نتیجه ­گیری
در زمان سه خلیفه بعد از رسول اکرم(ص) یعنی ابوبکر، عمر و عثمان، کشور پهناور ایران و قسمت عظیمی از روم شرقی، مصر و آفریقا گشوده شد.
سرزمین عربستان به­ دلیل موقعیت جغرافیایی آن، دوری از سرزمین­های دیگر و عدم ارتباط اعراب با اقوام دیگر، انزوای تاریخی بر آن تحمیل شده بود. در این سرزمین اهمیت نظام خویشاوند سالاری و اصالت خانوادگی بیشتر از جوامع متمدن بوده است. بیگانه­ستیزی از مشخصات جوامع بدوی بوده است؛ بنابراین پذیرش اقوام غیرخودی در چنین جوامعی به­سختی انجام می­ شود. نظام قبیله­ای عرب سیستمی را به نام موالی به وجود آورد تا براساس آن با غیرعرب­ها رفتار شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در دوره­ های پیش از اسلام مولا مفهومی بود برای بردگان؛ اما با ظهور اسلام و گسترش فتوحات، جمعیت غیرعرب­ها وارد جامعه­ عرب شدند. بسیاری از آن­ها نخست به عنوان اسیر جنگی به صورت برده درآمدند؛ ولی بعدها یا آزاد شدند یا آزادی خود را خریدند. اما آزاد شدن آنها به معنای به دست آوردن حقوق برابر با عرب­ها نبود، بلکه به نوعی تحت سرپرستی قبایل عرب بودند. عرب­ها بعد از اسلام عنوان موالی را برای همه­ غیرعرب­ها به­ ویژه ایرانیان به کار بردند. امام علی(ع) در گفتار و رفتار به موالی گرایش داشت. اولین حضور فعال و گسترده موالی در حرکت­های شیعه در قیام مختار ظاهر شد.
خلفای بنی­امیه توجه چندانی به موالی نداشتند و ایشان را در امور کشوری و لشکری کمتر به کار می­گرفتند.
نگرش اعراب به موالی ناشی از نگرش قبیله­ای آنان بوده است. و به دلایل مختلف در بسیاری از موقعیت­های اجتماعی با اعراب برابر نبودند. هرچند که نظر بزرگان اسلام برخلاف این نگرش بوده و خواهان برابری میان عرب و موالی بودند. اما این تفکر به مرحله اجرا درنیامد، همچنان­که نگاه اعراب به موالی با دوران پیش از اسلام تفاوت چندانی نداشت. در طول دوره­ مورد بحث، امویان بیشترین تحقیرها و محرومیت­ها را در حق موالی روا داشتند. به طور کلی، موالی در جامعه­ عرب شهروندان درجه­دوم بودند و با بردگان تفاوت چندانی نداشتند. این محرومیت­ها و نابرابری­ها موالی را به سوی گروه ­های ضد اموی سوق داد.
محرومیت­های اقتصادی و اجتماعی باعث نارضایتی موالی از حکومت بنی­امیه شد. این نارضایتی­ها در اواخر عصر اموی در خراسان به دلایلی چند، بیشتر از مناطق دیگر بود.
موالی در ایجاد شکاف بین فرقه­های مختلف مذهبی در اسلام نقش مهمی داشتند. بدون شک، به ­وجود آمدن مکاتبی مانند قدریه، مرجئه، معتزله مستقیم و غیرمستقیم ناشی از عقاید غیراسلامی بود که از طریق موالی وارد جهان اسلام شد.
موالی به دلیل بهره­مندی از تمدن و فرهنگ بالا در تمام علوم و دانش­های عصر خود سرآمد شدند. آنها درتدوین زبان عربی برخلاف اینکه زبان مادریشان نبود، در علم حدیث، قرائت، فقه، تفسیر نقش داشتند به گونه ­ای که می­توان گفت بیشتر مفسران قرآن از موالی بودند.
