در این استراتژی مدیریت درصدد کاهش دادن هزینه ها بر می‌آید و می کوشد از طریق کاهش دادن هزینه ها در مقایسه با شرکت های رقیب به سهم بیشتری از بازار دست یابد. سازمان بی مهابا در صدد افزایش کارایی بر می‌آید. در اجرای این استراتژی حفظ ثبات و پایداری در اولیت قرار می‌گیرد و شرکت به فکر نوآوری و خطرپذیری نیست بلکه به دنبال عرضه محصولات و خدمات به قیمت های رقابتی است. البته از کیفیت محصولات نمی کاهد و به سودی معقول تن در می‌دهد. شرکتی که از این شیوه مدیریت استفاده می‌کند می‌تواند در برابر شرکت های رقیب ایستادگی کند زیرا مشتریان نمی تواند محصولاتی با کیفیت بالا و قیمت ارزان تر پیدا کنند. شرکت ها می‌توانند جهت دستیابی به مدیریت هزینه تاکتیک های متفاوتی را اعمال کنند.

این تاکتیک ها عبارتند از:

    1. استفاده از امکانات (تسهیلات) در مقیاس وسیع

    1. بهبود فرایند

    1. حداقل کردن هزینه

    1. مدیرت کیفیت جامع

    1. الگو برداری و کنترل هزینه های سربار

  1. استفاده بهینه از تمامی آن ها به منظور حذف انحرافات نامساعد.

محصولی که با هزینه نسبتا پایین تولید می شود و در دسترس گروه وسیعی از مشتریان قرار می‌گیرد، اغلب محصولی است که تزئینات خاص نداشته و در آن تمایز چندانی نیز وجود ندارد. حفظ این استراتژی مستلزم تلاش های مستمری جهت کاهش هزینه ها در تمام جنبه‌های تجارت است. استراتژی مدیریت هزینه معمولا جهت طراحی محصول مستلزم مهارت زیادی در مهندسی فرایند تولید می‌باشد تا بتوان به تولیدی کارا و سرمایه گذاری عمده ای در دارایی های مولد دست یافت.

فنون عمده در استراتژی مدیریت هزینه:

برای تجزیه و تحلیل استراتژیک ساختار هزینه های شرکت و رقبا از فنون عمده زیر در استراتژی مدیریت هزینه استفاده می شود:

الف) مقایسه سنجی هزینه (مهندسی معکوس):

این فن روشی برای شناخت هزینه های محصول و فرآیندهای رقبا و یافتن راه های بهبود هزینه های محصول و فرآیندهای شرکت می‌باشد. در این روش، متخصصین و رشته‌های مختلف علوم پایه و کاربردی از قبیل مکانیک، فیزیک، اپیتک، مکاترونیک، شیمی، پلیمر، ‌متالورژی، الکترونیک و … جهت شناخت کامل نحوه عملکرد یک محصول که الگوی فن آوری مذکور می‌باشد تشکیل ‌گروه‌های تخصصی داده و توسط تجهیزات پیشرفته و دستگاه های دقیق آزمایشگاهی به همراه سازماندهی مناسب تشکیلات تحقیقاتی و توسعه ای سعی در به دست آوردن مدارک و نقشه های طراحی محصول فوق دارند تا پس از مراحل نمونه سازی و ساخت نیمه صنعتی در صورت لزوم، تولید محصول فوق طبق استاندارد فنی محصول الگو انجام خواهد شد.

استفاده از روش مهندسی معکوس برای کشورهای در حال توسعه یا عقب مانده روش بسیار مناسبی جهت دسترسی به فن آوری، رشد و توسعه ی آن می‌باشد. این کشورها که در موارد بسیاری از فن آوری ها در سطح پایئنی قرار دارند، در کنار روش ها و سیاست های دریافت دانش فنی، مهندسی معکوس را مناسب ترین روش دسترسی به فن آوری تشخیصی داده و سعی می‌کنند با بهره گرفتن از روش مهندسی معکوس، اطلاعات و دانش فنی محصولات موجود، مکانیزم عمل کرد و هزاران اطلاعات مهم دیگر را بازاریابی کرده و در کنار استفاده از روش های ساخت قطعات، تجهیزات، تسترهای مورد استفاده در خط مونتاژ و ساخت مانند قالب ها، گیج و فیکسچرها و دستگاه های کنترل، نسبت به ایجاد کارخانه ای پیشرفته و مجهز جهت تولید محصولات فوق اقدام نمایند. همچنین ممکن است مهندسی معکوس، برای رفع معایب و افزایش قابلیت های محصولات موجود نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

نرخ بازده دارایی ها و رابطه آن با مدیریت هزینه:

یکی از نسبت هایی که کارایی مدیریت را نشان می‌دهد، بازده دارایی ها است و بیانگر سودی است که به ازای هر واحد دارایی شرکت کسب می شود. دارایی شامل پول نقد، حساب های دریافتنی، املاک، ماشین آلات و موجودی انبار می‌باشد.

