مبحث سوم : پیشینه کرامت انسانی در فقه اسلامی

تبیین و تعیین دقیق جایگاه کرامت انسانی در فقه اسلامی به دلیل نو بودن بحث دشوار است اما باوصف آن‏هم تلاش می شود تا با بهره گرفتن از نظریه های روشن فکران زوایای بحث تا حدودی روشن شود. اصل کرامت انسانی را تمام ادیان آسمانی پذیرفته است، «درعهد عتیق آمده است که آدم درصورت الهی آفریده شده است، یعنی انسان‌ها مهر الهی برپیشانی دارند که ارزش والای به آن ها می بخشد، مفهوم کرامت انسانی درسنت یهودی، مسیحی، اسلام و دیگرادیان که مبنای الهی دارند یافت می شود. [۲۴]»و همانند واژگان “عدالت وآزادی ” مورد پذیرش همگان است. پرسش‌های درمورد جایگاه، نقش و حدود کرامت انسانی مطرح است از جمله، این پرسش که آیا کرامت را می توان مانند یک قاعده فقهی برای کشف احکام فقهی چنان که درمورد(عدالت و مصلحت ) ادعا شده است تلقی کرد؟ و به کرامت به عنوان قاعده حاکم نسبت به آموزه های دیگر فقه نگریست؟ که پاسخ ‌به این پرسش تأمل و تحقیق درمورد جایگاه کرامت در مسایل حقوق اسلام را ضروری می‏ سازد. دربارۀ شیوۀ کرامت پژوهی و نقش آن در مسایل حقوقی باید گفت در آثار اندیشمندان اسلامی به ویژه فقها در گذشته های دور، مواردی نمی یابیم که به طور مستقل به نقش کرامت ذاتی انسان پرداخته باشند. این درحالی است که درقرآن کریم و گفتار و رفتار معصومین(ع) در دوره تشکیل حکومت و غیرآن، براصل کرامت انسانی تأکید شده است. اما دردنیای غرب و به ویژه مباحث مربوط به حقوق بشر، درباره نقش کرامت ذاتی مباحث فراوانی مطرح شده است. «روش تحقیقات غربی ها درحوزه کرامت انسان ‌با پژوهش های اندک مسلمانان، متفاوت است. پژوهشگران غرب از موضوع های مانند حقوق زن، زیست شناسی، شبیه سازی، اخلاق پزشکی و متعادل سازی مجازات درمورد تأثیر کرامت استفاده می‌کنند و تلاش دارند از این زمینه ها برای معیار سنجش کرامت انسان بهره ببرند. کرامت زن اقتضا می‌کند او از حقوق برابر با مردان برخوردار باشد یاآلوده کردن محیط زیست و شبیه سازی انسان، باکرامت او ناسازگار است. ‌بنابرین‏، روش غربی ها دربارۀ کرامت، بیشتر روش می‌دانی و کاربردی است، برخلاف مسلمانان که بیشتر با روش نظری و ذهنی، مبحث را دنبال کرده‌اند. ازاین رو، موضوع های از قبیل دمیدن روح الهی درانسان، قرارگرفتن آدم به عنوان مسجود ‌ملائکه و امانت دار بودن او که اندیشمندان اسلامی به عنوان دلیل و شاهدی برای توجه به کرامت انسان بیان می‌کنند، در روش تحقیقات غربی ها یا اصلا مطرح نیست یاکمتر به آن ها توجه می شود. به جای این موارد، از حقوق بشر، حقوق زنان، زندانیان، متهمان و اسیران جنگی برای جست و جوی کرامت انسان استفاده شده است. به دیگر سخن، پیش ازتبیین مسایل نظری در موضوع کرامت، مستقیم به سراغ تأثیر کرامت درروابط اجتماعی و نظام حقوقی و قضایی رفته اند».[۲۵] شیوۀ کار دو فیلسوف بزرگ اسلامی و غربی نشان دهندۀ این ادعاست.

در فلسفۀ کانت، مبنای کرامت انسان عبارت است از: عقلانیت عملی؛ چیزی که درفلسفۀ اسلامی و از جمله حکمت متعالیه، درمقایسه با عقلانیت نظری، کمتربه آن توجه شده است. همین امر موجب شده است تا «فلسفۀ اسلامی، باهمۀ غنا و اهمیتی که در بعد نظری دارد، بیشترجنبۀ انتزاعی پیدا کند و درعمل، کمتر به کارآید»[۲۶]. اندیشه‌های حکیم ملاصدرا درحکم مواد خامی می‏ماند که نیاز به پالایش دارد، برای عصر حاضر، درسطح نظر، متوقف شده است. نظام فلسفی کامل، نظامی است که بتواند به مسایل و نیازهای جدید پاسخ دهد. مفاهیم بلند حکمت متعالیه را تاسطح زندگی بشری خودمان تنزل ندادیم و به منظور تعالی انسان، آن را درزندگی فردی و اجتماعی، تعلیم و تربیه، حقوق، سیاست و…به کار نبردیم، درحالکه فلسفۀ کانت که ‌با نیازهای روز سازگار است، درحقوق، سیاست و…بیشترکاربرد دارد.[۲۷]

به نظر می‌رسد درهردوشیوۀ بحث، کاستی هایی وجود دارد. در غرب، به جنبۀ اجتماعی کرامت توجه افراط گرایانه دیده می شود و دربین مسلمانان، به بخش نظری و فردی کرامت توجه شده، ولی از تأثیر داشتن یا نداشتن آن درمسایل اجتماعی و حقوقی غفلت گشته است.

گفتار اول : نپذیرفتن نقش کرامت انسانی دراستنباطات فقهی

برخی اندیشمندان اسلامی، ضمن پذیرش «کرامت ذاتی انسان» این کرامت را زیربنای شکل گیری مسایل فقهی و حقوقی نمی دانند.به تصریح اینان، «ازدیدگاه اسلام، انسان دارای«کرامت تکوینی» است که آن عبارت است از نعمت هایی که خدای متعال به انسان داده است. یکی از بزرگترین این نعمت ها، نعمت عقل و شعور است، ولی اینکه خرد(عقل) و وجدان انسان منشا حقوقی برای وی گردد که حتی با ارتکاب بدترین جنایات نیز مستحق اهانت نباشد قابل قبول نیست. ظاهر آیه شریفه (( لقد کرمنا…)) این است که در مقام بیان برتری قوا و استعداد های وجودی انسان نسبت به سایر موجودات است نه اینکه بخواهد حقی را برای انسان اثبات نماید».[۲۸] این گروه ( تن دادن به نظام اسلامی و انسانیت انسان)؛ یعنی ترکیب این دو را منشأ سلسله حقوق تلقی می‌کنند.[۲۹] به هر حال، برای کرامت انسان از آن جهت که انسان است، نقش و جایگاهی در مسائل فقهی نمی پذیرند. به باور اینان آیهء یاد شده در صدد بیان اثبات حقوقی برای انسان نیست و هیچ ملازمه ای بین کرامت و مسائل حقوقی وجود ندارد. این نکته دقیق است که آیۀ شریفه تنها در صدد بیان برتری انسان به دلیل توانای های عقلی اوست و نه اینکه این استعدادها منشأ حقوقی می‏ شود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...