی تعیین بهترین منابع شرکت (ساختار سرمایه)؛ یعنی شرکت ها از منابع مختلفی مانند سرمایه، سود انباشته، سهام ممتاز و بدهی استفاده کنند. تعیین ترکیب و مقدار بهینه هر یک از اقلام مذبور.

۲ ـ تعیین اندازه شرکت و نرخ رشد آتی آن، یعنی متناسب با فعالیتی که مورد نیاز است، امکانات و دارایی هایی را به کار بگیریم که بتوانیم ضمن ایجاد بازدهی متناسب، رشد و سودآوری را به همراه داشته باشد.

۳ ـ‌تعیین بهترین ترکیب داراییها، یعنی تعیین مقدار هر نوع دارایی در مجموعه مصارفی که شرکت در راستای عملیات خود به کار می‌گیرد.

۲-۲-۵) ساختار مطلوب و بهینه سرمایه

تئوری ساختار سرمایه بیانگر آن است که هر شرکت یک ساختار سرمایه مطلوب دارد، ساختاری که می‌تواند ارزش شرکت را به حداکثر و هزینه سرمایه را به کمترین مقدار ممکن برساند ولی ‌در مورد تصمیم‌گیری های مربوط به ساختار سرمایه چند مسئله ضد و نقیض وجود دارد و اینکه برای تعیین ساختار سرمایه شرکت به صورتی دقیق، نمی‌توان از این تئوری استفاده کرد.

از آنجا که شرکت ها نمی‌توانند ساختار سرمایه مطلوب را بصورتی مطلوب تعیین کنند، مدیران ناگزیرند هنگام تجزیه و تحلیل های کمی از قضاوت های شخصی استفاده کنند.

این تجزیه و تحلیل های مبتنی بر قضاوت های شخصی مستلزم به کار بردن عوامل مختلف می‌شود که در ذیل به اهم آن ها اشاره می‌شود:

محافظه‌کاری‌ مدیران

وام‌دهندگان و نگرش سازمان هایی که رتبه اعتباری شرکت ها را تعیین می‌کنند.

ظرفیت وام ذخیره و انعطاف‌پذیری مالی

کنترل

ریسک تجاری

نرخ رشد

سودآوری

مالیات

شرایط بازار

مدیران و سرمایه‌گذاران درباره آینده شرکت اطلاعات همانندی دارند (اطلاعات متقارن) ولی اغلب مدیران اطلاعات بیشتری دارند. این پدیده را اطلاعات نامتقارن می‌نامند که بر ساختار سرمایه اثر مهمی می‌گذارد. در این تئوری به صراحت بیان می‌شود که برای تامین مالی «سلسله مراتب قدرت» وجود دارد. شرکتی که آینده بسیار خوبی دارد،‌ ترجیح می‌دهد سرمایه مورد نیاز را از طریق وام تامین کند. در حالی که شرکتی که آینده خوبی را پیش‌بینی نمی‌کند، ترجیح می‌دهد که سرمایه مورد نیاز خود را از طریق انتشار سهام تامین کند و شرکت ها باید ظرفیت بالقوه گرفتن وام برای خود را نگه دارند تا در صورت مساعد بودن شرایط (برای تامین مالی) اوراق قرضه منتشر کنند و نه این که به ناگزیر سهام عادی منتشر کنند و شرایط را نامساعد کنند.

در یک دنیای ایده‌آل اقتصادی، مجموعه ارزش بازار تمام اوراق بهادار شرکت با توجه به قدرت سودآوری و ریسک دارایی های وابسته آن ها تعیین می‌شود و باید مستقل از ترکیب اوراق بهادار، یعنی بدهی و سهام که برای تامین مالی آن مورد استفاده قرار گرفته‌اند، باشند. به عنوان مثال ریسک اضافه شده به سهام‌داران به دلیل انتشار بدهی بیشتر، موجب افزایش نرخ بازده مورد توقع آن ها دقیقا به اندازه‌‌ای که برای خنثی کردن منابع استفاده از بدهی با هزینه پایین کافی باشد، می‌شود.

ساختار بهینه سرمایه ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام است که ارزش بازاری واحد انتفاعی را حداکثر می‌کند (رستمی، ۱۳۷۸، ص ۷۸). منظور از اصلاح ساختار سرمایه، نوع و نسبت درصد انواع مختلف اوراق بهادار منتشر شده توسط واحد انتخابی است. ساختار بهینه سرمایه نیز مجموعه نسبت هایی است که موجب حداکثر شدن ارزش کلی واحد انتخابی می‌شود، اما چگونه می‌توان محدوده حداکثر ارزش واحد انتخابی را تعیین کرد؟

مدیران مالی در مواجه با مسئله بسیار مشکل مذبور ناگزیر از تدوین سیاست مناسب خود می‌باشند. در این مورد، یکی از منابع اطلاعاتی می‌تواند نوسانات قیمت اوراق بهادار واحد انتخابی در بورس باشد. چنانچه اگر پس از اعلام یک برنامه مالی جدید، قیمت سهام شرکت کاهش یابد، می‌توان نتیجه گرفت که اجرای برنامه تعیین‌کننده اعتبار و تسهیلات مالی می‌توانند دیدگاه های خود را درباره برنامه مالی واحد انتخابی در اختیار مدیران مالی بگذارند. چنانچه واحد انتخابی ناگزیر از پرداخت بهره بالا باشد، می‌توان آن را نشانه­ای از استقراض زیاد قبلی تلقی کرد. منبع دیگر اطلاعات می‌تواند، تجدیدنظر در رتبه‌بندی اوراق قرضه واحد انتخابی و پایین‌ آوردن آن توسط مؤسسات تحلیلگر مالی باشد، با فرض اینکه مدیریت بتواند ساختار سرمایه واحد انتخابی را تعیین کند.

نرخ بازده مورد انتظار خریداران اوراق بهادار واحد انتخابی (سهام و اوراق قرضه) به ساختار انتخابی بستگی دارد. نکته حائز اهمیت این است که مدیریت، هزینه تامین مالی را هنگام اندازه‌گیری می‌کند که واحد انتخابی، ساختار سرمایه‌‌ای در محدوده‌ای بهینه (هنگامی که ارزش شرکت واحد انتخابی حداکثر است) داشته باشد، زیرا در غیر این صورت احتمالا هزینه تامین مالی با اشتباهات عمده‌ای همراه خواهد بود (شباهنگ، رضا، ۱۳۷۹، ص ۲۳۹).

۲-۲-۶) معیارهای ساختار سرمایه

معیارهای متعددی برای ساختار سرمایه وجود دارند که عبارتند از:

۱ ـ‌معیارهای مبتنی بر ارزش دفتری

۲ ـ معیارهای مبتنی برارزش بازار

۳ ـ معیارهای مبتنی بر شبه ارزش بازار

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...