خ- عزت نفس بالا:

تحقیقات توربان و کئون (۱۹۳۳ به نقل از فرج زاده۱۳۸۰) بر روی عده ای از دانشجویان نشان دادند افراد دارای انگیزه پیشرفت بالا از عزت نفس بیشتری برخوردارند نسبت به افراد با انگیزش پائین.

د- رفتار پیشرفت:

کرلینجر (۱۹۶۶، به نقل از فرج زاده ۱۳۸۰) با بررسی پیشینه پژوهش‌های مربوط به انگیزش ‌به این نتیجه دست یافت که بین نیاز به پیشرفت و عملکرد مربوط به تکلیف ارائه شده، در حدود ۵۰% از مطالعات، رابطه معنی داری وجود دارد.

رشد انگیزه پیشرفت متأثر از عوامل متعددی است که این عوامل مانند ارزش‌های فرهنگی، فرایند‌های تربیتی، کنش متقابل همسالان، کنش‌های فرزند پروری، نظام ارزشی والدین و نگرش آن ها نسبت به موضوع پیشرفت از همه شناخته شده تر هستند (ویلدر ۱۹۸۰).

آموزش انگیزه پیشرفت:

مک کللند (۱۹۶۵) اعتقاد داشت که انگیزه پیشرفت خصوصیتی است که می شود به وسیله آموزش آن را افزایش داد و تعلیم و تربیت، محیط خانوادگی و اجتماعی در تکوین آن نقش اساسی دارند. بر این اساس به نظر وی انگیزه پیشرفت یک خصوصیت ارثی نیست. آن چه مک کللند را ‌به این دیدگاه رهنمون ساخت تحقیقی بود که وی در سال ۱۹۶۰ برای آموزش انگیزش پیشرفت به صورت دوره های آموزشی برگزار کرد. این دوره های آموزشی در چندین کشور از جمله کشور هندوستان برای مدیران اجرایی برگزار شد. نتایج این بررسی‌ها نشان داد که همه مدیرانی که دوره های آموزشی را برای ارتقا انگیزه پیشرفت گذارنده بودند، کارهایشان را بهتر از قبل انجام دادند و موفقیت‌های بیشتری را کسب نمودند.

مک کلند (۱۹۶۵) و مایرون و مک کللند (۱۹۶۷، به نقل محمد زاده ۱۳۸۴) برنامه آموزش انگیزه پیشرفت را در چهار مرحله تدوین کردند. در این دوره های آموزشی بین ۹ تا ۲۵ نفر زیر نظر مربیان کار آزموده آموزش دیدند. مدت زمان آموزش بین ۷ تا ۱۴ روز طول کشید. چهار مرحله آموزشی به شرح زیر بود.

الف- در مرحله اول، موضوع انگیزه پیشرفت طرح می شد شرکت کنندگان با این مطلب آشنا می شدند که انگیزه ها قابل تغییرند.

ب- در مرحله دوم، معنی و مفهوم انگیزه پیشرفت و چگونگی سنجش و اندازه گیری انگیزه پیشرفت به شرکت کنندگان آموزش داده می شد.

پ- به افرادی که این دوره را می دیدند یاد داده می شد که در مسیر پیشرفت و کسب موفقیت‌های بزرگ چگونه باید عمل کنند. به آن ها یاد داده می شد موقعیت‌ها و شرایطی از کار را ترجیح دهند که در آن مسئولیت‌های فردی وجود داشته باشد، میزان مخاطره در حد متوسط باشد و نتایج عملکرد و باز خورد به سرعت به فرد داده شود. در این مرحله مربی از نمونه های واقعی استفاده می کرد واز آن ها می خواست که با توجه به تجربه های شخصی خود این مفاهیم را توجیه کنند. پس از آن مربی نتیجه عملکرد را به افرادی که از نظر رفتار پیشرفت گرا بودند ارائه می‌داد. این موضوع باعث می شد که هر کس نتیجه عملکرد خود را با نتیجه عملکرد کسی که انگیزه پیشرفت در او بسیار بالا است، مقایسه کند.

ت- دوره مذبور این گونه پایان می پذیرفت که از شرکت کنندگان خواسته می شد تا هدف‌ها را تعیین کنند و بگویند که در مسیر کسب موفقیت (برای دستیابی به هدف‌های تعیین شده) چگونه عمل می‌کنند. این هدف‌ها نوشته می شدند و به صورت بخشی از برنامه اجرایی در می آمدند. برای ارزیابی پیشرفت، اساس کار هدف‌هایی بود که تعیین شده بود.

