۲-۳-۲٫ تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
ماپونیا[۵۸] (۲۰۰۴) در پژوهشی با عنوان” فعالیتهای مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاهی: مطالعه موردی دانشگاه ناتال” به بررسی وضعیت مدیریت دانش در کتابخانههای دانشگاه ناتال آفریقای جنوبی پرداخت. هدف از پژوهش او درک وضعیت مدیریت دانش موجود و ایجاد روشهایی است که کتابداران این دانشگاه با تجهیز به مدیریت دانش بتوانند در خدمات خود ارزش افزوده ایجاد کنند. پژوهش گر در پی بررسی مؤلفه هایی هم چون سیاستها و راهبردها، رهبری، اشتراک دانش و نگهداری دانش بود. یافته ها نشان داد که در کتابخانههای دانشگاه ناتال از عاملهای یاد شده، تنها اشتراک دانش به صورت غیره رسمی، غیرنظام مند و از طریق خبرنامه ها و همکاری در کارهای گروهی در وضعیت طبیعی قرار دارد. هم چنین، هیچ نوع خط مشی و راهبرد ویژهای درباره مدیریت دانش وجود ندارد.
الحماد و دیگران[۵۹] ( ۲۰۰۹) در پژوهشی به بررسی اشتراک دانش در دانشگاههای اردن پرداختند. این پژوهشگران برای سنجش اشتراک دانش هفت مؤلفه ارتباطهای دو جانبه، روندهای کاری سازمان، حس همبستگی، خلاقیت، احساس مثبت به اشتراک دانش، اشتیاق به اشتراک دانش و داشتن رفتار اشتراک دانش را تعیین کردهاند. یافته ها نشان داد که کارمندان آموزشی نسبت به کارمندان اداری تمایل کمتری به اشتراک دانش دارند. کارمندان آموزشی علاقه کمتری در ارتباطهای دو سویه، انجام کارهای گروهی و انگیزه اشتراک دانش خود دارند. افزون بر این، کارمندان جوان به داشتن خلاقیت در کار خود تشویق نمیشوند. در مورد تحلیل عاملهای دموگرافیک نیز، هیچ گونه ارتباطی میان کارمندان مرد و زن در اشتراک دانش یافت نشد.
راماچاندران، چنگ و اسماعیل[۶۰] ( ۲۰۰۹ ) در پژوهشی به بررسی و مقایسه رویههای مدیریت دانش در مؤسسات آموزش عالی دولتی و خصوصی مالزی به صورت مقایسهای پرداختند. آن ها در تحقیق خود وضعیت پنج فرایند مدیریت دانش را مورد بررسی قرار دادند (خلق دانش، تسخیر دانش، ذخیره دانش، انتشار دانش و کاربرد دانش). نتایج این تحقیق نشان داد که وضعیت هر شش فرایند مدیریت دانش در این مؤسسات در حد متوسط میباشد. علاوه بر این تفاوت معنی داری بین این رویهها در بین مؤسسات آموزشی دولتی و خصوصی وجود دارد.
کاندولوال وگوشچاک[۶۱] (۲۰۰۳) در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که با توجه به اینکه فن آوری اطلاعات، شبکهای برای اشتراک دانش در یک سطح فنی فراهم میکند و اشتراک دانش یک مسأله مهم برای تضمین موفقیت مدیریت داشن است. بین به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در شرکتها و میزان به اشتراک گذاری دانش رابطه مستقیمی وجود دارد.
کوان[۶۲] (۲۰۰۳) در پژوهش خود، شرکت جهانی ریل لایف[۶۳] را به صورت مطالعه مندی مورد بررسی قرار داد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که سازمان یا شرکتی که نظام مدیریت دانش داشته باشد، مدیریت دانش را در اولویت راهبردهای دراز مدت خود قرار میدهد. نشستهای به اشتراک گذاری دانش در چنین سازمانهایی نه به عنوان فعالیت فرعی بلکه به عنوان فعالیت اصلی کارکنان در آمده است و کارکنان به سبب مشارکت در تبادل اطلاعات و دانش تشویق میشوند و فن آوری اطلاعات و ارتباطات در این راستا به خدمت گرفته میشود.
