۹- باعث انجام کارهای خوب می شود: بسیاری از کارها را به آن دلیل انجام می‌دهیم که نیروی هیجان در آن نهفته باشد. در زندگی هیچ چیز بزرگی تاکنون به دست نیامده است. مگر آنکه پشت آن قدرت هیجان نهفته باشد(دانیل گلمن،۱۹۹۵)


۲-۲۶ زیان های هیجان:

۱- موجب بروز رفتارهای ناشایست و در نهایت پشیمانی می‌شوند. در روزنامه ها ححوادث ناگواری را مطالعه کرده اید که منشأ آن ها هیجان های منفی است(ایزدی،۹۰)

۲- موجب اغفال می شود: اگر نتوانید کسی را با دلایل منطقی وادار به انجام کاری کنید با تأئید گذاشتن بر او به وسیله کلمات می توانید حالت هیجانی منفی در او ایجاد کنید تا او را به انجام کاری وادار کنیم که دلخواه ماست.(آقایارـ شریفی،۸۶)

۳- عقل و منطق را تحت تأثیر قرار می‌دهد: این حالت وقتی به وجود می‌آید که هیجان به صورت شدید و ناگهانی ظاهر شود.(آقایار ـ شریفی،۸۶)

۴- انرژی را از بین می‌برد: وقتی هیجان های شدیدی مانند ترس یا خشم بر ما غلبه می‌کنند، مقدار زیادی گلیکوژن وارد خون می شود تا سوخت زیادی را به عضلات بدن برساند . (آقایار ـ شریفی،۸۶ )

۲-۲۷ چگونگی شکل گیری هیجان ها:

هیجان ها از حافظه و واکنش ما نسبت به شرایط جاری پدید می‌آیند. شکل گیری هیجان های ما با توجه به اندیشیدن درباره تجربه ها و حادثه های خال و گذشته است همه ما تلاش می­کنیم رفتارهای خود را در رابطه با دیگران توصیف کنیم. راه ­هایی که می‌خواهیم علت رفتار را بیان کنیم، اسناد می‌نامند (آقایار، ۸۶ )

۲-۲۸ هوش هیجانی

امروزه هوش هیجانی به عنوان یک موضوع جدید در حوزه روانشناسی مورد توجه قرار گرفته است . مطالعاتی که در این زمینه انجام شده است مبین نقش هوش هیجانی و مؤلفه های آن در جنبه‌های مختلف زندگی فرد همچون پیشرفت تحصیلی ، ازدواج، شغل،روابط اجتماعی و… می‌باشد. در واقعیت امر ما دو ذهن داریم، یکی که فکر می‌کند و دیگری که احساس می‌کند. این دو راه متفاوت شناخت، در کنشی متقابل، حیات روانی ما را می‌سازند. ذهن خردگرا همان مقام درک و فهم است که به مدد آن قادر به تفکر و تعمق هستیم. ولی در کنار آن نظام دیگری نیز برای دانستن وجود دارد، نظامی تکانشی و قدرتمند و گهگاه غیرمنطقی، یعنی ذهن هیجانی. تقسیم ذهن به دو بخش هیجانی و خردگرا تقریبا مانند تمایزی است که عوام میان «قلب» و «سر» قائلند. احساس یقین حاصل از «گواهی قلبی» بر درست بودن چیزی، متفاوت با گواهی عقلی و تا حدودی عمیق تر از آن است. نسبت کنترل عقلانی ذهن بر بخش هیجانی آن روند یکنواختی دارد; هر چه احساس شدید تر باشد، ذهن هیجانی مسلط تر و ذهن خردگرا بی اثر تر می‌گردد. به نظر می‌رسد که این ترتیب، از امتیازی سرچشمه می‌گیرد که تکامل طی اعصار متمادی به احساسات و ادراک های شهودی ما داده است تا راهنمای پاسخ های آنی ما در موقعیت های مخاطره آمیز باشند; زیرا گاها لحظه ای تأمل برای فکر کردن درباره کاری که باید انجام شود، ممکن است به قیمت از دست دادن زندگی ما تمام شود. این دو ذهن در اکثر موارد بسیار هماهنگ عمل می‌کنند اما با این وجود، دو ذهن خردگرا و هیجانی نیروهای نسبتا مستقل از هم هستند. عملکرد ذهن هیجانی بسیار سریع تر از ذهن خردگراست. ذهن هیجانی بدون آنکه حتی لحظه ای درنگ کند تا بررسی کند که چه می‌کند، مانند فنر از جا می جهد و دست به عمل می زند. نقطه تمایز ذهن هیجانی از واکنش سنجیده و تحلیل گرایانه ای که مشخصه ذهن اندیشمند است، سرعت عمل آن است. اعمالی که از ذهن هیجانی سرچشمه می گیرند با قطعیت شدید و مشخص همراهند که حاصل روش جاری و آسان گیر ذهن هیجانی در نگریستن به اطراف است که می‌تواند برای ذهن خردگرا کاملا مبهوت کننده باشد. ذهن هیجانی همانند یک شمشیر دولبه است; امتیاز بزرگ ذهن هیجانی در این نکته است که می‌تواند واقعیت هیجانی رادر یک لحظه دریابد (او از دست من عصبانی است، او دروغ می‌گوید، او فکر خطرناکی در کله دارد)، و دریک آن به قضاوتی شهودی دست بزند که به ما می‌گوید در مقابل چه کسی باید احتیاط کنیم، به چه کسی باید اعتماد کنیم و چه کسی درمانده است مشکل اینجا است که این برداشت ها و قضاوت های شهودی از آنجا که در یک لحظه صورت می گیرند ممکن است اشتباه یا گمراه کننده باشند. هوش عاطفی ، شیوه برخورد فرد با مسائل و فراز نشیب‌های زندگی را نشان می‌دهد. به عبارتی هوش عاطفی مجموعه‌ای ‌از خصوصیات شخصیتی است که در سرنوشت و سبک زندگی فرد مؤثر است. این خصوصیات شخصیتی موجب می‌شود که فرد از شیوه های مناسب برای گذران زندگی و مراحل آن استفاده می‌کند. این افراد رضایت از زندگی بیشتری دارند، شاداب‌تر هستند.


ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار می‌کنند و قدرت سازش بیشتری با مشکلات عاطفی و هیجانی دارند. از زندگی عاطفی غنی و سرشاری برخوردار هستند. دلسوز و پرملاحظه هستند. مسئولیت پذیری بیشتری دارند. ‌در مورد خود برداشت و نگرش مثبتی دارند. با خود راحت هستند و بیشتر از افراد دیگر پذیرای تجارب احساسی و هیجانی هستند.حال با این مقدمه بهتر می‌توانیم مفهوم «هوش هیجانی» را دریابیم .

لذا در بررسی حاضر در ابتدا پس از ذکر تاریخچه و تعریف و تشریح هوش هیجانی ، مؤلفه های آن و…. به مبنای زیستی هوش هیجانی خواهیم پرداخت . در ادامه راه های افزایش هوش هیجانی و تحقیقاتی که در زمینه هوش هیجانی انجام شده را ، بررسی خواهیم کرد .

۲-۲۹ تعریف هوش هیجانی

شواهد حاکی از آن است که سازمان‌هایی در دنیای پر شتاب امروزی موفق هستند ک
ه کارکنانی باهوش داشته باشند و بتوانند با هم ارتباطی مؤثر داشته باشند . در این زمینه هوش هیجانی نقش مهمی دارد . هوش هیجانی یکی از مباحث جدید در حوزه مدیریت و روانشناسی است . هوش هیجانی بر خلاف هوش شناختی که رشد آن تا دوران بلوغ امکان پذیر است و تا پایان عمر تقریبا ثابت است ، در طول عمر ارتقا و رشد می‌یابد و آموختنی است . تعریف هوش هیجانی نیز مانند هوش شناختی دشوار است. این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن (۱۹۹۵) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث های زیادی را برانگیخت. گلمن طی مصاحبه ای با جان اینل (۱۹۹۶) هوش هیجانی را چنین توصیف می‌کند: هوش عاطفی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است.

گلمن در جایی دیگر (۱۹۹۸) هوش عاطفی را ظرفیت شناخت احساسات خود و دیگران تعریف می‌کند. هوش عاطفی کمک می‌کند تا در خود انگیزش ایجاد کرده و هیجانات خود را کنترل و اداره کرده و روابط خود را با دیگران به نظم و حساب در آوریم.

به نظر بار- آن ۱(۱۹۹۷) هوش عاطفی مجموعه ای از توانایی ها ، مهارت ها و ظرفیت های غیر شناختی است که توان فرد را در مقابله با درخواست و فشارهای بیرونی تحت تاثیر قرار می‌دهد.با چنین تعریفی، وی هوش عاطفی را عامل و عنصر ضروری برای موفقیت در زندگی فرد معرفی می‌کند.
به نظر مارتینز۲ (۱۹۹۷)هوش عاطفی یک سری از مهارت‌های غیر شناختی، توانایی ها و ظرفیت هایی است که توانایی فرد را در مقابل مطالبات رفتارهای بیرونی مقاوم می‌سازد. به اعتقاد وایزینگر ۳، هوش عاطفی در واقع کاربرد عواطف است (۱۹۹۸).

گلمن (۱۹۹۶) می‌گوید:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...