جایگاه تنبیه در نظام تربیتی اسلام

آیا اسلام اصل تنبیه را می‌پذیرد؟ جواب این سؤال مثبت است یعنی اسلام، در سیستم تربیتی خود اصل تنبیه را به عنوان آخرین روش تربیتی پذیرفته است. به این معنی که وقتی مربی تمام روش‌های تربیتی را نسبت به تربیت‌شونده اعمال کرد ولی در تقویت یا تضعیف رفتار موفق نشد اصل تنبیه ضرورت خود را می‌یابد.
وجود جهنم و عذاب اخروی مجرمین در آیات قرآنی دلیل روشنی است که اسلام اصل تنبیه را قبول کرده است. همینطور وقتی قرآن می‌گوید ما قوم عاد را عذاب کردیم (سوره والفجر، آیات ۶، ۷ و۸) و همین که اسلام، جنگ با کفار را مطرح می‌کند (سوره توبه، آیه ۳۹).
اسلام طرفدار تنبیه است منتهی به عنوان آخرین گام در روش تربیتی. اما وقتی مسأله تنبیه به طور خاص در نظام تعلیم و تربیت اسلامی مطرح می‌شود به مسأله تکلیف خیلی اهمیت می‌دهد و چه بسا فردی که مکلف نیست، خیلی از مسئولیت‌ها از عهده‌اش ساقط می‌شود.
در نظام تعلیم و تربیت رسمی، بیشتر تربیت‌شوندگان که به سن تکلیف نرسیده‌اند گرچه تکلیفی بر عهده‌شان نیست و هر کار انجام دهد گناهی برایش نمی‌نویسند لیکن پدر و مادر حق ندارند بدین بهانه فرزندان خویش را قبل از بلوغ کاملاً آزاد بگذارند که هر عمل خلافی را مرتکب شوند زیرا درست است که کودک حکم تکلیفی ندارد اما حکم وضعی از او ساقط نیست. با اینکه کودک مسئولیت کیفری ندارد و در عین حال برای اینکه جامعه از آثار جرائم کودکان مصون بماند و بعلاوه در اصلاح و تربیت خود کودکان نیز اقدامات مؤثر به عمل آید بعضی از تدابیر امنیتی و مجازاتهای ملایم برای آنان در قوانین ایران در نظر گرفته شده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

البته کودکان چنان که از شش سال کمتر داشته باشند، اساساً قابل مجازات نیستند و کودکان بین ۶ تا ۱۲ سال برحسب مورد درباره آنان تصمیماتی از قبیل تسلیم به اولیاء یا سرپرست با اخذ تعهد به تأدیب و تربیت و اعزام به کانون اصلاح و تربیت از ۱ تا ۶ ماه و برای کودکان ۱۲ تا ۱۸ سال برحسب مورد تسلیم به اولیاء، سرزنش و نصیحت به وسیله قاضی و اعزام به کانون از ۳ ماه تا یک سال و اعزام به زندان کانون از ۶ ماه تا ۵ سال در نظر گرفته شده است.[۱۳۰]
با وجود اینکه اسلام در برخی شرایط، تنبیه و مجازات را پذیرفته است در عین حال عامل مهر و محبت و رفق و با کودک و انسان‌های خردسال را عامل مهمی در تربیت می‌داند.
خداوند متعال با ما انسان‌ها نیز مدارا می‌کند و از برخی اعمال ما چشم‌پوشی می کند و اگر اعمال ما از حدود خود تجاوز کند، اعمال ناستوده ما را کیفر می‌دهد.
منظور از رفق و مدارا با کودک رعایت اعتدال است و اینکه از وسایل تربیتی به صورت تدریجی استفاده شود یعنی حتی اگر مربی به تنبیه بدنی نیاز پیدا کرد نبایست در آن زیاده‌روی کند زیرا اگر در تنبیه بدنی زیاده‌روی شود ناخودآگاه کودک با آن خو گرفته و در نتیجه تأثیر مطلوب تنبیه در جایی که به آن نیاز است از میان می‌رود و در واقع می‌توان گفت کودک در مقابل تنبیه‌های بدنی شدید واکسینه شده و هیچ تأثیری بر او نخواهد داشت.[۱۳۱]

