خداوند مالک و صاحب عزّت و عزّت­پرور است و انسان برای اینکه عزتمند شود، باید ارتباط خود را با خداوند بیشتر کند و قدم در راهی که او پیش پای انسان نهاده بگذارد و گوش به فرمان باری‌تعالی بدهد. کمال تربیت اخلاقی در این است که انسان به عزّت دست یابد و حتی رسالت انبیاء چنین بوده است.

برای اینکه کودکان کسب عزّت کنند و دارای روحیه عزتمند و دارای شخصیتی پایدار کردند، بهترین راه اطاعت از خداوند و آراسته شده به فضائل اخلاقی و تزکیه درون است.

امیرالمؤمنین می­فرماید: (( اََز طَلیتَ اَلعِزه طَلِبَت با اَلطاعَه؛ هر گاه خواهان عزّت شدی، آن را در اطاعت و فرمان‌برداری از خدا بجوی))(شرح غررالحکم). همان طور که اطاعت از خدا باعث عزّت می­ شود. پرهیزگاری نیز انسان را عزتمند می­ کند. بندگی و عبودیت خداوند سبب عزّت و بزرگی او گشته است و تقوا انسان را منزه و پاک می­ کند. آدمی که اسیر نفس خود شده از خداوند فاصله ‌می‌گیرد و مقام اطاعت و بندگی را از دست می­دهد. امام علی (ع) می­فرماید: ((اَلتَقوی تَعِزَّهُ، اَلنَجور تَذِل؛ پرهیزگاری عزّت می­بخشد، تبهکاری ذ­لت ‌می‌آورد)(همان). وقتی فرد عزتمند باشد، بعد عمل خلاف اخلاق تن نمی­دهد، علی (ع) فرموده: (( مَن کَرِمَت عَلیهِ نَفسِه لَم یَنها بِالمَصیعَه؛ هر که کرامت نفس داشته باشد، هرگز آن را با ارتکاب گناه و نافرمانی پست و موهون نمی­سازد)) (شرح غررالحکم، ۱۳۶۲). و وقتی انسان ‌عزت‌مندی خود را از دست بدهد، این آمادگی را می­باید که دچار رذایل اخلاقی گردد. امام علی می­فرماید: (( مَن هانَت عَلیهِ نَفسَ فَلا تَرَجَ خَیرِه؛ هر کس نفس خوار باشد، به خیرش امیدی نداشته باشد)). ( همان) (( وقتی حریم‌های عزّت آدمیان می­شکند، رنگ و بویی از انسانیت، سلامت، صداقت و صراحت باقی نمی­ماند و انحطاط اخلاقی چون خود فرد و جامعه را به نابودی می­کشاند و جزء در زمین ارجمندی آدمی شکوفا نمی­ شود. انسانی که زبان به ناراستی می­گشاید و به تباهی تن می­سپارد. (( اَقتَعَ تَعزًّه قناعت کن،عزیز یابی ))( همان)، (( اَشجاعَه أخذَ اَلمَزین؛ شجاعت یکی از دو عزّت است)) (همان) و نظایر این‌ها را که از فضائل اخلاقی می­باشند را سبب کسب عزّت می­داند.

با توجه ‌به این اصل، باید احساس عزت را در کودک گسترش داد و او را در برابر احساس ذلت محافظت کرد. کودکی که خود را عزیز بداند، همواره در جستجوی عزت بیشتر خود است و در جهت رشد و کمال خود تلاش خواهد کرد و تن به ذلت نخواهد داد.

در روایات نیز ‌به این نکته تأکید شده است و یکی از عوامل ایجاد حس عزت را نام « نام کودک» معرفی می­ کند و این را از حقوق مسلم او می­داند(باقری،۱۳۸۰).

۳-اصل تعقل

این اصل، ناظر به ویژگی اندیشه­ورزی انسان است و بیانگر آن است که پویش بی‌وقفه فکر و اندیشه آدمی را هدایت کرده و بر این اساس انسان را از لغزش­ها مصون می­دارد(باقری، سال۱۳۸۰). عقل در تعدیل و کنترل تمایلات حیوانی و دعوت به کارهای نیک و فضایل اخلاقی نقش بزرگی را ایفا می­ کند. رسول گرامی اسلام (ص) می­فرمایند: (( اِنَما یَدرِک اَلخِیرکاملابِالعَقل)) همانا همه نیکی­ها و کمالات در پرتو عقل عاید انسان می­گردد( رشید پور،۱۳۷۸) پایه و اساس وجودی انسان وابسته به عقل و خرد است. که در همین ارتباط امام علی(ع) فرموده: (( اَلعَقل اَقویَ اَساس؛ عقل نیرومندترین پایه‌هاست))(غررالحکم،۱۳۶۲). بسیاری از مشکلات اخلاقی و اجتماعی انسان‌ها غالباً معلول جهالت و ضعف نیروی عقلی آن‌هاست. انسان به وسیله عقل می ­تواند تفکر کند، مصالح و مفاسد و سود و زیان امور را بسنجد و سپس تصمیم بگیرد. در تربیت اخلاقی به دنبال این هستیم که متر بی به لحاظ فکری و عقلانی بتواند درک کند چه کاری بد است و چه کاری خوب است، یعنی گرفتن اصول و قواعد اخلاقی که بخش مسلم در تربیت اخلاقی است (باقری). عقل به عنوان برترین گوهر وجود آدمی و وسیله شناخت خیر و خوبی و سرچشمه تمام خیرهاست، امام علی (ع) فرموده: (( اَلعَقلُ یَنبوعَ اَلخَیره)) عقل سرچشمه همه خوبی‌هاست(غررالحکم۱۳۶۲) انسان که از توانمندی‌های عقلانی خود به‌خوبی استفاده می­ کند کمتر در بند و اسارت رذایل اخلاقی قرار ‌می‌گیرد. حضرت امیر(ع) فرموده: (( عقل کمال یافته دارای شناخت و آگاهی)، بر طبیعت و خوی بد چیره می­ شود)) ( بحارالانوار،۱۳۶۲).

