پرورش دادن: پرورش دادن به بخشی از فرایند تشخیص فرصت گفته می‌شود که کارآفرینان یا تیم کارآفرین به یک ایده یا یک مشکل ویژه می‌اندیشد. با این حال این مرحله به حل مسئله آگاهانه یا تجزیه و تحلیل سیستم‌ها ارجاع نمی‌شود، پرورش دادن اساسأ یک سبک تکراری و جهت‌نیافته ، از توجه کردن امکانات یا گزینه‌های متفاوت است. گاگلیو پرورش دادن را به عنوان یک دوره که “تشخیص، آماده جوش آمدن می‌شود” توصیف ‌کرده‌است. این بخشی از فرایند تشخیص فرصت است که ترکیب جدیدی که شومپیتر به آن فکر می‌کرد، پدیدار می‌شود.

بینش: بینش به لحظه ” یافتم، یافتم” یا “آها”ی جوینده یابنده اشاره می‌کند. در حالی­که پرورش دادن به یک فرایند جاری نظر دارد، بینش به لحظه تشخیص اشاره می‌کند (سیکزنت میهالی،۱۹۹۶)[۱۳۱]. در بسیاری موارد، این نقطه‌ای است که تمام جواب یا راه‌‌حل اساسی به شکل ناگهانی و غیرمنتظره به ذهن خطور می‌کند. این همگرایی ناگهانی نتیجه تغییر ادراکی است که روابط وسیله- هدف موجود را به هم می‌ریزد(گاگلیو و کتز،۲۰۰۱)[۱۳۲]. بینش‌ها ممکن است کاتالیزورهای خنثی سازی بر ای ایجاد کسب و کار جدید یا دانش پوشش داده نشده‌ای که فرایند جاری اکتشاف را به پیش­اندازد، فراهم کنند. غیر محتمل است که بینش یک “رویداد” منفرد باشد؛ بینش‌ها اغلب به صورت بازگشت پذیری از طریق فرایند تشخیص فرصت روی می‌دهند(د کونینگ،۱۹۹۲)[۱۳۳]. بینش‌های کارآفرینی اساسأ یا تشخیص ناگهانی فرصت کسب و کار، یعنی راه حلی برای مشکل کاملأ مطالعه شده و یا به دست آوردن یک ایده از همکاران، دوستان و سایر افراد مرتبط را شامل می‌شوند.

ارزیابی: ارزیابی شروع فاز دوم فرایند تشخیص فرصت، یعنی شکل‌گیری را نشان می‌دهد. این مرحله شامل تحلیل این می‌شود که مفاهیم ایجاد شده در فاز اکتشاف قابل اجرا باشند، اینکه آیا تیم/کارآفرین مهارت­ های ضروری برای انجام آن را داشته باشند، و اینکه این ایده آنقدر جدید باشد که بشود روی آن کار کرد. در زمینه تشخیص فرصت کارآفرینانه، مرحله ارزیابی شامل مطالعه امکان‌سنجی می‌شود، به شکلی که ایده ها از طریق شکل های مختلف بررسی از قبیل آزمون مقدماتی بازار، تحلیل‌های امکان‌سنجی مالی و یا بازخوردهایی از شرکای تجاری و سایر افراد در شبکه اجتماعی مورد آزمون قرار گیرند(سینگ و همکاران،۱۹۹۹ ، بهاو۱۹۹۴)[۱۳۴]. ارزیابی همچنین شامل یک فرایند داخلی می‌شود که در آن کارآفرین باید چشم‌اندازی برای بینش جدید جستجو کند و بپرسد: آیا مفهوم این کسب و کار به اندازه کافی ارزشمند است که آن را اجرا کرد؟) سیکزنت میهالی،۱۹۹۶)[۱۳۵]

به جزئیات پرداختن: در محیط خلاقیت کارآفرینانه، پرداختن به جزئیات یعنی: “ارزش آفرینی از طریق کار خلاقانه” بر عکس جنبه‌های در جستجوی اطمینان مرحله ارزیابی، این مرحله شامل جستجوی مشروعیت است: شکل دادن کسب و کار از یک فرصت پایدار با موضوع قرار دادن آن در یک بررسی موشکافانه خارجی و ساختن یک سیستم حمایتی برای آن. این مرحله از آنجا که نشان‌دهنده کار نسبتأ خسته کننده انتخاب گزینه‌ها، نهایی کردن انتخاب‌ها و سازماندهی منابع است، اساسأ وقت‌گیرترین بخش فرایند است(همان منبع) با فرض اینکه ایده کسب و کار بعد از مرحله ارزیابی هنوز پایدار ملاحظه می‌شود، این مرحله شامل فعالیت‌های برنامه­ ریزی جزئیات برای کاستن از عدم اطمینان می‌شود. با این حال خود فرایند پرداختن به جزئیات جنبه‌هایی از مفهوم کسب و کار را که نیاز به توجه یا تحلیل‌های دقیق­تری دارد و ‌بنابرین‏ باید بیشتر تحت ارزیابی قرار گیرد، آشکار می­ کند(آلدریچ،۱۹۹۹) [۱۳۶]