اصل هشتم: تشویق به جای تنبیه

تشویق بدون تردید از مهم‌ترین ارکان روان‌شناسی تربیتی و عاملی مؤثر در تحریک انگیزه‌ها و پیشرفت افراد در یادگیری می‌باشد.
تشویق از نیازهای اساسی انسان‌هاست، چه کودکان و چه بزرگسالان نیازمند به تشویق می‌باشند پس بایست شیوه‌های تشویق افراد به اقتضای سنشان و میزان درک و فهم آنها متفاوت باشد.
گاهی ممکن است گفتن یک عبارت محبت‌آمیز و یا تعریف کردن از کودک در مقابل دیگران و یا دادن یک بسته مدادرنگی و یا یک شیرینی و گاه گفتن یک آفرین یا مرحبا و یا خندیدن به او و در آغوش گرفتن، تأثیر به سزایی در وجود کودک بگذارد. البته معمولاً کودک توجه زیادی به هدیه‌ای که مادر برایش تهیه می‌کند، دارد.
نکته‌ای که در اینجا ذکرش لازم است این است که رفتارهای عملی والدین می‌بایست با تشویق‌ها هماهنگ باشد. یکی از اموری که خود باعث تشویق کودک می‌شود توجه پدر و مادر و تعهد آنها به امور و تکالیف دینی می‌باشد. اگر پدر و مادر عملاً به کودک آموزش امور دینی را دهند این خود عامل محرکی است که کودک را به انجام امور دینی وادار می کند. در مقابل تنبیه کردن کودک به خاطر انجام ندادن امور دینی اثر بدی بر جای خواهد گذاشت.
تشویق و ترغیب، راه پیشرفت و ترقی را بر کودکان بازتر نموده و شعله امید را در وجود آنها روشن‌تر می‌کند. والدین و مربیان نیز در سایه تشویق و تحسین می‌توانند سرمایه‌ها و استعدادهای بالقوه کودکان را کشف نموده و برای شکوفا شدن این استعدادها تلاش کنند.[۱۳۲]
کودک هر عملی نیکی که انجام می‌دهد انتظار دارد در مقابل آن پاداشی دریافت کند. والدین می‌بایست این انتظار را برآورده نمایند اما برآورده کردن این انتظار نباید منجر به دادن رشوه شود و این عمل برای او شرطی شود که در مقابل انجام هر کار درستی، پاداشی دریافت کند. کودک باید عمل خوب را به عنوان وظیفه شخصی انجام دهد بدون آنکه توقع پاداش داشته باشد و والدین هم باید به عنوان اینکه او فردی وظیفه‌شناس است و توانسته وظیفه‌اش را به خوبی انجام دهد او را تشویق کنند. بهتر است تشویقات صورت مالی به خود نگیرد. هرگز نباید گفت: اگر نماز خواندی فلان چیز را برایت می‌خرم. بلکه کودک بایست خواندن نماز را مانند سایر اعضاء خانواده برای خود یک وظیفه بداند و همچنین تشویق ما به منزله رضایت ما از انجام وظیفه او باشد و اینکه ما خوشحالیم که او عملش را درست انجام داده است و هر چه بزرگتر می‌شود به او یاد دهیم همانطور که ما از انجام صحیح اعمال او خوشحال می‌شویم خداوند هم از انجام دادن اعمال او راضی و خشنود می‌شود.

اصل نهم: تدریج و تمرین

برای اینکه کودک آمادگی کافی جهت پذیرش مسائل دینی داشته باشد بهتر است از سال‌های پیش از بلوغ، آرام آرام و به تدریج آنها را با وظایف دینی خود آشنا کنیم و با تمرین کردن این وظایف به انجام آنها عادتشان دهیم تا اینکه زمانی که به سن بلوغ رسیدند با آگاهی بیشتری به انجام آنها روی آورند.
امام خمینی (قدس‌سره‌الشریف) عقیده داشتند که قبل از اینکه کودک به سن تکلیف برسد باید او را با کارهای خوب و بد آشنا کرد و آنها را نسبت به مسائل شرعی آگاه نمود. ایشان گاه از پسر هشت ساله‌ای درباره نمازش جویا می‌شد و می‌فرمود: بچه‌ها باید قبل از سن تکلیف به نماز بایستند تا به آن عادت نمایند.
عباداتی که کودک به صورت تمرینی انجام می‌دهد در روح و جانش تأثیرات مثبتی می‌گذارد اگر چه کودک معنا و مفهوم الفاظ نماز را نمی‌فهمد ولی معنای توجه به خدا و راز و نیاز به درگاه او و یاری گرفتن از او را در همان دوران کودکی به خوبی دریافت می‌کند. پس امیدوار بار آمده و همیشه در تمام لحظات عمرش برای خود تکیه‌گاه و پشت و پناهی می‌بیند.[۱۳۳]
البته نباید فراموش کرد که از شتابزدگی و اجبار پیش از رسیدن وقت تکلیف کودک دوری کرد. برای هر تربیتی یک سرعت بهینه وجود دارد و افراط در سرعت همان قدر زیان‌بخش است که کندی در آن.

