تحت تاثیر مفهوم فلسفی زمان، روانشناسان در ابتدا پیشنهاد کردند که زمان بعد اولیه نیست که به طور مستقیم درک شود بلکه آن از هماهنگی حرکت در فضا ایجاد می‌شود.(درویت ولت به نقل از پیاژه، ۲۰۱۲).

تعاریفی گوناگونی توسط فیلسوفان، ‌فیزیک‌دانان و یا متفکران رشته‌های دیگر درباره زمان در طول تاریخ ارائه شده است. قدیس اگوستینوس در کتاب اعترافات خود می نویسد: «پس زمان چیست؟» اگر کسی ‌در مورد آن از من سوال نکند، جواب آن را می‌دانم، ولی اگر بخواهم برای فردی که چنین سوالی را مطرح کرده، آن را توضیح بدهم، جواب آن را نمی‌دانم. پس بهتر است سوال ‌در مورد چیستی زمان کنار گذارده شود زیرا هر یک از ما بدون اینکه لازم به صحبتی ‌در مورد آن باشد، می‌داند که موضوع چیست، بهتر است توجه خود را روی سوال دیگری متمرکز نماییم: «چگونه انسان به مفهوم زمان دست می‌یابد؟» برای پاسخ ‌به این سوال یک طبقه‌بندی سلسله مراتبی از تجربه زمان ارائه گردیده است. سلسله مراتب این خصوصیت را دارد که هر مرحله بالاتر یک مرحله پایین‌تر را در برمی‌گیرد و در مرحله بالاتر یک امر جدیدی اضافه می‌شود. سلسله مراتب تجربه انسان از زمان توسط پدیده‌های اولیه زیر مشخص شده است. تجربه همزمانی در مقابل ناهمزمانی، تجربه توالی یا ترتیب زمانی، تجربه زمان حال یا تجربه این لحظه و تجربه طول زمان (پوپل،۱۹۴۰). در طول دهه های گذشته، روانشناسان برای قضاوت و ارزیابی جنبه‌های مختلف زمان روانشناختی مانند همزمانی[۸]، توالی زمانی[۹]، ترتیب زمانی[۱۰] و طول زمان، توانایی‌های ذهن انسان را بررسی کرده‌اند. از میان این چهار فرایند، ارزیابی طول زمان بیشترین ارزش بقا را در طول تکامل داشته است (زاکای[۱۱] به نقل از اختیاری، ۱۳۸۲).

۲-۳ ادراک زمان

با وجود اینکه هیچ اندام حسی خاصی برای درک زمان وجود ندارد اما ویژگی مشترکی بین درک زمان و سایر ادراکات حسی (بینایی، شنوایی و…) وجود دارد. ادراک زمان نیز همانند سایر ادراکات حسی از قانون وبر پیروی می‌کند. میانگین درستی و تغییر پذیری ارزیابی زمان و حساسیت به زمان، به طور خطی همراه با افزایش طول بازه زمانی بیشتر می‌شود (ویژگی عددی ادراک زمان). پژوهش ها نشان می‌دهد که انسان‌ها و حیوانات حس مشترکی از زمان دارند و ادارک زمان در هر دو دارای ویژگی عددی است ( درویت-ولت[۱۲]، ۲۰۱۲).

