مقالات و پایان نامه ها | ۲-۴-تعاریف هوش هیجانی: – پایان نامه های کارشناسی ارشد |
آن ها در سال ۱۹۹۰ هوش هیجانی را به عنوان توانایی کنترل احساسات و هیجانات خود و دیگران، پردازش اطلاعات هیجانی برای تشخیص اهداف هیجانی و برقراری روابط، استدلال و حل مشکلات توصیف کردند و آن را زیر مجموعه ای از هوش هیجانی میدانند که جدا از تواناییهای ذهنی فرد میباشد.
طبق نظر آن ها شخص باهوش از نظر هیجانی در چهار ویژگی مهارت دارد:
-
- ادراک و ارزیابی بیان هیجانات
-
- استعداد و تفکر هیجانی
-
- درک و تحلیل هیجانی با کاربرد آگاهی هیجانی
- تنظیم (کنترل) عاقلانه هیجانها (کب و مایر[۲۱]، ۲۰۰۱ مایر و سالووی، ۱۹۹۵، ص ۵۳)
بعد از آن دانیل گلمن حدود ۱۹۹۴ و اوایل ۱۹۹۵ کتابی با عنوان سواد هیجانی نوشت و به خاطر اینکه ببیند در مدارس چه کارهای برای بهبود سواد هیجانی [۲۲] انجام می دهند از آن ها دیدن کرد و بعد از آگاهی از تحقیقات مایر و سالووی تصمیم گرفت نام کتابش را به هوش هیجانی تغییر دهد (علیزاده، ۱۳۸۴، ص ۲۸).
۲-۴-تعاریف هوش هیجانی:
در حال حاضر میتوان از دو رویکرد عمده در تعریف هوش هیجانی نام برد:
-
- رویکردی اصیل و غیر ترکیبی (رویکرد توانایی[۲۳]) که هوش هیجانی را به عنوان هوشی که شامل عاطفه است، تعریف می کند.
- رویکردهای معمولی و ترکیبی (رویکرد مختلط[۲۴]) که هوش هیجانی را با مهارت ها و خصیصه های دیگری چون بهزیستی روانی، انگیزش و توانایی برقراری رابطه را در هم میآمیزد و بر ترکیبی از آن ها تأکید دارند (سیاروچی و همکاران، ترجمه نوری و تصیری، ۱۳۸۳، ص ۲۹).
مایر و همکارانش نیز در سال ۱۹۹۹ تعریف خود را از هوش هیجانی مفصلتر ساختهاند. «هوش هیجانی به توانایی تشخیص و شناسایی معانی و مفاهیم عواطف، روابط بین آن ها، استدلال کردن در مورد آن ها و نیز در حل مسئله بر اساس آن ها اشاره دارد. این هوش شامل توانایی دریافت عواطف، هماهنگ ساختن عواطف و احساسات مرتبط، درک و فهم اطلاعات مربوط به عواطف و نیز مدیریت عواطف میباشد «سیاروجی و همکاران، ترجمه نوری و نصیری، ۱۳۸۳، ص ۲۹).
در قالب رویکرد معمولی و ترکیبی یک مدل متفاوت دیگر توسط بار – آن در سال ۱۹۹۷ ایجاد و هوش هیجانی را چنین تعریف نمود: مجموعه ای از توانایی ها، کفایتها و مهارتهای غیر شناختی، که تواناییهای فرد برای کسب موفقیت در مقابله با اقتضائات و فشارهای محیط تحت تأثیر قرار میدهد (نقل از امینیها ۱۳۸۴، ص ۱۹).
۲-۴-۱-هوش هیجانی و هوش عمومی :
از نظر صاحب نظران به طور کلی مغز انسان دارای دو نوع متفاوت از هوش میباشد.
هوش شناختی و هوش غیر شناختی این دو متفاوت بوده اما برای ساختن زندگی فرد دائماً در تعامل با یکدیگر میباشند به عبارتی آن ها تواناییهای متضادی نیستند ولی مجزا از هم میباشند (سین، ریمن[۲۵]، ۱۹۹۸، نقل از علیزاده، ۱۳۸۴).
هوش شناختی عمدتاًً توسط منطقه نئوکورتیکال و هوش غیر شناختی توسط منطقه لیمبیک پردازش می شود. هوش شناختی را توانایی فهمیدن، به خاطر آوردن، آموختن، حل مشکل و استفاده از آموخته ها توصیف کرده اند (کاپلان و سادوک، ۱۹۹۱، نقل از هامچک، ۲۰۰۰).
که این قابلیت با کمک آزمونهای شناخته شده مانند و کسلر، بینه سیمیون و …. محاسبه می شود (استرنبرگ، واگنر ۲۰۰۲، کارول ۲۰۰۳، فریمن ۲۰۰۳).
