گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت : در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب
(۱۴-۱)
(جهت اطلاع بیشتر غزل ۷۷-غزل۸۷- غزل۱۶۶-غزل۱۷۰-غزل۳۲۸ )
محوی :
که دلَ دهتویته وه بؤ تؤ، دهکهی ئهو رِؤذه تؤ برِوا
که خؤ دهرخهی وهکؤ خؤر دلَ وهکؤ شهونم له خؤ برِوا
(۳۵-۳)
(جهت اطلاع بیشتر صص۲۲۵،۱۵۲،۱۱۹)

ترجمه :
آن روز که دل در عشق تو خواهد سوخت باور خواهی کرد که هر زمان تو مانند آفتاب طلوع کنی دل مانند شبنم از بین خواهد رفت( ردیف ها جناس تام هستند.)
۶)گاهی هر دو شاعر ، حاجب را جانشین ردیف می کنند:
(حاجب واژه ای است که عیناً قبل از قافیه در هر دو مصراع تکرار می شود.)
حافظ :
اگر به مذهب تو خون عاشقاست مباح صلاح ما همه آنست کان توراست صلاح
(۹۸-۱)
محوی :
دنیا تیاترؤیه، مهوهسته تیا، برِؤ کیَ مایه وهتیا که نهبوو بآ تیا، ترِؤ
(۲۵۳-۱ )

ترجمه :
دنیا مانند تئاتر است در آن توقف مکن برو ،هر کس در اینجا عمر زیادی را سپری کند رسوا خواهد شد.
(تیا درهر دو مصراع حاجب است.)
نتیجه :
حافظ ومحوی بر اهمّیّت قافیه و ردیف در شعر کلاسیک واقف بوده اند. قافیه ها را اسمی آورده اند زیرا “تأثیر موسیقایی دارد،به کلمات خاصّ هرشعر تشخّص می بخشد،به تنظیم فکر احساس کمک می کند، سرعت انتقال و کمک به حافظه را عملی می کند؛در ضمن، وحدت بخشی شکل شعر،تداعی معانی،القای مفهوم و توسعه تصویرها[۵۳]” برعهده قافیه است.
دایرۀ واژگان اسمی از دایرۀ واژگان فعلی گسترده تر است ،از فرهنگ،اجتماع،علاقه و تنفر حکایت دارند و بسامد هر یک از آن ها راهی به درون شاعر است. هنر و توانمندی یک شاعر در کاربرد ظرفیت های متنوع قافیه مشخص است.
قافیه های حافظ‌نرم تر و روان تر به‌نظر می رسد وقافیه های محوی تا حدّی زمخت تر و درشت ترجلوه می‌کند زیرا محوی برای هم قافیه کردن واژه ها از تمام حروف الفبا به جز “پ”و”ژ”(پ،در بخش کردی و فارسی-ژ، در بخش فارسی)بهره گرفته است.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

ردیف ها بیشتر فعلی‌ا‌ست البته درصد استفاده حافظ محسوس تر است،گاهی ردیف از یک فعل و چند کلمه ترکیب یافته است که بر حرکت و پویایی شعر دلالت دارد،فعل های اسنادی بر ایستایی و عدم تحرک تلقی می شوند و فعل های غیر اسنادی از سکون به دوراند و بر پویایی،جهش، و دگرگونی استوارند.
تکرار اشعار حافظ بر ذهن و روان محوی تاثیر گذار بوده امّا محوی تلاش کرده است که خود نیز به عنوان یک شاعر،سبکی نوین بنا نهد که می توان به یک مورد آن اشاره کرد:
محوی در بعضی غزلّیات، بیت اول را مرّدف می آورد؛سپس در ابیات بعدی،واژه هایی هم قافیه با ردیف،در شعر ظاهر می شوند که این را می توان نوعی هنجار شکنی در ردیف دانست واین کار معمولاً در ردیف های اسمی صورت می گیرد(جهت اطلاع رجوع شود صص ۴۹۳،۴۹۲،۲۸۳،۵۶،۵۳ بیت اول غزل ها)
۲-۱-۱-۳) موسیقی درونی
شفیعی کدکنی در تعریف موسیقی درونی می نویسد :”موسیقی درونی عبارت است از هماهنگی و نسبت ترکیبی کلمات و طنین خاص هر حرفی در مجاورت با حرف دیگر[۵۴]“.
شمیسا علّت به وجود آمدن آن را این گونه توصیف می کند:” موسیقی درونی متن به وسیله صنایع بدیع لفظی از قبیل انواع سجع ، انواع جناس ، انواع تکرار به وجود می آید[۵۵]
کزّازی صنایع لفظی یا “آرایۀ برونی ” را از روزنه ای دیگر می نگرد و چنین می نویسد: “آرایۀ برونی ” آن است که از پیکرۀ واژه و ریخت واژه بر آید ؛ به گونه ای که اگر معنا بر جای ماند و ریخت و پیکر واژه دیگر گون شد ، آرایه از میان برود … آرایه های برونی بیشتر پیکره سخن را زیبا و بزیور می گردانند ، و خنیای درونی و بافت آوایی آهنگین را در آن می پرورند و می گسترند[۵۶].”
با عنایت به تعریف های ارائه شده چنین استنباط می شود که : موسیقی درونی ، آراستگی لفظی و برجسته سازی است تا نظر خواننده و شنونده را جلب نماید ، و شیوه و راهکاری است که شاعر با استمرار آن، مفاهیمی را القا می نماید ، آن ها را عینیّت می بخشد و کلامش را با جانشینی آگاهانه واج ها و همنشینی واژه‌ها آراسته می‌گرداند.
حافظ و محوی ، با به کارگیری بهترین صنایع لفظی به سخن خود،لطافت خاصی بخشیده اند:
۱-“سجع متوازی
“سجع متوازی تکراری است در سطح واژه با همگونی ناقص[۵۷]” در میان دو واژه با وزن و حرف روی مشترک ، فایدۀ آن افزایش موسیقی شعر است . در بررسی ابیات شاهد، سجع متوازی در دیوان حافظ و محوی به ترتیب ۶۲/۲۱و ۳۵/۲۶درصد ابیات را به خو د اختصاص داده است:
حافظ:
می بیغش است دریاب ، وقتی خوش است بشتاب سال دگر که دارد امید نوبهاری
(۴۴۴-۵)
خار ارچه جان بکاهد ، گل عذر آن بخواهد سهلست تلخی می ،در جنب ذوق مستی
محوی: (۴۳۴-۷)
بیرون آمد گل از خارم ، ز فیض گریه زارم زآب ابر رحمت نخل امیدم به بار آمد
(۴۹۷-۷)
گر برانی عدل باشد ،وربخوانی محض فضل رانده و خوانده بهر حالیم ممنون شما
(۴۷۵ -۹)
تفاوت:
آن چه در سجع متوازی در ابیات حافظ بیشتر مشهود است.ابداع نوعی قافیه میانی در مصراع اول است که آن را به دو نیم مصراع تقسیم می کند :
حافظ:
دل عالمی بسوزی،چو عذار برفروزی تو از این چه سود داری که نمی کنی مدارا
(۶-۴)
یکی از عقل می لافد ، یکی طامّات می بافد بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...