با ورود موالی به جهان اسلام، اولین مشکلی که به وسیله آنها ایجاد شد، مشکل لحن بود که هم در قرآن و هم در زبان عامه وجود داشت آنها آیات قرآن را مطابق عقاید خود تفسیر می­کردند؛ اما چیزی نگذشت که خود موالی به نوشتن قواعدصرفی و نحوی زبان عرب پرداختند؛ آنان کتابی مانند کتاب سیبویه نوشته و توانستند به­وسیله آن قواعد، زبان عرب و قرآن را از هرگونه لحن و اشتباهی مصون دارند.
با گسترش اسلام در خارج شبه جزیره عربستان مکاتب مختلف تفسیری، بوجود آمد. تفسیر موالی هم تابع این مکاتب تفسیری بود؛ به طوری که برخی از آنها مانند مجاهد، قتاده و … از تفسیر اجتهادی واهمه­ای نداشتند.
همچنین آنها به جعل روایت و تدلیس در احادیث پرداختند. و از آنجا که علوم به­ ویژه تفسیر در اوایل به صورت روایی بود، این احادیث جعلی لابه­لای روایات بیان می­شد؛ بنابراین جعل روایات از آثار زیانمند موالی در تفسیر قرآن بوده است.
موالی درباره آیاتی از قرآن که به صورت مجمل بیان شده بود، از اهل کتاب می­پرسیدند و از این طریق، اسرائیلیات وارد تفسیر شد و از اعتبار و استحکام متون تفسیری کاست.
البته در کنار کارکرد زیانمند موالی در حوزه تفسیر می­توان گفت: گرچه زبان عربی، زبان مادری موالی نبود، آنها توانستند در تمام علوم آن زمان پیشتاز و پرچمدار باشند؛ به­ ویژه در علم تفسیر که نقش و جایگاه موالی پررنگ­تر بود و افراد زیادی از مفسران ما را- همانطور که بیانش گذشت- موالی تشکیل می­دادند.
با شروع عصر فتوحات و آشنایی مسلمانان با علوم ملل تابعه، افکار­ تازه­ای در میان آنان پیدا شد که مسلمانان را وادار به نظر و استدلال و استمداد از نیروی عقل کرد؛ و به تدریج زمینه ­های تفسیر عقلی را فراهم آورد. این موالی بودند که تفسیر را از قالب اثری به قالب عقلی (اجتهادی) تغییر دادند؛ موالی بودند.
موالی کتابت آنچه را تا آن زمان در میان عرب­ها سینه به سینه نقل می­شد و به صورت شفاهی بود، به دلیل برخورداری از فرهنگ و تمدن دیرینه، رواج دادند. در نهایت این موالی، به­ ویژه سعید بن جبیر بودند که تفسیر قرآن را تدوین کردند.
منابــع و مآخذ
منابع عربی
قرآن کریم
[۱]. نهج البلاغه
[۲]. ابن ابی الحدید، عزالدین أبو حامد هبه الله بن محمد، شرح نهج البلاغه، قاهره: بی­نا، چ دوم، بی­تا.
[۳]. ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، تحقیق عبدالحمید هنداوی، بیروت- لبنان: المکتبه العصریه، ۲۰۰۸م.
[۴]. ابن اعثم کوفی، ابومحمد احمد بن علی، الفتوح، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چ اول،۱۳۷۲هـ.ش.
[۵]. ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبدالحلیم، مقدمه فی اصول التفسیر، تحقیق دکتر عدنان ، الکویت: دارالقرآن الکریم، ۱۳۹۱هـ.ق- ۱۹۷۱م.
[۶]. ابن حجر، ابوالفضل احمد بن علی الکنانی، طبقات المدلسین، به کوشش عاصم بن عبدالله القریونی، عمان: مکتبه المنار، بی­چا ،۱۴۰۳هـ.ق.
[۷]. ابن جوزى، عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت: المکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷هـ.ق.
[۸]. ابن حنبل، احمد، العلل و معرفه الرجال، به کوشش وصی الله بن عباس، بیروت- ریاض: المکتب الاسلامی- دارالخانی، ۱۴۰۸هـ.ق.