از نظر فریس[۱۳] (۱۹۶۳) زمان به دو صورت ادراک و قضاوت می‌شود؛ قضاوتی که برای تغییرات تجربه شده و قضاوتی که برای تغییرات به خاطر سپرده شده انجام می‌گیرد. فریس عقیده بر این دارد که زمان روانشناختی تغییرات را دربر می‌گیرد. او می‌گوید تعاریف و توضیحات مرتبط با توجه به زمان و پردازش اطلاعات زمانی باید اصلاح شوند زیرا زمان خودش به تنهایی محرک نیست و تغییرات همانند سرنخ و مرجعی برای قضاوت زمانی محسوب می‌شوند. یافته های متفاوت نشان می‌دهد که روش‌های مختلفی در دستیابی به قضاوت زمانی وجود دارد. بعضی از محققان تفاوت این دو را به طور تجربی بررسی کرده‌اند. آن ها از دو پارادایم برای بررسی طول زمان بهره برده‌اند؛ پارادایم آینده نگر[۱۴] و پارادایم گذشته نگر[۱۵]. در پارادایم آینده نگر‌آزمایشگر از قبل آزمودنی را مطلع می‌کند و مکرراً یادآوری می‌کند که از او درباره قضاوت طول زمان پرسیده خواهد شد. هیکس[۱۶]، میلر[۱۷]، گیس[۱۸]، بیرمن[۱۹] (۱۹۷۷) پژوهش‌هایی را که بر اساس پارادایم آینده‌نگر انجام می‌شد را تجربه زمان حال نامیدند. بلاک نیز ترجیح می‌داد آن را “طول زمان تجربه شده[۲۰]” بنامد. در پارادایم گذشته‌نگر، آزمایشگر یک دستورالعمل مبهم درباره تکلیف به آزمودنی می‌دهد و به آزمودنی گفته نمی‌شود که درباره طول زمان از او پرسیده خواهد شد. بلاک این پارادایم را “طول زمان خاطره شده[۲۱]” نامید. تفاوت این دو پارادایم به دلیل این است که پردازش شناختی آن ها برای درک زمان متفاوت است. براون (۱۹۸۵) نشان داد که قضاوت کلامی آینده‌نگر در مقایسه با گذشته‌نگر طولانی‌تر و همچنین دقیق‌تر است. از طرف دیگر، هیکس، میلر، کینس بورن[۲۲] (۱۹۷۵) نشان دادند که اگر آزمودنی اطلاعات زیادی را پردازش کند قضاوت زمانی آینده‌نگر آن ها کوتاه‌تر خواهد بود. به نظر می‌رسد که در انجام تکالیف دشوار توجه به تکلیف غیرزمانی اختصاص می‌یابد و منابع محدودی از توجه به اطلاعات زمانی تخصیص می‌یابد. در پارادایم گذشته‌نگر، توجه به زمان تاثیر بسیار محدودی بر قضاوت زمانی دارد. معمولا افراد طول زمان یک دوره را بر اساس اطلاعات رویدادی و اطلاعات زمینه‌ای به یاد می‌آورند، اگر شخص تعداد زیادی از رویدادها را به خاطر سپرده باشد، طول زمان یک دوره را طولانی‌تر قضاوت خواهد کرد (بلاک[۲۳]،۱۹۹۰).

۲-۴ روش های اندازه‌گیری ادراک زمان

مطالعه ادبیات پژوهش نشان داد که چهار روش برای اندازه‌گیری زمان وجود دارد: قضاوت کلامی زمان[۲۴]، تولید زمان[۲۵]، بازتولید زمان[۲۶] و افتراق[۲۷] زمان.

قضاوت کلامی زمان: به توانایی فرد در تخمین کلامی زمان عرضه شده یک محرک اشاره دارد. در این روش آزمودنی واحدهای طول زمان (ثانیه و دقیقه) را برای قضاوت زمانی به کار می‌گیرد (اختیاری، جنتی، پرهیزگار، بهزادی و مکری، ۱۳۸۲).

تولید زمان: در این روش طول مدت یک بازه زمانی به طور کلامی به فرد گفته می‌شود و از وی خواسته می‌شود که آن بازه زمانی را با نوعی عمل رفتاری مانند روشن نگه داشتن یک لامپ به همان مدت اعلام شده تولید کند. در روش تولید، آزمودنی زمان واقعی را با زمان ذهنی خود مطابقت می‌دهد. روش تولید برای بررسی تغییرات تحولی در تبدیل طول زمان تجربه شده به واحدهای محاوره‌ای زمان مناسب است (بلاک و زاکای، ۱۹۹۹).

بازتولید زمان: دشوارترین آزمون ادراک زمان به شمار می‌آید. یک بازه زمانی به آزمودنی عرضه می‌شود، اما طول مدت بازه به صورت کلامی گفته نمی‌شود، سپس آزمودنی باید همان بازه زمانی را با روش رفتاری، بازتولید نماید. در این روش، فرایندهایی غیر از ارزیابی زمانی خالص درگیر می‌شوند (اختیاری و همکاران، ۱۳۸۲). در مقایسه این روش با روش برآورد زمان می توان ‌به این نکته مهم اشاره کرد که در روش بازتولید زمان، حافظه کوتاه مدت و حافظه‌کاری یقینا به طور گسترده درگیر می‌شوند؛ زیرا بازه مورد نظر برای بازتولید شدن باید به خاطر آورده شود و به صورت فعال و آماده عمل[۲۸] باید نگه داشته شود (‌بار کلی‌ و همکاران، ۲۰۰۱). در این روش نیازی به دانستن و استفاده از واحدهای محاوره‌ای زمان نیست و بدین دلیل تنها شاخص ثابت از زمان ذهنی است. آزمون بازتولید برای پژوهش‌های تغییرات تحولی بهترین روش است زیرا برای تمامی سنین قابل اجرا است و تغییرات روانشناختی را آشکار می‌سازد (بلاک و زاکای،۱۹۹۱).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...