۷-۳- جنگ عادلانه
دکترین«جنگ عادلانه »[۴۵] پیدایش جنگ عادلانه به اوایل قرن گذشته بر میگردد،البته تا اواخر قرن نوزدهم جنگ عادلانه به عنوان وسیله ای برای شروع جنگ توسط یک کشور بر علیه کشور دیگر به کار گرفته می شد.اما به واسطه اینکه مرجع و یا مقام بینالمللی خاصی وجود نداشت که تشخیص دهد که جنگ برای کدام طرف عادلانه و برای کدام طرف نا عادلانه است اما به طور کلی در تمامی مخاصمات هر دو طرف معتقد بودند که جنگ برای او قانونی و مشروع است آگوستین[۴۶]،اولین تئورسین کلیسای کاتولیک در رابطه با جنگ عادلانه گفته است:
«جنگهای عادلانه معمولا در تعریف آن دسته از جنگ ها گفته می شود که برای انتقام جویی در مقابل صدماتی است که بر یک ملت یا شهر وارد شده است و مجرمان به جهت جنایتی که انجام دادهاند کیفر نشده اند.بدون شک چنین جنگی عادلانه است زیرا خداوند خود دستور آن را داده است.»
پس از مطرح شدن نظریه اگوستین ،دیدگاه او به صورت یک عرف در آمده بود .از سوئی دیگر جنگ علیه کفار دارای ریشه مذهبی است و شرافتمندانه و عادلانه به حساب می امد[۴۷] .
تلاش برای توجیه جنگ، در مجموعه ای خاصی از شرایط، ریشه در قرن چهاردهم میلادی و در اخلاق مسیحیت دارد. تعریف جنگ عادلانه به شکل ادواری تغییر کردهاست اما هدف عام ان کماکان واحد است؛ توجیه حقوقی و اخلاقی برخی جنگها، محکوم کردن برخی ازدرگیریها که با ویژگیهای ضروری و شاخص جنگ عادلانه همخوانی ندارند و اعمال محدودیت در هدایت جنگ در عمل. در واقع میتوان ادعا کرد که افول اموزه جنگ عادلانه در قرن بیستم، بویژه در عصر هستای که مفهوم بازدارندگی متکی بر تهدید به قتل عام افراد بیکناه است، در پیوند با تحولات فنی ایجاد شده در جنگ است، که حداقل باعث مبهم شدن و در نهایت باعث احای تمایزات سنتی میان نیروهای نظامی و غیرنظامی میشوند (ایوانز و نونام، ١٣٨١: ۴٣۴).
با این وجود، اندیشمندان طرفدار جنگ عادلانه معتقدند که صرف نظر از میزان ناسازگاری فعالیتهای ما با ذکر مدل اخلاقی ارمانی، هنوز هم بهتر است بگذاریم فناوری تسلیحات بیشرفته نظامی، بر اساس ویژگیهای خاص خودشان به پیش روند. نکات کلی مورد اتفاق این دست از متفکرین را میتوان چنین خلاصه کرد:
– نظر به فقدان نهادهای بینالمللی مؤثر برای حفظ صلح، نمی توان حق اخلاقی دولتها برای توسل به جنگ تحت شرابط معین را انکار کرد،
– هرچند جنگ تهاجمی نزد دولتها وسیله مشروعی برای دفاع از حقوق مورد تجاوزشان نمی باشد اما توسل به جنگ تدافعی هنوز هم حق دولت محسوب می شود،
– فناوری جدید نباید موجب ان شود که تمایز سننی میان نیروهای ننظامی و عیرنظامیان را حتی در جنگهای استراتژی نادیده بگیریم،
– نظریه پردازان جنگ عادلانه به هیج عنوان توجیه وسیله توسط هدف را نمی پذیرند و معتقدند حتی اکر دولتی حق توسل به جنگ را داشنه باشد، همواره باید قوانین مربوط به جنگ را رعایت کند،
– رهبران سیاسی موظفند از امادگی عملی برخوردار باشند تا در صورت شکست باردارندگی، به جنگ به گونه ای محدود ومبادرت ورزند،
– نظریه پردازان جنگ عادلانه اصرار میورزند که سلاحهای هستهای ذاتا زیازبار نیستند (دوئرتی و فالنزگراف، ١٣٨٨: ٣٣۶-٣٣۴).