تقسیم بندی بهاو از انواع شناخت فرصت

بهاو (۱۹۹۴) یک مدل فرایندی برای ایجاد سازمان ها ارئه ‌کرده‌است.در این مدل شناخت فرصت ها (OpR)[137] به عنوان اولین مراحل از فرایند ایجاد سازمان معرفی شده است.بهاو (۱۹۹۴) با پیمایش بیست و هفت شرکت در نیویورک سیتی به دنبال درک بهتر فرایند ایجاد شرکت­ها بوده است. در شرکت­های نمونه تحت آزمایش وی در چهار صنعت اصلی تجارت و توزیع، مشاوره مدیریت و مالی، خدمات کامپیوتری و طراحی و تولید تکنولوژیک قرار داشتند.به گمان مشارکت نظری که وی در این زمینه داشته تقسیم بندی و معرفی دو نوع مختلف شناخت فرصت بر اساس کار سیرت و مارچ (۱۹۶۳)، که شناخت فرصت را در دو بخش معرفی کردند: شناخت فرصت با انگیزه بیرونی در مقابل شناخت فرصت با انگیزه درونی. بهاو (۱۹۹۴) نیز دو نوع کلی شناخت فرصت را در مدل کلی ایجاد سازمان ها ی خود ارائه ‌کرده‌است:

شناخت فرصت با انگیزه بیرونی [۱۳۸]: یک فرصت با انگیزه بیرونی، فرصتی است که در آن تصمیم به ایجاد شرکت یا سازمان مقدم بر شناخت فرصت ‌می‌باشد. کارآفرینانی که ‌به این روش به دنبال فرصت­ها می­گردند، در فرایندی رو به جلو و مداوم در جستجوی فرصت­های جدید هستند.

شناخت فرصت با انگیزه درونی[۱۳۹] : در مقابل ایجاد سازمان ها با انگیزه بیرونی، شناخت فرصت ها با انگیزه درونی ‌می‌باشد. در این نوع شناخت فرصت ابتدا به مشکلات را استخراج کرده یا نیازهای برآورده نشده بازار را شناسایی کرده و یا وجود عدم تعادل در بازار را تشخیص داده و سپس تصمیم به تأسیس شرکت یا سازمان می­ گیرند.

با بهره گرفتن از داده های [۱۴۰]PSED سینگ و هیلز (۲۰۰۳) تفاوت های اساسی را بین کارآفرینان نوظهور
( NE ) [۱۴۱] (افرادی هستند که به طور فعال درگیر تلاش برای راه اندازی یک شرکت جدید هستند) که با انگیزه داخلی یا خارجی به شناخت فرصت ها می­پرداخته‌اند و کشف کردند و این اهمیت کار بهاو را در این زمینه نشان می‌دهد.

تصمیم­برای شروع

فرصت­های کسب و­کار­­شناسایی شده

نیاز­­برآورده شده

نیازهای شناسایی شده

پالایش فرصت ها

فرصت­های شناخته شده

فرصت­های­که انتخاب شده اند

مفاهیم کسب و کاری که شناسایی شده اند

تجربه،دانش، تعهد به ایجاد فیزیکی

یافته های ممکن برای کسب و کار جدید پالایش فرصت ها

الگوهای که کالای جدید و خدمات جدید را معرفی می‌کنند،پالایش و فیلتر فرصت ها

الگوهای مشاهده شده در این اتفاقات و تغییراتمرحله فرا فرصت

ب: تشخیص فرصت برانگیخته شده ی داخلی

الف: تشخیص فرصت برانگیخته شده ی خارجی

شکل ‏۲‑۱۱: فرایند تشخیص فرصت بهاو،۲۰۰۴

مدل فرایندی شناخت فرصت ها از نظر لانگ و مک مولان

لانگ و مک مولان (۱۹۸۴) یک مدل برای شناخت فرصت ارائه کرده ­اند که در ادبیات کارآفرینی از شهرت خوبی برخوردار است.این مدل برای شناخت فرصت یک فرایند چهار مرحله­ ای را معرفی
می­ کند:

شکل ‏۲‑۱۲: مدل فرایندی لانگ و مک مولان برای شناخت فرصت، ۱۹۸۴

مدل جامع هیلز و همکاران[۱۴۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...