۲-۳-۲-۸ الگوی ریف[۴۹]

در تلاش برای معرفی ابعاد و مؤلفه های سلامت عمومی، ریف و همکارانش یک مدل چند بعدی از سلامت عمومی را معرفی و عملیاتی کردند(ریف و کیس، ۱۹۹۵ ؛ سینگر، ۱۹۹۶ ؛ شاموت، ۱۹۹۷ ، به نقل از امامی و همکاران ، ۲۰۱۳) . مؤلفه های این سازه عبارتند از:

  1. خود پیروی :

ریف ( ۱۹۸۹ ، به نقل از امامی و همکاران ،۲۰۱۳) خود پیروی را با متغیرهایی همچون خودمختاری، استقلال، منبع کنترل درونی، فردیت و رفتارهای منظم درونی توضیح می‌دهد. این متغیرها ‌به این معنی است که تفکرات و اعمال یک فرد مربوط به خود اوست و نباید به عنوان علت های کنترل بیرونی فرد تعریف شود. ضمناً معنی عبارتی همچون خود پیروی بر طبق فرهنگ‌های مختلف می‌تواند تغییر کند. فرد دارای خود مختاری باید در رفتار داخلی استقلال داشته باشد، منظم باشد، در برابر فشارهای اجتماعی مقاوم باشد و به طور مشخصی عمل کند ، با استانداردهای شخصی خود را ارزیابی کند یعنی خودش ‌به این نتیجه برسد که من به عقایدم اعتماد دارم، حتی اگر شبیه به خیلی از مردم نباشد.

  1. تسلط بر محیط :

ریف ( ۱۹۸۹، به نقل از خیری و شیخ اسلامی ، ۱۳۸۵) تسلط بر محیط را توانایی انتخاب و ایجاد محیطی مناسب برای شرایط فیزیکی خود تعریف ‌کرده‌است که این نیز قسمتی از فردگرایی است. تسلط بر محیط دیدگاه ویژه ای را ‌در مورد این جهان مطرح می‌کند، بهترین فرد کسی است که بتواند با این دنیای فانی برخورد کند و ابزار مناسب را محاسبه کند و برای رسیدن به هدف خود از آن ها استفاده کند. احساس شایستگی و قدرت اداره یک محیط پیچیده را داشته و قدرت انتخاب یا خلق برنامه های مناسب برای این محیط را داشته باشد، احساس کند در اداره مسئولیت‌های زندگی روزانه موفق است.

  1. ارتباط مثبت با دیگران

ریف ( ۱۹۸۹، به نقل از خیری و شیخ اسلامی ، ۱۳۸۵) ارتباط مثبت با دیگران را به عنوان ارتباط درونی، درست، صمیمی و همچنین احساس قوی از ارتباط بین فردی و محبت توصیف ‌کرده‌است . این افراد در ارتباطات بین فردی گرم، رضایت بخش و اعتماد برانگیز می‌باشند. سلامت مردم برایشان مهم است، توانایی تاثیرپذیری، همدلی و صمیمیت قوی با دیگران را دارند. دارای ارتباط اجتماعی (بده بستان) با دیگران می‌باشند به گونه ای که مردم وی را به عنوان فردی بخشنده، یعنی به عنوان فردی که مایل است برای دیگران وقت بگذارد توصیف می‌کنند.

  1. هدفمندی در زندگی :

ریف ( ۱۹۸۹، به نقل از امامی و همکاران ، ۲۰۱۳) می‌گوید: داشتن درکی روشن، هدفدار و مشخص در زندگی بسیار مهم است. شخص باید احساس کند زندگی او هدفدار و پرمعنا است . همچنین هدف مشخص و مسیر محسوس جهت رسیدن ‌به این هدف را در زندگی داشته باشد. زندگی حال و گذشته فرد باید با معنی باشد. باید نسبت به زندگی اعتقاد راسخ و جدی داشته باشد تا زندگی معنا پیدا کند.

  1. رشد شخصی :

ریف ( ۱۹۸۹، به نقل از یون و چو،۲۰۱۴) رشد شخصی را به عنوان نوعی توانایی برای رشد تعریف ‌کرده‌است. در بحث رشد شخصی ، ریف هرگز به سوالات کلیدی نمی پردازد مثلاً رشد در چه زمینه ای است؟ و آیا همه ما ‌به این رشد برای همه ابعاد شخصیتی نیازمندیم و به همه این ارزش ها باید احترام بگذاریم ؟ رشد شخصی، داشتن رشد مداوم در همه زمینه ها و کسب تجربه های جدید می‌باشد و فرد احساس روز افزونی برای افزایش اطلاعات داشته باشد و معتقد باشد که زندگی یک روند مداوم یادگیری، تغییرات و رشد است.