[۹]. ________________، المسند، بیروت: بی­نا، ۱۹۶۹بی­چا، م.
[۱۰]. ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر بن خلکان، وفیات الاعیان، بیروت- لبنان: داراحیاء التراث العربی، بی­چا، بی­تا.
[۱۱]. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت: داراحیاء التراث العربی،بی­چا، ۱۳۴۷، هـ.ش.
[۱۲]. ابن سعد، محمد ، کتاب الطبقات الکبیر، لیدن: بی­نا، بی­چا، ۱۹۰۹م.
[۱۳]. ابن عبدربه اندلسی، احمد بن محمد، العقد الفرید، تحقیق احمد امین و احمد الزین و ابراهیم ابیاری، قاهره: بی­نا، بی­چا، ۱۹۴۰م و بتحقیق محمد سعید عریان، ۱۳۷۲هـ.ش.
[۱۴]. ابن عساکر، علی ، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق محمد احمد، دمشق: بی­نا، ۱۹۵۱-۱۹۵۴م.
[۱۵]. ابن عماد، شهاب الدین عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناووط، بیروت: دارابن کثیر، چ اول،۱۹۸۶م.
[۱۶]. ابن قتیبه دینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، مصر: بی­نا، بی تا.
[۱۷]. ابن کثیر، ابوالفداء، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر، ۱۹۸۶م.
[۱۸]. ابن مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، حققه و قدم له الدکتور ابوالقاسم امامی، تهران:سروش، چ اول، ۱۳۶۶هـ.ش.
[۱۹]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق علی شیری، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۸هـ.ق-۱۹۸۸م.
[۲۰]. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، بیروت: دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۳۹۸هـ.ق. و ترجمه محمد رضا مجدد، تهران: بی­نا، چ دوم، ۱۳۶۶هـ.ش.
[۲۱]. ابن­ابی حاتم، عبدالرحمن، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق اسعد محمد الطیب، عربستان: مکتبه نزار مصطفی الباز، چ سوم، ۱۴۱۹هـ.ق.
[۲۲]. ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره: دارالفکر العربی، بی­چا، بی­تا.
[۲۳]. اسفراینی، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر،تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم، تحقیق نجیب مایل هروی و علی اکبر الهی خراسانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چ اول، ۱۳۷۵هـ.ش.
[۲۴]. اصبهانی، ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مصر: مکتبه الخانجی، بی­چا، ۱۳۵۷-۱۳۵۱هـ.ق. و تحقیق سعید بن سعدالدین خلیل اسکندرانی، بیروت-لبنان: داراحیاء التراث العربی.
[۲۵]. اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین، کتاب الاغانی، قاهره: بی­نا، بی­چا، ۱۹۲۷م.
[۲۶] . اندلسی، ابو حیان محمدبن یوسف، البحرالمحیط فی التفسیر، تحقیق: صدقی محمد جمیل ، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۰هـ.ق.
[۲۷]. اوزجندی، حسن بن منصور، الفتاوی الهندیه المسمی بالفتاوی، قاهره،: بی­نا، بی­چا،۱۳۱۰هـ.ق.
[۲۸]. ایازی، سید محمد علی، المفسرون حیاتهم و منهجهم، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۴۱۴هـ.ق.
[۲۹]. بخاری، محمد بن اسماعیل، کتاب التاریخ الکبیر، حیدرآباد، ۱۳۶۰هـ.ش.
[۳۰]. بستی، ابن حبان تمیمی، کتاب الثقات، زیر نظر سید شرف الدین احمد، حیدرآباد، دایره المعارف العثمانیه، بی­چا، بی­تا.
[۳۱]. بغدادی، ابومنصور عبدالقاهر، الفرق بین الفرق ، تهران: امیرکبیر، به خامه و اهتمام محمد جواد مشکور، چ دوم، ۱۳۴۴هـ.ش.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...