مک کللند (۱۹۶۵، به نقل از نائلی ۱۳۷۳) اثر بخشی دوره های مذکور را منوط به رعایت شرایطی می‌داند. این شرایط عبارتند از:

    1. به شرکت کنندگان یاد داده می شود که در تفکر، بیان و رفتارهایشان مانند کسانی باشند که انگیزه پیشرفت زیاد دارند.

    1. شرکت کنندگان را به هدف گذاری و تنظیم برنامه برای دستیابی به اهداف واقع بینانه و قابل حصول هدایت و ترغیب نمایند.

    1. به شرکت کنندگان کمک شود تا به توانایی‌ها و قابلیت‌های خود پی ببرند و در تشخیص میزان موفقیت خود و انجام کارهای محوله آزادی بیشتری داشته باشند.

    1. تلاش شود تا شرکت کنندگان از امیدها، ترس‌ها، موفقیت‌ها و شکست‌های همدیگر آگاهی یابند و از طریق مشاهده تجارب عاطفی مشترک روحیه گروهی، مشارکتی و جمع مداری در آن ها ایجاد شود.

  1. از سوی دیگر تغییر استنادهای غلط از طریق آموزش می‌تواند منجر به رشد انگیزه پیشرفت شود. فوستر لینگ،(۱۹۸۵ به نقل از گیج و برلانیر ۱۹۹۲) پس از بررسی ۱۵ مطالعه ‌به این نتیجه رسید که برنامه های آموزشی تغییر الگوه‌های غلط اسنادی در بروز و رشد انگیزه پیشرفت مؤثر هستند. وی توصیه می‌کند مدارس باید به دانش آموزان آموزش دهند که با تلاش و پشتکار خود می‌توانند به موفقیت دست یابند. در همین راستا، آمس و آرچر (۱۹۸۸، به نقل از گلاور و برونینگ ،۱۹۹۰، ترجمه خرازی ۱۳۷۸) معتقدند وقتی دانش آموزان در جهت اهداف رشد خویش تلاش می‌کنند احتمال بیشتری دارد که سختکوش باشند. گلاور و برونینگ (۱۹۹۰، ترجمه خرازی۱۳۷۸) چنین مطرح می‌کنند که اغلب دانش آموزان برای انتخاب اهداف واقع بینانه احتیاج به تمرین دارند. معلمان می‌توانند به دانش آموزان کمک کنند تا اهدافی عینی برای خود انتخاب کنند سپس پیشرفت‌هایشان را در جهت آن اهداف سوق دهند.

پیشینه تحقیقات:

پیشینه داخلی تحقیقات:

سعادت و همکاران (۱۳۹۲) در تحقیقی با عنوان اثربخشی مشاوره انگیزشی نظام مند بر افزایش انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و کاهش اضطراب امتحان دانشجویان که با هدف تعیین تاثیر انگیزشی نظام مند بر افزایش انگیزه ی پیشرفت تحصیلی و کاهش اضطراب امتحان دانشجویان انجام شد،نتایج نشان داد مشاوره انگیزشی نظام مند به میزان ۸۳٫۹ درصد بر ترکیب خطی متغیر های وابسته (اضطراب انگیزشی) اثر ‌کرده‌است. همچنین مشاوره انگیزشی نظام مند به میزان ۷۳ درصد بر افزایش نمرات انگیزش تحصیلی و ۶۲ درصد بر کاهش اضطراب امتحان اثر داشته است.

فریدخت یزدانی(۱۳۹۱) در تحقیقی با عنوان اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دختران دانشجوی پرستاری که با هدف تعیین سطح اضطراب امتحان و ارتباط آن با عملکرد تحصیلی انجام شد به نتایج زیر دست یافت.نتایج نشان داد که بین اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانشجویان ارتباط معناداری در جهت معکوس (۲۱۳/۰ = r ، ۰۷۷/۰ = p) دیده شد.همچنین متغیرهای اشتغال به کار و ترم تحصیلی به عنوان مغیر پیشگو بیشترین تاثیر منفی را بر روی عملکرد تحصیلی داشتند. آزمون تحلیل رگرسیون چند گانه نشان داد با در نظر گرفتن سایر متغیر ها و از جمله سطح اضطراب به عنوان متغیر پیشگو ارتباط معناداری در جهت معکوس، با عملکرد تحصیلی(۰۴۷/۰=p) وجود دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...