در این مبحث به بررسی مفاهیم تمکین،نفقه،مهریه می پردازیم.

گفتار اول:مفهوم تمکین

تمکین واژه­ای عربی و مصدر متعدی به معنای قدرت و سلطنت دادن است[۱]. برخی لغویین مکین را به معنای متمکن و صاحب قدر و منزلت می­دانند[۲].

در فرهنگ فارسی تمکین به معنای به فرمان بودن، قبول کردن، و قدرت دادن است[۳] و در اصطلاح در دو معنای عام و خاص به کار می­رود. تمکین خاص بدین معنی است که زن امکان بهره ­برداری جنسی را به طور متعارف به شوهر داده و شوهر نیز در حدود متعارف، با زن رابطه‌ جنسی داشته ­باشد.

از مجموع عبارات فقهای امامیه در بیان معنای دقیق تمکین خاص برمی‌آید که این قسم از تمکین به معنی برآوردن نیازهای جنسی زوج و متابعت از او در امور زناشویی است[۴] برخی از ایشان نیز بر این اعتقادند که تمکین خاص عبارت است از تن ‌در دادن و واگذاردن نفس به شوهر برای بهره ­برداری جنسی به گونه ­ای که مقید به زمان و مکان خاصی نباشد، بدین معنا که اگر زن تن دادن به عمل زناشویی را به زمانی غیر از زمان دیگر یا مکانی غیر از مکان دیگر واگذارد، تمکین حاصل نشده است[۵]. ایشان تمکین کامل را در مقابل نشوز قرار داده و معتقدند تمکین باید به گونه ­ای باشد که ناشز نبودن زن بدون هیچ خلافی تحقق یابد[۶]. آنچه در این نوشتار مدنظر است، همین معنی خاص تمکین است.

به رغم آنکه در متون فقهی تمکین از وظایف زن دانسته شده و از تمکین مرد ذکری به میان نیامده است، فقهای امامیه با تعمیم مسئله نشوز آن را به مرد نیز نسبت داده ­اند[۷].

تمکین عام به معنی قبول ریاست شوهر بر خانواده و محترم شمردن اراده او در تولیت فرزندان و اداره مالی و اخلاق خانواده است. حسن معاشرت زن با شوهر و اطاعت از او در امور مربوطه به زناشویی نیز از آن جمله است[۸].

گفتار دوم:مفهوم مهریه

((مهر)) به فتح میم در لغت، کابین یا دست پیمان گویند و آن مالی است که زن بر اثر ازدواج مالک آن می‌گردد [۹] لفظ «مهر» که جمع آن «مهور» است از ریشه مهر به ضم میم و فتح هاء که واژه ی عربی است اخذ شده است[۱۰].

یکی از سنن بسیار کهن در روابط خانوادگی بشری این است که مرد هنگام ازدواج برای زن مالی را به عنوان مهر قائل می شده است و چیزی از مال خود به زن یا پدرزن خویش می پرداخته است.[۱۱] در بیشتر اقوام معمول بوده که شوهر آینده قبل از ازدواج به ولی زن یا به خود زوجه ی آینده هدیه هایی می داده است . در کیش یهود مبلغی به عنوان «خطوبا» که همسان ریشه خطبه به کسر اول یعنی خواستگاری است می‌داند و مهر را به خود زن تسلیم می‌کردند[۱۲].

امام باقر فرمودند: ((الصداق ما تراضا علیه قل او کثر[۱۳]))((یعنی آنچه طرفین ازدواج به آن راضی می‌شوند کم باشد یا زیاد همان مهریه است . البته مهریه تا هر اندازه چه باشد اشکالی ندارد . سوره ی مبارکه نساء آیه ی ۲۰: ((و ان اردتم استبدال زوج مکان و آتیتم احداهن قنطارا فلا تاخذوا منه شیئا اتاخذونه بهتانا و اثما مبینا)))) اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر به جای او اختیار کنید و مال بسیاری مهر او کرده اید البته نباید چیزی از او باز گیرید آیا به وسیله تهمت زدن به زن مهر او را می گیرند و این گناهی فاش و زشتی اینکار آشکار است .» دلیل است بر آن که زیاد بودن مهریه تا هر اندازه هیچ اشکالی ندارد . اما دلایل دیگری نیز هست که می‌تواند به صورت وجوب یا استحباب اندازه ی مهریه را تحدید کند . مثلا اگر زیاد بودن مهریه ایجاد عسر و حرج می‌کند یا اگر مانع ازدواج دختر باشد و او را به امر نامشروع به کشاند یا نوعی اسراف و تبذیر و تجملات ناروا در جامعه ایجاد کند . که برای تشخیص موارد آن ها باید به فتوای اهل فتوی مراجعه نمود .

بهتر بود در این مسئله بجای آنکه این همه بر روی حد مهر تأکید شود که هیچ حدی ندارد (خصوصاً در روزگار کنونی که بر اثر چشم و هم چشمی تعیین مهریه بالاتر موجب افتخار و سرافرازی است) بیشتر بر روی این مسئله تأکید شود که مهر مقداری تأکید شود که مهر مقداری تعیین شود که خود پسر توانایی آن را حتی در آن لحظه دارد پس به نظر من شاید اگر «مقدار مهریه » به کل حذف شود بهتر باشد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...