۴- اصل تداوم در عمل

در تربیت اخلاقی هدف آن است که متر بی به رفتار حسنه نائل شود، یعنی هر چه این تجربه عملی تکرار شود و مداومت داشته باشد، درونی‌تر می­ شود. مداومت ناظر بر کمیت و استمرار عمل را نشان می­دهد (باقری به نقل از همان). قرآن کریم می­فرماید: (( وَ مَن یَعمَل مَن ذَکَرَ اُونثی وَ هومونَ نأولنک یَدظُونَ اَلجَنَّته وَ لا یَعلَمُونَ نَقیرا؛کسانی که کارهای شایسته ( عمل صالح) کنند، چه مرد و زن مؤمن را نوید بهشت داده است)). در بیان ذکر و اثر آن به روی مؤمن محروم ملامهدی نراقی تداوم آن را تأکید دارد، ایشان می­نویسد:

(( ذکر سودمند آن است که مدام یا در اکثر اوقات باشد، با حضور قلب و فراغت خاطر و توجه کلی به خالق متعال، تا اینکه یا خدا در دل قرار گیرد. ذکر موجب انس و محبت است، پس اگر مداومت یافت به آن انس ‌می‌گیرد و محبت خدا در دل او ریشه می­ کند و نعمت‌ها جز اُنس و محبت سر نمی­زند، و اُنس و محبت جز از پایداری و مداومت بر رنج و مشقت طولانی پدید نمی­آید. زیرا با مواظبت و مداومت، طبع آدمی سازگار و معتاد می­ شود که نفس به عادتی که به او بدهی می­ کند (همان).

تداوم در یک عمل و رفتار پسندیده اخلاقی سبب می­ شود که آن در فرد ریشه بدواند و آن رفتار جزئی از وجودش شود. و نیز چنانچه عملی گاه‌گاه ادامه‌دار نباشد در فرد تغییری به وجود نمی­آید. امام علی (ع) می­فرماید: (( از برق جهنده برای کسی که در تاریکی فرو رفته است بهره­ای حاصل نمی­ شود)) ( کافی، جلد۸، ص۲۳).

منظور بی­نتیجه بودن کار، عمل گاه­گاهی، بی­مداومت و گسسته ناپایدار است. رفتار و عمل زمانی نتیجه‌بخش و مؤثر است که تداوم و ادامه­دار باشد. امام علی (ع) می­فرماید: (( کار اندکی که بر آن مداومت کنی، امیدبخش‌تر از کار بسیاری است که از آن ملول گردی))( آرام،الحیات، جلد۱، ص۳۴۲، نقل از نهج‌البلاغه، عبد۲،ص۵۱۳).

۵- اصل تذکر

((تذکر)) اعمال ذکر است. یعنی یادآوردن و یادآوردن آنچه انسان از آن در غفلت است. یا آن را به فراموشی سپرده است، فراموشی یاد خدا است که زمینه­ ساز بدی‌ها و انجام رذایل اخلاقی می­گردد( دلشاد تهرانی،۱۳۷۶).

بر اساس این اصل دانسته ­های فرد را برای او مجدداً باید یادآور شد. انبیاء الهی مردمان را متذکر نعمت‌ها و الطاف خداوند می­کردند. امام علی (ع) می­فرماید: (( فَبَعثَ فَیهُم رُسِلَه، و واتِرَ الِیهم انَبیاء، لِیَستادُ وَهُم میثاقَ قَطرتَه وَ یَذکُرُ و َهِم مَنسی نِعمَتَه)) ( نهج‌البلاغه، خطبه۱) پس هر چندگاه پیامبرانی فرستاد و به وسیله آنان به بندگان هشدار داد تا حق میثاق فطرت بگذارند و نعمت فراموش کرده را به یادآوررند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...