اصل دهم: تأثیرپذیری از والدین

کودکان همواره به پدر و مادر خود به عنوان کامل‌ترین انسان‌ها نگاه کرده و آن دو را ایده‌آل خود دانسته‌اند و حتی در سال‌های بعد نیز که این پندار خود را نادرست می‌یابند باز این آرزو را دارند که کامل‌ترین و بهترین باشند.
این واقعیت نشان‌دهنده تأثیرپذیری فرزندان از والدینشان است. در واقع تأثیرپذیری کودکان از والدین مانند رابطه یک گیاه با نور خورشید است همانطور که گیاه از نور خورشید تأثیر می‌پذیرد و همراه با نور به جهتهای مختلف می‌گردد کودک هم با هر روشی که پدر و مادر به کار ببرند خو گرفته و آنرا به کار می‌برد.
بنابراین یکی از راهکارهای علمی و مفید در تشویق کودکانمان به ایمان و دینداری تعهد عملی والدین به آموزه‌های دینی است. وقتی که کودک می‌بیند والدین نسبت به امور مذهبی دقت نظر دارند و در اوقات نماز با اشتیاق به عبادت مشغول می‌شوند و زمانیکه کودک می‌بیند که بهترین حالت پدر و مادر در زمان عبادتشان است آن هنگام است که نماز و عبادت به زیباترین شکل در صفحه ذهن و روان کودک نقش می‌بندد.
نقش مادر به دلیل رابطه عاطفی که با فرزند دارد، بسیار حائز اهمیت است. در یک مطالعه آماری معلوم شد که ۹۰% نمازگزاران نماز را از خانه آموخته‌اند و ۷۰% این افراد معتقد بودند که نماز را از مادرانشان یاد گرفته بودند. این میزان تأثیرگذاری در کودک تنها منحصر به والدین نیست بلکه شامل نزدیکان آنها نیز می‌شود. گاه ممکن است یک عمو، دایی یا معلم در حد پدر و مادر نقش ایفا کند.[۱۳۴]

اصل یازدهم: مشاوره

پیچیدگی شخصیت کودکان و آثار زیانباری که از بی‌تجربگی خانواده‌ها وجود دارد اقتضا می‌کند که والدین پیوسته با کارشناسان مسائل تربیت دینی در ارتباط بوده و بدین‌وسیله راه حل مناسب و کم‌خطری برای مشکلات اخلاقی و مذهبی فرزندان بیابند.
درست است که به وسیله مشاور همه مشکلات حل نمی‌شوند اما به وسیله آن تا حدودی از حجم زیاد مشکلات کاسته شده و باری از دوش والدین برداریم.[۱۳۵]

اصل دوازدهم: عشق به زیبایی و جمال

ایمان به خداوند جمیل در واقع ایمان به زیبایی است. عشق اکسیر تربیت دینی و سازنده زندگی و معنادهنده به آن و جهان اطراف آن است. عشق چنان نیرویی دارد که به وسیله آن می‌توان از غیر معشوق دل کند و به آزادی مطلق دست پیدا کرد.
بدون عشق هیچ رابطه‌ای میان انسان‌ها و انسان با طبیعت و انسان با خدا به صورت پایدار و استوار برقرار نمی‌شود. خوب نگاه کردن به طبیعت و خوب شنیدن آوای جهان هستی خود به خود باعث رشد حس مذهبی و گرایش به سمت خالق هستی می‌شود. در قرآن کریم نیز به سیر در آفاق و اندیشیدن در مورد جهان هستی سفارش اکید شده است.
بر والدین و مربیان لازم است که زیبایی‌های دین را بشناسند و آن را به همان صورت زیبا برای فرزندان معرفی کنند.
گاه پدری بس از خواندن نماز این جمله را به زبان می‌آورد (آه! راحت شدم) و یا مادر پس از برگشت به منزل حجاب خود را به کناری پرت کرده و چنین می‌گوید: (آه! چقدر گرمه) و گاه در روزهای آخر ماه رمضان در مقابل فرزندانمان از طولانی شدن این ماه ابراز ناراحتی می‌کنیم.
همه مواردی که گفته شد در خراب کردن چهره زیبای ایمان و دینداری در ذهن فرزند مؤثر است.[۱۳۶]

اصل سیزدهم: همراهی با مخاطب

پیامبر اکرم e می‌فرمایند: ما پیامبران با مخاطبان به اندازه عقل و درکشان سخن می‌گوییم. بنابراین برای فهماندن مفاهیم به مخاطبان باید در حد فهم و شناخت آنها سخن گفت و یک مبلغ مذهبی باید خود را هم‌سطح مخاطب خویش قرار داده و گام به گام مخاطب را به اهدافش نزدیک نماید.
پیامبر اکرم e در این زمینه می‌فرمایند: هر کس کودکی در خانه دارد باید خود را برای او به شکل کودکی درآورد.
هر که با کودک سر و کارش فتاد زبـان کودکـــــی بایــــد گشــاد
امام صادق u در این زمینه از پیامبر e نقل می‌کنند که:
روزی پیامبر e قصد خواندن نماز را داشت و حسین u در کنار ایشان بود. هنگامی که پیامبر تکبیر نماز را گفت حسین u نتوانست تکرار کند لذا پیامبر e ذکر تکبیر را هفت مرتبه تکرار کردند تا حسین u توانست ذکر الله اکبر را بر زبان جاری کند[۱۳۷].