۸-۳- جنگ پیشگیرانه
جنگ پیشگیرانه تصمیم عمدی به آغاز خشونت نظامی است، برای این که اغازکننده جنگ تصور می کند از لحاظ توانایی بر دشمن برتری دارد. افزون بر این، بر این اعتقاد دارد که عدم توازن مساعد، موقت و گذرا است و این که اگر او در به کارگیری زور تأخیر کند، دشمن او ممکن است به سطح او برسد و حتی در آینده، از او پیشی بگیرد [۴۸].
پس در عمل، اغاز جنگ پیشگیرانه بیک اقدام عمدی مبتنی بر اندبشه قبلی بر اساس برداشت ار برتری موقتی خود است. جنگ پیشگیرانه تصمیم گیرندگان اصلی را در موقعیت دشوار مجبور به اعمال ضربه اول قرار میدهد. باید به این نکته توجه داشت که در حالت کلی، جنگ پیشگیرانه متضمن استفاده از توانابی نظامی یک متجاوز به شکل تهاجمی است و نه تدافعی. جنگ پیشگیرانه مشمول محدودیتهای جدی میباشد. با توجه به تعریف فوق، میتوان تصریح کرد که جنگ در مفهوم وسیع کلمه و مطابق منشور ملل متحد و وفق مفاهیم جاری حقوق بین المللی معاصر، مسلماً غیرقانونی محسوب می شود.
بر اساس بند ۴ ماده ۲ منشور و همچنین قطعنامه ۳۳۱۴ مجمع عمومی سازمان ملل ، هر گونه توسل به زور ممنوع است و تنها استثناء موجود هم دفاع مشروع و امنیت جمعی بینالمللی است. پس هر گونه حمله قریب الوقوع اساسا” فاقد وجاهت قانونی است و بارها و بارها غیر قانونی و نا مشروع بودن آن ها توسط سازمان ملل بیان شده است، نظیر حمله اسرایل به راکتور های هسته ای عراق در سال ۱۹۸۱ میلادی تحت عنوان حمله پیش گیرانه [۴۹] .
۹-۳- دفاع بازدارنده
این مورد زمانی اتفاق می افتد که متجاوزی خود را به شیوه اقدامی متعهد کند که شاید به شدت تحت تاثیر پیش بینی ان چیزی قرار گیرد که متجاوز دیگر قصد انجام ان را دارد. پیش دستی به طور گسترده در حوزه مطالعات استراتژیک، اعمال شده است که پیش بینی می کند یک کنشگر ممکن است از رهگذر اعمال ضربه اول به دشمن فرضی خود؛ مانع از وقوع حمله گسترده او شود. نظیر همه وضعیتهای تصمیم گیری، تقدم بر اطلاعابت معتبر درباره توانمندیهای دشمن و ارزبابی هوشمندانه از مقاصد ان مبتنی است و برداشت غلط از تواناییها یا مقاصد دشمن، یا هر دو، می تواند فاجعهبار باشد.
مطابق این اصل، هنگامی که کشوری اطمینان قطعی پیدا کرد که کشور دیگری به نوعی به او حمله نظامی خواهد کرد، چنانچه توسل به زور برای دفاع از خود در برابر ان خطر، ضرورت داشته باشد و راه دیگری برای دفع خطر نتوان متصور شد و خطر فوری بوده به طوری که فرصتی برای تأمل نباشد و عمل توسل به زور در مقام دفاع، معقول و متناسب با خطری باشد که کاربرد زور مجاز میباشد. در اینجا چند سئوال مهم قابل طرح است: چگونه شرایط فوریت، ضرورت و تناسب معین می شود و اساسا مرجع تشخیص آنها کدام است؟ ا یا وقتی کشوری اطمینان قطعی پیدا کرد که کشور دیگری به او حمله نظامی خواهد کرد، حق خواهد داشت به حمله بازدارنده بپردازد؟ موافقان مشروعیت دفاع پیشگیرانه سه دلیل بر حقانیت خود ادعا میکنند:
– دفاع مشروع از خود یک اصل ذاتی است و منشا ان به طور اشکارا در این واقعیت نهفته است که طبیعت، به هر فردی حمایت از خود را واگذار شده است در ضمن، منشور ملل متحد هم دفاع از خود را حق ذاتی دانسته و ماده ۵۱ نمیتواند پاسخ چنین حقی باشد، جراکه اساسا منشور نمیتواند حقوقی را محدود کند که خود، موجد آن ها نبوده است[۵۰] .
[جمعه 1401-09-25] [ 06:12:00 ب.ظ ]
|