هوش غیر شناختی ابعاد شخصی – هیجانی و اجتماعی را که اغلب بیشتر در عملکرد روزانه مؤثر است مخاطب قرار میدهد. این هوش با توانایی درک خود و دیگران، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد. به عبارت دیگر هوش غیر شناختی پیش موقعیتهای فرد را میسر میسازد و اندازه گیری آن به مقوله سنجش توانایی شخص برای سازگاری با شرایط زندگی و ادامه حیات در جهان میباشد (جلالی، ۱۳۸۱).
IQ(هوش شناختی )هوشی است که به توانایی یاد گرفتن ما اشاره می کند و مرتبط با هوش منطقی و تحلیلی میباشد (کب و مایر ۲۰۰۱). و آزمونهای سنجش هوش با هدف اندازه گیری توانایی ذهنی به ویژه اشکال کلامی و تحلیلی آن ساخته شدهاند که مشهورترین آن ها شاید آزمون وکسلر و بینه – سیمون و … باشد (استرنبرگ و واگنر، ۲۰۰۲).
از طرف دیگر هوش هیجانی به توانایی ادراک هیجانات، کنترل آن ها و توانایی مدیریت و هیجانات خود و دیگران اشاره دارد (اکبرزاده، ۱۳۸۳).
بنابرین مفهومEQ (هوش هیجانی ) چارچوبی برای شناسایی مهارتهای ویژه برای تجزیه و فهم هیجانات فراهم ساخته که رشد وگسترش هیجانی وشخصی راتسهیل میکند(مای وسالووی،۲۰۰۰،به نقل از استرنبرگ و واگنر،۲۰۰۲).نظریه پردازن هوش هیجانی معتقدند که هوش عمومی به ما میگوید که چه کاری را باید انجام دهیم. IQ (هوش شناختی ) شامل توانایی ها برای یادگیری، تفکر منطقی و انتزاعی می شود و در حالی که هوش هیجانی به ما میگوید چگونه از IQ در جهت موفقیتی در زندگی استفاده کنیم (ایویس، ۱۹۹۷، نقل از علیزاده، ۱۳۸۴).
طبق نظریه برخی محققان هوش، هوش خودش به تنهایی پیشبینی کننده خوبی ، برای موفقیت در عملکرد روزانه، تحصیلی شغلی نیست (دیویس، ۱۹۹۷، نقل از علیزاده، ۱۳۸۴)، گرچه وان روی و دیزوار[۲۶] (۲۰۰۴) دریافتند که هوشبهر می تواند پیشبینی کننده بهتری برای عملکرد تحصیلی و شغلی نسبت به هوش هیجانی باشد (نقل از فریدمن و بلیس ۲۰۰۵). اما وقتی این سوال مطرح می شود که پس چگونه افرادی با هوشبهر متوسط ممکن است در اجرای یک نقش یا عملکرد شغلی برجسته و ممتاز شوند؟ میتوان چندین نتیجه گرفت که احتمالاً هوشبهر قدرت پیش بینی کمتری نسبت به هوش هیجانی دارد (گلمن، ۱۹۹۵، ۲۰۰۱، به نقل از فریدمن و بلیس، ۲۰۰۵).
بهترین آزمونهای هوشی ۲۰ درصد از عوامل تعیین کننده موفقیت فرد را می توانند پیش بینی کنند در حالی که ۸۰ درصد از عوامل دیگر ناشناخته باقی میماند (کارسو و مای، ۲۰۰۴) و میتوان چنین استنباط کرد که با توجه به ملاکهای مهم زندگی امروزی، IQ سنتی[۲۷] تا حدودی خطای پیش بینی [۲۸] دارد (گلمن، ۱۹۹۵، ۲۰۰۱، به نقل از فریدمن و بلیس، ۲۰۰۳).
۲-۴-۲- مدلهای هوش هیجانی :
الف) مدل هوش هیجانی مایر و سالووی:
اصطلاح هوش هیجانی برای اولین بر توسط سالووی و مای (۱۹۹۰)، به عنوان شکلی از هوش اجتماعی به ثبت رسیده، این مدل یک رویکرد مبتدی بر هوش و توانایی مدار [۲۹] است.
نظریه توانایی (تجدید نظر در ۱۹۹۷) هوش هیجانی را به چهار حوزه تقسیم می کند (سیاروچی و همکاران ترجمه نوری و نصیری، ۱۳۸۳).
-
- ادراک و ابراز عواطف که در برگیرنده ارزیابی صحیح عواطف در خود و دیگران میباشد.
-
- توانایی کاربرد عواطف جهت تسهیل جریان تفکر که مشتمل بر برقراری ارتباط صحیح عواطف و احساسات دیگر و نیز کاربرد عواطف برای بهبود و افزایش تغییرات میباشد.
-
- درک و فهم عواطف شامل تجزیه و تحلیل عواطف به اجزا مختلف، درک تغییر احتمالی از یک احساس به احساس دیگر و فهم احساسات پیچیده در موقعیتهای اجتماعی میباشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-09-25] [ 05:36:00 ب.ظ ]
|