مارکوس[۶۴] و گایکوس[۶۵] (۲۰۰۶) در مقالهای با عنوان “تأثیر کارکردهای مدیریت دانش در عملکرد سازمان” و با هدف مطالعه و بررسی ارتباط بین کارکردهای مدیریت دانش و عملکرد سازمان به این نتیجه رسیدند که سازمانهایی که با کارکردهای مدیریت دانش سازگارند نتایج بهتری را نسبت به رقبای خود کسب میکنند؛ و این کارکردها تأثیر مثبتی را در عملکرد سازمان خواهد داشت.
اکدر[۶۶] (۲۰۰۹)، در مقالهای با عنوان “نقش مدیریت دانش در مدیریت کیفیت: کسب عملکرد عالی در سازمانها” بیان میکند که مدیریت دانش شامل مدیریت و دانش است که هر دو این دو مفهوم قلب توسعه منابع انسانی را تشکیل میدهند؛ و توجه به مدیریت دانش به عنوان عامل کلیدی در فرایند مدیریت کیفیت میتواند ایجاد و بهره مندی از دانش را در این سازمانها گسترش دهد. این مقاله ارتباط بین مدیریت دانش و مدیریت کیفیت را بررسی و قابلیتهای آن ها را در توسعه منابع انسانی برای گسترش ظرفیتهای سازمانی و تواناییهای آن در به دست آوردن عملکرد عالی مورد بحث قرار میدهد.
چاولا[۶۷] و جوشی[۶۸] (۲۰۱۱)، در مقالهای تحت عنوان “بررسی تطبیقی ارزیابی مدیریت دانش در تجارت عالی: سازمانهای انتفاعی و غیره انتفاعی هند” به این نکته اشاره کردند که جهانی شدن اقتصادها را به تجدید نظر در ساختار سازمانی، محوریت رقابتها، رهبری، کارکردهای راهبردی و فرهنگی، مجبور کردهاست. سازمانهای هند هم تحت تأثیر این عامل تغییر کردهاند و برای تبدیل شدن به سازمانهایی که در آن ها استفاده از دانش به عنوان هسته و رقابتی محسوب میشود تلاش میکنند. یکی از این تلاشها بررسی و تشخیص ابعاد مختلف ابزارهای ارزیابی مدیریت دانش بین سازمانهای انتفاعی و غیره انتفاعی میباشد. نتایج این تحقیق نشان میدهد که سازمانهایی که به دنبال کسب تجارت هستند به نسبت سازمانهای غیره انتفاعی در تمام ابعاد مدیریت دانش در سطح بالاتری قرار دارند و نیز فرایند مدیریت دانش و جنبههای اندازه گیری و فرهنگ مدیریت دانش سازمانهای انتفاعی بهتر ساختار یافتهاند.
متقی فر[۶۹] ( ۲۰۱۲ ) در مقالهای با عنوان “به کار گیری فرایند مدیریت دانش در کتابخانههای تحقیقاتی و دانشگاهی: یک تفکر پر بار” به این نکته اشاره دارد که در قرن ۲۱ مدیریت دانش به سرعت در حال تبدیل شدن به یک ابزار حیاتی است که هم چنین در کتابخانههای دانشگاهی اجرایی شده است. در مقاله گفته شده است که کتابخانههای دانشگاهی در حال گذار از مراکز سنتی به مراکز اطلاعاتی مدرن میباشند. این کتابخانهها با توجه به نیازها و شرایط باید به صورتی طراحی شوند که نیازها را برطرف کرده و انتظارات کاربران خود را درک کند. مدیریت دانش به عنوان وظیفه و مدیریت، یک فرایند است که این گذار را تسهیل و حمایت میکند این عمل از طریق اجرای سیاست فکورانه اتفاق میافتد.
راکنوزمان و اوممتو[۷۰] (۲۰۰۹)، در مقالهای با عنوان “دیدگاه کارکنان کتابخانه در مورد مدیریت دانش در کتابخانه چگونه است: یک مطالعه کمی” هدف خود را کشف دیدگاه کارکنان کتابخانه نسبت به مدیریت دانش و تأثیر آن بر عملکرد کتابخانه بیان کردند. با توجه به نتایج این مقاله آن ها پیشنهاد میکنند که کارکنان کتابخانه نیاز دارند که دانایی خود را گسترش دهند، تفکر سنتی خود را تغییر دهند و برای به کار گیری مدیریت دانش بر هر دو دانش آشکار و نهان تمرکز داشته باشند.
[جمعه 1401-09-25] [ 05:57:00 ب.ظ ]
|