  1. پذیرش خود :

ریف ( ۱۹۸۹، به نقل از لوی و همکاران ، ۲۰۱۱) یادآور شد که داشتن نگرش مثبت نسبت به خود عنوان یک خصوصیت اصلی کارکرد روانشناختی مثبت محسوب می شود. همچنین وقتی که فرد از کارهای خود در مجموع راضی باشد و نسبت به کارهای گذشته خود قدردانی بکند و موقعی که به گذشته خود نگاه می‌کند احساس رضایت و خشنودی بکند.

۲-۳-۲-۹ دیدگاه مزلو[۵۰]

مزلو مدعی بود که در همه انسان ها تلاش یا گرایش فطری برای تحقق خود یا خودشکوفایی وجود دارد و خودشکوفایی را به عنوان موضوع اصلی زندگی انسان مورد توجه قرار داده است. به نظر او درجه رضایت مندی نیازهای اساسی به گونه ای مثبت با درجه سلامت عمومی همبستگی دارد و ناکام گذاردن نیازها و توانایی ها موجب بیماری افراد می شود. انسان سالم کسی است که به بالاترین سطح نیاز دست یابد، لذا کسی که به مرحله تحقق خود رسیده باشد از سلامت عمومی خوبی برخوردار است . پژوهش مزلو درباره افرادی که از نظر هیجانی بسیار سالم بودند پایه نظریه شخصیت او را تشکیل می‌داد، وی معتقد بود تنها یک درصد افراد ‌به این حد می‌رسند (گیبونس ، آروالو و مونیکو[۵۱] ، ۲۰۱۳) .

۲-۳-۳ عوامل مؤثر بر سلامت عمومی

در تعریف جدید سازمان جهانی بهداشت سلامت نه تنها به معنای عادی بودن انسان از امراض گوناگون بلکه شامل رفاه احساسی، روانی و اجتماعی نیز می‌باشد. بر این اساس، عوامل اجتماعی تعیین کننده سلامت به شرایط اجتماعی که انسان ها در طول چرخه حیاتشان در آن زندگی و کار می‌کنند توجه دارد. شواهد دلالت از آن دارد که اکثر بار بیماری‌ها و نابرابریها بهداشت و سلامت ناشی از عوامل اجتماعی است. به عنوان مثال یک زن ژاپنی ۴۲ سال بیشتر از یک زن لسوتومی زندگی می‌کند، یعنی انتظار از زندگی بسیار بستگی به محل تولد و محل رشد و نمو دارد . همچنین بیولوژی نقش تعیین کننده ای در میزان مرگ و میر مادران افغانی (از هر ۸ مادر یک نفر) در مقیاس با مادران سوئدی (از هر ۱۷۴۰۰ مادر یک نفر) ندارد. این نابرابری حتی در شرایط منطقه ای یکسان نیز مصداق دارد. به عنوان مثال یک مرد بومی استرالیایی ۱۷ سال کمتر از سایر مردان همان کشور طول عمر دارد و مرگ مادران در میان زنان فقیر اندونزی ۴ برابر بیشتر از زنان ثروتمند همان کشور است. تنها می توان گفت ترکیب ناهمگونی از سیاست ها، مسایل اقتصادی و سیاسی در مقیاس وسیع مسئولیت این پدیده را به عهده داشته و منجر می‌شوند تا عده کثیری از مردم از سلامت مناسب برخوردار نباشند (لارسون[۵۲] ، ۲۰۱۲) .

شرایط و وضعیت اقتصادی و اجتماعی در طول زندگی بر سلامت عمومی فرد تاثیر گذار است. افرادی که به مدت طولانی در معرض محدودیت های اقتصادی و اجتماعی و تبعات آن از جمله سرمایه کم خانواده، تحصیلات پایین، شغل نامطمئن، زندگی در خانه های نامناسب و غیره قرار دارند بیشتر در معرض ابتلا به بیماری‌های روانی و جسمانی خصوصاًً افسردگی قرار دارند. یکی از مهمترین پدیده‌های نامطلوب اقتصادی و اجتماعی مشکل بیکاری است. شواهد نشان می‌دهد که افراد بیکار و خانواده هایشان به طور قابل توجهی در معرض خطر مرگ زودرس و بیماری‌ها می‌باشند. اثرات بیکاری بر روی سلامتی در نتیجه مسایل جسمی و روانی و مسایل مالی به وجود می‌آید این عوارض از زمانی آغاز می شود که فرد احساس کند در معرض تهدید شغلی قرار دارد و این فرایند بسیار پیشتر از واقعه بیکاری رخ می‌دهد. ‌بنابرین‏ اضطراب ناشی از ناامنی شغلی به صورت بالقوه یکی از تعیین کننده های سلامت محسوب می شود.همچنین نارضایتی شغلی نیز یکی دیگر از عوامل تأثیر گذار بر سلامت و بیماری محسوب می شود. بدین ترتیب صرف داشتن شغل به تنهایی ضامن سلامتی جسم و روان نیست و در این خصوص کیفیت شغل نیز از اهمیت زیادی برخوردار است (مونیکو ، ۲۰۱۲) .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...