نرخ بازده دارائیها (Return Of Assets) به عنوان شاخص اندازه گیری عملکرد مالی شرکت در جهت تامین کارایی عملیاتی تعریف می شود (Hambrick,Berman1983, Wicks.Kota,Johnes1999). دستیابی به بازده بالاتر هدف اصلی اکثر شرکت ها می‌باشد. به علاوه، نرخ بازده دارائیها به طور وسیعی توسط مدیران و تحلیل گران به عنوان معیار اندازه گیری عملکرد شرکت ها مورد استفاده قرار می‌گیرد(Bettis 1981).

مطلعات مختلفی در خصوص استفاده از نرخ بازده دارائیها به ‌عنوان معیار عملکرد مالی شرکت در حوزه مطالعات استراتژیک صورت پذیرفته است (Bae,Gargiulo,2004 Bettis,1981

(Hitt,1977,Venkataraman,Ramanujam,1986Waddock Graves 1997).

هامبریک (Hambrick 1983) ابعاد زیر بنایی و اساسی رهبری هزینه پورتر را مورد بررسی قرار داد. او معتقد است که بعد اصلی استراتژی رهبری هزینه ، کارایی است. یعنی درجه ای که در آن ورودی هر واحد به خروجی آن پائین است. او همچنین استدلال می‌کند که کارائی می‌تواند از طریق استفاده صرفه جویانه از دارایی ها به دست آید. (Hambrick& Macmillan,1984) در صورتی که شرکت های پیرو استراتژی رهبری هزینه در به کارگیری حداقل دارایی های مورد نیاز جهت دستیابی به نتایج تجاری مورد نظر موفق شوند، عملکرد شرکت بهبود خواهد یافت.(Hambrick,1983 Miller,1987 Porter 1980) چنین شرکت هایی نسبت به موارد زیر توجه بیشتری مبذول می دارند.

استفاده از دارایی ها، بهره وری کارکنان و هزینه های اختیاری، مشتریان چنین شرکت هایی عمدتاً محصولات آن ها را خریداری می نمایند زیرا این شرکت ها در تولید محصولاتی معادل با محصولات رقبایشان کمتر هزینه می‌کنند که این امر از طریق حداقل کردن استفاده از دارایی ها برای هر واحد محصول توجیه پذیر است. به طور کلی در این پژوهش رابطه بین نرخ بازده دارایی ها (ROA) و مدیریت هزینه توسط معادلات زیر بیان شده اند:

ROA i,t = a 0 + a 1 Efficiency + r i+t: معادله ۱

معادله ۱ تاثیر اعمال استراتژی مدیریت هزینه را بر عملکرد شرکت مورد بررسی قرار می‌دهد.

در این معادله: ROA i,t: (سود خالص/ کل دارایی ها) بازده دارایی های شرکت i در سال t

Efficiency i,t: به استراتژی اشاره دارد که شرکت i در دوره t از آن ها پیروی می کند. بر اساس فرضیات این پژوهش که در بالا به آن ها اشاره شد انتظار می رود در حالی که استراتژی مدیریت هزینه تاثیر مبتنی بر عملکرد شرکت داشته باشند، تاثیر استراتژی مدیریت هزینه در بلند مدت ناچیز خواهد بود. پژوهش حاضر جهت بررسی تاثیر این استراتژی بر عملکرد آتی شرکت ها، معادله زیر را برآورد می کند که شامل ROA آتی به عنوان متغیر وابسته جهت کنترل عملکرد جاری می‌باشد.

ROA i,t+Y= a0+a1 ROA i,t+ a2 Efficiency i,t+ri,t: معادله ۲

معادله ۲: میزان توانایی شرکت ها را جهت حفظ عملکرد ROA در آینده بر اساس استراتژی به کار رفته در دوره t مورد بررسی قرار می‌دهد.

در این معادله:

ROA i,t+j: بازده دارایی های شرکت i به ترتیب در دوره های t+1, t+2, t+3 می‌باشد.

  • معیارهای کمی کردن استراتژی مدیریت هزینه

استراتژی مدیریت هزینه را با بهره گرفتن از ۳ معیار زیر عملیاتی می نمایند.

    1. نسبت فروش به مخارج سرمایه ای ( مخارج سرمایه ای/فروش) این نسبت برابر است با فروش های خالص تقسیم بر مخارج سرمایه ای اموال, ماشین آلات و تجهیزات

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...