نتیجه‌گیری

روانشناسی تربیتی، کودک را موجودی در حال بالیدن، جدا و منفرد از دیگران و یک کل تجزیه‌ناپذیر تعریف می‌کند و از نظر اسلام کودک بامنفعت‌ترین نعمتی است که خداوند به بندگانش عنایت کرده و نعمت والایی است که منبع خیر و برکت است و سود دنیا و آخرت برای والدینی که فرزندان مؤمن و شایسته تربیت می‌کنند وجود دارد در جهان امروز تربیت کودک یکی از مهمترین مسائل اجتماعی در زندگی خانواده‌هاست.
پس باید با بهترین نوع تربیت‌ که همان تربیت مذهبی است کودک را تربیت کرد. قسمت عمده مشکلات اجتماعی و آلودگی‌های اخلاقی جوانان از محیط خانواده گرفته می‌شود و به دلیل تربیت نادرست در دوران کودکی می‌باشد که سبب ایجاد مشکلات روحی و معنوی کودکان می‌گردد.
والدین باید از همان اوان کودکی به امر تربیت کودک خود توجّه کنند.
باید بسیاری از واجبات و محرمات زندگی را متناسب با سن کودک به او آموزش داد. بین پسر و دختر از جهات گوناگون تفاوت‌هایی وجود دارد و این تفاوت‌ها سبب ایجاد تفاوت در نظام تربیتی آنها می‌شود. بهترین نوع تربیت از نظر اسلام تربیتی است که متناسب با فطرت و طبیعت انسان باشد. کسانی که در تربیت کودک نقش دارند به سه دسته ۱- والدین ۲- افراد اجتماع و ۳- وسایل ارتباط جمعی تقسیم می‌شوند که هر کدام به طریقه خاص در تربیت کودکان مؤثرند.
در پرورش اخلاقی خوب بودن اخلاق به این معنی نیست که کودک ما کم حرف، کم رو و مطیع باشد بلکه او باید به خودسازی، معاشرت نیکو، ادای وظایف بر اساس آنچه خدا خواسته و دوری از کذب و حسادت و کینه‌توزی عادت داد. بخش مهمی از وظایف والدین نسبت به فرزندان پرورش و تقویت عواطف انسانی و هدایت احساسات آنها را تشکیل می‌دهد و این جزء در سایه مراقبت‌های دائمی و ارتباطی سرشار از مهر و لطف برآورده نخواهد شد.
در یک نگاه کلی می‌توان روش‌های تعلیم و تربیت را در شش دسته تقسیم‌بندی کرد. روش عاطفی، روش امیدساز، روش امتناعی، روش عنایت‌آمیز، روش هشداردهنده.
در اعمال مذهبی باید به وضعیت جسمانی، روانی، فکری و عاطفی مخاطب توجه کرد. اگر مفاهیم و ارزش‌های دینی در موقعیت‌های ناخوشایند و زمانی که فرد به لحاظ عاطفی و شرایط روانی و ذهنی و حتی شرایط جسمانی آمادگی کافی را نداشته باشد ارائه گردند اثر مخربی در تربیت معنوی او خواهد داشت.
روش‌های کنونی تعلیم و تربیت غالباً خسته‌کننده و تکراری است و بدون آماده‌سازی و ایجاد شوق، به صورت مستقیم با مخاطب رابطه برقرار می‌کند، پس در نتیجه روش‌های تربیتی مذکور یا بی‌فایده و بی‌تأثیر است و یا اثر معکوس می‌گذارد و فرد را از دین و اخلاق گریزان می‌سازد چون تکرار محرک‌های یکنواخت موجب دلزدگی و بیزاری فرد می‌شود.
هدف اصلی از تربیت، درونی کردن ارزش‌ها و مفاهیم اخلاقی و دینی در جان آدمیان است بنابراین تلاش والدین و مربیان باید بر اعطای بینش و شعوری نو به کودک و پیوند دادن مفاهیم و ارزش‌ها با احساسات و عواطف آنها باشد. پیچیدگی شخصیت کودکان و آثار زیانباری که از بی‌تجربگی خانواده‌ها به وجود می‌آید اقتضا می‌کند که والدین پیوسته با کارشناسان مسائل تربیت دینی در ارتباط بوده و بدین وسیله راه‌حل مناسب و کم‌خطری برای مشکلات اخلاقی و مذهبی فرزندان بیایند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...